آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

آل اعین بزرگترین خاندان علمى شیعى در شهرکوفه بودند. بسیارى‏از افراد این خاندان شریف از اصحاب ائمه و راویان بزرگ و فقهابوده‏اند وکمتر شخصیتى از آنان است که ناقل حدیث نباشد. راویان‏اعین بالغ بر شصت تن بوده‏اند. (1)
علامه سید بحرالعلوم با ذکر این نکته که مدایح آل اعین فراوان‏است، در وجه تمایز آنان نسبت‏به دیگر خاندانهاى کوفه، خصایص‏ذیل را عنوان کرده است:
1- بزرگترین خاندان شیعى.
2- عظیم‏الشان‏ترین آن‏ها.
3- عالمترین خاندان به طورى که در میانشان محدث و فقیه و ادیب‏و قارى بوده است.
4- دیرپاى‏ترین آنها; چه نخستین افراد این طایفه دوران امام‏سجاد(ع) و آخرینشان اوایل غیبت صغرى را درک کرده‏اند. (2)
آل اعین علاوه بر ربودن گوى سبقت در میادین علم و دانش، درجنبه‏هاى سیاسى نیز فعالیت داشتند و به طورى که قرائن نشان‏مى‏دهد خواب خوش را از چشمان حکام ظالم اموى و عباسى مى‏ربودند. حجاج بن یوسف ثقفى آن ابرجنایتکار معروف تاریخ وقتى براى‏زمامدارى به عراق آمد، نگرانى خود را از این دودمان این گونه‏ابراز نمود:
باوجود یک مرد از آل اعین، حکومت‏براى ما هموار نمى‏شود. (3)
نژاد آل اعین
در این که این خاندان از چه نژادى است، اختلاف وجود دارد. برخى‏مى‏گویند: جد آنان یعنى سنسن از قبیله غسان از نژاد عرب بود ودر صدر اسلام به روم (4) رفت و در آنجا در سلک راهبان در آمد.
سنسن فرزندى به نام اعین داشت. ظاهرا در جنگى که میان روم ومسلمانان صورت گرفت، اعین توسط مسلمانان اسیر شد، و آنگاه یک‏نفر از قبیله بنى شیبان او را خریدارى و سپس تربیت و فرزندخوانده‏اش نمود. پس از مدتى اعین در سایه تربیت پدر خوانده‏اش‏قرآن را از حفظ کرد و در ادبیات عربى چیره دست‏شد. روزى پدرخوانده به او گفت: آیا مى‏خواهى از نظر نژادى تو را به قبیله‏خود ملحق سازم؟ ولى اعین نپذیرفت. زمانى که اعین بزرگ شد، سنسن‏از روم آمد و ملاقاتش کرد. (5)
جمعى گویند: سنسن دراصل یک رومى بود. وقتى اعین اسیر شد و سنسن‏از جایگاهش اطلاع پیدا کرد، با گرفتن اجازه و امان نامه ازمسلمانان چند بار به دیدار فرزندش شتافت. (6)
وعده‏اى با توجه به گزارشى گویند که اعین از مردم خطه فارس بود.روزى تصمیم گرفت‏به دیدار امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شود و به دست‏آن حضرت اسلام آورد. ولى در میان راه با گروهى از بنى‏شیبان‏برخورد کرد. آنان پس از گرفتن پیمان «ولا» (7) او را آزادکردند.
اسامى این خاندان
برکسانى که از نسل اعین پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامى‏ذیل اطلاق گردیده است:
1- آل اعین.
2- شیبانى. (8)
به سبب ارتباطى که میان اعین و قبیله بنى‏شیبان ایجاد شد و او وفرزندان و خاندانش به این قبیله منسوب شدند.
3- زرارى.
زرارى یعنى منسوب به زراره‏بن اعین. نخستین بار این نسبت در کلام‏امام هادى(ع) خطاب به یکى از نوادگان بکیر بن اعین به نام‏محمدبن سلیمان یا پدرش سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیر جد پدرى‏ابوغالب دیده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعایت تقیه،نام اصلى‏اش را نبرد و او را به زراره عالمترین شخصیت آل اعین‏منسوب ساخت تا از این رهگذر تجلیلى از مقام شامخ زراره نیزشده باشد. امام در این باره فرمود: «و اما الزرارى رعاه‏الله‏» (و اما زرارى که خداوند حفظش کند. ) از آن لحظه به بعدبر دیگر افراد این خاندان هم زرارى اطلاق گردید. (9)
4- بکریون
پیش از آنکه عنوان زرارى بر آل اعین اطلاق گردد، آنان به بکریون‏مشهور بودند. (10)
تعداد فرزندان اعین
در تعداد فرزندان اعین اتفاق نظر وجود ندارد:
برخى آنان را هشت تن بدین اسامى مى‏دانند: عبدالملک، حمران،زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، مالک و ملیک. (11)
و برخى آنان را ده تن بدین اسامى ذکر کرده‏اند: عبدالملک،حمران، زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، عبدالاعلى، عیسى، ضریس وسمیع. (12)
عده‏اى دیگر گرچه آنان را ده تن عنوان کرده‏اند ولى به جاى عیسى‏و عبدالاعلى، موسى و ملیک را ذکر نموده‏اند. (13)
اقوال دیگرى که در این زمینه وجود دارد، بین 12 (14) و16 (15) و17 (16) دور مى‏زند.
برخى در زمره فرزندان اعین، دخترى به نام «ام الاسود» رایادکرده‏اند. (17)
شرح حال فرزندان اعین
1- بکیربن اعین
ابوعبدالله (یاابوالجهم) بکیربن اعین از جمله فقها و اصحاب‏امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و در زمان امام صادق(ع)از دنیا رفت. (18) از وى روایت‏هایى درکتب اربعه هست. (19) درنخستین برخوردى که امام صادق(ع) با بکیرداشت، بر او سلام‏فرستاد. (20) وقتى به حضرت صادق(ع) گزارش وفات بکیر رسید،فرمود: «اما والله لقد انزله الله بین رسول الله و بین‏امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما»; هان! به خدا سوگند، خداونداو را میان پیامبر و امیرالمؤمنین که صلوات حق برآنان باد،فرود آورد. (21) عبید فرزند زراره گوید: وقتى محضر امام‏صادق(ع) بودم، یادى از بکیر شد. امام فرمود: خدا بکیر را رحمت‏کند و نموده است. (22)
بکیر شش فرزند از خود باقى گذارد:
عبدالله، عبدالحمید، عبدالاعلى، جهم، عمر (یاعمرو) و زید. (23)
عبدالله بن بکیر از فقهاى بزرگ و کثیرالحدیث‏بود. وى از حضرت‏صادق(ع) و پدرش بکیر و عمویش زراره و پسرعمویش حمزه‏بن حمران ودیگران روایت نقل کرده است. شیخ مفید او را در زمره بزرگان ازعلما که احکام دین و فتاوا از آنان اخذ شده و نکوهشى نشده‏اند،عنوان کرده است. (24) با این همه کشى رجالى بزرگ سده چهارم‏هجرى و ابوغالب زرارى او را فطحى مذهب دانسته‏اند. (25)
در عظمت عبدالله بن بکیر در میدان فقه همین بس که او را جزواصحاب اجماع بر شمرده‏اند. (26)
عبدالحمید بن بکیر از اصحاب امام کاظم(ع) و راویان آن حضرت‏بود. (27)
ظاهرا نکته قابل توجهى در کتب رجالى در مورد عبدالاعلى و جهم وعمر (یا عمرو) و زید وجود ندارد.
2- حمران بن اعین
ابوالحسن حمران بن اعین از مشایخ بزرگ شیعه و حاملان قرآن واصحاب گرانقدر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بلکه ازحواریون آنان بود. این شخصیت گرانمایه علاوه بر فقه و حدیث درنحو و لغت و قرائت نیز تخصص داشت. (28) وى در زمان حیات حضرت‏صادق(ع) دارفانى را وداع گفت. (29) صفوان در توصیف حمران‏گوید: وى با اصحابش در نشستهایى که تشکیل مى‏داد، درباره روایات‏آل محمد(ص) سخن مى‏گفت. چنانچه متوجه مى‏شد، آنان به مطالبى جزاحادیث اهل‏بیت مشغول شده‏اند، بازشان مى‏داشت. اگر این کار را تاسه بار تکرار مى‏کردند، از آن مجلس بر مى‏خاست و رهایشان‏مى‏نمود. (30) در گزارشى بکیر فرزند اعین گوید: در نخستین حجى که به جاآوردم، به منى رفته، از خیمه امام صادق(ع) پرسش کرده، داخل آن‏شدم. دیدم در آنجا جماعتى هستند. به صورتهایشان نگریستم ولى‏امام را میانشان ندیدم. او در گوشه‏اى از خیمه در حال حجامت‏بودو فرمود: بیا به سوى من. سپس فرمود: آیا تو از فرزندان اعین‏هستى؟ عرض کردم: آرى، دایت‏شوم.
فرمود: کدامیک از آنان هستى؟
عرض کردم: من بکیر بن اعین‏ام.
فرمود: حمران چه شد؟
عرض کردم: او با آن که شوق زیادى به شما داشت، امسال به حج‏نیامد ولى به محضر شما سلام فرستاد.
امام فرمود: برتو و او سلام‏باد. حمران مومنى از اهل بهشت است که‏هرگز از ایمانش دست‏بر نخواهد داشت، نه به خدا قسم، نه به خداقسم، (31) اما او را از این مطلب آگاه مساز. (32)
در خبرى حمران گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: من عهد نموده‏ام‏از مدینه بیرون نروم تا آن‏که شما مرا از آنچه مى‏پرسم، آگاه‏نمایید.
امام فرمود: بپرس.
عرض کردم: آیا من از شیعیان شما هستم؟
حضرت فرمود: آرى در دنیا و آخرت. (33)
حمران سه فرزند به اسامى حمزه و عقبه و محمد (34) داشت.
طبق نظر برخى، حمزه بزرگترین فرزند حمران بود. لذا پدرش حمران،ابوحمزه کنیه گرفت. (35)
حمزه از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و حمران و دیگران‏روایت دارد و از او ضریس و عبید و عبدالله بن بکیر پسر عموهاى‏وى و ابن ابى‏عمیر و دیگران روایت نقل کرده‏اند. (36)
عقبه از اصحاب امام صادق و راویان آن حضرت بود. (37)
محمد از اصحاب امام صادق(ع) بود که از آن حضرت و پدرش و زراره‏روایت دارد و از او پسرش ابراهیم و ابن ابى‏عمیر و على بن اسباطو ابن ابى نجران حدیث دارند. (38)
3- زراره‏بن اعین
زراره، بزرگترین فقیه آل اعین بود. ابوغالب زرارى گوید: وى‏بزرگترین رجال شیعه در فقه و حدیث و کلام بود. زراره را ازاصحاب اجماع دانسته‏اند. نجاشى او را شیخ اصحاب خویش در زمان اوو پیشگام‏ترینشان عنوان کرده و افزوده که او قارى و فقیه ومتکلم و شاعر و ادیب بود.
درباره این عالم بى‏نظیر جهان تشیع، مدایح فراوانى وجود دارد.خود او در روایتى گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: زراره، نام‏تو در اسامى اهل‏بهشت‏بدون الف هست.
من عرض کردم: آرى فدایت‏شوم; نامم عبدربه است و لقبم‏زراره. (39)
گویند: زراره در کلام چیره دست‏بود و کسى در مقابل حجتهاى زراره‏توان مقاومت نداشت ولى اشتغال به عبادت، او را از پرداختن به‏کلام باز داشت. با این حال تمام متکلمان شیعه شاگرد او محسوب‏مى‏شوند. طبق روایتى زراره هفتاد سال عمر کرد (40) و به فاصله‏کوتاهى بعد از حضرت صادق(ع) دارفانى را وداع گفت. (41)
زراره داراى شش فرزند بود: عبید، عبدالله، حسن، حسین، رومى ومحمد. (42)
عبید از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. وى ازپدرش و عمویش عبدالملک روایت دارد. عبید شخصیتى صددرصد مطمئن وبزرگوار بود. شیخ مفید او را از جمله فقها و اعلام که احکام دین‏و فتاوا از آنان اخذ مى‏شود، دانسته است. (43) برخى عبید راتحت عنوان عبیدالله ذکر کرده‏اند. (44)
عبدالله از اصحاب حضرت صادق(ع) و راویان آن حضرت بود. ازعبدالله فرزندش محمد و دو برادرش حسن و حسین و پسر عمویش‏عبدالله بن بکیر و على بن نعمان روایت نقل کرده‏اند. (45)
حسن بن زراره از اصحاب امام صادق(ع) و از راویان آن حضرت بود وامام در حق او دعاى خیر نمود. وى همچنین از پدرش زراره روایت‏دارد و هشام بن سالم از او حدیث اخذ کرده است. (46)
حسین بن زراره از اصحاب حضرت صادق(ع) است. وى از آن امام وامام باقر علیهماالسلام و پدرش زراره و محمد بن مسلم روایت‏دارد. هشام بن حکم و على بن اسباط و صفوان و گروهى از او اخذحدیث کرده‏اند. (47)
در برخى از مآخذ آمده است که امام صادق(ع) درباره حسین و حسن‏این گونه دعا فرمود: «الحسن و الحسین احاطهما الله و کلاهما ورعاهما و حفظهما بصلاح ابیهما کما حفظ الغلامین...» (48) ;خداوند حسن و حسین را به واسطه صالح بودن پدرشان حمایت کند ونگاه بدارد و رعایت و حفظشان نماید، چنان که نموده است.
رومى بن زراره از امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و پدرش‏زراره و برادرش عبید و گروهى دیگر روایت دارد. و از او محمد بن‏بکر و ابن‏ابى عمیر حدیث نقل کرده‏اند. از رومى روایات زیادى دردست نیست ولى او فردى مطمئن به حساب مى‏آید. (49)
محمدبن زراره از حضرت صادق(ع) و پدرش زراره روایت دارد و از اوعلى بن عقبه و سلامه بن نوح حدیث ذکر کرده‏اند. (50)
4- عبدالرحمن بن اعین
وى از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و از فقها بودو از آن دو بزرگوار روایت نقل مى‏کرد. عبدالرحمن در زمان امام‏صادق(ع) چشم از جهان فروبست. (51) احمدبن حسن بن على بن فضال‏او را از فرزندان سرشناس آل اعین شمرده است. عبدالرحمن فعالیت‏سیاسى نیز داشت و در زمان حجاج دستگیر شد. (52)
عبدالرحمن داراى شش فرزند بود:
1- اعین بن عبدالرحمن. ظاهرا وى از واقفه بود. (53)
2- اسحاق بن عبدالرحمن. (54)
3- ابراهیم بن عبدالرحمن. وى از پدرش و زیاد روایت نقل کرده واز اوسهل بن‏زیاد حدیث اخذ کرده است. (55)
4- حمران بن عبدالرحمن.
5- سمیع بن عبدالرحمن.
6- عباس بن عبدالرحمن. (56)
5- عبدالملک بن اعین
وى شخصیتى جلیل القدر و فقیه بود. عبدالملک داراى پنج فرزندبود; ضریس و حسن و محمد و على و یونس. (57)
ابوعماره ضریس (یا ضریس) بن عبدالملک از یاران امام باقر وامام صادق علیهماالسلام و راویان آن بزرگواران بود. چون محل‏تجارت او در محله «کناسه‏» کوفه بود، به کناسى معروف شد. ضریس‏فردى خیر و فاضل و موثق به شمار مى‏آمد (58) و به فروش پنبه یاپشم مشغول بود. (59) از برخى از روایات استفاده مى‏شود که وى‏از ایمان خوبى برخوردار بود. (60)
محمد بن عبدالملک و على بن عبدالملک و یونس بن عبدالملک ازاصحاب امام صادق(ع) بوده و از آن بزرگوار داراى روایت‏هستند. (61)
ظاهرا از حسن بن عبدالملک نکته قابل ذکرى درکتب رجال نیست.
6- عبدالاعلى بن اعین
ابن حجر گوید: عبدالاعلى از یحیى بن کثیر و نافع، مولاى عبدالله‏بن عمر، روایت نقل کرده و از عبدالاعلى، عبیدالله بن موسى ویحیى بن سعید عطار حدیث نقل کرده‏اند. (62)
طبق سخن شیخ مفید عبدالاعلى از اصحاب فقیه امام باقر و امام‏صادق علیهماالسلام است; اصحابى که از آنان احکام دین و فتوا اخذمى‏شوند و اصلا مورد نکوهش واقع نشده‏اند. (63)
7- عبدالجبار بن اعین
وى از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام روایت دارد. شخصیت‏عبدالجبار مورد ثنا واقع شده است. (64) 8-سمیع بن اعین (65)
9- ضریس بن اعین (66)
10- عبدالله بن اعین
وى از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و از آنان‏روایت نقل کرده است. و از عبدالله، موسى بن بکر و عبدالله بن‏بکیر حدیث روایت نموده‏اند. (67) برخى چون فاضل حایرى، عبدالله‏را جزو فرزندان اعین ندانسته‏اند. (68) گویند: هنگامى که‏عبدالله از دنیا رفت، حضرت صادق(ع) بر او رحمت فرستاد. (69) عده‏اى براین باورند که جریان مزبور مربوط به عبدالملک بن اعین‏است نه عبدالله. (70)
11- عیسى بن اعین
وى از حضرت باقر(ع) روایت نقل کرده است. (71) علامه مامقانى‏گوید: من از ماجرایى که شیخ کلینى آن را نقل کرده، جلیل القدربودن و حسن حال عیسى را استنباط مى‏کنم. این ماجرا را کلینى ازعده‏اى از علما از سهل بن زیاد از محمدبن عیسى بن عبید از ابن‏ابى عمیر این گونه روایت کرده است: وقتى عیسى بن اعین حج‏به جاآورد و به «موقف‏» (72) رسید، شروع به دعا براى برادران خودکرد تا آن که مردم پراکنده شدند. یکى به او گفت: هزینه مالى‏آمدن به حج را متحمل شده و خود را به زحمت انداخته و تا این جاکه محل برآورده شدن حاجت‏هاست، رسیده‏اى، اما براى برادرانت دعامى‏کنى و خود را فراموش نموده‏اى!
عیسى گفت: من یقین دارم که خداوند مرا به دعا فراخوانده اما شک‏دارم که وظیفه‏ام دعا براى خودم است. (73)
12- قعنب بن اعین
قعنب و دو برادر دیگرش یعنى مالک و ملیک هرسه از مخالفان‏اهل‏بیت عصمت و طهارت و بر مذهب اهل تسنن بودند. (74) گویندفرزندان قعنب در ناحیه‏اى به نام «فیوم‏» درمصر زندگى مى‏کردند.
نام دو تن از فرزندان قعنب، جعفر و یونس است. (75)
ابوغالب زرارى گفته است که جعفر از امام صادق(ع) حدیث نقل کرده‏است. (76)
13- مالک بن اعین
ابوغالب زرارى او را جزو اولاد غیر معروف اعین بر شمرده، لیکن‏عموى ابوغالب چنین مطلبى را انکار کرده است. (77) از جمله‏فرزندان مالک، غسان است که در فیوم مصر مى‏زیست. (78)
14- ملیک بن اعین
وى نیز چون مالک بر خلاف دیگر فرزندان اعین از دوستداران اهل‏بیت‏علیهم السلام نبود و به مذهب سنیان گرایش داشت. (79) ابوغالب‏زرارى ملیک را نیز چون مالک و قعنب جزو فرزندان غیر معروف اعین‏عنوان کرده است. (80)
چنان که گذشت، برخى فرزندان اعین را تا17 تن ذکر کرده (81) وجزو آنان موسى و ایوب و محمد را نیز بر شمرده‏اند. (82) و طبق‏گزارشى که جزو فرزندان اعین، ام الاسود ذکر کرده، باید تعدادآنان را بالغ بر هجده‏تن بدانیم.
بهترین فرزندان اعین
با فضیلت‏ترین و بهترین فرزندان اعین، زراره، عبدالملک، حمران،عبدالرحمان و بکیر بودند. و در میان این پنج فقیه، زراره درمیدان فقه از دیگران برتر بود. (83)
پى‏نوشتها:
1- رساله ابى غالب الزرارى، ص 114، با مقدمه همان رساله، ص‏41.
2- مقدمه رساله ابوغالب، ص 41 و 42.
3- مقدمه رساله ابوغالب، ص 42.
4- امروزه ایتالیا جانشین روم قدیم است. (فرهنگ معین، بخش‏اعلام، ج 5، ص 632)
5- ر.ک: رساله ابوغالب زرارى، ص 128 و129.
6- همان.
7- شیخ طوسى مى‏فرماید: هنگامى که دو نفر عقد موالات امضامى‏کنند و یکى از آنان به دیگرى مى‏گوید: با تو پیمان مى‏بندم که‏یاریم کنى و تو را یارى کنم و از من دفاع کنى و از تو دفاع کنم‏و جریمه جنایتم را خاندانت عهده دار شوند و خاندان من نیزجریمه جنایت تو را بپذیرند و از من ارث ببرى و از تو ارث ببرم،این عقد صحیح است.(ر.ک: حاشیه ص 191 از تکمله رساله ابوغالب‏زرارى.)
8- شیبانى نام قبیله‏اى معروف در بکربن وائل است. (سمعانى،الانساب، ج‏3، ص 482.)
9- معجم الاعلام من آل اعین الکرام، حسینى جلالى (ملحق به‏رساله‏ابى‏غالب الزرارى و تکملتها)، ص ؟
10- حاشیه ص‏117، ماءخذ پیشین.
11- رساله ابى‏غالب الزرارى، ص‏129 و 130.
12- همان، ص 190 و 191.13 همان، ص 138.
14- همان، ص‏189.15 همان.
16- همان، ص‏139 و189.17 همان، ص 130.
18- ابن غضائرى، تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
19- معجم الاعلام، ص 202.
20- اختیار معرفه‏الرجال، ج 1، ص‏416.
21- همان، ج 2، ص‏419.
22- همان.
23- رساله ابوغالب زرارى، ص 131 و 132.(متن وحاشیه); معجم‏الاعلام، ص 221.
24- معجم الاعلام، ص 215 و 214.
25- همان; وسائل الشیعه، ج 20، ص‏233.
26- کلیات فى علم الرجال، ص 178.
27- معجم الاعلام، ص‏213.
28- معجم الاعلام، ص‏206.
29- تکمله رساله ابوغالب زرارى; ص 188.
30- اختیار معرفه‏الرجال، ج 1، ص 415.
31- دوتاکید از امام است مبنى بر دست‏برنداشتن حمران ازایمان خود.
32- اختیار معرفه‏الرجال، ج 1، ص‏416.
33- همان، ص 412.
34- رساله ابوغالب زرارى، ص 132.
35- پیشتر به نقل از برخى از علما کنیه او را ابوالحسن عنوان‏کرده بودیم.
36- معجم الاعلام، ص‏207; معجم رجال الحدیث، ج‏6، ص‏266267.
37- معجم رجال، ج 11، ص 152.
38- همان، ص 225.
39- معجم الاعلام، ص 208 و213.
40- رساله ابوغالب زرارى، ص‏136.
41- تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
42- تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
43- معجم الاعلام، ص‏216.
44- همان، ص 218.
45- همان، ص 215.
46- همان، ص 204.
47- همان، ص 205.
48- تنقیح المقال، ج 1، ص 278 و 328.
49- معجم الاعلام، ص 208; معجم رجال الحدیث، ج‏7، ص‏206.
50- همان، ج‏16، ص‏86.
51- تکمله رساله ابوغالب زرارى، ص 188; معجم الاعلام من آل اعین‏الکرام، ص‏213.
52- رساله ابوغالب زرارى، ص‏129 و 130 و تکمله رساله، ص 190.
53- معجم الاعلام، ص 202.
54- همان، ص 204; رساله ابوغالب، ص 132.
55- معجم الاعلام، ص 200; معجم رجال الحدیث، ج 1، ص‏247.
56- رساله ابوغالب زرارى، ص 132.
57- رساله ابوغالب زرارى، ص 132 و 135; معجم الاعلام، ص 230 و231.
58- معجم رجال الحدیث، ج‏9، ص 148.
59- رجال قهپایى، ج‏3، ص‏226.
60- معجم رجال الحدیث، ج‏9، ص 148.
61- معجم الاعلام، ص 220 و 228 و 230 و 231.
62- همان، ص 212.
63- معجم الرجال الحدیث، ج‏9، ص 254.
64- همان، ص 212; وسائل الشیعه، ج ؟، ص 224; تنقیح المقال، ج‏2، ص‏133.
65- معجم الاعلام، ص 210.
66- همان، ص 211.
67- همان، ص 214.
68- تنقیح المقال، ج 2، ص 168.
69- معجم الاعلام، ص 214.
70- تنقیح المقال، ج 2، ص 168.
71- معجم الاعلام، ص 221.
72- طریحى گوید: موقفان یعنى عرفات و مشعر (مجمع البحرین،ماده و، ق، ف)
73- تنقیح المقال، ج 2، ص‏359.
74- معجم الاعلام من آل اعین الکرام، ص 222 و223 و 230.
75- همان، ص 222 و223.
76- همان، ص‏203.
77- معجم الاعلام، ص‏223.
78- همان، ص 222.
79- همان، ص 230.
80- رساله ابوغالب زرارى، ص 130.
81- همان، ص‏139; تکمله رساله، ص‏189.
82- دایره‏المعارف تشیع، ج 1، ص‏146.
83- تکمله رساله ابى‏غالب الزرارى، ص 188.

تبلیغات