آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

سطحى‏نگرى و کوچک‏اندیشى است، اگر «غدیر» و «ولایت‏» را، نزاعى در میان دوگروه در گذشته بدانیم.
و دور از «متن مکتب‏» است، اگر ایستادن بر کرانه جوشان «غدیر» را تنهاحساسیتى فرقه‏اى و جدالى مذهبى به شمار آوریم.
«غدیر»، همواره برپاست.
صحنه تعیین «مولى‏»، و آن بیعتها و استشهادها و اعترافها، هنوز هم محو نشده‏است. بیعتگران نیز، صحنه را ترک نکرده‏اند. على‏رغم آنان که سعى کرده‏اند غبارى از«نسیان‏» و پرده‏اى از «کتمان‏» بر سیماى غدیر بنشانند و بیفکنند، دلها وجانهاى بیشمارى هنوز هم توجه به آن دستهاى بلندى دارد که دست «على‏» را گرفت وفراز آورد، تا آن خورشید را، همه ببینند، همه بشناسند، به یکدیگر و به غایبان‏از صحنه و به خبرگیران از واقعه و به جویندگان چراغ، معرفى کنند.
صحنه‏غدیر، پایان نیافته است.
هنوز هم دیدگان تاریخ، در عصر حاضر، در قاره‏هاى دوردست، در جنوبى‏ترین کشورآفریقا، در شرقى‏ترین منطقه خاور دور، در مرکزى‏ترین بخش اروپا و آمریکا، در پى‏آشنایى با «خورشید»ى هستند که اگر بتابد، خانه‏ها را، دلها را، شهرها را، اندیشه‏ها را، قلمرو قلم و شعر را، پهنه ادبیات و هنر را، گستره عقیده‏ها وباورها را «روشن‏» مى‏سازد. و از «نور»، چه انتظارى است، جز درخشیدن و فروغ‏گستردن و گرما بخشیدن؟! در غدیر، دستى که فرا رفت، دست‏خدا بود، زبانى که «على‏مولاه‏» را سرود، زبان خدا بود، دستى هم که به عنوان «مولى‏» بالا رفت و همگان‏دیدند، دست‏خدا بود، «على‏»، راه و صراط بود، چراغ و مشعل بود، خط سیر و مسیربود، «غدیر»، راهى بود که روندگان را به «على‏» مى‏رساند.
و ... «على‏» هم، صراطى بود که رهپویان را به «خدا» مى‏رساند.
«غدیر»، چشمه‏اى زلال بود که در طول چهارده قرن، هزاران هزار کام تشنه را ازکوثر معارف ناب، سیراب ساخت. و این چشمه، هنوز هم سارى و جارى است.
«غدیر»، چراغى بر اوج بود، که در قرنهاى متمادى تاریخ بشرى، گمگشتگان‏بسیارى را از وادیهاى خوف و خطر و بیراهه‏هاى تاریکى و ضلالت، به «مقصد»راهنمایى کرد. و این چراغ، همچنان فروزان و نورافشان و راهنماست.
«غدیر»، تکیه‏گاهى بود که شیعه را در عصر محکومیت و مظلومیت دیرپاى خویش،پناه بود و حجت و برهان. و این تکیه‏گاه، هنوز هم به استوارى گذشته، پابرجاست ومحکمترین حجت‏ها را دارد.
«غدیر»، متنى بود، روشن و بى‏ابهام، گویا و صریح، که خیلى‏ها کوشیدند حواشى‏تاویل و تفسیرهاى دور از واقعیت‏براى آن ترسیم کنند. و این متن، هنوز هم براى‏آنان که بى‏حواشى به آن بنگرند، صریح و گویاست.
«غدیر»، میوه‏اى شیرین در بوستان رسالت‏بود، که تداوم «خط نبوت‏» را در شکل‏«امامت‏»، به شیرین‏ترین صورت ترسیم مى‏کرد. و هنوز هم این میوه شیرین، زینت‏بخش‏بوستان محمدى است و بدون آن، «باغ رسالت‏» بى‏ثمر است «و ان لم تفعل فما بلغت‏رسالته ...».
«غدیر»، میثاقى بود میان صاحبان باور و عقیده به خدا و رسول، که وفادارى به‏آن، شاهد صدق ایمان بوده است. و این عهد و پیمان، هنوز هم «وفا» مى‏طلبد ودستان بیعتگر را به «صدق‏» فرا مى‏خواند، و همه ساله، این عید فرخنده موعدى‏براى تجدید آن عهد و تحکیم آن میثاق با خدا و رسول است.
«غدیر»، اگر چه برکه‏اى در بیابان بود، ولى هفت دریا به وسعت تاریخ و زمان‏بود که موجش «ازل‏» تا «ابد» را فرا گرفت و اگر خاکیان، برخى چشم دیدن آن‏موج ابدى را نداشتند، افلاکیان به تکریم آن به یکدیگر تهنیت مى‏گفتند.
«غدیر»، سفینه نجاتى بود که گرفتاران موج جهالت و حیرت ضلالت را به ساحل امن‏ایمان مى‏رساند. این سفینه، هنوز هم سرنشین مى‏طلبد و امواج فتنه و فریب، هنوز هم‏در پى دور ساختن اندیشه‏ها از این ساحل‏اند.
«غدیر»، روشن‏ترین چراغ بود، بر بالاترین بام خانه‏هاى تاریخ، تا ... مردم‏«اهل بیت‏» را بشناسند و به «خانه‏»اى رهنمون شوند که افراد آن در دامان‏«وحى‏» بزرگ شدند و «آیات خدا» در آن خانه فرود آمد و جبرئیل امین، مانوس‏آن بیت و اهل بیت‏بود.
اگر انسانیت امروز، مى‏خواهد به آن «خانه‏» راه یابد، خانه‏اى که همه چیز درآنجاست، و همه کلیدهاى گشاینده همه قفلها و درهاى بسته در دست صاحبان و ساکنان‏آن خانه است.
باید به این چراغ نگاه کند، تا راه را بشناسد.
آرى ... «چراغ غدیر، بر بام بلند تاریخ‏».

تبلیغات