نقد و بررسی ترجمه شاه ولی اللّه دهلوی
آرشیو
چکیده
متن
یکی از ترجمههای فارسی قرآن که از حدود دو قرن و نیم قبل بر جای مانده و در طول سالهای گذشته به ویژه در هند و پاکستان به طور گستردهای انتشار یافته، ترجمه شاه ولی اللّه محدث دهلوی است.
این ترجمه را اخیرا وزارت شئون اسلامی و اوقاف کشور عربستان سعودی با بررسی و بازبینی مجددی که توسط دو تن از اساتید آن سامان روی آن انجام گرفته است به چاپ رسانده و در مراسم حج سال جاری به فارسی زبانان اهدا نموده است.
چاپ و نشر این ترجمه در سطحی وسیع از سوی کشور سعودی، و رویکرد مترجمان و قرآن پژوهان در سالهای اخیر به آن، نقد و بررسی همه جانبهای را پیرامون آن میطلبید. از این رو بر آن شدیم تا هم بر اصل ترجمه و هم بر نسخه بازبینی شده آن نگاهی بیفکنیم و فارسی زبانان را از نزدیک با این دو اثر آشنا سازیم.
در بخش اول این مقال، نخست به معرفی مترجم و شرح حال او پرداخته، آن گاه از مسائلی چون انگیزه مترجم از ترجمه قرآن و امتیازات ترجمه از دیدگاه خود مترجم، سخن خواهیم گفت، و سپس به روش ترجمه و نقاط قوت و ضعف آن خواهیم پرداخت.
در بخش دوم، ترجمه بازبینی شده توسط وزارت شئون و اوقاف کشور عربستان را مورد بررسی قرار میدهیم و پیرامون چهار محور ــ که به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت ــ به بحث مینشینیم.
بخش اول
مترجم کیست؟
پیش از معرفی مترجم توسط تاریخ نگاران، بهتر است او را از زبان خودش بشناسیم. وی در مقدمه ترجمهاش چنین مینگارد:
«و نام این کتاب، فتح الرحمن بترجمة القرآن مقرر کرده شد، و نام مصنف این کتاب احمد بن عبدالرحیم است و لقب مشهور ولی اللّه الدهلوی وطنا، العمری نسبا، احسن اللّه الیه والی مشایخه و والدیه».(1)
عمر رضا کحاله ذیل عنوان ولی اللّه دهلوی (1114 - 1176ق / 1703 - 1762م) مینویسد:
«ولی اللّه بن عبدالرحیم عمری دهلوی، محدث، مفسر، فقیه و اصولی است که روز چهارم شوال در شهردهلی هند دیده به جهان گشود. دوران جوانی ر در این شهر پشت سر نهاد، آن گاه عزم زیارت خانه خدا نمود و مدت دو سال در مکه و مدینه اقامت گزید و از علمای این دو شهر بهره برد، سپس به هند بازگشت و به تدریس پرداخت و سرانجام در دهلی درگذشت. کتابهای زیر از اوست: 1. الارشاد الی مهمات علم الاسناد؛ 2. انسان العین فی مشایخ الحرمین؛ 3. عقد الجید فی احکام الاجتهاد والتقلید؛ 4. الفوز الکبیر فی اصول التفسیر؛ 5. حجة اللّه البالغة».(2)
در لغت نامه دهخدا، دهلوی این گونه معرفی شده است:
«احمد شاه ولی اللّه بن عبدالرحیم عمری دهلوی مکنّی به ابوعبدالعزیز (متولد 1114 ـ متوفای 1176ق) است. کتابهای زیر از اوست: 1. اجوبة عن ثلاث مسائل؛ 2. الانصاف فی بیان سبب الاختلاف؛ 3. تنویر العینین فی رفع الیدین؛ 4. حجة اللّه البالغة؛ 5. رسائل الدهلوی؛ 6. شرح تراجم ابواب صحیح البخاری (رساله)؛ 7. عقد الجید فی احکام الاجتهاد والتقلید؛ 8. فتح الخبیر فی اصول التفسیر؛ 9. الفوز الکبیر مع فتح الخبیر فی اصول التفسیر؛ 10. القول الجمیل فی اصول الطرق الاربع النقشبندیة والجیلانیة والجشتیة والمجددیة».(3)
______________________________
1. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «ب» و «ج»، لاهور.
2. معجم المؤلّفین، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 13، ص 169.
3. لغتنامه دهخدا، حرف دال، نقل از معجم المطبوعات مصر، ج 1.
ترجمان وحى » شماره 3 (صفحه 13)
---------------------------------------------------
گر چه در دو کتاب نامبرده، از مذهب مترجم نام برده نشده، ولی ترجمه وی نشانگر آن است که از اهل سنت بوده است، چنان که در مواردی از ترجمهاش، در حاشیه، صحت خلافت شیخین را مطرح نموده، و در استناد به روایات نیز از کتب بخاری و ترمذی و حاکم بهره جسته است(1). در آیه 6 سوره مائده که کیفیت وضو ذکر شده نیز، همچون دیگر علمای اهل سنت، در ترجمه وامسحو برؤسکم وارجلکم الی الکعبین، شستن پاها را مطرح کرده است. با وجود این، از تحقیقاتی که برخی از تاریخ نگاران پیرامون شرح حال وی به عملآوردهاند بر میآید که وی خود را پیرو مذهب خاصی از مذاهب چهارگانه اهل سنت نمیدانسته، بلکه به مجموع آنها گرایش داشته و معتقد بوده است که باید برای حل اختلافات محدّثان و پیروان چهار امام، یک راه حل عملی را دنبال کرد و هرگز منصفانه نیست که کفه ترازو را فقط به یک طرف کج کنیم و نسبت به طرف دیگر کاملاً بیاعتنا باشیم.(2)
انگیزه وی از ترجمه قرآن
دهلوی در مقدمه ترجمهاش، درباره انگیزه خود از ترجمه قرآن چنین مینگارد:
«اما بعد، نصیحت و نیکخواهی مسلمانان، در هر زمان و در هر مکان رنگی دیگر دارد، و اقتضاء دیگر مینماید، و لهذا علماء دین و کبراء اهل یقین در تفسیر و احادیث و عقائد و فقه و سلوک تصانیف متنوّعه ساختهاند و تؤالیف گوناگون پرداخته، طائفهای شاهراه اطناب اختیار نمودهاند و فرقهای کوچه اختصار پیش کرده، جماعتی بزبان عجم سخن گفتهاند و گروهی به لغت عرب دُر سُفته. و در این زمانه که ما در آنیم و درین اقلیم که ما ساکنِ آنیم، نصیحتِ مسلمانان اقتضا میکند که ترجمه قرآن عظیم بزبانِ فارسی سلیس و روزمره متداول بیتکلّف فضیلت نمائی و بیتصنّع عبارت آرائی، بغیر تعرّض قصصِ مناسبه، و بغیر ایراد توجیهات منشعبه، تحریر کرده شود تا خواص و عوام همه یکسان فهم کنند، و صغار و کبار بیک وضع ادراک نمایند. لهذا این فقیر را داعیه این امر خطیر بخاطر ریختند و خواه مخواه بر سر آن آوردند. یک چند در تفحص ترجمهها افتاد تا هر کرا که از تراجم، غیرِ آن که بخاطر مقرر شده است، مناسب یابد در ترویج آن کوشد و کیفَ ما امْکَنَ پیش اهل عصر مرغوب نماید. در بعض تطویل مُمِلّ یافت و در بعض تقصیر مُخِلّ، هیچ یک موافقِ آن میزان نیفتاد. لاجرم عزمِ تألیف ترجمه دیگر مصمّم شد...».(3)
______________________________
1. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «د».
2. تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میان محمد شریف، چاپ مرکز نشر دانشگاهی، ج 4، ص 167-168.
3. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «الف» و «ب».
--------------------------------------------------
امتیازات این ترجمه از دیدگاه مترجم
مترجم درباره امتیازاتی که ترجمهاش از آنها برخوردار است چنین میگوید:
«و این ترجمه ممتاز است از ترجمههای دیگر بچند وجه: یکی آنکه نظم قرآن را بمثل مقدار آن از فارسی متعارف ترجمه کرده شد با اظهارِ مراد و لطافت تعبیر. و از آنچه در ترجمههای دیگر یافته میشود از اطناب عبارتِ ترجمه و رکاکتِ تعبیر و اعجام مراد، بقدرِ امکان احتراز نموده شد. دیگر آنکه سائرتراجم از دو حالت خالی نیست: یا ترک کردهاند قصصِ متعلقه بقرآن مطلقا، یا استیفاء جمیع آن نمودهاند. و در این ترجمه راه متوسط اختیار نموده شد. پس جائی که معنی آیت موقوف است بر قصّه، بقدر ضرورت دو سه کلمه از آن انتخاب کرده آورده شد، و جائی که معنی آیت موقوف بر قصّه نبود ترک نموده آمد. سوم آنکه از توجیهات متنوّعه، توجیه اقوی باعتبار عربیّت و اَصحّ باعتبار علمِ حدیث و علمِ فقه و اَخَلّ در صرف از ظاهر اختیار نموده شد و کسی که تفسیر وجیز و تفسیر جلالین که بمنزله اصل این ترجمهاند بنا بر تفاسیر مطالعه کند درین حرف شک ندارد. و چهارم آنکه این ترجمه به وجهی واقع شده است که شناسنده نحو از آن اعراب قرآن و تعیین محذوف و مرجع ضمیر و محل لفظی که در عبارت مقدم و مؤخر کرده شده است میتواند دانست، و آنکه شناسنده نحو نیست از اصل غرض محروم نماند. پنجم آنکه ترجمهها خالی از دو حالت نیستند: ی ترجمه تحت اللفظ میباشند، یا ترجمه حاصل المعنی، و در هر یکی وجوه خلل بسیار در مییابد. و این ترجمه جامع است در هر دو طریق، و هر خللی را از آن خللها علاجی مقرر کرده شد، و این سخن دراز است، در رساله قواعد ترجمه بیان کرده آید».(1)
وی پس از آن که وجوه اِعراب را اندکی توضیح میدهد و برای هر کدام نمونه و مثالی میآورد، در پایان مقدمه چنین مینگارد:
«بالجمله دقائقِ فنِ ترجمه بسیار است و مقصود این جا بیانِ انموذجی است، چون این فقیر خوضِ در ترجمه بدون معاونت کسی و بدون رجوع بکتابی کرده است، و در اوقات مختلفه با وجود اشتغال بال بسائر علوم، محرّر نموده، احتمال دارد که در بعض مواضع وفا با این التزامات متحقق نشده باشد. یارانِ سعادتمند که آن قواعد را مستحضر داشته باشندبه حکم اخوتِ دینی نصیحت را منظور نظر دارند و در اصلاح آن کوشند».(2)
روش ترجمه
ترجمه دهلوی، ترجمهای است تحت اللفظی همراه با افزودههای توضیحی، که توضیحات آن را به دو بخش میتوان تقسیم نمود:
1. توضیحاتی که جداگانه در حاشیه ذکر شده است.
______________________________
1. همان، صفحه «د» و «ه».
2. همان، صفحه «و».
-------------------------------------------
2. توضیحاتی که در متن ترجمه جای گرفته است.
توضیحاتی که به طور مستقل در حاشیه ذکر شده، مجموعهای است از بیانِ مراد برخی از مفردات یا جملاتی که در ترجمه آمده و مفهوم آن برای خواننده چندان روشن نیست، و نیز بیانِ برخی از شأن نزولها که در درک مفهوم آیه یا سورهای نقش بسزایی دارد. امّا توضیحاتی که در متن ترجمه جای گرفته است توضیحاتی کوتاه است که در چاپ مورد نظر ما با هیچ گونه نشانهای متمایز نشده است. البته مترجم در این زمینه توضیحی را در مقدمه خود آورده است که متن آن را در این جا میآوریم؛ وی مینویسد:
«و طریق تحریر در این کتاب آنست که هر آیتی را جدا نوشته شد، مقرون به ترجمه آن، نشانِ متعارف در روز مره متداول اختیار نموده آمد، و هر چه زیاده از تحت اللفظ است اگر یک دو کلمه است بلفظ «یعنی» یا مثلِ آن متمیز ساخته شد، و اگر کلامی است مستقل، اول آن بلفظ «مترجم گوید» و آخر آن بلفظ «واللّه اعلم» معلَّم کرده شد».(1)
برای توضیحاتی که در ضمن ترجمه آمده است، آیاتی را با ترجمه آنها به عنوان مثال میآوریم. برای تمایز اصل ترجمه از توضیحات نیز، واژههای افزوده شده از سوی مترجم را میان دو قلاب قرار میدهیم:
1. فضربنا علی آذانهم فی الکهف سنین عددا (کهف / 11).
پس پرده گذاشتیم بر گوش ایشان در غار [یعنی خوابانیدیم] سالهای شمرده شده.
2. الّذین کانت أعینهم فی غطاءٍ عن ذکری و کانوا لایستطیعون سمعا (کهف / 101).
آنانکه بود چشم ایشان در پرده از یاد من و نمیتوانستند سخن شنیدن [یعنی از شدت بغض].
3. یا یحیی خذ الکتاب بقوّة وآتیناه الحکم صبیّا (مریم / 12).
[گفتیم:] ای یحیی، بگیر [احکام] کتاب را به استواری، و دادیمش دانایی در حال کودکی.
4. وربّک یخلق مایشاء ویختار ماکان لهم الخیرة... (قصص / 68)
و پروردگار تو میآفریند هر چه خواهد و برمیگزیند [هر که را خواهد]، نیست ایشان را اختیار...
5. وإن جاهداک لتشرک بی مالیس لک به علم فلا تُطِعهما... (عنکبوت / 8)
و اگر کوشش کنند با تو [ای انسان] تا شریک آری با من آنچه نیست تو را به [حقیقت] آن
______________________________
1. همان، صفحه «د».-
-------------------------------------------
دانشی، پس فرمانبرداری ایشان مکن...
از جمله مسائلی که تحت عنوان روش ترجمه مطرح میشود، همسانی تعبیرات در ترجمه جملات مشابه قرآنی است. تا کنون در کمتر ترجمهای این مسأله مورد توجه قرار گرفته است. جملاتی از قبیل: وحاق بالّذین سخروا منهم ماکانوا به یستهزؤن، انّ اللّه علیم بذات الصّدور، أنّی تُصرفون، وضلّ عنهم ماکانوا یفترون، و دهها جمله مشابه دیگر، که در سراسر قرآن به طور مکرر آمده است، باید یکسان ترجمه شوند. این حکم در مورد مفردات نیز جاری است، مگر آن که دلیلی از سیاق آیه و مانند آن بر اراده معنای دیگری از واژه وجود داشته باشد، که در این صورت باید واژه را به معنای مناسب مورد خودش ترجمه کرد.
در ترجمه دهلوی، گر چه همسانی تعبیرات در ترجمه مفردات و جملاتِ مشابه، صد در صد رعایت نشده، ولی در حد قابل اعتنایی مورد توجه مترجم قرار گرفته است. به عنوان مثال، به ترجمه مقاطع فوق از آیات قرآن کریم در ترجمه دهلوی مینگریم:
الف. وحاق بهم ماکانوا به یستهزؤن (هود / 8).
و فراگیرد ایشان را آنچه استهزا میکردند بآن.
وحاق بهم ماکانوا به یستهزؤن (نحل / 34).
و فرود آمد به ایشان آنچه بآن استهزا میکردند.
فحاق بالّذین سخروا منهم ماکانوا به یستهزؤن (انبیاء / 41).
پس درگرفت با آنانکه تمسخر کردند از ایشان آنچه بآن استهزا میکردند.
چنان که ملاحظه میکنید، در این سه آیه، واژه «حاق» یکسان ترجمه نشده است؛ در آیه نخست به «فراگیرد» و در آیه دوم به «فرود آمد» و در آیه سوم به «درگرفت» ترجمه شده است. گرچه این سه تعبیر نزدیک به هم هستند و از یکدیگر فاصله چندانی ندارند، ولی اگر یک تعبیر برای هر سه مورد انتخاب میشد قطعا مناسبتر بود.
ب. إن اللّه علیم بذات الصّدور (آل عمران / 119).
هر آئینه خدا دانا است بآنچه در سینههاست.
إنّه علیم بذات الصّدور (هود / 5).
هر آئینه او داناست بسرّیکه مالک سینههاست.
إنّه علیم بذات الصّدور (فاطر / 38).
هر آئینه وی داناست به مکنون سینهها.
در این سه آیه نیز، در ترجمه، تعبیرات گوناگونی به کار رفته است، گرچه تعبیر اول و سوم، در جاهای دیگر این ترجمه بیشتر به چشم میخورد.
ج. فأنّی تُصْرَفون (یونس / 32).
پس از کجا برگردانیده میشوید.
فأنّی تُصْرَفون (زمر / 6).
پس از کجا گردانیده میشوید.
أنّی یصرفون (مؤمن / 69).
از کجا گردانیده میشوند.
در این سه آیه، فعلها تقریبا یکسان ترجمه شدهاند، با این تفاوت که در آیه اول «برگردانیده» و در آیه دوم و سوم «گردانیده» آمده است.
د. وضلّ عنهم ماکانوا یفترون (انعام / 24).
و گم گشت از ایشان آنچه افترا میکردند.
وضلّ عنهم ماکانوا یفترون (هود / 21).
و گم شد از ایشان آنچه بر میبافتند.
در این دو آیه، فعل «یفترون» با دو تعبیر ترجمه شده است، گر چه هر دو تعبیر به یک معنی باز میگردد. البته در موارد دیگرِ این ترجمه، تعبیر نخست بیشتر به کار رفته است، که آیات اعراف / 53، یونس / 30، قصص / 75 را میتوان از آن جمله نام برد.
نقاط قوت ترجمه
از آنچه تاریخ نویسان در شرح حال محدث دهلوی نگاشتهاند بر میآید که وی دانشمندی برخوردار از علوم گوناگون اسلامی بوده است؛ چنان که آثار تألیفی او نیز نشانگر این مطلب است؛ از این رو ترجمه وی از قرآن کریم میتواند ترجمهای دقیق و شامل نکات دستوری و تفسیری آیات باشد، به ویژه آن که مترجم از تفسیر قرآن آگاهی گستردهای داشته و کتابی به نام فتح الخبیر فی اصول التفسیر نگاشته است.
نقاط قوت ترجمه دهلوی را به دو بخش میتوان تقسیم نمود:
الف. رعایت ترکیب نحوی آیات در ترجمه
تردیدی نیست که ساختار کلام، در بیانِ مرادِ گوینده نقشی اساسی دارد، و در ترجمه هر متنی به زبان دیگر، انعکاسِ ترکیب نحوی دخالت تامی در صحت ترجمه دارد. رعایت این شرط در ترجمه قرآن که کلام خداوند است و به عنوان وحی آسمانی بر پیامبر(ص) نازل شده است به مراتب مهمتر از ترجمه سایر متون است. از این رو هر ترجمهای از قرآن که ترکیب نحوی آیات بهتر در آن انعکاس یافته باشد امتیاز بهتری خواهد داشت. ترجمه دهلوی را میتوان در ارتباط با این ویژگی در ردیف اول ترجمههای فارسی دانست. برای نمونه چند مورد از ترجمه مزبور را با ذکر آیات آن به عنوان مثال میآوریم:
1. ... ویمدهم فی طغیانهم یعمهون (بقره / 15).
و مهلت میدهد ایشان را در گمراهی خویش سرگشته شده.
چنان که ملاحظه میکنید، یعمهون در این آیه از نظر ترکیب نحوی حال است برای ضمیر جمع مفعولی، که ترکیب مزبور در این ترجمه به خوبی منعکس شده است.
2. ثمّ تولّیتم إلاّ قلیلاً منکم وأنتم معرضون (بقره / 83).
پس برگشتید روگردان شده مگر اندکی از شما.
در این آیه نیز «وانتم معرضون» از نظر ترکیب نحوی حال است برای فاعل «تولّیتم»، که این ترکیب در ترجمه به طور صحیح انعکاس یافته است.
3. ... فَهُم فی روضة یُحْبَرُون (روم / 15).
پس ایشان در بهشت خوشحال کرده شوند.
روشن است که «یُحْبَرُون» فعل مضارع مجهول از «حَبَرَ، یَحْبُرُ» به معنای شادمان ساختن آمده است. در این آیه تنها شادمان بودن بهشتیان مطرح نیست تا آیه این گونه ترجمه شود که:«آنان در بهشت شادمانند»، بلکه این معنی نیز مورد عنایت است که در بهشت برای آنان موجبات شادمانی فراهم میشود و در حقیقت آنان را شادمان میکنند. این معنی در ترجمه دهلوی از این فعل به خوبی نمایان است.
4. أیحسب الإنسان ألّن نجمع عظامه * بلی قادرین علی أن نسوّی بنانه (قیامت / 3-4)
آیا میپندارد آدمی که جمع نکنیم استخوانهای او را؟ آری میکنیم، توانا شده بر آنکه هموار کنیم سرانگشتهای او را.
واژه «قادرین» در آیه دوم حال است برای فاعل فعل مقدری که در جواب «بلی» قرار میگیرد، و آن فعل «نجمعها» است که از «نجمع» آیه قبل استفاده میشود، و در واقع، آیه به این تعبیر باز میگردد: «بلی نجمعه قادرین علی أن نسوّی بنانه». بسیاری از مترجمان، واژه «قادرین» را به صورت جواب «بلی» در ترجمه منعکس ساختهاند در صورتی که جواب «بلی» محذوف است. در ترجمه دهلوی این ترکیب به خوبی انعکاس یافته است.
ب. ترجمه دقیق واژهها
از دیگر امتیازات ترجمه مورد نظر، ترجمه دقیق واژههاست. در ترجمه واژههای قرآنی ریشهیابی کلمات و دستیابی به نزدیکترین معنی بسیار حائز اهمیت است. گرچه با نگارش تفسیر قرآن مجید، به مرور زمان در معانی واژهها توسعه داده شد و مفسران برای هر واژهای معانی متعددی را مطرح نمودند، ولی چنان که گفتیم، در ترجمه قرآن ریشهیابی واژهها و دست یافتن به معنای اصلی کلمه امری مهم و ضروری به نظر میرسد، که مترجم همواره باید این نکته را در نظر داشته باشد. اکنون برای نمونه موارد زیر را از ترجمه دهلوی بنگرید:
1. ... فکلوا منها حیث شئتم رغدا (بقره / 58).
پس بخورید از آنجا با فزونی هر جا که خواهید خوردنی گوارنده.
ترجمه «حیث» که اسم مکان است به «هرجا» نشانگر دقت است، در صورتی که برخی از مترجمان فارسی زبان آن را به «هرچه» ترجمه کردهاند.
2. ومن یتبدّل الکفر بالایمان فقد ضلّ سواء السّبیل (بقره / 108).
و هر که بستاند کفر را عوض ایمان پس هر آئینه گم کرد راه میانه را.
در این جا نیز، هم ترجمه «یتبدل الکفر بالایمان» به «ستاندن کفر عوض ایمان» دقیق است، و هم ترجمه «سواء السّبیل» به «راه میانه».
3. ...ولاتأکلوا أموالهم إلی اموالکم... (نساء / 2).
و مخورید اموال ایشان بهم آورده به اموال خویش...
انعکاس مفهوم حقیقی حرف جرّ «الی» در ترجمه قابل دقت است، زیرا مقصود آیه این است که اموال آنان را به ضمیمه اموال خود مخورید.
4. ...فانکحوا ماطاب لکم من النّساء مثنی وثلاث ورباع... (نساء / 3).
پس نکاح کنید آنچه خوش آید شما را از سائر زنان دو دو، سه سه و چهار چهار...
در ترجمه این بخش از آیه شریفه، دو مورد آن قابل دقت است: 1. ترجمه «طاب» به «خوش آید» نه به «پاکیزه». 2. ترجمه واژههای «مثنی»، «ثلاث» و «رباع» به «دو دو»، «سه سه» و «چهار چهار»، که با توجه به مجموعه ازدواجها و دستهبندی آنها میان مسلمانان، ترجمه یاد شده ضروری و متعیّن است و نمیتوان واژههای مورد نظر را به: «دوتا»، «سه تا» و «چهارتا» ترجمه کرد.
5. و راودته الّتی هو فی بیتها عن نفسه... (یوسف / 23).
و گفت و شنید کرد با یوسف، زنی که او در خانهاش بود تا بگذرد از حفظ خود...
واژه «مراوده» که مشتقات آن در سوره یوسف چند بار آمده، در این ترجمه به طور دقیق منعکس شده است، در صورتی که بیشتر مترجمان آن را به «کام خواستن» ترجمه کردهاند. برای ریشهیابی این واژه، سخن راغب اصفهانی را در این جا میآوریم:
«الرَّوْد: التَّردُّد فی طلب الّشی بِرِفقٍ، یقال: رادَ وارْتادَ... والمُراوَدة: أن تُنازع غیرک فی الإرادة، فَتُرید غیر مایرید، او ترودَ غیر مایرود، وراودت فلان عن کذا...».(1)
چنان که ملاحظه میکنید، راغب اصفهانی ریشه «مراوده» را که واژه «رَوْد» است به معنای رفت و آمدِ همراه با نرمی و ملایمت برای دستیابی به چیزی گرفته است، و هنگامی که «مراوده» را معنی میکند، آن را نیز این گونه توضیح میدهد که: «مراوده» آن است که با دیگری بر سرِ خواستن چیزی کشمکش کنی و برخلاف اراده او چیزی را از وی بخواهی. و این معنی با تمام ابعادش در ترجمه دهلوی درست انعکاس یافته است.
نقاط ضعف ترجمه
به رغم این که مترجم در مقدمه ترجمهاش این نکته را یادآوری کرده که در آنچه متعلق به نقل است از صحیحترین تفاسیر کمک گرفته و تا حد امکان از اخبار ضعیف و ساختگی دوری جسته و اسرائیلیات را در ترجمه خود نیاورده است،(2) میبینیم در بعضی از حواشی خود مطالبی را در مورد پیامبران نقل کرده است که هرگز در شأن آنان نیست. برای نمونه چند مورد را در این جا میآوریم:
1. در سوره احزاب، ذیل ترجمه آیه 69، در حاشیه چنین آمده است: (مترجم گوید: یعنی موسی(ع) وقت غسل سَتر میکرد. جُهّال بنی اسرائیل گفتند که او آدَرست. روزی بحسب
______________________________
1. مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، واژه «رود».
2. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «د».
-------------------------------------------
اتفاق برکناره آب غسل میکرد و جامههای خود بر سنگ نهاده بود، به فرمان خدای تعالی آن سنگ روان شد، موسی(ع) عقب سنگ دوید تا آنکه جماعتی از بنیاسرائیل [او را] عریان دیدند و گفتند اُدْرَت ندارد. و اُدْرَت انتفاخِ خصیه را گویند. واللّه اعلم).
برای روشنتر شدن مطلب، آیه را با ترجمهاش بنگرید:
یا ایّها الّذین آمنوا لاتکونوا کالّذین آذَوْا موسی فَبَرَّأهُ اللّه ممّا قالوا وکان عنداللّه وجیها
ای مسلمانان، مباشید مانند آنانکه رنجانیدند موسی را پس پاک ساخت خدای تعالی او را از آنچه گفته بودند، و بود موسی نزدیک خدا با آبرو.
راستی آیا نقل چنین شأن نزولی برای آیه شریفه و نسبت دادن این مطلب موهون و بیاثر به پیامبری اولوا العزم همچون موسی(ع) صحیح است؟! آیا هیچ اذیت و آزار دیگری از سوی بنیاسرائیل نسبت به موسی نبوده است که تنها نسبت دادنِ اُدْرَت موجب آزار این پیامبر الهی شده باشد؟!
2. در سوره ص، ذیل ترجمه آیه 20، در حاشیه آورده است: (مترجم گوید که داود علیه السلام نود و نه (99) زن داشت، مع هذ زن دیگر که در خطبه شخصی یا در نکاح او بود درخواست کرد، خدای تعالی فرشتگان را بجهت تنبیه داود به شکل خصوم متمثل ساخت. اشارت به این قصه است درین آیات. واللّه اعلم).
در این مورد نیز متن آیه را با ترجمهاش میآوریم:
وشددنا مُلکه وآتیناه الحکمة وفصل الخطاب
و محکم کردیم پادشاهی او را و دادیمش حکمت و سخن واضح.
آیا این شأن نزول، داود پیامبر را مردی زنباره و شهوت پرست معرفی نمیکند، آن هم در چهره کسی که آن قدر در پی زنان است که حتی از زنی که در معرض خواستگاری یا در عقد دیگری است چشم نمیپوشد؟!
3. نیز در سوره ص، ذیل ترجمه آیه 34، در حاشیه آمده است: (مترجم گوید: سلیمان از امراء خود منغص شد و بخاطر آورد که امشب با صد زن صحبت دارم و هر زنی پسری زاید و هر یکی شهسواری باشد جهاد کننده، مرا احتیاج متعلق امرا نَاُفتد. فرشته گفت: انشاء اللّه بگو. سلیمان سهو کرد. پس هیچ زن حامله نشد الاّ یک زن، طفل ناقص الخلقت نهاد و آن طفل را بر تخت سلیمان انداختند. سلیمان علیه السلام متنبه شد و رجوع به رب العزت کرد. واللّه اعلم).
نسبت دادن این گونه مطالب به پیامبران الهی که برای هدایت امتها برانگیخته شدهاند و از هرگونه غرور و هوا و هوس به دور بودهاند هرگز با راه و رسم آنان سازش ندارد. به باور ما، پیامبرانِ خدا، همه انسانهایی برجسته و والا بودهاند که کمال نفسانی آنان سبب میشده است که مسئولیت سنگین نبوت یا رسالت بر دوششان نهاده شود و آنان با نهایت شکیبایی و پایداری هدایت جامعه خود را برعهده بگیرند.
بخش دوم
نگرشی بر نسخه باز بینی شده
چنان که در آغاز سخن اشاره شد، ترجمه شاه ولی اللّه دهلوی اخیرا از سوی وزارت شئون اسلامی و اوقاف کشور عربستان سعودی با بررسی و بازبینی مجدد توسط دو تن از اساتید در مجمّع ملک فهد که به چاپ قرآن اختصاص دارد به طبع رسیده است. برای آشنایی بیشتر با این نسخه، پس از آوردنِ بخشی از ترجمه فارسی مقدمه که اصل آن به قلم دکتر عبداللّه بن عبدالمحسن الترکی وزیر امور اسلامی و اوقاف عربستان به عربی نگارش یافته است، به بررسی کارهایی که روی این نسخه انجام گرفته است میپردازیم. در ترجمه فارسی بخشی از مقدمه مزبور چنین آمده است:
«اما بعد: برای تحقق رهمنودهای خادم حرمین شریفین شاه فهد بن عبدالعزیز آل سعود ـ حفظه اللّه ـ در اهتمام راجع به قرآن کریم و چاپ و نشر آن و تقسیمش بین مسلمانان در اقصی نقاط جهان، و همچنین ترجمه و تفسیر معانی آن به زبانهای مختلف جهان، و بنا بر اعتقاد وزارت امور اسلامی و اوقاف و دعوت و ارشاد مملکت عربستان سعودی در اهمیت ترجمه معانی قرآن کریم به تمامی زبانهای مهم جهان و تسهیل فهم آن برای مسلمانان غیر عرب زبان و تحقق مصداق رهنمود پیامبر گرامی اسلام ــ صلی اللّه علیه وسلم ــ که فرمودند: «بلغوا عنی ولو آیة»، (ابلاغ کنید از من حتی یک آیه)، و برای خدمت برادران فارسی زبانمان باعث مسرت است که این ترجمه فارسی را تقدیم خوانندگان فارسی زبان کنیم که بوسیله شیخ شاه ولی اللّه دهلوی ترجمه، و بازبینی و بررسی مجدد از جهت مجمّع توسط د / عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شیخ محمد علی داری شده است».
بنا بر این، بازبینی و بررسی ترجمه توسط دو تن از اساتید به نامهای دکتر عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شیخ محمد علی داری انجام شده است. نامبردگان در این بررسی و بازبینی، کارهای زیر را انجام دادهاند:
1. اغلاط چاپی و افتادگیهای ترجمه را اصلاح کردهاند.
2. در برخی موارد، توضیحاتی را با امضای «مصحح» در پاورقی آوردهاند.
3. برخی از تعبیرات ترجمه را تغییر داده و بدون ذکر اصل آن، واژه انتخابی خود را در ترجمه آوردهاند.
4. تحریفهایی نیز در برخی موارد توسط مصححان صورت گرفته است.
اکنون موارد چهارگانه فوق را با ذکر نمونههایی از هر یک در این جا میآوریم:
1. اصلاح اغلاط و افتادگیهای ترجمه
در چاپ اصلی، اغلاط وافتادگیهایی توسط ناسخ روی داده است که مصححان آنها را اصلاح کردهاند. موارد زیر از این قبیل است:
الف. در نسخه اصلی (چاپ پاکستان) در ترجمه آغاز آیه 121 سوره آل عمران «وإذ غدوت من أهلک...» چنین آمده است:
و یاد کن آنگاه که پگاه بیرون آمد از میان اهل خانه خود...
که در چاپ عربستان، «آمد» به صورت «آمدی» تصحیح شده است.
ب. در ترجمه بخش پایانی آیه 180 سوره آل عمران «... واللّه بماتعملون خبیر» این گونه آمده است:
و خدا بآنچه میکنند دانا است
که در چاپ عربستان بدین صورت تصحیح شده است: «و خدا بآنچه میکنید دانا است».
ج. در ترجمه آیه 183 سوره اعراف «وأملی لهم...» آمده است: و مهلت دهیم ایشان را... که در چاپ عربستان به صورت «و مهلت دهم ایشان را...» تصحیح شده است.
د. در ترجمه بخش آخر آیه 37 سوره احزاب «وکان امراللّه مفعولاً» واژه «خدا» از قلم افتاده، که در چاپ عربستان اصلاح شده است.
2. توضیحات مصححان
در نسخه بازبینی شده که در عربستان به چاپ رسیده، حاشیههای مترجم به پایین صفحات انتقال یافته و از سوی مصححان نیز در مواردی معدود توضیحاتی بر آنها افزوده شده است. برای نمونه به برخی از این موارد اشاره میشود:
الف. در ترجمه آیه 146 سوره بقره: «کسانیکه دادهایم ایشان را کتاب میشناسند ویرا...» این توضیح را در پاورقی آوردهاند: «بعض علماء از ضمیر «یَعرفُونَهُ» پیغمبر مراد گرفتهاند واللّه اعلم».
ب. ترجمه آیه 121 سوره آل عمران در پاورقی با عبارات روشنتری آورده شده است.
ج. ترجمه آیه 107 سوره مائده را نیز با عبارات روشنتری آوردهاند.
د. در ترجمه آیه 120 سوره نحل، توضیحی کوتاه پیرامون معنای «حنیف» پس از حاشیه مترجم افزوده شده است.
ه. در ترجمه آیه 43 سوره نمل، در مورد تعیین فاعل «صَدَّها» قولی را منسوب به بیشتر مفسران آوردهاند.
3. دگرگونی در واژهها و تعبیرات ترجمه
چنان که اشاره شد، مصححان در بسیاری از موارد، واژهها و تعبیرات ترجمه را تغییر داده و بدون ذکر اصل آن، واژه و تعبیر انتخابی خود را در ترجمه جایگزین ساختهاند. موارد زیر از این قبیل است:
نسخه اصل
نسخه بازبینی شده
خدا نیست هیچ معبود مگر او زنده تدبیر عالم کننده است. (آل عمران / 2)
خدا آن ذات است که نیست هیچ معبود برحقی مگر او زنده تدبیر کننده عالم است.
... و فرود آورد معجزه را... (آل عمران / 4)
... و فرود آورد قرآن را...
... پیروی میکنند آنرا که مانند یک دیگر شد از آن کتاب برای طلب فتنه و طلب تأویل آن... (آل عمران / 7)
... پیروی میکنند آنرا که متشابه است از آن کتاب برای طلب فتنه و طلب تأویل آن...
... و خدا نزدیک اوست بازگشتِ نیک. (آل عمران / 14)
... و نزدِ خداست بازگشت نیک.
... پس هر آئینه خدا زود کننده حساب است. (آل عمران / 19)
... پس هر آئینه خدا زود گیرنده حساب است.
... گفته شد ایشان را باز دارید دست خود... (نساء / 77)
... گفته شد ایشان را باز دارید دستهای خود را...
... مانند ترسیدن از خدا یا زیادهتر... (نساء / 77)
... مانند ترسیدن از خدا یا بیشتر...
آنانکه دروغی داشتند شعیب(ع) را گوی نبودند آنجا... (اعراف / 92)
آنانکه دروغگو پنداشتند شعیب را گوی نبودند آنجا...
پس بازگشت از ایشان و گفت... (اعراف / 93)
پس روگردانید از ایشان و گفت...
و یاد کن نعمت الهی یا محمد آنگاه که بد سگالی میکردند در حق تو کافران... (انفال / 30)
و (یاد کن نعمت الهی) آنگاه که تدبیر بد کردند در حق تو کافران...
و بهر آدمی متصل ساختیم شآمت عمل او را... (اسراء / 13)
و بهر آدمی متصل ساختیم نامه عمل او را...
و بده به خداوند قرابت حق وی را... (اسراء / 26)
و بده به خویشاوندان حق آن را... هر آئینه آنان که دوست میدارند آنکه فاش شود تهمت بدکاری در مسلمانان... (نور / 19)
هر آئینه آنان که دوست میدارند که منتشر شود بدکاری در میان مسلمانان...
4. بُروز تحریف در برخی موارد
افزون بر آنچه در بند فوق گذشت، در برخی موارد نیز تصرفات و توضیحات خاصی از سوی مصححان انجام گرفته که موجب تحریف معنوی کلام است. در زیر به دو مورد از آن اشاره میرود:
الف. در تعلیقه مترجم بر ترجمه آیه 11 سوره جمعه ــ که سخن از توجه مردم به تجارت و چیزهای سرگرم کننده و تنها گذاشتن پیامبر برای نماز است ــ چنین آمده است: «مترجم گوید: این آیت عتاب است بر اصحاب و اشارت است به آن قصه که کاروانی از شام آمد...» که در نسخه باز بینی شده، تعلیقه مترجم به این صورت تغییر یافته است: «مترجم گوید این آیت عتاب است بر بعضی اصحاب و اشارت است به...» یعنی واژه «بعضی» را مصححان بر آن افزودهاند.
ب. در ارتباط با آیه 42 و 43 سوره قلم، مصححان روایتی را در پاورقی آوردهاند که در اصلِ ترجمه نام و نشانی از آن به چشم نمیخورد، و مصححان هم بر خلاف دیگر پاورقیهای خود، این پاورقی را بدون امضا آوردهاند؛ و شگفت این جاست که مضمون روایت دلالت بر تجسیم خدا دارد. متن روایت به تعبیری که در پاورقی آمده از این قرار است:
«در صحیحین است و لفظ حدیث از بخاری است که ابوسعید خدری رضی اللّه عنه روایت میکند از رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلم که شنید او را که میفرمودند که روز قیامت ظاهر نماید پروردگار ما ساق خود را پس سجده کنان افتند تمام اهل ایمان از مرد و زن و سجده نتواند کسیکه در دنیا بجهت ریا و سمعه سجده میکرد، پس کوشش میکند که سجده کند ولی بآن قادر نمیشود زیرا که پشت او یک طبق مثل تخته راست میشود».(1)
دیگر کاستیها
به رغم تلاشی که مصححان برای تصحیح و ویرایش ترجمه انجام دادهاند، و تا حدودی
______________________________
1. القرآن الکریم و ترجمة معانیه الی اللغة الفارسیّة، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، ص 838-839.
-------------------------------------------
هم در این کار موفق بودهاند، هنوز کاستیها و اشتباهات فراوانی در نسخه بازبینی شده به چشم میخورد که متأسفانه از نظر مصححان و نظارت کنندگان بر چاپ آن دور مانده است. بخشی از این کاستیها و اغلاط عبارتند از:
الف. در پاورقی شماره یک، صفحه 12 نسخه مورد نظر، دو واژه «حطة» و «حنطة» به صورت «حطته» و «حنطته» با یک دندانه اضافی آمدهاند.
ب. در پاورقی شماره یک، صفحه 22، جمله «رعایت کن ما را» به این صورت: «رعایتکن ما را» آمده است، در صورتی که در نسخه اصل هم به صورت پیوسته نوشته نشده است.
ج. در پاورقی شماره یک، صفحه 585، «اوتوا العلم» با یک الف و به صورت «اوتوالعلم» ضبط شده است.
د. در صفحه 190، در ترجمه آیه 28 سوره انعام، جمله «و اگر بازگردانیده شوند» به صورت «واگردانیده شوند» چاپ شده است.
ه . در صفحه 790، در پاورقی، واژه «غُنج» به غلط «فنج» چاپ شده است.
و. در صفحه 797، در پاورقی شماره یک، واژه «مترجم» به صورت «مترجو» چاپ شده است.
ز. در صفحه 858، در پاورقی شماره یک، جمله «و اومُصرّ باشد بر کُفر...» بدین صورت آمده است: «واو مصرّ باشد بر کَفَرَ...»
افزون بر آنچه گفتیم، در حروفچینی متن ترجمه نیز دقت کافی به عمل نیامده است و بسیاری از واژهها که باید میانشان فاصله باشد در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، چنان که میان بسیاری از واژهها فاصله بیش از حد داده شده است، و این، کار را برای خواننده ت حدی مشکل ساخته است.
این ترجمه را اخیرا وزارت شئون اسلامی و اوقاف کشور عربستان سعودی با بررسی و بازبینی مجددی که توسط دو تن از اساتید آن سامان روی آن انجام گرفته است به چاپ رسانده و در مراسم حج سال جاری به فارسی زبانان اهدا نموده است.
چاپ و نشر این ترجمه در سطحی وسیع از سوی کشور سعودی، و رویکرد مترجمان و قرآن پژوهان در سالهای اخیر به آن، نقد و بررسی همه جانبهای را پیرامون آن میطلبید. از این رو بر آن شدیم تا هم بر اصل ترجمه و هم بر نسخه بازبینی شده آن نگاهی بیفکنیم و فارسی زبانان را از نزدیک با این دو اثر آشنا سازیم.
در بخش اول این مقال، نخست به معرفی مترجم و شرح حال او پرداخته، آن گاه از مسائلی چون انگیزه مترجم از ترجمه قرآن و امتیازات ترجمه از دیدگاه خود مترجم، سخن خواهیم گفت، و سپس به روش ترجمه و نقاط قوت و ضعف آن خواهیم پرداخت.
در بخش دوم، ترجمه بازبینی شده توسط وزارت شئون و اوقاف کشور عربستان را مورد بررسی قرار میدهیم و پیرامون چهار محور ــ که به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت ــ به بحث مینشینیم.
بخش اول
مترجم کیست؟
پیش از معرفی مترجم توسط تاریخ نگاران، بهتر است او را از زبان خودش بشناسیم. وی در مقدمه ترجمهاش چنین مینگارد:
«و نام این کتاب، فتح الرحمن بترجمة القرآن مقرر کرده شد، و نام مصنف این کتاب احمد بن عبدالرحیم است و لقب مشهور ولی اللّه الدهلوی وطنا، العمری نسبا، احسن اللّه الیه والی مشایخه و والدیه».(1)
عمر رضا کحاله ذیل عنوان ولی اللّه دهلوی (1114 - 1176ق / 1703 - 1762م) مینویسد:
«ولی اللّه بن عبدالرحیم عمری دهلوی، محدث، مفسر، فقیه و اصولی است که روز چهارم شوال در شهردهلی هند دیده به جهان گشود. دوران جوانی ر در این شهر پشت سر نهاد، آن گاه عزم زیارت خانه خدا نمود و مدت دو سال در مکه و مدینه اقامت گزید و از علمای این دو شهر بهره برد، سپس به هند بازگشت و به تدریس پرداخت و سرانجام در دهلی درگذشت. کتابهای زیر از اوست: 1. الارشاد الی مهمات علم الاسناد؛ 2. انسان العین فی مشایخ الحرمین؛ 3. عقد الجید فی احکام الاجتهاد والتقلید؛ 4. الفوز الکبیر فی اصول التفسیر؛ 5. حجة اللّه البالغة».(2)
در لغت نامه دهخدا، دهلوی این گونه معرفی شده است:
«احمد شاه ولی اللّه بن عبدالرحیم عمری دهلوی مکنّی به ابوعبدالعزیز (متولد 1114 ـ متوفای 1176ق) است. کتابهای زیر از اوست: 1. اجوبة عن ثلاث مسائل؛ 2. الانصاف فی بیان سبب الاختلاف؛ 3. تنویر العینین فی رفع الیدین؛ 4. حجة اللّه البالغة؛ 5. رسائل الدهلوی؛ 6. شرح تراجم ابواب صحیح البخاری (رساله)؛ 7. عقد الجید فی احکام الاجتهاد والتقلید؛ 8. فتح الخبیر فی اصول التفسیر؛ 9. الفوز الکبیر مع فتح الخبیر فی اصول التفسیر؛ 10. القول الجمیل فی اصول الطرق الاربع النقشبندیة والجیلانیة والجشتیة والمجددیة».(3)
______________________________
1. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «ب» و «ج»، لاهور.
2. معجم المؤلّفین، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 13، ص 169.
3. لغتنامه دهخدا، حرف دال، نقل از معجم المطبوعات مصر، ج 1.
ترجمان وحى » شماره 3 (صفحه 13)
---------------------------------------------------
گر چه در دو کتاب نامبرده، از مذهب مترجم نام برده نشده، ولی ترجمه وی نشانگر آن است که از اهل سنت بوده است، چنان که در مواردی از ترجمهاش، در حاشیه، صحت خلافت شیخین را مطرح نموده، و در استناد به روایات نیز از کتب بخاری و ترمذی و حاکم بهره جسته است(1). در آیه 6 سوره مائده که کیفیت وضو ذکر شده نیز، همچون دیگر علمای اهل سنت، در ترجمه وامسحو برؤسکم وارجلکم الی الکعبین، شستن پاها را مطرح کرده است. با وجود این، از تحقیقاتی که برخی از تاریخ نگاران پیرامون شرح حال وی به عملآوردهاند بر میآید که وی خود را پیرو مذهب خاصی از مذاهب چهارگانه اهل سنت نمیدانسته، بلکه به مجموع آنها گرایش داشته و معتقد بوده است که باید برای حل اختلافات محدّثان و پیروان چهار امام، یک راه حل عملی را دنبال کرد و هرگز منصفانه نیست که کفه ترازو را فقط به یک طرف کج کنیم و نسبت به طرف دیگر کاملاً بیاعتنا باشیم.(2)
انگیزه وی از ترجمه قرآن
دهلوی در مقدمه ترجمهاش، درباره انگیزه خود از ترجمه قرآن چنین مینگارد:
«اما بعد، نصیحت و نیکخواهی مسلمانان، در هر زمان و در هر مکان رنگی دیگر دارد، و اقتضاء دیگر مینماید، و لهذا علماء دین و کبراء اهل یقین در تفسیر و احادیث و عقائد و فقه و سلوک تصانیف متنوّعه ساختهاند و تؤالیف گوناگون پرداخته، طائفهای شاهراه اطناب اختیار نمودهاند و فرقهای کوچه اختصار پیش کرده، جماعتی بزبان عجم سخن گفتهاند و گروهی به لغت عرب دُر سُفته. و در این زمانه که ما در آنیم و درین اقلیم که ما ساکنِ آنیم، نصیحتِ مسلمانان اقتضا میکند که ترجمه قرآن عظیم بزبانِ فارسی سلیس و روزمره متداول بیتکلّف فضیلت نمائی و بیتصنّع عبارت آرائی، بغیر تعرّض قصصِ مناسبه، و بغیر ایراد توجیهات منشعبه، تحریر کرده شود تا خواص و عوام همه یکسان فهم کنند، و صغار و کبار بیک وضع ادراک نمایند. لهذا این فقیر را داعیه این امر خطیر بخاطر ریختند و خواه مخواه بر سر آن آوردند. یک چند در تفحص ترجمهها افتاد تا هر کرا که از تراجم، غیرِ آن که بخاطر مقرر شده است، مناسب یابد در ترویج آن کوشد و کیفَ ما امْکَنَ پیش اهل عصر مرغوب نماید. در بعض تطویل مُمِلّ یافت و در بعض تقصیر مُخِلّ، هیچ یک موافقِ آن میزان نیفتاد. لاجرم عزمِ تألیف ترجمه دیگر مصمّم شد...».(3)
______________________________
1. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «د».
2. تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میان محمد شریف، چاپ مرکز نشر دانشگاهی، ج 4، ص 167-168.
3. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «الف» و «ب».
--------------------------------------------------
امتیازات این ترجمه از دیدگاه مترجم
مترجم درباره امتیازاتی که ترجمهاش از آنها برخوردار است چنین میگوید:
«و این ترجمه ممتاز است از ترجمههای دیگر بچند وجه: یکی آنکه نظم قرآن را بمثل مقدار آن از فارسی متعارف ترجمه کرده شد با اظهارِ مراد و لطافت تعبیر. و از آنچه در ترجمههای دیگر یافته میشود از اطناب عبارتِ ترجمه و رکاکتِ تعبیر و اعجام مراد، بقدرِ امکان احتراز نموده شد. دیگر آنکه سائرتراجم از دو حالت خالی نیست: یا ترک کردهاند قصصِ متعلقه بقرآن مطلقا، یا استیفاء جمیع آن نمودهاند. و در این ترجمه راه متوسط اختیار نموده شد. پس جائی که معنی آیت موقوف است بر قصّه، بقدر ضرورت دو سه کلمه از آن انتخاب کرده آورده شد، و جائی که معنی آیت موقوف بر قصّه نبود ترک نموده آمد. سوم آنکه از توجیهات متنوّعه، توجیه اقوی باعتبار عربیّت و اَصحّ باعتبار علمِ حدیث و علمِ فقه و اَخَلّ در صرف از ظاهر اختیار نموده شد و کسی که تفسیر وجیز و تفسیر جلالین که بمنزله اصل این ترجمهاند بنا بر تفاسیر مطالعه کند درین حرف شک ندارد. و چهارم آنکه این ترجمه به وجهی واقع شده است که شناسنده نحو از آن اعراب قرآن و تعیین محذوف و مرجع ضمیر و محل لفظی که در عبارت مقدم و مؤخر کرده شده است میتواند دانست، و آنکه شناسنده نحو نیست از اصل غرض محروم نماند. پنجم آنکه ترجمهها خالی از دو حالت نیستند: ی ترجمه تحت اللفظ میباشند، یا ترجمه حاصل المعنی، و در هر یکی وجوه خلل بسیار در مییابد. و این ترجمه جامع است در هر دو طریق، و هر خللی را از آن خللها علاجی مقرر کرده شد، و این سخن دراز است، در رساله قواعد ترجمه بیان کرده آید».(1)
وی پس از آن که وجوه اِعراب را اندکی توضیح میدهد و برای هر کدام نمونه و مثالی میآورد، در پایان مقدمه چنین مینگارد:
«بالجمله دقائقِ فنِ ترجمه بسیار است و مقصود این جا بیانِ انموذجی است، چون این فقیر خوضِ در ترجمه بدون معاونت کسی و بدون رجوع بکتابی کرده است، و در اوقات مختلفه با وجود اشتغال بال بسائر علوم، محرّر نموده، احتمال دارد که در بعض مواضع وفا با این التزامات متحقق نشده باشد. یارانِ سعادتمند که آن قواعد را مستحضر داشته باشندبه حکم اخوتِ دینی نصیحت را منظور نظر دارند و در اصلاح آن کوشند».(2)
روش ترجمه
ترجمه دهلوی، ترجمهای است تحت اللفظی همراه با افزودههای توضیحی، که توضیحات آن را به دو بخش میتوان تقسیم نمود:
1. توضیحاتی که جداگانه در حاشیه ذکر شده است.
______________________________
1. همان، صفحه «د» و «ه».
2. همان، صفحه «و».
-------------------------------------------
2. توضیحاتی که در متن ترجمه جای گرفته است.
توضیحاتی که به طور مستقل در حاشیه ذکر شده، مجموعهای است از بیانِ مراد برخی از مفردات یا جملاتی که در ترجمه آمده و مفهوم آن برای خواننده چندان روشن نیست، و نیز بیانِ برخی از شأن نزولها که در درک مفهوم آیه یا سورهای نقش بسزایی دارد. امّا توضیحاتی که در متن ترجمه جای گرفته است توضیحاتی کوتاه است که در چاپ مورد نظر ما با هیچ گونه نشانهای متمایز نشده است. البته مترجم در این زمینه توضیحی را در مقدمه خود آورده است که متن آن را در این جا میآوریم؛ وی مینویسد:
«و طریق تحریر در این کتاب آنست که هر آیتی را جدا نوشته شد، مقرون به ترجمه آن، نشانِ متعارف در روز مره متداول اختیار نموده آمد، و هر چه زیاده از تحت اللفظ است اگر یک دو کلمه است بلفظ «یعنی» یا مثلِ آن متمیز ساخته شد، و اگر کلامی است مستقل، اول آن بلفظ «مترجم گوید» و آخر آن بلفظ «واللّه اعلم» معلَّم کرده شد».(1)
برای توضیحاتی که در ضمن ترجمه آمده است، آیاتی را با ترجمه آنها به عنوان مثال میآوریم. برای تمایز اصل ترجمه از توضیحات نیز، واژههای افزوده شده از سوی مترجم را میان دو قلاب قرار میدهیم:
1. فضربنا علی آذانهم فی الکهف سنین عددا (کهف / 11).
پس پرده گذاشتیم بر گوش ایشان در غار [یعنی خوابانیدیم] سالهای شمرده شده.
2. الّذین کانت أعینهم فی غطاءٍ عن ذکری و کانوا لایستطیعون سمعا (کهف / 101).
آنانکه بود چشم ایشان در پرده از یاد من و نمیتوانستند سخن شنیدن [یعنی از شدت بغض].
3. یا یحیی خذ الکتاب بقوّة وآتیناه الحکم صبیّا (مریم / 12).
[گفتیم:] ای یحیی، بگیر [احکام] کتاب را به استواری، و دادیمش دانایی در حال کودکی.
4. وربّک یخلق مایشاء ویختار ماکان لهم الخیرة... (قصص / 68)
و پروردگار تو میآفریند هر چه خواهد و برمیگزیند [هر که را خواهد]، نیست ایشان را اختیار...
5. وإن جاهداک لتشرک بی مالیس لک به علم فلا تُطِعهما... (عنکبوت / 8)
و اگر کوشش کنند با تو [ای انسان] تا شریک آری با من آنچه نیست تو را به [حقیقت] آن
______________________________
1. همان، صفحه «د».-
-------------------------------------------
دانشی، پس فرمانبرداری ایشان مکن...
از جمله مسائلی که تحت عنوان روش ترجمه مطرح میشود، همسانی تعبیرات در ترجمه جملات مشابه قرآنی است. تا کنون در کمتر ترجمهای این مسأله مورد توجه قرار گرفته است. جملاتی از قبیل: وحاق بالّذین سخروا منهم ماکانوا به یستهزؤن، انّ اللّه علیم بذات الصّدور، أنّی تُصرفون، وضلّ عنهم ماکانوا یفترون، و دهها جمله مشابه دیگر، که در سراسر قرآن به طور مکرر آمده است، باید یکسان ترجمه شوند. این حکم در مورد مفردات نیز جاری است، مگر آن که دلیلی از سیاق آیه و مانند آن بر اراده معنای دیگری از واژه وجود داشته باشد، که در این صورت باید واژه را به معنای مناسب مورد خودش ترجمه کرد.
در ترجمه دهلوی، گر چه همسانی تعبیرات در ترجمه مفردات و جملاتِ مشابه، صد در صد رعایت نشده، ولی در حد قابل اعتنایی مورد توجه مترجم قرار گرفته است. به عنوان مثال، به ترجمه مقاطع فوق از آیات قرآن کریم در ترجمه دهلوی مینگریم:
الف. وحاق بهم ماکانوا به یستهزؤن (هود / 8).
و فراگیرد ایشان را آنچه استهزا میکردند بآن.
وحاق بهم ماکانوا به یستهزؤن (نحل / 34).
و فرود آمد به ایشان آنچه بآن استهزا میکردند.
فحاق بالّذین سخروا منهم ماکانوا به یستهزؤن (انبیاء / 41).
پس درگرفت با آنانکه تمسخر کردند از ایشان آنچه بآن استهزا میکردند.
چنان که ملاحظه میکنید، در این سه آیه، واژه «حاق» یکسان ترجمه نشده است؛ در آیه نخست به «فراگیرد» و در آیه دوم به «فرود آمد» و در آیه سوم به «درگرفت» ترجمه شده است. گرچه این سه تعبیر نزدیک به هم هستند و از یکدیگر فاصله چندانی ندارند، ولی اگر یک تعبیر برای هر سه مورد انتخاب میشد قطعا مناسبتر بود.
ب. إن اللّه علیم بذات الصّدور (آل عمران / 119).
هر آئینه خدا دانا است بآنچه در سینههاست.
إنّه علیم بذات الصّدور (هود / 5).
هر آئینه او داناست بسرّیکه مالک سینههاست.
إنّه علیم بذات الصّدور (فاطر / 38).
هر آئینه وی داناست به مکنون سینهها.
در این سه آیه نیز، در ترجمه، تعبیرات گوناگونی به کار رفته است، گرچه تعبیر اول و سوم، در جاهای دیگر این ترجمه بیشتر به چشم میخورد.
ج. فأنّی تُصْرَفون (یونس / 32).
پس از کجا برگردانیده میشوید.
فأنّی تُصْرَفون (زمر / 6).
پس از کجا گردانیده میشوید.
أنّی یصرفون (مؤمن / 69).
از کجا گردانیده میشوند.
در این سه آیه، فعلها تقریبا یکسان ترجمه شدهاند، با این تفاوت که در آیه اول «برگردانیده» و در آیه دوم و سوم «گردانیده» آمده است.
د. وضلّ عنهم ماکانوا یفترون (انعام / 24).
و گم گشت از ایشان آنچه افترا میکردند.
وضلّ عنهم ماکانوا یفترون (هود / 21).
و گم شد از ایشان آنچه بر میبافتند.
در این دو آیه، فعل «یفترون» با دو تعبیر ترجمه شده است، گر چه هر دو تعبیر به یک معنی باز میگردد. البته در موارد دیگرِ این ترجمه، تعبیر نخست بیشتر به کار رفته است، که آیات اعراف / 53، یونس / 30، قصص / 75 را میتوان از آن جمله نام برد.
نقاط قوت ترجمه
از آنچه تاریخ نویسان در شرح حال محدث دهلوی نگاشتهاند بر میآید که وی دانشمندی برخوردار از علوم گوناگون اسلامی بوده است؛ چنان که آثار تألیفی او نیز نشانگر این مطلب است؛ از این رو ترجمه وی از قرآن کریم میتواند ترجمهای دقیق و شامل نکات دستوری و تفسیری آیات باشد، به ویژه آن که مترجم از تفسیر قرآن آگاهی گستردهای داشته و کتابی به نام فتح الخبیر فی اصول التفسیر نگاشته است.
نقاط قوت ترجمه دهلوی را به دو بخش میتوان تقسیم نمود:
الف. رعایت ترکیب نحوی آیات در ترجمه
تردیدی نیست که ساختار کلام، در بیانِ مرادِ گوینده نقشی اساسی دارد، و در ترجمه هر متنی به زبان دیگر، انعکاسِ ترکیب نحوی دخالت تامی در صحت ترجمه دارد. رعایت این شرط در ترجمه قرآن که کلام خداوند است و به عنوان وحی آسمانی بر پیامبر(ص) نازل شده است به مراتب مهمتر از ترجمه سایر متون است. از این رو هر ترجمهای از قرآن که ترکیب نحوی آیات بهتر در آن انعکاس یافته باشد امتیاز بهتری خواهد داشت. ترجمه دهلوی را میتوان در ارتباط با این ویژگی در ردیف اول ترجمههای فارسی دانست. برای نمونه چند مورد از ترجمه مزبور را با ذکر آیات آن به عنوان مثال میآوریم:
1. ... ویمدهم فی طغیانهم یعمهون (بقره / 15).
و مهلت میدهد ایشان را در گمراهی خویش سرگشته شده.
چنان که ملاحظه میکنید، یعمهون در این آیه از نظر ترکیب نحوی حال است برای ضمیر جمع مفعولی، که ترکیب مزبور در این ترجمه به خوبی منعکس شده است.
2. ثمّ تولّیتم إلاّ قلیلاً منکم وأنتم معرضون (بقره / 83).
پس برگشتید روگردان شده مگر اندکی از شما.
در این آیه نیز «وانتم معرضون» از نظر ترکیب نحوی حال است برای فاعل «تولّیتم»، که این ترکیب در ترجمه به طور صحیح انعکاس یافته است.
3. ... فَهُم فی روضة یُحْبَرُون (روم / 15).
پس ایشان در بهشت خوشحال کرده شوند.
روشن است که «یُحْبَرُون» فعل مضارع مجهول از «حَبَرَ، یَحْبُرُ» به معنای شادمان ساختن آمده است. در این آیه تنها شادمان بودن بهشتیان مطرح نیست تا آیه این گونه ترجمه شود که:«آنان در بهشت شادمانند»، بلکه این معنی نیز مورد عنایت است که در بهشت برای آنان موجبات شادمانی فراهم میشود و در حقیقت آنان را شادمان میکنند. این معنی در ترجمه دهلوی از این فعل به خوبی نمایان است.
4. أیحسب الإنسان ألّن نجمع عظامه * بلی قادرین علی أن نسوّی بنانه (قیامت / 3-4)
آیا میپندارد آدمی که جمع نکنیم استخوانهای او را؟ آری میکنیم، توانا شده بر آنکه هموار کنیم سرانگشتهای او را.
واژه «قادرین» در آیه دوم حال است برای فاعل فعل مقدری که در جواب «بلی» قرار میگیرد، و آن فعل «نجمعها» است که از «نجمع» آیه قبل استفاده میشود، و در واقع، آیه به این تعبیر باز میگردد: «بلی نجمعه قادرین علی أن نسوّی بنانه». بسیاری از مترجمان، واژه «قادرین» را به صورت جواب «بلی» در ترجمه منعکس ساختهاند در صورتی که جواب «بلی» محذوف است. در ترجمه دهلوی این ترکیب به خوبی انعکاس یافته است.
ب. ترجمه دقیق واژهها
از دیگر امتیازات ترجمه مورد نظر، ترجمه دقیق واژههاست. در ترجمه واژههای قرآنی ریشهیابی کلمات و دستیابی به نزدیکترین معنی بسیار حائز اهمیت است. گرچه با نگارش تفسیر قرآن مجید، به مرور زمان در معانی واژهها توسعه داده شد و مفسران برای هر واژهای معانی متعددی را مطرح نمودند، ولی چنان که گفتیم، در ترجمه قرآن ریشهیابی واژهها و دست یافتن به معنای اصلی کلمه امری مهم و ضروری به نظر میرسد، که مترجم همواره باید این نکته را در نظر داشته باشد. اکنون برای نمونه موارد زیر را از ترجمه دهلوی بنگرید:
1. ... فکلوا منها حیث شئتم رغدا (بقره / 58).
پس بخورید از آنجا با فزونی هر جا که خواهید خوردنی گوارنده.
ترجمه «حیث» که اسم مکان است به «هرجا» نشانگر دقت است، در صورتی که برخی از مترجمان فارسی زبان آن را به «هرچه» ترجمه کردهاند.
2. ومن یتبدّل الکفر بالایمان فقد ضلّ سواء السّبیل (بقره / 108).
و هر که بستاند کفر را عوض ایمان پس هر آئینه گم کرد راه میانه را.
در این جا نیز، هم ترجمه «یتبدل الکفر بالایمان» به «ستاندن کفر عوض ایمان» دقیق است، و هم ترجمه «سواء السّبیل» به «راه میانه».
3. ...ولاتأکلوا أموالهم إلی اموالکم... (نساء / 2).
و مخورید اموال ایشان بهم آورده به اموال خویش...
انعکاس مفهوم حقیقی حرف جرّ «الی» در ترجمه قابل دقت است، زیرا مقصود آیه این است که اموال آنان را به ضمیمه اموال خود مخورید.
4. ...فانکحوا ماطاب لکم من النّساء مثنی وثلاث ورباع... (نساء / 3).
پس نکاح کنید آنچه خوش آید شما را از سائر زنان دو دو، سه سه و چهار چهار...
در ترجمه این بخش از آیه شریفه، دو مورد آن قابل دقت است: 1. ترجمه «طاب» به «خوش آید» نه به «پاکیزه». 2. ترجمه واژههای «مثنی»، «ثلاث» و «رباع» به «دو دو»، «سه سه» و «چهار چهار»، که با توجه به مجموعه ازدواجها و دستهبندی آنها میان مسلمانان، ترجمه یاد شده ضروری و متعیّن است و نمیتوان واژههای مورد نظر را به: «دوتا»، «سه تا» و «چهارتا» ترجمه کرد.
5. و راودته الّتی هو فی بیتها عن نفسه... (یوسف / 23).
و گفت و شنید کرد با یوسف، زنی که او در خانهاش بود تا بگذرد از حفظ خود...
واژه «مراوده» که مشتقات آن در سوره یوسف چند بار آمده، در این ترجمه به طور دقیق منعکس شده است، در صورتی که بیشتر مترجمان آن را به «کام خواستن» ترجمه کردهاند. برای ریشهیابی این واژه، سخن راغب اصفهانی را در این جا میآوریم:
«الرَّوْد: التَّردُّد فی طلب الّشی بِرِفقٍ، یقال: رادَ وارْتادَ... والمُراوَدة: أن تُنازع غیرک فی الإرادة، فَتُرید غیر مایرید، او ترودَ غیر مایرود، وراودت فلان عن کذا...».(1)
چنان که ملاحظه میکنید، راغب اصفهانی ریشه «مراوده» را که واژه «رَوْد» است به معنای رفت و آمدِ همراه با نرمی و ملایمت برای دستیابی به چیزی گرفته است، و هنگامی که «مراوده» را معنی میکند، آن را نیز این گونه توضیح میدهد که: «مراوده» آن است که با دیگری بر سرِ خواستن چیزی کشمکش کنی و برخلاف اراده او چیزی را از وی بخواهی. و این معنی با تمام ابعادش در ترجمه دهلوی درست انعکاس یافته است.
نقاط ضعف ترجمه
به رغم این که مترجم در مقدمه ترجمهاش این نکته را یادآوری کرده که در آنچه متعلق به نقل است از صحیحترین تفاسیر کمک گرفته و تا حد امکان از اخبار ضعیف و ساختگی دوری جسته و اسرائیلیات را در ترجمه خود نیاورده است،(2) میبینیم در بعضی از حواشی خود مطالبی را در مورد پیامبران نقل کرده است که هرگز در شأن آنان نیست. برای نمونه چند مورد را در این جا میآوریم:
1. در سوره احزاب، ذیل ترجمه آیه 69، در حاشیه چنین آمده است: (مترجم گوید: یعنی موسی(ع) وقت غسل سَتر میکرد. جُهّال بنی اسرائیل گفتند که او آدَرست. روزی بحسب
______________________________
1. مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، واژه «رود».
2. فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحه «د».
-------------------------------------------
اتفاق برکناره آب غسل میکرد و جامههای خود بر سنگ نهاده بود، به فرمان خدای تعالی آن سنگ روان شد، موسی(ع) عقب سنگ دوید تا آنکه جماعتی از بنیاسرائیل [او را] عریان دیدند و گفتند اُدْرَت ندارد. و اُدْرَت انتفاخِ خصیه را گویند. واللّه اعلم).
برای روشنتر شدن مطلب، آیه را با ترجمهاش بنگرید:
یا ایّها الّذین آمنوا لاتکونوا کالّذین آذَوْا موسی فَبَرَّأهُ اللّه ممّا قالوا وکان عنداللّه وجیها
ای مسلمانان، مباشید مانند آنانکه رنجانیدند موسی را پس پاک ساخت خدای تعالی او را از آنچه گفته بودند، و بود موسی نزدیک خدا با آبرو.
راستی آیا نقل چنین شأن نزولی برای آیه شریفه و نسبت دادن این مطلب موهون و بیاثر به پیامبری اولوا العزم همچون موسی(ع) صحیح است؟! آیا هیچ اذیت و آزار دیگری از سوی بنیاسرائیل نسبت به موسی نبوده است که تنها نسبت دادنِ اُدْرَت موجب آزار این پیامبر الهی شده باشد؟!
2. در سوره ص، ذیل ترجمه آیه 20، در حاشیه آورده است: (مترجم گوید که داود علیه السلام نود و نه (99) زن داشت، مع هذ زن دیگر که در خطبه شخصی یا در نکاح او بود درخواست کرد، خدای تعالی فرشتگان را بجهت تنبیه داود به شکل خصوم متمثل ساخت. اشارت به این قصه است درین آیات. واللّه اعلم).
در این مورد نیز متن آیه را با ترجمهاش میآوریم:
وشددنا مُلکه وآتیناه الحکمة وفصل الخطاب
و محکم کردیم پادشاهی او را و دادیمش حکمت و سخن واضح.
آیا این شأن نزول، داود پیامبر را مردی زنباره و شهوت پرست معرفی نمیکند، آن هم در چهره کسی که آن قدر در پی زنان است که حتی از زنی که در معرض خواستگاری یا در عقد دیگری است چشم نمیپوشد؟!
3. نیز در سوره ص، ذیل ترجمه آیه 34، در حاشیه آمده است: (مترجم گوید: سلیمان از امراء خود منغص شد و بخاطر آورد که امشب با صد زن صحبت دارم و هر زنی پسری زاید و هر یکی شهسواری باشد جهاد کننده، مرا احتیاج متعلق امرا نَاُفتد. فرشته گفت: انشاء اللّه بگو. سلیمان سهو کرد. پس هیچ زن حامله نشد الاّ یک زن، طفل ناقص الخلقت نهاد و آن طفل را بر تخت سلیمان انداختند. سلیمان علیه السلام متنبه شد و رجوع به رب العزت کرد. واللّه اعلم).
نسبت دادن این گونه مطالب به پیامبران الهی که برای هدایت امتها برانگیخته شدهاند و از هرگونه غرور و هوا و هوس به دور بودهاند هرگز با راه و رسم آنان سازش ندارد. به باور ما، پیامبرانِ خدا، همه انسانهایی برجسته و والا بودهاند که کمال نفسانی آنان سبب میشده است که مسئولیت سنگین نبوت یا رسالت بر دوششان نهاده شود و آنان با نهایت شکیبایی و پایداری هدایت جامعه خود را برعهده بگیرند.
بخش دوم
نگرشی بر نسخه باز بینی شده
چنان که در آغاز سخن اشاره شد، ترجمه شاه ولی اللّه دهلوی اخیرا از سوی وزارت شئون اسلامی و اوقاف کشور عربستان سعودی با بررسی و بازبینی مجدد توسط دو تن از اساتید در مجمّع ملک فهد که به چاپ قرآن اختصاص دارد به طبع رسیده است. برای آشنایی بیشتر با این نسخه، پس از آوردنِ بخشی از ترجمه فارسی مقدمه که اصل آن به قلم دکتر عبداللّه بن عبدالمحسن الترکی وزیر امور اسلامی و اوقاف عربستان به عربی نگارش یافته است، به بررسی کارهایی که روی این نسخه انجام گرفته است میپردازیم. در ترجمه فارسی بخشی از مقدمه مزبور چنین آمده است:
«اما بعد: برای تحقق رهمنودهای خادم حرمین شریفین شاه فهد بن عبدالعزیز آل سعود ـ حفظه اللّه ـ در اهتمام راجع به قرآن کریم و چاپ و نشر آن و تقسیمش بین مسلمانان در اقصی نقاط جهان، و همچنین ترجمه و تفسیر معانی آن به زبانهای مختلف جهان، و بنا بر اعتقاد وزارت امور اسلامی و اوقاف و دعوت و ارشاد مملکت عربستان سعودی در اهمیت ترجمه معانی قرآن کریم به تمامی زبانهای مهم جهان و تسهیل فهم آن برای مسلمانان غیر عرب زبان و تحقق مصداق رهنمود پیامبر گرامی اسلام ــ صلی اللّه علیه وسلم ــ که فرمودند: «بلغوا عنی ولو آیة»، (ابلاغ کنید از من حتی یک آیه)، و برای خدمت برادران فارسی زبانمان باعث مسرت است که این ترجمه فارسی را تقدیم خوانندگان فارسی زبان کنیم که بوسیله شیخ شاه ولی اللّه دهلوی ترجمه، و بازبینی و بررسی مجدد از جهت مجمّع توسط د / عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شیخ محمد علی داری شده است».
بنا بر این، بازبینی و بررسی ترجمه توسط دو تن از اساتید به نامهای دکتر عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شیخ محمد علی داری انجام شده است. نامبردگان در این بررسی و بازبینی، کارهای زیر را انجام دادهاند:
1. اغلاط چاپی و افتادگیهای ترجمه را اصلاح کردهاند.
2. در برخی موارد، توضیحاتی را با امضای «مصحح» در پاورقی آوردهاند.
3. برخی از تعبیرات ترجمه را تغییر داده و بدون ذکر اصل آن، واژه انتخابی خود را در ترجمه آوردهاند.
4. تحریفهایی نیز در برخی موارد توسط مصححان صورت گرفته است.
اکنون موارد چهارگانه فوق را با ذکر نمونههایی از هر یک در این جا میآوریم:
1. اصلاح اغلاط و افتادگیهای ترجمه
در چاپ اصلی، اغلاط وافتادگیهایی توسط ناسخ روی داده است که مصححان آنها را اصلاح کردهاند. موارد زیر از این قبیل است:
الف. در نسخه اصلی (چاپ پاکستان) در ترجمه آغاز آیه 121 سوره آل عمران «وإذ غدوت من أهلک...» چنین آمده است:
و یاد کن آنگاه که پگاه بیرون آمد از میان اهل خانه خود...
که در چاپ عربستان، «آمد» به صورت «آمدی» تصحیح شده است.
ب. در ترجمه بخش پایانی آیه 180 سوره آل عمران «... واللّه بماتعملون خبیر» این گونه آمده است:
و خدا بآنچه میکنند دانا است
که در چاپ عربستان بدین صورت تصحیح شده است: «و خدا بآنچه میکنید دانا است».
ج. در ترجمه آیه 183 سوره اعراف «وأملی لهم...» آمده است: و مهلت دهیم ایشان را... که در چاپ عربستان به صورت «و مهلت دهم ایشان را...» تصحیح شده است.
د. در ترجمه بخش آخر آیه 37 سوره احزاب «وکان امراللّه مفعولاً» واژه «خدا» از قلم افتاده، که در چاپ عربستان اصلاح شده است.
2. توضیحات مصححان
در نسخه بازبینی شده که در عربستان به چاپ رسیده، حاشیههای مترجم به پایین صفحات انتقال یافته و از سوی مصححان نیز در مواردی معدود توضیحاتی بر آنها افزوده شده است. برای نمونه به برخی از این موارد اشاره میشود:
الف. در ترجمه آیه 146 سوره بقره: «کسانیکه دادهایم ایشان را کتاب میشناسند ویرا...» این توضیح را در پاورقی آوردهاند: «بعض علماء از ضمیر «یَعرفُونَهُ» پیغمبر مراد گرفتهاند واللّه اعلم».
ب. ترجمه آیه 121 سوره آل عمران در پاورقی با عبارات روشنتری آورده شده است.
ج. ترجمه آیه 107 سوره مائده را نیز با عبارات روشنتری آوردهاند.
د. در ترجمه آیه 120 سوره نحل، توضیحی کوتاه پیرامون معنای «حنیف» پس از حاشیه مترجم افزوده شده است.
ه. در ترجمه آیه 43 سوره نمل، در مورد تعیین فاعل «صَدَّها» قولی را منسوب به بیشتر مفسران آوردهاند.
3. دگرگونی در واژهها و تعبیرات ترجمه
چنان که اشاره شد، مصححان در بسیاری از موارد، واژهها و تعبیرات ترجمه را تغییر داده و بدون ذکر اصل آن، واژه و تعبیر انتخابی خود را در ترجمه جایگزین ساختهاند. موارد زیر از این قبیل است:
نسخه اصل
نسخه بازبینی شده
خدا نیست هیچ معبود مگر او زنده تدبیر عالم کننده است. (آل عمران / 2)
خدا آن ذات است که نیست هیچ معبود برحقی مگر او زنده تدبیر کننده عالم است.
... و فرود آورد معجزه را... (آل عمران / 4)
... و فرود آورد قرآن را...
... پیروی میکنند آنرا که مانند یک دیگر شد از آن کتاب برای طلب فتنه و طلب تأویل آن... (آل عمران / 7)
... پیروی میکنند آنرا که متشابه است از آن کتاب برای طلب فتنه و طلب تأویل آن...
... و خدا نزدیک اوست بازگشتِ نیک. (آل عمران / 14)
... و نزدِ خداست بازگشت نیک.
... پس هر آئینه خدا زود کننده حساب است. (آل عمران / 19)
... پس هر آئینه خدا زود گیرنده حساب است.
... گفته شد ایشان را باز دارید دست خود... (نساء / 77)
... گفته شد ایشان را باز دارید دستهای خود را...
... مانند ترسیدن از خدا یا زیادهتر... (نساء / 77)
... مانند ترسیدن از خدا یا بیشتر...
آنانکه دروغی داشتند شعیب(ع) را گوی نبودند آنجا... (اعراف / 92)
آنانکه دروغگو پنداشتند شعیب را گوی نبودند آنجا...
پس بازگشت از ایشان و گفت... (اعراف / 93)
پس روگردانید از ایشان و گفت...
و یاد کن نعمت الهی یا محمد آنگاه که بد سگالی میکردند در حق تو کافران... (انفال / 30)
و (یاد کن نعمت الهی) آنگاه که تدبیر بد کردند در حق تو کافران...
و بهر آدمی متصل ساختیم شآمت عمل او را... (اسراء / 13)
و بهر آدمی متصل ساختیم نامه عمل او را...
و بده به خداوند قرابت حق وی را... (اسراء / 26)
و بده به خویشاوندان حق آن را... هر آئینه آنان که دوست میدارند آنکه فاش شود تهمت بدکاری در مسلمانان... (نور / 19)
هر آئینه آنان که دوست میدارند که منتشر شود بدکاری در میان مسلمانان...
4. بُروز تحریف در برخی موارد
افزون بر آنچه در بند فوق گذشت، در برخی موارد نیز تصرفات و توضیحات خاصی از سوی مصححان انجام گرفته که موجب تحریف معنوی کلام است. در زیر به دو مورد از آن اشاره میرود:
الف. در تعلیقه مترجم بر ترجمه آیه 11 سوره جمعه ــ که سخن از توجه مردم به تجارت و چیزهای سرگرم کننده و تنها گذاشتن پیامبر برای نماز است ــ چنین آمده است: «مترجم گوید: این آیت عتاب است بر اصحاب و اشارت است به آن قصه که کاروانی از شام آمد...» که در نسخه باز بینی شده، تعلیقه مترجم به این صورت تغییر یافته است: «مترجم گوید این آیت عتاب است بر بعضی اصحاب و اشارت است به...» یعنی واژه «بعضی» را مصححان بر آن افزودهاند.
ب. در ارتباط با آیه 42 و 43 سوره قلم، مصححان روایتی را در پاورقی آوردهاند که در اصلِ ترجمه نام و نشانی از آن به چشم نمیخورد، و مصححان هم بر خلاف دیگر پاورقیهای خود، این پاورقی را بدون امضا آوردهاند؛ و شگفت این جاست که مضمون روایت دلالت بر تجسیم خدا دارد. متن روایت به تعبیری که در پاورقی آمده از این قرار است:
«در صحیحین است و لفظ حدیث از بخاری است که ابوسعید خدری رضی اللّه عنه روایت میکند از رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلم که شنید او را که میفرمودند که روز قیامت ظاهر نماید پروردگار ما ساق خود را پس سجده کنان افتند تمام اهل ایمان از مرد و زن و سجده نتواند کسیکه در دنیا بجهت ریا و سمعه سجده میکرد، پس کوشش میکند که سجده کند ولی بآن قادر نمیشود زیرا که پشت او یک طبق مثل تخته راست میشود».(1)
دیگر کاستیها
به رغم تلاشی که مصححان برای تصحیح و ویرایش ترجمه انجام دادهاند، و تا حدودی
______________________________
1. القرآن الکریم و ترجمة معانیه الی اللغة الفارسیّة، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، ص 838-839.
-------------------------------------------
هم در این کار موفق بودهاند، هنوز کاستیها و اشتباهات فراوانی در نسخه بازبینی شده به چشم میخورد که متأسفانه از نظر مصححان و نظارت کنندگان بر چاپ آن دور مانده است. بخشی از این کاستیها و اغلاط عبارتند از:
الف. در پاورقی شماره یک، صفحه 12 نسخه مورد نظر، دو واژه «حطة» و «حنطة» به صورت «حطته» و «حنطته» با یک دندانه اضافی آمدهاند.
ب. در پاورقی شماره یک، صفحه 22، جمله «رعایت کن ما را» به این صورت: «رعایتکن ما را» آمده است، در صورتی که در نسخه اصل هم به صورت پیوسته نوشته نشده است.
ج. در پاورقی شماره یک، صفحه 585، «اوتوا العلم» با یک الف و به صورت «اوتوالعلم» ضبط شده است.
د. در صفحه 190، در ترجمه آیه 28 سوره انعام، جمله «و اگر بازگردانیده شوند» به صورت «واگردانیده شوند» چاپ شده است.
ه . در صفحه 790، در پاورقی، واژه «غُنج» به غلط «فنج» چاپ شده است.
و. در صفحه 797، در پاورقی شماره یک، واژه «مترجم» به صورت «مترجو» چاپ شده است.
ز. در صفحه 858، در پاورقی شماره یک، جمله «و اومُصرّ باشد بر کُفر...» بدین صورت آمده است: «واو مصرّ باشد بر کَفَرَ...»
افزون بر آنچه گفتیم، در حروفچینی متن ترجمه نیز دقت کافی به عمل نیامده است و بسیاری از واژهها که باید میانشان فاصله باشد در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، چنان که میان بسیاری از واژهها فاصله بیش از حد داده شده است، و این، کار را برای خواننده ت حدی مشکل ساخته است.