آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

Depuis sa première apparition jusqu’à nos jours, la représentation littéraire de la ville iranienne a connu une évolution considérable. Elle s’éloigne de la conception traditionnelle polarisant la ville en utopie et dystopie et se penche sur une interprétation postmoderne considérant la ville comme un espace-temps polyphone. Dans ce sens, le devenir des espaces urbains est particulièrement important dans la mesure où il configure le devenir socioculturel de certains discours courants dans la société iranienne. A travers trois œuvres persanes, Tel qu’il était, Couleur de corbeau et Grande Route, qui présentent des exemples parlants de la convergence des devenirs spatio-temporel et socioculturel, nous nous proposons, dans la présente recherche, d’étudier la question de spatialisation des discours sociaux. Pour ce faire, nous adopterons la géocritique en tant que cadre méthodologique et nous tenterons de répondre à quelques questions fondamentales qui mettent en relief différents aspects de la problématique : En quel sens le corpus choisi propose-t-il une nouvelle interprétation de la dichotomie « centre-ville/périphérie » ? Comment la pluralité des espaces urbains peut-il traduire le positionnement social de différentes générations iraniennes ? Et enfin, comment la ville fictionnelle laisse-t-elle son impact sur la ville réelle et parvient-elle à déplacer les frontières imposées par la réalité sociale ?

ادبیات شهری معاصر ایرانی، تلاشی برای فضایی سازی گفتمان های اجتماعی

از بدو ظهور تا به امروز، بازنمود ادبی شهر ایرانی دچار تحول گسترده ای شده است. این بازنمود از مفهوم سنتی که شهر را به دو قطب آرمانشهر و پادآرمانشهرتقسیم می کند فاصله گرفته و به تفسیری پسامدرن روی آورده که شهر را زمان-مکانی متکسر می انگارد. از این منظر، از آن جا که "شدن" فضاهای شهری، "شدن" اجتماعی-فرهنگی برخی از گفتمان های رایج در جامعهٴ ایرانی را متبلور می سازد، حائز اهمیت ویژه ایست. بنابراین، از ورای سه اثر فارسی، همانطور که بود، رنگ کلاغ و شاهراه، که مثال هایی بارز از هم گرایی "شدن" زمان-مکانی و اجتماعی-فرهنگی هستند، درپژوهش حاضر سعی داریم مسألهٴ فضایی سازی گفتمان های اجتماعی را مورد مطالعه قرار دهیم. در این راستا از نقد جغرافیایی بعنوان کاربست نظری بهره خواهیم جست و درصدد آنیم که به چند سؤال بنیادین پاسخ گوییم که ابعاد مختلف مسألهٴ پژوهش را برجسته می سازند: چگونه آثار منتخب تعبیر جدیدی از دوگانهٴ "مرکز-حومه" ارائه می دهند؟ چگونه تکسر فضاهای شهری می تواند بر جهت گیری نسل های مختلف جامعهٴ ایرانی دلالت کند؟ در نهایت، چگونه شهر داستانی می تواند بر شهر واقعی اثر بگذارد و مرزهای تحمیل شده توسط واقعیت اجتماعی را دستخوش تغییر و تحول سازد؟
پسامدرن ، اجتماعی-فرهنگی شدن زمان-مکانی ، فضاهای شهری ، نقد جغرافیایی

تبلیغات