آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

مقدمه
یکى از شاخصه‏هاى والاى حضرت امام خمینى قدس‏سره - که حاکى از مرتبت رفیع و خلوص نیت ایشان بود- را مى‏توان تکلیف مدارى در کارها دانست; این ویژگى در سرتاسر زندگى پربرکت و درس‏آموز آن بزرگوار، اعم از تصمیم‏گیرى و سخنرانى و تدریس و تالیف و موضع‏گیرى‏هاى سیاسى مشهود بود و در یک کلمه، به حکم کریمه (قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله...) هرگونه قیام و اقدام او براى خدا و براساس احساس وظیفه و تکلیف بود.
از جمله مى‏توان پایدارى و ایستادگى حضرت امام قدس‏سره در مقابل تهاجم و «شبیخون فرهنگى‏» حوالى سال‏هاى 1320 و پس از هجوم متفقین به ایران را برشمرد. این هجمه با چاپ و نشر کتابچه‏اى موسوم به «اسرار هزار ساله‏» رخ نمود.
مؤلف «اسرار هزار ساله‏»، على اکبر حکمى‏زاده بود.
حکمى‏زاده در ابتدا طلبه و روحانى و ساکن قم و در آن زمان آن قدر ظواهر خشک مقدسى‏اش زیاد بود که مشهور شد ولى در آخر کار منحرف و از سلک روحانیت‏خارج شد و مدتى به آمریکا رفت و بعد از مدتى که از آنجا برگشت رو به کارهاى اقتصادى آورد اما از کارهاى اقتصادى هم زده شد.
حکمى‏زاده کتابچه 38 صفحه‏اى «اسرار هزار ساله‏» را در سال 1322 شمسى منتشر کرد. موضوع این رساله، حمله به مذهب تشیع بود، او حرف‏هاى فرقه ضاله وهابى را به همراه تبلیغات سوء ضد روحانیت -که آن روزها بازارش داغ بود- در این رساله گردآورده بود. این کتابچه در حقیقت رساله‏اى بود در ترویج وهابیت و از طرفى همسو با کسروى و از طرف دیگر با رضاخان که دشمن روحانیت‏بود.
این کتابچه کم حجم که با القاى شبهاتى بر مکتب کلامى و فقهى شیعه تاخته بود، هیاهویى در جامعه آن روز ایران پدید آورد. علاوه بر آن چون به خاطر اختناق حکومت پهلوى، منابر و مواعظ برچیده و سخنرانى و تبلیغ کاملا محدود شده بود. طبعا جوانان آن روز در برابر این شبهات کاملا بى‏دفاع بودند.
در این هنگام حضرت امام قدس‏سره، سکوت را روا ندانسته با احساس مسؤولیت‏شدید براى دفاع از اسلام عزیز و پاسخ به آن شبهات واهى به پا خاسته، مدتى درس خود را تعطیل کردند و کتاب «کشف‏الاسرار» را در نقد آن رساله نگاشتند و علاوه بر آن خیانت‏هاى رضاخان را هم با صراحت‏بیان کردند. این کتاب نه تنها در دفاع از عقاید شیعه نوشته شده بلکه مایه‏هاى اندیشه سیاسى امام قدس‏سره را نیز دربر دارد، ایشان بعدها با توفیق الهى توانست جمهورى اسلامى را بر پایه همان چیزى که در آن کتاب آمده بود، پایه‏گذارى کند.
مطالعه «کشف‏الاسرار» امام راحل، انسان را با غیرت دینى و تعصب معقول مذهبى امام قدس‏سره و سوز درونى او درباره انحراف‏ها آشنا مى‏سازد. حضرت امام قدس‏سره با تعطیل کردن درس خود و پرداختن به تالیف این کتاب، بار دیگر این درس را به همه آموختند که باید به دنبال عمل به تکلیف بود و نباید به یک کار مخصوص دل بست و دل‏خوش داشت.
کتاب کشف‏الاسرار با استقبال عمومى روبرو و بارها چاپ شد; چاپ اول در سال 1323 شمسى و چاپ سوم آن در سال 1327 شمسى در 334 صفحه توسط کتابفروشى علمیه اسلامیه تهران انجام شده است.
اینک با گذرى بر تاریخچه بنیانگذار وهابیت‏بخش‏هایى از کتاب «کشف‏الاسرار» را مرور مى‏کنیم.
تاریخچه آیین وهابیت
بنیانگذار آیین وهابیت «محمدبن عبدالوهاب‏» در سال 1115 قمرى در «عیینه‏» از منطقه نجد به دنیا آمد. فقه حنبلى و آموزش‏هاى علمى مقدماتى را نزد پدر آموخت. سفرى به خانه خدا داشت و سپس به مدینه رفت. مدتى در بصره به‏سر برد و پس از بازگشت‏به نجد و اقامتى کوتاه در شهرهاى «حریمله‏» و «عیینه‏» سرانجام در شهر «درعیه‏» اقامت گزید و تا پایان عمر در آنجا ماند. در این شهر با حکمران آن که «محمدبن سعود» نام داشت، آشنا شد و با همکارى و همراهى او آیین وهابیت را پى‏ریزى کرد و از آن پس این دو خانواده، «آل سعود» و «آل شیخ‏» با یکدیگر حاکمیت‏سیاسى و دینى در عربستان را در اختیار دارند.
خاستگاه آراى وهابیت
شیخ محمد از ایام کودکى با آرا و اندیشه‏هاى «ابن تیمیه‏» آشنا شده بود و از همان دوران، سخنانى را درباره توحید و توسل و زیارت قبور و... بر زبان مى‏راند.
آشنایى با افکار ابن تیمیه او را در عقایدش راسخ‏تر کرد; از این‏رو به نگارش کتاب‏هایى در رد عقاید مسلمانان در مورد توحید، توسل، زیارت قبور اولیاء و... پرداخت. آراى او در عمل موجب تفرقه در صفوف مسلمانان و از بین بردن وحدت آنان گشت. صرف‏نظر از خطاهاى بزرگ عقیدتى مؤسس وهابیت و نگرش نادرستى که درباره توحید و شرک و زیارت و استمداد از اولیا و توسل و شفاعت و مسایلى از این قبیل داشت، نتیجه عملى آراى او نه تنها موجب پدید آمدن اصلاح‏دینى در جوامع اسلامى نشد، بلکه خود مشکلات بى‏شمارى را پدید آورد. آراى تند او باعث ناخرسندى اغلب مسلمانان شد و واکنش‏هایى را علیه او برانگیخت. عالمان بزرگ اهل سنت، تالیفاتى در رد آراى او نگاشتند و پدر و برادرش که خود از عالمان نامدار عصر بودند به مخالفت‏با اندیشه‏هاى او برخاستند. هر چه زمان مى‏گذرد جدایى و شکاف جریان وهابیت و عموم مسلمین بیشتر مى‏شود زیرا از نظر این آیین کارهایى که غالب مسلمانان به عنوان مناسک دینى انجام مى‏دهند شرک‏آمیز و کفرآلود است! با این که سرلوحه آیین مقدس اسلام توحید و یکتاپرستى و توصیه به وحدت و پرهیز از تفرقه و جدایى است و قرآن مى‏فرماید:
(ولاتکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ماجائهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم).
و مانند کسانى نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند; (آن‏هم) پس از آن‏که نشانه‏هاى روشن (پروردگار) به آنان رسید. و براى آن‏ها عذاب عظیمى است.
همه تاکید و اهتمام قرآن کریم بر اجتناب از تفرقه براى آن بود تا مسلمین را متوجه پیامدهاى ناگوار جدایى و اختلاف کند و زیان‏هاى انشعاب و مخاصمه و ستیزه‏گرى را به آنان گوشزد فرماید، اما دریغا که دیرى نپایید که فرقه‏سازى‏ها و جدایى‏ها آغاز شد و موج فرقه‏گرایى سراسر جهان اسلام را به کام خود فرو برد و به نام احیاى سنت‏سلف و عناوین دیگر به تکفیر مسلمانان پرداختند و پراکندگى و دسته‏بندى، جایگزین همدلى و همگامى شد، و استعمار ددمنش و اهریمن، از این جدایى‏ها چه‏سودها که نبرد.
گزینشى از «کشف‏الاسرار»
امام خمینى قدس‏سره که هماره منادى و حامى حفظ وحدت مسلمانان بودند در مواجهه با هجوم و ترویج وهابى‏گرى به‏پا خاسته و با تالیف کتاب «کشف‏الاسرار» بطلان عقاید وهابیان و خرافاتى را که آنان قایل بودند برشمرده و پاسخ گفتند، آنچه در ادامه آمده بخش‏هایى از آن کتاب در نقد آیین وهابیت است که عینا و بدون کم و کاست تقدیم مى‏شود:
حاجت‏خواستن از پیغمبر و امام شرک است‏یا نه؟
«... اگر حاجت از پیغمبر و امام و هرکس غیر خدا باشد، به عنوان خدایى بخواهیم و او را مستقل در برآوردن اجت‏بدانیم، شرک است; چنانچه عقل و قرآن بر آن گواه است. و اگر به این عنوان نباشد، شرک نیست; چنانچه نظام تمام دنیا بر قضاى حاجت از یکدیگر است و پایه تمدن جهان بر روى تعاون از یکدیگر برپاست.
اگر مطلق حاجت‏خواستن از کسى شرک بود مى‏باید یکسره جهانیان مشرک و بنیاد جهان بر شرک ریخته شده باشد. پیامبران نیز محتاج به زندگانى بودند و در نوبه خود از جهانیان حاجت‏ها خواستند و با تعاون قافله حیات و زندگانى را راه مى‏انداختند...»
از مردگان حاجت‏خواستن شرک نیست.
«شاید گفته شود که از مردگان، حاجت‏خواستن شرک است و چون پیغمبر و امام مرد، جمادى بیش نیست و از او نفع و ضررى حاصل نشود.
جواب این پندار آن است که اولا معنى شرک و کفر را در اختیار ما نگذاشتند، تا هر چه را خواستیم به پندار خود شرک خوانیم. پس از آن‏که معلوم شد که شرک چیزى از غیر خداى عالم خواستن است‏به عنوان این که او خدا است و اگر جز این شد شرک نیست، مرده و زنده در این معنى فرق نکند. گرچه از سنگ و کلوخ، کسى حاجت طلبد مشرک نشود هر چند کار لغو و باطلى کرده باشد.
ثانیا، ما از ارواح مقدسه انبیا و ائمه که خداوند به آن‏ها قدرت مرحمت نموده، استمداد مى‏کنیم، به براهین قطعیه و ادله عقلیه محکمه در فلسفه اعلى ثابت و مقرر است که روح بعد از خلاصى از بدن که از آن تعبیر به موت شود باقى است و احاطه ارواح کامله پس از موت به این عالم، بیشتر و بالاتر است و فساد بر روح را فلاسفه محال مى‏دانند.
و این مساله از مسلمات مسایل فلسفه است که از روزى که فلسفه پیدا شده پیش دانشمندان و اعاظم از فلاسفه قبل از اسلام و بعد از اسلام ثابت‏بوده و جمیع ملل از یهود و نصارى و مسلمین این مطلب را از واضحات و ضروریات دین خود مى‏شمارند; بلکه بقاى روح و احاطه آن پیش فلاسفه روحى و الهى اروپا نیز مسلم و واضح است و... این مختصر را گنجایش آن نیست که در یک چنین مساله دنباله‏دارى که نوشتن یک کتاب لازم دارد وارد بحث و بررسى شویم... و کسى که خود را اهل برهان مى‏داند به کتاب‏هاى آنان رجوع کند تا صحت مطلب را دریابد»
شفا خواستن از تربت، شرک است‏یا نه؟
«یکى دیگر از پرسش‏هاى اینان آن است که شفا خواستن از تربت‏شرک است‏یا نه؟
جواب این سخن با درنظر گرفتن معنى شرک، معلوم شود، زیرا چنانچه دانستید شرک عبارت از آن است که یا کسى را خدا بدانیم یا عبادت کسى کنیم به عنوان این که او خدا است‏یا حاجت از کسى خواهیم به عنوان این که او مستقل در تاثیر است و خدا است، چنانچه طوایف مشرکین چنین بودند پس اگر کسى از تربت‏یا هر چه شفا خواهد به عنوان این که او خدا است‏یا شریک خدا است‏یا دستگاهى در مقابل خدا دارد و مستقل در تاثیر است‏یا صاحب آن قبر خدا است‏شرک است، بلکه دیوانگى و جنون است و اگر با این عقیده باشد که خداى قادر بر هر چیز در این یک مشت‏خاک به واسطه قدردانى از یک فداکار که در راه دین او تمام هستى خود را از دست داد شفا قرار داده هیچ شرکى و کفرى لازم نمى‏آید.
یک گواه از قرآن
اگر گفته شود مطلق شفا خواستن از چیزى شرک است‏با هر عنوانى باشد گوییم بنا به گفته شما خدا نیز دعوت به شرک کرده
(یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس ان فى‏ذلک لایة لقوم یتفکرون)
درباره زنبور عسل مى‏فرماید:
خارج مى‏شود از بدن آن شربتى با رنگ‏هاى گوناگون که در آن شفا مى‏باشد براى مردم و در این آیتى است‏براى متفکران.
اینک اگر ما از عسل شفا طلب کنیم براى اینکه خدا در آن شفا قرار داده ما مشرک مى‏شویم و خداى عالم که پیمبران را براى نشر توحید فرستاده خود راه شرک باز کرده به روى آن‏ها و آنان را دعوت به شرک مى‏کند یا آنکه شفا خواستن جز توسل و توجه به خدا نیست و ماجرا جویان بى‏خرد آن را پیش خود تفسیر کرده تا دینداران را به خرافات نسبت دهند.
گذرى بر نکات اخلاقى دیوان امام قدس‏سره
سیدمحمد شفیعى مازندرانى
امام خمینى قدس‏سره بزرگ مرد قرن بیستم و مجدد اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله در ابعاد مختلف و صاحب‏نظرى کم نظیر بلکه بى‏نظیر بودند.
ایشان در سیاست، سیاستمدارى باهوش و زیرک و در فقه، در اوج قله فقاهت و مرجعیت و در فلسفه و عرفان صاحب مکتب بودند.
یکى از ابعاد ناشناخته حضرت امام خمینى قدس‏سره طبع لطیف و قلم روان وى است. کمتر کسى باور مى‏کرد شخصیتى با این همه مبارزه، جنگ، تبعید و زندان، در کمال آرامش و طمانینه، دیوانى از گل‏هاى خوشبو گردآورد و به اهل دل و معنا هدیه کند.
این مقال نگاهى گذرا دارد بر دیوان امام قدس‏سره از بعد معنوى و محتوایى بدون توجه به ظاهر و الفاظ آن. امید است که مورد قبول اهل دل قرار گیرد.
پیام حوزه
امام قدس‏سره حکیم و عالمى است که علم و عرفان، وى را به جامعه‏گریزى و نادیده گرفتن تداوم‏بخشى خط و سیره انبیا نکشاند و توجیه پرهیز از عملیات سیاسى و تدبیر امور کلان جامعه اسلامى نشد و این مساله است که وى را از سایر اقران متمایز ساخته است.
عرفان امام قدس‏سره گریزان از روش و شیوه‏هایى است که عارف‏مسلکان بازارى خود را بدان مى‏آرایند، امام خمینى قدس‏سره مى‏فرمود:
آن که دل بگسلد از هر دو جهان درویش است آن‏که بگذشت زپیدا و نهان درویش است نیست درویش که دارد کله درویشى آن‏که نادیده کلاه و سر و جان درویش است.
آرى عرفان به‏دور از صبغه آرایه‏ها و پیرایه‏ها را مى‏توان در دیار فقهاء و علماء ربانى سراغ داشت که بدون شک امام خمینى قدس‏سره از صدرنشینان این عرصه است. در این عرفان، واژگانى چون: اخلاص، ایمان، احساس حضور، وصال، فناء، عشق و... داراى تجلى مخصوص به خوداند. در این عرفان; گریز از بت‏ها، اظهار عجز، توبه، اعتقاد به شعور همه ذرات هستى و... جایگاه خاصى دارند. امام قدس‏سره از طریق سرودن اشعار به ترویج‏حقایق الهى مى‏پرداخت، ایشان در این عرصه گذشتگان را زنده کرده و آینده‏گان را آب حیات اهداء کرده است.
دیوان امام راحل قدس‏سره حاوى رهنمودهاى حیات‏بخش در زمینه‏هاى گوناگون تربیتى است که به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
اخلاص
امام خمینى قدس‏سره اخلاص را معیار گرانسنگى علم مى‏داند، در این دیدگاه، علم به‏دور از اخلاص، حجابى بیش نیست.
عالم که به اخلاص، نیاراسته خود را علمش به حجابى شده تفسیر و دگر هیچ عارف که زعرفان کتب چند فراخواند بسته است‏به الفاط و تعابیر دگر هیچ
فرهاد شو و تیشه بر این‏کوه بزن از عشق، به تیشه ریشه کوه بکن طور است و جمال دوست، همچون موسى یاد همه چیز را جز او دور فکن
ایمان
ایمان در دیدگاه امام خمینى; حاکمیت‏خدا، بر کشور دل و فرمان‏پذیرى صاحب دل، است.
آن کس، که زمین و آسمانش جا نیست بر عرش برین و کرسیش ماوا نیست اندر دل عاشقش بگنجد اى دوست ایمان است، این و غیر از این معنا نیست
احساس حضور
انسان همواره در حضور پروردگار حکیم است. امام راحل مى‏فرماید: عالم محضر خدا است در محضر خدا گناه نکنید. این حضور را افراد بیداردل، شهود مى‏کنند ولى غافلان بدان توجه ندارند، ایشان مى‏فرمایند:
اى یاد تو روح‏بخش جان درویش اى مهر جمال تو دواى دل ریش دلها همه صیدهاى در بند تواند جوینده تست هر کسى در هر کیش
پروانه شمع رخ زیباى توام دلباخته قامت رعناى توام آشفته‏ام از فراقت اى دلبر حسن برگیر حجاب، من که رسواى توام
جز فیض وجود او ندیدم هرگز جز عکس نمود او ندیدم هرگز مرگ است اگر هستى دیگر بینى بودى جز بود او ندیدم هرگز
وصال
در دیدگاه امام خمینى قدس‏سره انسان‏ها چند طایفه‏اند:
1) غافلان;
2) سالکان;
3) واصلان.
گروه اول، گمشده‏گان و واماندگان‏اند. گروه دوم مجاهدان و تلاشگران دستیابى به مقصود هستند. گروه سوم، گروهى هستند که هرگونه موانع و حجاب‏ها را پشت‏سر گذاشته به مقام والاى انسانیت، نایل شده‏اند.
وصال، به مفهوم واقعى کلمه، جز تجلى فناء فى‏الله نیست و فناء نیز به نوبه خود جز رهایى از بندها و تارهاى خود بینى و خودخواهى نمى‏باشد.
هر ذره، در این مزرعه، مهمان تو هست هر ریش دلى، بحق پریشان تو هست کس را نتوان گفت که جویاى تو نیست جوینده هر چه هست‏خواهان تو هست
فناء
مرحله فناء، مرحله‏اى است که هر کسى را بدان راهى نیست، فناء، چیزى جز، خود را ندیدن و چون قطره‏اى به اقیانوس وصال، پیوستن نیست، فناء، رهایى از جاذبه‏هاى بت‏هاى برون و درون و دریدن هرگونه حجاب و موانع و پرهیز از هرگونه خودبینى است.
از هستى خویشتن، گذر باید کرد زین دیو لعین، صرف نظر باید کرد گر طالب دیدار رخ محبوبى از منزل بیگانه، سفر باید کرد
از صوفى‏ها، صفا ندیدم هرگز زین طایفه من، وفا ندیدم هرگز زین مدعیان که فاش «انا الحق‏» گویند با خود بینى، فنا ندیدم هرگز
فطرت خداجویى
عشق و جذبه الهى، حقیقتى است که صاحب خود را به آستان معشوق، مى‏رساند.
انسان به‏گونه‏اى آفرینش یافته است که به معبود و صانع خویش احساس آشنایى فطرى و خضوع و تعبد ویژه‏اى دارد که برخاسته از تعقل و تفکر و حواس پنجگانه ظاهرى آدمى نیست، چیزى است که از آن به عنوان احساس فطرى یاد مى‏شود.
گرچه از هر دو جهان هیچ نشد حاصل ما غم نباشد چو بود مهر تو اندر دل ما لایق طوف حریم تو نبودیم اگر از چه رو، پس زمحبت‏بسرشتى گل ما
آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست قلبى که به عشقت نطپد جز گل نیست آن کس که ندارد به سر کون تو راه از زندگى بى‏ثمرش حاصل نیست
جز عشق تو، هیچ نیست اندر دل ما عشق تو سرشته گشته اندر گل ما اسفار و شفاء ابن سینا نگشود با آن همه جر و بحث‏ها مشکل ما
بت‏گریزى
امام قدس‏سره از هرگونه بت، گریزان بود. بت درون، بت‏برون، بت‏به‏ظاهر آراسته و داراى صبغه ایمانى و مقبول و بت... .
بت‏ها به نوبه خود مصادیق و تجلیات گوناگونى دارند که به ناشناخته و شناخته قابل تقسیم‏اند.
با چشم منى، جمال او نتوان دید با گوش توئى نغمه او کس نشنید این ما و توئى مایه کورى و کرى است این بت، بشکن تا شودت دوست پدید
خرقه درویش، همچون تاج شاهنشاهى است تاجدار و خرقه‏دار از رنگ و بو افتاده نیست تا اسیر رنگ و بوئى، بوى دلبر نشوى هر که این اغلال در جانش بود، آماده نیست
از هستى خویشتن رها باید شد از دیو خودى خود، جدا باید شد آن کس که به شیطان درون سرگرم است کى راهى راه انبیاء خواهد شد
اظهار عجز
معرفت معبود، براى هر کسى میسر نیست. عقلى به همتائى عقل کل و قلبى به پهناى هستى و هستى‏بخش مى‏تواند از این دیار، به کشف راز و شهود حقیقت، توفیق یابد.
عجز از کنه ذات الهى، در بین عارفان راستین، داراى شهرت بسزا است. امام‏راحل قدس‏سره فرمود:
گفته‏هاى فیلسوف و صوفى و درویش و شیخ در خور وصف جمال دلبر فرزانه نیست هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن کانچه گویند از زبان بیهش و مستانه نیست
حجاب
حجاب به نوبه خود، مصادیق مختلفى دارد که مهم‏ترین آن‏ها عبارت‏اند از:
حجاب دل، حجابى که میان آدمى و مرحله فناء فى‏الله حایل مى‏شود، حجاب، در این دیار از حیث تحقق، همان است که از آن، به عنوان بت، نیز مى‏توان یاد کرد.
فاطى! به سوى دوست‏سفر باید کرد از خویشتن خویش گذر باید کرد هر معرفتى، که بوى هستى تو داد دیوى است‏به ره، از آن حذر باید کرد
تا تکیه گهت، عصاى برهان باشد تا دیدگهت، کتاب عرفان باشد در هجر جمال دوست تا آخر عمر قلب تو دگرگون و پریشان باشد
فاطى که فنون فلسفه مى‏داند از فلسفه، فاء و لام و سین مى‏داند امید من آن است که با نور خدا خود را زحجاب فلسفه، برهاند
آن کس که به زعم خویش، عارف باشد غواص، به دریاى معارف باشد روزى اگر از حجاب، آزاد شود بیند که به لاک خویش واقف باشد
عشق به اهل بیت علیهم السلام و انتظار فرج
اى که بى‏نور جمالت نیست عالم را فروغى تا به کى در ظل امر غیبت کبرى نهانى پرده بردار از رخ و ما مرده‏گان را جان ببخشا اى که قلب عالم امکانى و جان جهانى تا به‏کى این کافران نوشند خون اهل ایمان چند این گرگان کنند، این گوسفندان را شبانى
اى ازلیت، به تربت تو مخمر وى ابدیت‏به طلعت تو مقرر آیت رحمت، زجلوه تو هویدا رایت قدرت در آستین تو مضمر جلوه تو نور ایزدى را مجلى عصمت تو سر مختفى را مظهر ممکن اما چه ممکن، علت امکان واجب اما شعاع خالق اکبر آبروى ممکنات، جمله ازین نور گر نبدى ; باطل آمدند، سراسر فاش بگفتم که این رسول خدایست معجزه‏اش مى‏بود همانا دختر هستى
تسبیح‏گوى خالق
بعضى از صاحب‏نظران در تفسیر آیه (لا تفقهون تسبیحهم) منظور از تسبیح موجودات را تسبیح‏گویى موجودات به زبان «حال‏» مى‏دانند، ولى حضرت امام قدس‏سره این تسبیح‏گویى را به زبان «قال‏» دانسته و براى همه ذرات عالم، شعور و درک قایل است.
ذرات جهان ثناى حق مى‏گویند تسبیح‏کنان لقاى او مى‏گویند ما کوردلان خامششان پنداریم باذکر فصیح، راه او مى‏پویند
ذرات وجود، عاشق روى ویند با فطرت خویشتن، ثناجوى ویند ناخواسته و خواسته، دلها همگى هرجا که نظر کنند در سوى ویند
زهد و وارستگى
زهد راستین از ویژگى‏هاى انسان کامل است. امام قدس‏سره در یکى از رباعیات خود در این‏باره مى‏فرماید:
فاطى زعلایق جهان، دل برکن از دوست‏شدن به این و آن دل برکن یک دوست که آن جمال مطلق باشد بگزین تو از کون و مکان دل برکن
گریز از زهد دروغین
امام قدس‏سره همواره از زهد ریایى گریزان بوده و بدان تاخته است. آن حضرت در جاى جاى دیوان خود به زهدفروشان و زاهدنمایان خرده گرفته و بیزارى خود از آنان ابراز داشته است.
جامه زهد و ریا کندم و برتن کردم خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم
استعانت
مغرور نگشتن به عبادات و اعمال صالح از سجایاى انسان‏هاى واصل است. امام امت قدس‏سره همواره و در سراسر زندگى، اهل دعا و راز و نیاز و نیایش بود آن حضرت مى‏فرمود:
اى پیر طریق دستگیرى فرما طفلیم در این طریق پیرى فرما فرسوده شدیم و ره به جایى نرسید یارا تو در این راه، امیرى فرما
هشیارى من بگیر، و مستم بنما سرمست زباده الستم بنما بر نیستیم فزون کن از راه کرم در دیده خود، هر آنچه هستم بنما
قدرشناسى و تلاش در جوانى
امام قدس‏سره همواره به جوانان لطف داشت. آن حضرت در رهنمودى به آنان فرمود:
هان اى عزیز، فصل جوانى بهوش باش در پیرى از تو هیچ نیاید بغیر خواب
افسوس که ایام جوانى بگذشت حالى نشد و جهان فانى بگذشت مطلوب همه جهان نهان است هنوز دیدى همه عمر، در گمانى بگذشت
مقام انسان کامل
انسان در دیدگاه حضرت امام، مقامى را داراست که در وهم نمى‏گنجد.
ما عاشقان ز قله کوه هدایتیم روح‏الامین به سدره، پى جستجوى ماست
قدسیان را نرسد تا که به ما فخر کنند قصه علم الاسماء به زبان است هنوز
از ملک پرواز کن، از ملک هستى، رخت‏بربند نیست آدم‏زاده آن کس، کز ملک پران نبودى
گر تو آدم زاده هستى، علم الاسماء چه شد قاب قوسینت کجا رفته است او ادنى چه شد
غره نشدن به عبادت‏ها
عبادت ما گاهى به خاطر ترس از کیفر و گاهى به خاطر شوق بهشت است، در حالى که عبادت خالصانه همان است که از آن به عنوان عبادت احرار یاد مى‏شود، لذا حضرت امام قدس‏سره فرمودند:
این عبادت‏ها که ما کردیم، خوبش کاسبى است دعوى اخلاص با این خودپرستى‏ها چه شد مرشد از دعوت به سوى خویشتن‏بردار دست لا الهت را شنیدیم، ولى، الا چه شد
عیب خود گویم به عمرم، من نکردم بندگى این عبادت‏ها بود سرمایه شرمندگى دعوى ایاک نعبد، یک دروغى بیش نیست من که در جان و سرم باشد هواى بندگى
هستى بستر تکامل
اگر با چشمان باز به حقایق و اسرار جهان بنگریم، خواهیم دید که رهنمود آسمانى (عسى ان تکرهوا شیئا وهو خیر لکم)، حکمفرما است. بر این اساس امام خمینى قدس‏سره حتى درباره ابلیس مى‏فرماید:
خواست‏شیطان، بدکند با من، ولى احسان نمود از بهشتم برد بیرون بسته جانان نمود خواست از فردوس بیرونم کند خوارم کند عشق پیدا گشت و از ملک ملک پران نمود
قم
دیار قم، همواره مورد لطف و محبت‏حضرت امام خمینى قدس‏سره بود، آن حضرت فرمود:
عرصه قم، غیرت بهشت‏برین است بلکه بهشتش یساولى است‏برابر زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر شاید گرلوح را بیابد همسر خاکى عجب خاک، آبروى خلایق ملجا بر مسلم و پناه به کافر
- امام; درباره حوزه علمیه قم در پیشگاه حضرت صاحب الامر(عجل الله فرجه الشریف) چنین دعایى نمود:
حوزه علمیه قم را علم فرما به عالم تا کند فلک نجات مسلمین را باد بانى نیکخواهش را عطا فرما بقاى جاودانى بهر بدخواهش رسان، هردم بلاى آسمانى
اشعار سیاسى
پرداختن به مسایل سیاسى در جهت اجراى رهنمودى است که امام راحل قدس‏سره از امام مجتبى علیه السلام آموخته است آن حضرت فرمود: «ندبنا الله لسیاسة الامة‏» خدا ما را سیاست‏مدار و سیاست‏گذار امت دانست.
جمهورى اسلامى ما جاوید است دشمن زحیات خویشتن نومید است آن روز که عالم زستمگر خالى است ما و همه ستمکشان را عید است
این عید سعید، عید حزب‏الله است دشمن زشکست‏خویشتن آگاه است چون پرچم جمهورى اسلامى ما جاوید، به اسم اعظم «الله‏» است
این عید سعید، عید اسعد باشد ملت‏به پناه لطف احمد باشد بر پرچم جمهورى اسلامى ما تمثال مبارک محمد (ص) باشد
از جور رضا شاه کجا داد کنیم زین دیو بر که ناله بنیاد کنیم آن دم، که نفس بود ره ناله نبود اکنون نفسى نیست که فریاد کنیم
سالها مى‏گذرد، حادثه‏ها مى‏آید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
جمهورى ما نشانگر اسلام است افکار پلید فتنه جویان خام است ملت، به ره خویش جلو مى‏تازد صدام به دست‏خویش، در صد دام است
خبر
بزرگداشت‏یکصدمین سالگرد تولد حضرت امام خمینى قدس‏سره
گزارشى از مسابقه بزرگ میلاد نور به مناسبت
سال 1378هجرى شمسى، مقارن با یکصدمین سالگرد تولد رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار نظام جمهورى اسلامى ایران، امام خمینى قدس‏سره از طرف مقام معظم رهبرى به عنوان «سال امام‏» نام گرفت. مرکز مدیریت‏حوزه علمیه قم، در جهت منویات مقام معظم رهبرى(مد ظله) و براى تبیین اندیشه‏هاى حضرت امام قدس‏سره، اقدام به تشکیل کمیته‏اى با عنوان «کمیته بزرگداشت‏یکصدمین سالگرد تولد حضرت امام خمینى قدس‏سره‏» کرد. این کمیته عهده‏دار برنامه ریزى‏هاى لازم جهت تبیین اندیشه‏ها و ابعاد شخصیتى حضرت امام قدس‏سره و ارایه راهکارهاى عملى جهت تبلیغ آن شد. پیشنهادهایى از سوى این کمیته در زمینه‏هاى مختلف تحقیقاتى، آموزشى و تبلیغاتى عرضه شد که مورد تصویب مرکز مدیریت قرار گرفت.
یکى از این پیشنهادها برپایى مسابقه ویژه طلاب بود. این مسابقه از دو گنجینه گرانقدر امام: وصیت نامه و منشور روحانیت در نظر گرفته شد که کمیته بزرگداشت، خود عهده‏دار انجام آن شد.
زمان برگزارى مسابقه
برگه‏هاى مسابقه، همزمان با ایام خجسته میلاد حضرت فاطمه الزهرا3 و سالگرد تولد امام خمینى قدس‏سره در حوزه‏ها و مدارس علمى سراسر کشور توزیع، و در اختیار طلاب و روحانیان قرار گرفت.
قرعه کشى سراسرى
به مناسبت‏یکصدمین سال تولد حضرت امام قدس‏سره به صد نفر از طلاب و روحانیان شرکت کننده در مسابقه، در سراسر کشور که حدنصاب امتیاز را کسب کرده بودند به قید قرعه انتخاب و جوایز ارزنده‏اى به آنان تعلق گرفت.
قرعه کشى در سطح مدارس
جهت تشویق هر چه بیشتر طلاب جوان، در سطح مدارس، قرعه‏کشى دیگرى در میان شرکت‏کنندگان هر مدرسه صورت گرفت و به قید قرعه سه نفر از نفرات برتر هر مدرسه که حایز حدنصاب از امتیاز بودند، به عنوان برندگان مدرسه انتخاب شدند و جایزه ویژه خویش را دریافت داشتند.
شمار شرکت کنندگان و برندگان مسابقه
این مسابقه، با استقبال بسیار خوبى از سوى طلاب روبرو شد و بیش از 12 هزار طلبه در آن شرکت کردند.
تعداد برندگان این مسابقه 852 نفر بودند که 100 نفر از آنان،در قرعه‏کشى سراسرى انتخاب و 752 نفر از آنان به عنوان نفرات برتر مدارس انتخاب شدند.
نکته قابل توجه در این مسابقه، حضور گسترده و چشم‏گیر خواهران طلبه بود که تقریبا یک سوم شرکت کنندگان را تشکیل مى‏دادند و از این تعداد 142 نفر برگزیده شدند، که 14 نفر آنان در قرعه‏کشى سراسرى برنده شدند.
امید است که خداوند همه ما را در تمسک به قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت: یارى فرماید و ما را در رهروى راه امام راحل: توفیق دهد.

تبلیغات