آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

اشاره
احمد بن محمد معروف به مقدس اردبیلى، فقیه و متکلم و حکیم برجسته ایرانى در سده دهم هجرى است .
بررسى وضعیت‏حوزه‏هاى علمى و روحانیت‏شیعه در زمان مقدس اردبیلى یعنى قرن دهم هجرى که مقارن با اولین سده حاکمیت دولت‏شیعى مذهب صفوى است، اقتضا دارد تا نگرشى هر چند به اجمال در خصوص اوضاع و فضاى علمى و فکرى ایران در آستانه سده دهم هجرى و تشکیل حکومت صفوى صورت گیرد .
حوزه‏هاى علمى ایران در آستانه قرن دهم
گرچه با هجوم چنگیز و تیمور، دوران طلایى نظامیه‏ها و دیگر مدارس و مراکز علمى معروف و مشهور جهان اسلام به سرآمد و یا چراغ آنها کم سو گردید، اما پس از فروکش کردن تب و تاب تهاجمهاى نظامى، مجددا بازار علوم و معارف رونق گرفت و نهال علم و دانش از نو، جوانه زد; مراکز علمى قدیمى فعالیت‏خود را از سرگرفتند و همچنین مدارس جدید آغاز به کار کردند . هرات، در عصر جانشینان تیمور، بویژه دوران سلطان حسین بایقرا در سایه آرامش و امنیتى که ایجاد شده بود و در نتیجه تشویق و مایت‏سلاطین تیمورى از فعالیتهاى فرهنگى، یکى از پرفروغ‏ترین مکاتب علمى و فرهنگى را در خود جاى داد که تاثیر بسزایى بر فرهنگ ایران در سده‏هاى بعد نهاد .
منابع تاریخى از قریب چهل حوزه علمى و مدرسه و حظیره بزرگ و کوچک یاد مى‏کنند (1) که در زمان سلطان حسین بایقرا در هرات دایر و مشغول فعالیت‏بوده‏اند و بیش از ده هزار طالب علم از سرتاسر دنیاى اسلامى در آنجا به تحصیل اشتغال داشته‏اند، و از میان آنها مدارس «غیاثیه‏» و «بدیعیه‏» و «مدرسه شریف سلطانى‏» شهرت و عظمت‏خاصى داشتند و اساتید مبرز و برجسته‏اى کرسى تدریس را در آنجا عهده‏دار بودند .
در مکتب علمى هرات، تمامى رشته‏هاى معارف نظیر ادبیات، منطق، کلام، حکمت، درایه، حدیث، فقه، ریاضى و سایر رشته‏هاى علوم عقلى و نقلى در کنار هم تدریس و تعلیم مى‏شد و اساتید و مدرسان و احیانا متعلمان این مدارس متصدى یک یا چند منصب مثل صدارت، قضاوت، وزارت، تولیت، نقابت، شیخ الاسلامى، مفتى، امامت جماعت و جمعه بودند . در خراسان، خصوصا شهرهاى مشهد و نیشابور، چندین مدرسه وجود داشت که اداره امور آنها عموما به دست‏شیعیان بود . (2)
حوزه فرهنگى نواحى مرکزى ایران به محوریت‏شیراز در علوم عقلى بویژه
حکمت و کلام فعال بود مدارس علمى شیراز که از قدیم الایام بالنده وجوشان بود، در این دوران نیز پر فروغ و رونق بود; خصوصا پس از آنکه حکیم و متکلم نامى، علامه سید شریف جرجانى (متوفى 816 ق) به درخواست‏شاه شجاع مظفرى از گرگان به شیراز عزیمت کرد و در مدرسه «دارالشفاء» به تدریس پرداخت . (3) بازار بحث و تدریس رونق بیشترى یافت و پس از او شاگردانش نظیر مولانا محی الدین کوشکنارى، مؤسس مدرسه‏اى در شیراز، حوزه درس استاد را دنبال کردند .
مدرسه «منصوریه‏» از دیگر مدارس مشهور شیراز و حتى جهان اسلام در این زمان است که صدرالدین محمد دشتکى (متوفى 903 ق) حکیم نامدار، بنیانگذار آن بود (4) وعده کثیرى از طالبان حکمت را به خود جذب نمود . مدارس «حبیبیه‏» ، «بیگم‏» یا «دارالایتام‏» ، مدرسه «الاخوان الالهین‏» ، دیگر مراکز علمى بزرگ شیراز در نیمه دوم سده نهم هجرى هستند . (5)
مکتب عقلى شیراز، هر چند با وجود حکماى برجسته‏اى چون علامه سید شریف جرجانى، صدرالدین محمد دشتکى و جلال الدین محمد دوانى، تحول چشمگیرى در حکمت اسلامى ایجاد نکرد و پا از دایره تحشیه و تعلیقه نویسى فراتر ننهاد، اما شهرت ویژه‏اى پیدا کرد و با دیگر حوزه‏هاى علمى جهان اسلام خصوصا حوزه علمیه حله و نجف در ارتباط و مراوده بود . عده‏اى از حکما، پس از چیدن گلهایى از باغ حکمت پا به بوستان فقاهت نهادند، و برخى فقها پس از چندى تفحص و تدبر در مباحث فروع دین وارد عرصه تحقیق در مسائل علوم عقلى گردیدند . (6) شمار قابل توجهى از شاگردان علامه حلى از متعلمان ایرانى بودند و نیز طلاب ایرانى تعداد زیادى از محصلان حوزه علمیه حله را به خود اختصاص مى‏دادند .
علاوه بر مدارس و مراکز علمى و فرهنگى مذکور، که در واقع مراکز آموزش عالى آن دوره محسوب مى‏شوند، در تمامى شهرها و ولایات ایران مدارس و مکتب خانه‏هایى وجود داشت که سطح تعلیم و تدریس آنها در حد مقدماتى یا متوسط بود .
حوزه‏هاى علمیه شیعه در آستانه سده دهم هجرى قمرى
از سده سوم تا قرن ششم هجرى، ابتدا رى و قم و سپس بغداد و نجف اشرف جایگاه حوزه‏هاى علمیه و مرکز نشر و اشاعه معارف شیعى بودند . اما پس از آنکه ترکان سلجوقى بر ایران و عراق تسلط یافتند . با تعصب خشک و خشونت، مدعى دفاع از مذهب اهل سنت و خلافت عباسیان گردیدند . گروهى از شیعیان براى رهایى از فشار و تعدى سلاجقه متعصب و بى‏فرهنگ، به درون سرزمینهاى باتلاقى بین النهرین خزیدند، تا در پناه نیزارهاى آن منطقه سکونت گزینند . این گروه تحت زعامت افرادى از قبیله بنى‏مزید شهر «حله‏» را بر ساحل فرات میان بغداد و کوفه بنا نهاده و حیات سیاسى، اجتماعى، دینى خود را پى گرفتند .
در سایه آرامش و امنیتى که در حله حاصل شد، ابن ادریس حلى، فقیه و محقق بزرگ شیعى مذهب، حوزه علمیه آنجا را بنیان نهاد و اداره آن را خود به دست گرفت و پس از او شخصیتهاى برجسته‏اى همچون محقق حلى، علامه حلى زعامت و رهبرى حوزه علمیه را به عهده گرفتند .
حوزه علمیه مرکزیت‏یافت و طلاب براى تحصیل معارف دینى در سطوح عالى، از سراسر جهان اسلام راهى آنجا مى‏شدند .
شکوفایى، رونق و دوران طلایى حوزه علمیه حله تا اوایل سده دهم هجرى به
طول انجامید و اکثریت فقهاى نامور شیعه در این فاصله زمانى، دانش آموخته و تعلیم یافته این حوزه مى‏باشند . البته حوزه علمیه نجف اشرف در این مدت بکلى تعطیل نشد، اما فروغ آن بسیار کم سو بود .
در لبنان، خصوصا منطقه کوهستانى جبل عامل نیز مدارس و حوزه‏هاى علمى کوچک و بزرگى وجود داشت که از زمان شهید اول رونق و بالندگى بیشترى یافته بود و در ابتداى قرن دهم هجرى، حوزه علمیه «کرک نوح‏» با زعامت‏شیخ على بن هلال جزایرى - شاگرد ابن فهد حلى - شکوفایى خاصى پیدا کرد و شاگردانى چون محقق کرکى، ابن ابى‏جمهور احسائى و عزالدین عاملى در محضر وى به تحصیل پرداختند .
حوزه علمیه نجف اشرف نیز در اواخر قرن نهم هجرى به واسطه سکونت‏شیخ شرف الدین حسن بن عبدالکریم فتال در آن شهر، بر فعالیت‏خود افزود . (7)
در ایران، از سده نهم هجرى، بویژه نیمه دوم آن سده، علما و فقهاى شیعه حضورى چشمگیر و فعال داشتند، و در شهرهاى شیعه‏نشین مانند کاشان و مشهد و قم، حوزه‏ها و مدارس علمى شیعه احیا، یا دایر گردید; رضى الدین عبدالملک فتحانى (م بین سالهاى 851 تا 877 ق) از خاندان فتحانى قم و شاگرد شیخ جمال الدین مقداد حلى و احمد بن فهد حلى، با مهاجرت به کاشان و تاسیس حوزه علمیه آن شهر گام بزرگى را در نشر و اشاعه معارف شیعى در ایران برداشت و پس از او پسرش فتح الله قمى و نبیره‏اش ملا وجیه الدین عبدالله، کار وى را تداوم بخشیدند . (8) حوزه علمیه کاشان ملجا بسیارى از علما و فقهاى شیعه قرار گرفت .
در خراسان نیز، تعدادى از علماى شیعه مذهب به تدریس و حل و فصل امور شرعى مشغول بودند . میرخواند مؤلف روضة الصفاء از سید غیاث الدین افضل نام مى‏برد که «به مزید علم و فقاهت از سادات مشهد مقدس ممتاز و مستثنا بود و سالهاى فراوان به لوازم منصب شیخ الاسلامى و فیصل مهمات شرعیه اقدام مى‏نمود» . (9) سید محسن بن محمد رضوى قمى، دیگر عالم شیعى مذهب مشهد است که همکاریش با فقیه مهاجر عرب و حمایت از استادش ابن ابى‏جمهور احسائى، قدم مؤثرى درتقویت و نشر مبانى فکرى و اعتقادى مکتب تشیع در ایران برداشت . (10) برخى از نقباى سادات خراسان نیز در زمره معلمان و مدرسان بودند . (11)
در شیراز، از فقیه و واعظ شیعى مذهب میرزا حبیب الله شریفى بانى مدرسه «حبیبیه‏» ذکرى به میان آمده که: «سالها به نشر علوم و مواعظ اقدام داشت و در سال 907 [ق] در مسجد جامع شیراز بعد از اداى خطبه نام ائمه اثناعشر [علیهم السلام] را بگفت‏» . (12)
ضیاء الدین میرنورالله شوشترى از احفاد سادات مرعشى مازندران، فقیه و عارف نامدار و عالم شیعى مذهب این دوره است که نفوذ معنوى شگرفى بر مردم خوزستان داشت . (13)
ملا على آملى که به روایت مؤلف ریاض العلماء با واسطه از شیخ مقداد حلى روایت مى‏کند و حاشیه‏اى بر قواعد الاحکام علامه حلى نوشته، در همین زمان مى‏زیسته است . هر چند منابع هیچ اشاره‏اى به محل و حوزه تدریس او نمى‏کنند، اما از آنجا که کمال الدین حسین الهى اردبیلى نزد او فقه و حدیث را فرا گرفته، به احتمال بسیار قوى حوزه درس وى در ایران و شاید آمل از شهرهاى شیعه‏نشین بوده باشد .
حوزه‏هاى علمیه و روحانیت‏شیعه در سده دهم هجرى
رسمیت مذهب تشیع اثناعشرى و اتحاد سیاسى ایران بر مبناى یکپارچگى مذهب شیعه امامیه، اقتضا مى‏کرد تا جنبشى نیز در حوزه فرهنگ تشیع صورت گیرد و حرکت تالیف و ترجمه را تسریع و تقویت‏بخشد، تا زیر بناى اعتقادى و فکرى و فقهى تشیع را در چهارچوب مکتبى با پشتوانه کلامى و فقهى قوى در ایران عرضه کند و آموزه‏هاى عقیدتى مذهب جدید براى تثبیت و احکام ایمان نومذهبان تبیین و تفهیم گردد و قواعد و قوانین فقهى، جهت راهنماى عمل به احکام شرعى، ارائه شود .
از آنجا که بیشتر متون و منابع مذهبى شیعه به زبان عربى و نمایندگان فرهنگ شیعى قبل از صفویه عمدتا عرب بودند و یا آثار خود را به زبان عربى به نگارش در مى‏آوردند، در آغاز تشکیل حکومت صفوى، ترجمه و شرح کتب دینى اولویت اساسى‏ترى داشت . بنابراین، ترجمه و تالیف و شرح و تفسیر متون و آثار مزبور عرصه آزمونى براى علماى شیعى مذهب بود تا خلاقیت و استعداد خود را در تبیین معرفت دینى از نوع شیعى آن در ایران بروز دهند .
گرایش فکرى و علمى حوزه‏هاى تعلیمى ایران در آستانه خیزش نهضت صفوى به طور غالب حکمت (فلسفه) و عرفان بود و هر چند کورسویى از تفقه نیز از جانب برخى حکماى فقیه و عارف مشرب صورت مى‏گرفت، اما چون ضرورت عملى آن احساس نمى‏شد، نمود چندانى نداشت .
از ابتداى تاسیس حکومت صفوى، عده‏اى از علماى ایرانى با وقوف به ضرورتهاى مذکور، به تکاپو افتادند تا مبانى و معارف مکتب تشیع; یعنى متون دینى، تاریخ زندگانى و سیره و سنن حضرت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام و استنباطهاى فقهى و کلامى و تفسیرى علما و متفکران شیعه را براى هموطنان شیعه مذهب خود تشریح و تفهیم سازند . این گروه معدود از علماى ایرانى که در آغاز قرن دهم هجرى به علوم شرعى مثل حدیث و فقه و تفسیر روى آوردند و بعضا ادعاى فقاهت هم مى‏کردند، اغلب حکماى تعلیم یافته مکتب فلسفى ایران بودند که تفقه آنان نمى‏توانست متاثر از معرفت فلسفى و گرایش عرفانى آنان نباشد .
این عده به صورت منفرد و پراکنده و بدون آنکه فعالیت آنان شکل منسجم و منظمى داشته باشد، بنابه ذوق و علاقه خود کوشیدند تا در مجموعه معارف شیعى غور نمایند و یافته‏هاى خود را در قالب تالیف و ترجمه و شرح و تحشیه و تفسیر، ارائه دهند .
برجسته‏ترین نمایندگان این گروه عبارت بودند از حسین بن شرف الدین عبدالحق معروف به الهى اردبیلى (م 950 ق) و میرشاه طاهر بن رضى حسینى کاشانى رکنى مشهور به شاه طاهر (م 954 ق) و جمال الدین عطاء الله دشتکى شیرازى .
مهاجرت فقهاى جبل عامل به ایران
همان طور که تحولات سیاسى و مذهبى ایران در آغاز سده دهم هجرى، منجر شد تا عده‏اى از علماى ایرانى جلاى وطن کنند، همچنین زمینه را براى مهاجرت گروهى از معرفت‏جویان عرب خصوصا از منطقه جبل عامل لبنان به ایران فراهم ساخت، که خود منشا تاثیرات بسزایى در عرصه فرهنگ و سیاست جامعه ایرانى گردید .
رسمیت‏یافتن مذهب تشیع در کشور بزرگى همچون ایران و حمایت‏سیاسى دولت نیرومندى از آن، بعلاوه، تهاجم سنگین ترکان عثمانى به منطقه شرق دریاى مدیترانه و تهدید آزادى و اعتقادات دینى سکنه شیعه مذهب منطقه جبل عامل لبنان و به خطر افتادن امنیت جانى رهبران مذهبى و علماى آنجا، ایران را کانون توجه و مطمح علماى شیعه مذهب قرار داد .
جعفر المهاجر آمار جالبى از علماى جبل عامل و مهاجران از ابتداى قرن دهم هجرى تا پایان سده یازدهم ارائه مى‏دهد . شمار علماى برجسته جبل عامل که در این دوره زمانى مى‏زیسته‏اند به 143 نفر مى‏رسد که از بین آنان 98 نفر از موطن خود هجرت کردند، هفت نفر مجددا به وطن بازگشتند، 60 نفر از آنان به ایران عزیمت و سکونت اختیار نمودند و بقیه، راهى نقاط مختلفى شدند . (14)
صفویان نیز، ورود این میهمانان را به فال نیک گرفته و فرصت را غنیمت‏شمردند تا از وجود آنان در جهت ترویج و تعمیم آموزه‏هاى مکتب تشیع بهره جویند .
سرآغاز مهاجرت فقهاى عرب به ایران، به دوران اسماعیل اول برمى‏گردد . ظاهرا شیخ على بن عبدالعالى معروف به محقق کرکى یا محقق ثانى اولین فقیه عرب است که در دوره صفویه وارد ایران مى‏شود . شیخ زین الدین على، دیگر فقیه عرب است که در زمان شاه اسماعیل اول به ایران مى‏آید و بر منصب شیخ الاسلامى و قضاى هرات مى‏نشیند .
در دوران سلطنت‏شاه تهماسب صفوى (930 - 984 ق) دومین فرمانرواى صفوى، روند مهاجرت علما به ایران فزونى یافت . ابتدا محقق کرکى براى چندمین مرتبه عازم ایران شد و سپس شاگردان و دیگر علماى هموطنش راهى ایران گردیدند . (15)
اولین و اصلى‏ترین ماموریتى که فقهاى مهاجر متقبل شدند، برپایى کلاسهاى درس و تاسیس حوزه‏هاى علمى و تربیت طلاب ایرانى بود . حتى شاه اسماعیل اول که عشر توجه و عنایت‏شاه تهماسب را نسبت‏به فقهاى مهاجر نداشت، همان مرتبه اول که محقق کرکى وارد ایران گردید، بصراحت تمایل خود را مبنى بر استفاده از محقق در امر تدریس و تعلیم ابراز داشته و مقدمات اقامت محقق را در کاشان فراهم مى‏سازد; (16) و «براى او وظایف و ادرارات (17) زیادى در عراق معین نمود و حتى گفته شده است هر ساله از جانب شاه اسماعیل هفتاد هزار دینار براى نفقه او در تحصیل علوم فرستاده مى‏شد و او آنها را بین طلاب تقسیم مى‏کرد» . (18)
در دوران سلطنت‏شاه تهماسب، با مهاجرت گسترده فقهاى عرب به ایران، کار تدریس و تعلیم علوم شرعى خصوصا فقه رونق بسزایى یافت . حوزه علمیه کاشان توسعه و گسترش پیدا کرد و اندک زمانى بعد از آن، حوزه علمیه اصفهان تاسیس شد و روز به روز بر فعالیت‏خود افزود، تا آنجا که مراکز و حوزه‏هاى علمیه شیعه در خارج از ایران را تحت الشعاع خود قرار داد و نیز بر روند فعالیت مدارس و مراکز علمى داخل ایران تاثیر نهاد . هر چند حلقه‏هاى تدریس حکمت و منطق را در این دوره حکمایى چون جمال الدین محمود شیرازى (استاد مقدس اردبیلى)، ملا میرزا جان باغنوى، میر غیاث الدین منصور شیرازى، شاگردانش و دیگران همچنان زنده و پا بر جا نگه داشتند، اما گرایش و رویکرد طلاب و متعلمان به فقه و سایر رشته‏هاى مرتبط با آن، چون اصول و حدیث و رجال و تفسیر و تتلمذ نزد فقها، بر حکمت جویى فزونى گرفت .
گروه‏هاى مختلف علما
بنابراین، به لحاظ فکرى و علمى، علماى ایرانى در دوران سلطنت‏شاه تهماسب صفوى را که تقریبا مقارن با زمان حیات مقدس اردبیلى است، مى‏توان به سه گروه تقسیم‏بندى کرد . یک دسته فقها و طلاب علوم شرعى هستند و گروه دیگر حکما و متعلمان علوم عقلى و گروه سوم عده‏اى از علما هستند که طریق میانه را برگزیدند و در این اثنا به یکسان از خرمن حکمت و فقاهت توشه برچیدند .
محصول علمى و فکرى هر یک از گروه‏هاى مذکور، و تاثیر آنان بر حیات فرهنگى و اجتماعى و سیاسى ایران، متفاوت و ناهمگون است .
الف - فقها و طلاب علوم شرعى
این گروه که بیشترین تعداد دانش‏پژوهان ایران در سطوح عالى را به خود اختصاص مى‏دهند، اغلب علما و طلابى بودند که نزد فقهاى عرب مخصوصا فقیهان جبل عاملى در جبل عامل و عتبات عالیات و یا داخل ایران تعلیم یافته و یا مشغول تحصیل بودند و بیشتر آنان از جمله شاگردان نامى‏ترین فقیه شیعه مذهب سده دهم هجرى، یعنى محقق کرکى بودند . توفیق محقق کرکى و همفکرانش در احیاى معرفت
فقهى با گرایش فقه اجتهادى در ایران و انتقال مرکز ثقل حوزه‏هاى علمى شیعه به ایران، معلول وجود طلاب و تربیت‏یافتگان اوست، که افکار و عقاید استاد را پس از وى زنده نگه داشته و ترویج کردند .
این عده از علما که به تبع اساتیدشان، معلومات و اندوخته‏هاى علمى آنان عمدتا در فقه و رشته‏هاى مرتبط با آن، خلاصه مى‏شد، به راهنمایى و هدایت معلمان و مربیان خود، مبادرت به بازنویسى آثار و نوشته‏هاى اساتید خود یا فقهاى متقدم شیعه و تحشیه و تعلیقه نویسى و احیانا ترجمه آن آثار و یا تالیف کتابهایى در مباحث فقهى و کلامى و دیگر موضوعات دینى، پرداختند .
ب - حکماى فقیه و متکلم
این بخش از علماى ایرانى، هم به طلب حکمت رفتند و هم باب فقاهت را کوبیدند، و اغلب به صورت پراکنده و منفرد یا ابتدا حکمت آموخته و بعد به نقلیات پرداختند و یا همزمان با هم از گنجینه حکمت و فقاهت توشه برچیدند .
احمد بن محمد معروف به مقدس اردبیلى فقیه و حکیم متکلم صاحب نام، در صدر این گروه از دانشوران قرار دارد .
مقدس اردبیلى، تحصیلات مقدماتى را در اردبیل گذرانید و پس از آن به شیراز عزیمت کرد تا به همراه طلابى مانند ملا عبدالله شوشترى، میرزا جان باغنوى و ملا عبدالله یزدى . . . در خدمت‏حکیم جمال الدین محمود شیرازى شاگرد جلال الدین دوانى، حکمت و منطق را فرا گیرد . (19) مقدس اردبیلى از جمله محجوب‏ترین و با هوش‏ترین شاگردان جمال الدین محمود شیرازى بوده است .
مرحله دوم حیات علمى مقدس اردبیلى با مهاجرت به نجف اشرف و تحصیل فقه و حدیث آغاز گردید و تا پایان عمر با برکتش در نجف سکونت گزید و به تحصیل و تدریس پرداخت .
آثار و تصانیف مقدس اردبیلى که تلفیقى از حکمت، تفسیر، کلام و فقه است، مبین خط مشى علمى و فکرى این عالم بزرگوار است .
مقدس اردبیلى، هنگام ارتحال، به شاگردانش سفارش مى‏کند تا در عقلیات به امیر فضل الله استرآبادى و در شرعیات به میر علام که هر دو نفر تعلیم و تربیت‏یافته وى بودند، رجوع نمایند . (20)
امیر نظام الدین عبدالحى استرآبادى و میر ابوالفتح مخدوم حسینى از جمله حکماى فقیه و متکلم معاصر مقدس اردبیلى هستند .
ج - حکما
سومین دسته از علماى ایرانى سده دهم هجرى، حکما هستند . این گروه، آخرین نمایندگان سنت تحشیه و تعلیقه‏نویسى در حکمت و منطق هستند و از همین زمان است که رویه مزبور به حوزه فقاهت نفوذ مى‏یابد .
غیاث الدین منصور شیرازى از جمله برجسته‏ترین نمایندگان سنت تحشیه و تعلیقه‏نویسى در حکمت اسلامى است . حجم کثیر آثار فلسفى او به صورت شرح، تحشیه و تعلیقه (21) از یک سو نمایانگر نقطه اوج و از سویى خط پایانى براى این سنت علمى در حوزه حکمت‏بود .
حکمتى که در قالب تحشیه و تعلیقه‏نگارى از سوى غیاث الدین منصور شیرازى و همفکرانش تدریس و ترویج مى‏شد، آمیخته با کلام و عرفان بود و به عبارتى نوعى تجلى حکمت اشراق و پیش درآمدى بر حکمت صدرایى بود .
شمس الدین محمد خفرى (م 957 ق) فخرالدین سماکى، جمال الدین محمود شیرازى و ملا عبدالله، معروفترین حکماى قرن دهم هجرى هستند که حوزه تدریس و تعلیم بیشتر آنان شیراز بوده است .
پى‏نوشت:
1) حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، غیاث‏الدین خواندمیر، تهران، کتابخانه خیام، بى‏تا، ج 4، ص 340 - 359 .
2) مجالس المؤمنین، نورالله شوشترى، تهران، کتابفروشى اسلامیه، 1375 ق، ج 1، ص 518 .
3) خدمات متقابل ایران و اسلام، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، ص 359 .
4) فارسنامه ناصرى، حسن فسایى، به تصحیح و تحشیه منصور رستگار، تهران، امیرکبیر، 1367، ج 1، ص 351 .
5) حبیب السیر، ص 604 - 605 .
6) الذریعة الى تصانیف الشیعة، آغابزرگ تهرانى، بیروت، دارالاضواء، بى‏تا، ج 1، بخش اجازات .
7) مجالس المؤمنین، ص 581 .
8) الضیاء اللامع فى القرن التاسع، آغابزرگ تهرانى، تهران، دانشگاه تهران، 1362، ص 82 - 83 .
9) روضة الصفا، میرخواند، تهران، کتابفروشى خیام، 1339، ج 7، ص 260 .
10) اعیان الشیعه، محسن الامین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بى‏تا، ج 9، ص 52 .
11) روضة الصفا، ص 259 - 260 .
12) فارسنامه ناصرى، ص 942 - 943 ; ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، عبدالله افندى (اصفهانى)، قم، مطبعه خیام، 1401 ق، ج 3، ص 260 - 261 .
13) فردوس در تاریخ شوشتر و برخى از مشاهیر آن، علاء الملک حسینى شوشترى، به تصحیح میرجلال الدین حسینى ارموى، بى‏جا، انجمن آثار ملى، بى‏تا، ص 169 .
14) الهجرة العاملیة الى ایران فی العصر الصفوی، جعفر المهاجر، بیروت، دارالروضة، 1410 ق، ص 96 - 97 .
15) الهجرة العاملیة، ص 125 .
16) تاریخ عالم آراى عباسى، اسکندر بیک منشى (ترکمان)، تهران، امیرکبیر، 1350، ج 1 ، ص 154 .
17) ادرار: مقررى، مستمرى، انعام . . .
18) اعیان الشیعة، ج 8 ، ص 208 .
19) فردوس، ص 56 .
20) ریاض العلماء، ج 5 ، ص 117 .
21) ر ک: سه فیلسوف ایرانى، دانش پژوه، مجله مهر، سال دهم (1343 خ) شماره 1 .

تبلیغات