نقد تکیه جزئی گرایی اخلاقی بر دلیل های اخلاقی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
جزئی گرایی اخلاقی، گرایشی است در فلسفه اخلاق معاصر که بر اساس مبانی فرااخلاقی، با محوریت اصل ها در اخلاق و در نظریه های اصل مند اخلاق مخالفت می ورزد و آن را مخل فکر و تشخیص اخلاقی می داند. چالش جزئی گرا در مقابل اصل مندی در اخلاق مهم است و به همین دلیل جا دارد که نقص های جزئی گرایی شناسایی شود تا مقدمه رفع آن ها شود. مقاله حاضر به آن دسته از نقص های جزئی گرایی اخلاقی می پردازد که منشأشان تکیه جزئی گرایان بر دلیل هاست. دلیل در بحث های هستی شناختی اخلاق، یک جنبه موقعیت است که لَهِ و یا علیهِ، عمل است. اولاً تکیه جزئی گرا بر دلیل های اخلاقی برای اثبات جزئی گرایی اخلاقی سودمند نیست، زیرا قابل جمع بودن کل گرایی با عام گرایی و قابل جمع بودن اتم گرایی با جزئی گرایی، نشان می دهد نزاع درباره نقش ها و ماهیت اصل های اخلاقی (نزاع جزئی گرایی عام گرایی)، با استفاده از بحث اتم گرایی و کل گرایی در نظریه دلیل ها قابل حل نیست. ثانیاً این تکیه، برای جزئی گرایی نه تنها سودمند نیست بلکه زیانمند است به این معنی که خلل هایی در آن ایجاد می کند. زیرا (الف) تصور اخلاق صرفاً در چارچوب دلیل های اخلاقی، در بهترین حالت تصوری ناقص از الزام اخلاقی و بنابراین از اخلاق به بار می آورد؛ و (ب) تصور محدود از اصل های اخلاقی در چارچوب دلیل های عام، مانع شمول جزئی گرایی بر همه نظریه های اصل محور اخلاق، یا دست کم مهمترین نظریه ها، می شود. امر مطلق به عنوان یک نمونه بسیار مهم نشان می دهد قلمرو اصل های اخلاقی گسترده تر از قلمرو دلیل های اخلاقی است.A Critique of Moral Particularism’s Reliance on Moral Reasons
Moral particularism, which is one of the intellectual orientations in contemporary ethics, opposes the importance of principles in morality and in principled theories of ethics on metaethical grounds, and regards it detrimental to moral thought and judgement. I believe that the particularist’s challenge against principled ethics is important, and therefore it is a requirement that the problems of particularism are identified to be then solved. In this paper, I investigate some problems of particularism that stem from particularists’ reliance on reasons. I first explain what reason is in moral metaphysics debates, and after discussing the relations between holism, atomism, particularism, and generalism, I make clear why particularism’s reliance on reasons is not useful for it. Reliance on reasons is also detrimental to particularism, in the sense that causes inadequacies in it. For, first, conceiving morality only in terms of reasons at best creates an inadequate conception of moral obligation and therefore of morality; and second, narrowly conceiving moral principles in terms of general reasons prevents particularism from being inclusive against all principled theories of ethics. I discuss why the categorical imperative as a significant example shows that the scope of moral principles is broader than the scope of moral reasons.