عبور از خط قرمز
آرشیو
چکیده
متن
بدون تردید مهمترین تصمیم کادر رهبری حزبالله در طول سالهای گذشته تصمیم اخیر آنان مبنیبر ورود مسلحانه به بخش دیی در لبنان و برخورد با نیروهای مسلح و غیرقانونی و هشدار جدی به آقای سینیوره به خاطر دو مصوبه اخیر دولت بوده است، از سال 1982 که لبنان به اشغال درآمد و مقاومت مردم لبنان به جای ارتش لبنان در مقابل تجاوز اسرائیل ایستادگی نمود و تا سال 1986 که حزبالله لبنان با عنوان نیروی مقاومت واردکارزار گردید و تا سال 2000 میلادی که بعد از هجده سال مبارزه بیامان حزبالله لبنان اسرائیل را مجبور به خروج از لبنان نمود و تا تحولات پس از ترور رفیق حریری که سوریها از لبنان عقبنشینی نمودند و تا جنگ 33 روزه و پیروزی در مقابل تجاوز مجدد اسرائیلیها، حزبالله لبنان در متن تحولات خاورمیانه اثرگذارترین نیروی لبنانی و منطقهای به حساب میآید و مهمترین اقدامات را انجام داده است.
در همه این سالها و تاکنون حزبالله سلاح مقاومت و توان و سازمان رزم خود را در راه دفاع از سرزمین لبنان صرف نموده است و هرگونه ورود به مسائل و مشکلات داخلی در لبنان را برای خود حرام نموده است، لیکن در روز پنجشنبه قبل از درگیریهای نظامی در بیروت که به مناطق دیگری از شمال و جنوب و شرق لبنان نیز کشیده شد، حزبالله بدون خونریزی توانست مناطق مورد نظر خود را در اختیار گرفته و بلافاصله تحویل ارتش لبنان بدهد. برای بررسی چرایی و علل این اتفاق نادر به درک دو عنصر اساسی نیازمندیم؛ یکی شرایط اجتماعی و تنوع مذهبی و طایفهای و قومی در لبنان، دوم تحولات سه سال گذشته خصوصا چند ماهی که لبنان بدون رئیس جمهور است.
1 – تنوع در لبنان نظام سیاسی و شرایط تصمیمگیری و قدرت سیاسی را با دشواریهای فراوان مواجه نموده است. هر کدام از گرایشها در این جامعه تعریف جداگانهای از کشورشان دارند و جایگاه خود را در نظام سیاسی براساس میزان جمعیت و نفوذ و روابط خارجی خود ارزیابی میکنند و این تنوع ارزیابیها نظام تصمیمگیری سیاسی و اداری کشور را دشوارتر نموده است، و مطالبات طوایف و گروههای اجتماعی که در شرایط مختلف تغییر میکند موجب شده است که یک کشمکش دائمی برای به دست آوردن جایگاه بالاتر به وجود آمده و رقابت شامل و دائمی در جایجای سیستم اداری و نظام سیاسی به مهمترین ویژگی این کشور تبدیل شده است.
در سال 1990 طائف عربستان محلی بود که همه این گروهها دور هم جمع شدند تا شاید بتوانند پایهگذار یک سیستم ملی و غیرطائفی باشند و توافقنامه طائف تلاش مفیدی در این راستا بوده است اما هنوز هم سایه این طائفهگرایی و رقابت و کشمکش براین سرزمین و مدیریت آن حکومت میکند و نظام سهمیهبندی از قوای سه گانه تا فرماندهان ارتش و تاوزرا و مدیران کل و حتی در سطوح پایینتر رعایت میشود، با توجه به بیکاری شدید در کشور لبنان گاهی برای به دست آوردن یک یا چند جایگاه و پست اداری روسای کشور ماهها به کشمکش میپردازند.
بنابراین لبنانیها برای زندگی بدون دردسر نیاز دارند در همه سطوح و در همه زمینهها هماهنگیهای بیشتری داشته باشند و در این رابطه لبنان با دیگر جوامع قابل مقایسه نیست. فرماندهان ارتش باید هم لیاقت داشته باشند و هم براساس نظام طایفهای و عرف تاریخی میان طوایف مختلف تقسیم شوند؛ اگر سهم یکی از طوایف کمتر شد اعتراضها قطعی است.
2 – تحولات سه سال گذشته: تمدید ریاست جمهوری امیل لحود، ترور رفیق حریری و خروج سوریه از لبنان سه اتفاق مهمی بود که در ظرف چند ماه ثبات اجتماعی و سیاسی در لبنان را خدشهدار نمود و صفبندی سیاسی در این کشور را تغییر داد و اختلافات و اعتراضات را به حداکثر رساند و دولت لبنان را با استعفای تمامی وزرای شیعه و برخی از وزرای مسیحی مواجه ساخت و دولت لبنان به دولت ناقصی تبدیل شد که بخش گستردهای از لبنان در آن نمایندهای ندارد به نحوی که براساس شرایط و عرف لبنان دولت با این ویژگی نمیتواند قانونی باشد خصوصا زمانی که طائفه شیعه که از نظر جمعیت در درجه اول طوایف محسوب میشود در دولت هیچ نمایندهای ندارد اما دولت سینیوره بدون توجه به این خصوصیات و با اعتماد به نفسی که از پایگاه اجتماعی خود و حمایتهای منطقهای و بینالمللی به دست آورد به کار خود ادامه داد و کمتر در جهت رضایت مخالفین خود قدم برداشت و مخالفین هم در جهت اثبات غیرقانونی بودن و ناکارآمدی دولت از همه امکانات مدنی و اعتراض قانونی استفاده نمودند تا دولت را ناکارآمد جلوه دهند، و اکنون سه سال است دولت و موسسات دولتی تقریبا تعطیل است و اقتصاد و بازار و عمران و سیاست خارجی و داخلی در بحران به سر میبرد.
تحلیلگران معتقدند زمینهساز حمله اسرائیل به لبنان و جنگ 33 روزه که شرایط داخلی لبنان را بحرانیتر نمود و خرابیهای فراوان به بار آورد، اختلافات داخلی در لبنان بوده است؛ جنگی که علیرغم شکست اسرائیل لبنان را ویران نمود و شکافهای خفته لبنان را بیدار نمود و طایفهگری سیاسی در لبنان را افزایش داد و بحران را به اوج خود رساند. اوج این بحران وقتی نمایان شد که امکان انتخاب رئیس جمهور به وجود نیامد و ماههاست که جلسه مجلس لبنان برای انتخاب رئیس جمهور تشکیل نمیشود و همه چیز در لبنان در بنبست کامل قرار گرفته است.
در بررسی علل و عوامل و تاثیرات ترور عماد مغنیه در سوریه که حتی اگر توسط اسرائیل صورت گرفته باشد جریاناتی در منطقه و در لبنان متهم شدهاند که در این ترور دست داشتهاند و با توجه به اهمیت جایگاه عماد مغنیه در حزبالله و ارزیابیهای انجام شده بعد از این ترور شرایط منطقهای و لبنان پیچیدهتر شده و امکان حل مشکلات را کاهش داده است. همزمان با تحولات یاد شده در لبنان پدیده جدیدی شکل گرفته است که جریانات مختلف سیاسی و اجتماعی و طائفی با تشکیل سازمانهای رزم به ایجاد میلیشاهای خارج از قاعده دست زدهاند و آمار و ارقام عجیبی از شکلگیری یک سازمان توسط جریان المستقبل و گروههای صرفدار ولید جنبلاط و برخی جریانات کوچکتر مطرح شده است.
جالب توجه است که در جریان درگیریهای اخیر در بیروت تنها همین گروههای مسلح در مقابل نیروهای مخالفین ایستادند و اکثریت آنها در ساعتهای اولیه تسلیم شده و سلاح خود را تحویل دادند، خطر تشکیل این گروهها و شرکتهای تامین امنیت در غرب بیروت که ظاهرا با سازماندهی و کمک آمریکاییها انجام میشد نیز خطری برای آمادگی لبنان برای یک جنگ داخلی طولانیمدت به حساب آمده است. تحولات اخیر نشان میدهد که در طول مدتی که لبنان بدون رئیس جمهور اداره میشود طرفین درگیر به هیچ وجه در جهت تعامل حرکت ننمودهاند بلکه سعی کردند تا از همه امکانات خود برای حذف طرف مقابل استفاده کنند.
بحران نظامی ـ امنیتی
دو مصوبه در دولت سینیوره موجب شد تا خط قرمزها شکسته شده و بحران سیاسی به یک بحران نظامی - امنیتی تبدیل شود.
مصوبه اول: دولت سینیوره تصمیم گرفت تا مسئول امنیتی فرودگاه که یک شیعه متمایل به حرکت امل میباشد را بدون هماهنگی با رئیس مجلس آقای نبیهبری به اتهام همکاری با حزبالله از کار برکنار کند و این مسئله توسط مخالفین دولت عبور از خط قرمز ارزیابی شده است.
مصوبه دوم: دولت سینیوره تصویب کرد که شبکه ارتباطی حزبالله که سازمان گسترده مقاومت و بخشها و موسسات مختلف آن را با یکدیگر مرتبط نموده و در جریان جنگ 33 روزه و مقاومت رزمندگان حزبالله بیشترین کارآیی را داشتهاست شبکهای غیرقانونی است و باید برچیده شود. حزبالله اعلام کرد که این شبکه جزئی از سلاح حزبالله است و دولت باید این مصوبه را لغو کند و به دنبال اصرار دولت سینیوره بود که معلوم شد سینیوره در ارزیابی عکسالعمل حزبالله در مورد این موسسه به خطا رفته است و گمان نمیکرد که مقاومت خط قرمز خود را مبنیبر عدم ورود به درگیریهای داخلی برای مدت کوتاهی نقض کند و در مقابل عبور دولت از خط قرمزهای حزبالله به زور متوسل شود هر سازمان رزمی 3 بخش عمده
1 - نیرو و نفرات 2- پشتیبانی و لجستیک 3 - شبکه ارتباطی را دارد و مجموعه اینها باضافه استراتژی و تاکتیکهای رزم و فرماندهی و استفاده از فرصتهای به دست آمده قدرت این سازمان رزم را به وجود میآورد، قاعدتا حذف شبکه ارتباطی ضربه اساسی به سازمان رزم محسوب میشود و بر همین اساس است که مصوبه دولت به عنوان تهدید سلاح حزبالله ارزیابی شد و حزبالله را مجبور نمود تا در مقابل عبور دولت از خط قرمز مقاومت از خط قرمز خود که عدم ورود به درگیریهای داخلی است عبور کند.
آخرین سنگر
هوشیاری حزبالله در تقویت نقش ارتش و تحویل اماکن تصرف شده به ارتش لبنان میتواند به کنترل اوضاع و جلوگیری از گسترش بحران کمک کند به شرطی که همه طرفهای لبنانی به هشدارهای جدی حزبالله و مخالفین توجه نموده و در جهت حل مشکل گام بردارند در حقیقت ارتش در حال حاضر به عنوان آخرین سنگری است که میتواند از یک جنگ تمامعیار داخلی جلوگیری کند و خوشبختانه عملکرد ارتش تاکنون در راستای حفظ وحدت ملی در لبنان بوده است.
جنگ فارس و عرب
عربستان سعودی، اتحادیه عرب در سطح منطقه و آمریکاییها در سطح بینالمللی تاکنون با اقدامات و اظهارنظرهای جدی نگرانیهای خود را نشان دادهاند. عربستان سعودی و آمریکا ایران و سوریه را متهم نمودهاند و اتحادیه عرب به دنبال میانجیگری است و ایران وسوریه فعالیت چندانی را از خود بروز ندادهاند و صرفا به داخلی بودن مشکلات در لبنان اشاره و اصرار نمودهاند و بدیهی است که به طور سنتی در کنار مقاومت بوده و از همه طرفهای درگیر تقاضای تفاهم و وحدت را دارند و دشواری امنیت در انتظار میانجیگری اتحادیه عرب است.
چشمانداز
این احتمال وجود دارد که با میانجیگریهای منطقهای و فشارهای بینالمللی درگیریها خاتمه پیدا کند اما رسیدن به یک توافق پایدار توسط گروههای مختلف در لبنان و تعیین رئیس جمهور و دولت وحدت ملی هدفی است که لبنانیها در شرایط بحرانی فعلی از رهبران خود درخواست میکنند چیزی که تحقق آن بسیار دشوار است.
در همه این سالها و تاکنون حزبالله سلاح مقاومت و توان و سازمان رزم خود را در راه دفاع از سرزمین لبنان صرف نموده است و هرگونه ورود به مسائل و مشکلات داخلی در لبنان را برای خود حرام نموده است، لیکن در روز پنجشنبه قبل از درگیریهای نظامی در بیروت که به مناطق دیگری از شمال و جنوب و شرق لبنان نیز کشیده شد، حزبالله بدون خونریزی توانست مناطق مورد نظر خود را در اختیار گرفته و بلافاصله تحویل ارتش لبنان بدهد. برای بررسی چرایی و علل این اتفاق نادر به درک دو عنصر اساسی نیازمندیم؛ یکی شرایط اجتماعی و تنوع مذهبی و طایفهای و قومی در لبنان، دوم تحولات سه سال گذشته خصوصا چند ماهی که لبنان بدون رئیس جمهور است.
1 – تنوع در لبنان نظام سیاسی و شرایط تصمیمگیری و قدرت سیاسی را با دشواریهای فراوان مواجه نموده است. هر کدام از گرایشها در این جامعه تعریف جداگانهای از کشورشان دارند و جایگاه خود را در نظام سیاسی براساس میزان جمعیت و نفوذ و روابط خارجی خود ارزیابی میکنند و این تنوع ارزیابیها نظام تصمیمگیری سیاسی و اداری کشور را دشوارتر نموده است، و مطالبات طوایف و گروههای اجتماعی که در شرایط مختلف تغییر میکند موجب شده است که یک کشمکش دائمی برای به دست آوردن جایگاه بالاتر به وجود آمده و رقابت شامل و دائمی در جایجای سیستم اداری و نظام سیاسی به مهمترین ویژگی این کشور تبدیل شده است.
در سال 1990 طائف عربستان محلی بود که همه این گروهها دور هم جمع شدند تا شاید بتوانند پایهگذار یک سیستم ملی و غیرطائفی باشند و توافقنامه طائف تلاش مفیدی در این راستا بوده است اما هنوز هم سایه این طائفهگرایی و رقابت و کشمکش براین سرزمین و مدیریت آن حکومت میکند و نظام سهمیهبندی از قوای سه گانه تا فرماندهان ارتش و تاوزرا و مدیران کل و حتی در سطوح پایینتر رعایت میشود، با توجه به بیکاری شدید در کشور لبنان گاهی برای به دست آوردن یک یا چند جایگاه و پست اداری روسای کشور ماهها به کشمکش میپردازند.
بنابراین لبنانیها برای زندگی بدون دردسر نیاز دارند در همه سطوح و در همه زمینهها هماهنگیهای بیشتری داشته باشند و در این رابطه لبنان با دیگر جوامع قابل مقایسه نیست. فرماندهان ارتش باید هم لیاقت داشته باشند و هم براساس نظام طایفهای و عرف تاریخی میان طوایف مختلف تقسیم شوند؛ اگر سهم یکی از طوایف کمتر شد اعتراضها قطعی است.
2 – تحولات سه سال گذشته: تمدید ریاست جمهوری امیل لحود، ترور رفیق حریری و خروج سوریه از لبنان سه اتفاق مهمی بود که در ظرف چند ماه ثبات اجتماعی و سیاسی در لبنان را خدشهدار نمود و صفبندی سیاسی در این کشور را تغییر داد و اختلافات و اعتراضات را به حداکثر رساند و دولت لبنان را با استعفای تمامی وزرای شیعه و برخی از وزرای مسیحی مواجه ساخت و دولت لبنان به دولت ناقصی تبدیل شد که بخش گستردهای از لبنان در آن نمایندهای ندارد به نحوی که براساس شرایط و عرف لبنان دولت با این ویژگی نمیتواند قانونی باشد خصوصا زمانی که طائفه شیعه که از نظر جمعیت در درجه اول طوایف محسوب میشود در دولت هیچ نمایندهای ندارد اما دولت سینیوره بدون توجه به این خصوصیات و با اعتماد به نفسی که از پایگاه اجتماعی خود و حمایتهای منطقهای و بینالمللی به دست آورد به کار خود ادامه داد و کمتر در جهت رضایت مخالفین خود قدم برداشت و مخالفین هم در جهت اثبات غیرقانونی بودن و ناکارآمدی دولت از همه امکانات مدنی و اعتراض قانونی استفاده نمودند تا دولت را ناکارآمد جلوه دهند، و اکنون سه سال است دولت و موسسات دولتی تقریبا تعطیل است و اقتصاد و بازار و عمران و سیاست خارجی و داخلی در بحران به سر میبرد.
تحلیلگران معتقدند زمینهساز حمله اسرائیل به لبنان و جنگ 33 روزه که شرایط داخلی لبنان را بحرانیتر نمود و خرابیهای فراوان به بار آورد، اختلافات داخلی در لبنان بوده است؛ جنگی که علیرغم شکست اسرائیل لبنان را ویران نمود و شکافهای خفته لبنان را بیدار نمود و طایفهگری سیاسی در لبنان را افزایش داد و بحران را به اوج خود رساند. اوج این بحران وقتی نمایان شد که امکان انتخاب رئیس جمهور به وجود نیامد و ماههاست که جلسه مجلس لبنان برای انتخاب رئیس جمهور تشکیل نمیشود و همه چیز در لبنان در بنبست کامل قرار گرفته است.
در بررسی علل و عوامل و تاثیرات ترور عماد مغنیه در سوریه که حتی اگر توسط اسرائیل صورت گرفته باشد جریاناتی در منطقه و در لبنان متهم شدهاند که در این ترور دست داشتهاند و با توجه به اهمیت جایگاه عماد مغنیه در حزبالله و ارزیابیهای انجام شده بعد از این ترور شرایط منطقهای و لبنان پیچیدهتر شده و امکان حل مشکلات را کاهش داده است. همزمان با تحولات یاد شده در لبنان پدیده جدیدی شکل گرفته است که جریانات مختلف سیاسی و اجتماعی و طائفی با تشکیل سازمانهای رزم به ایجاد میلیشاهای خارج از قاعده دست زدهاند و آمار و ارقام عجیبی از شکلگیری یک سازمان توسط جریان المستقبل و گروههای صرفدار ولید جنبلاط و برخی جریانات کوچکتر مطرح شده است.
جالب توجه است که در جریان درگیریهای اخیر در بیروت تنها همین گروههای مسلح در مقابل نیروهای مخالفین ایستادند و اکثریت آنها در ساعتهای اولیه تسلیم شده و سلاح خود را تحویل دادند، خطر تشکیل این گروهها و شرکتهای تامین امنیت در غرب بیروت که ظاهرا با سازماندهی و کمک آمریکاییها انجام میشد نیز خطری برای آمادگی لبنان برای یک جنگ داخلی طولانیمدت به حساب آمده است. تحولات اخیر نشان میدهد که در طول مدتی که لبنان بدون رئیس جمهور اداره میشود طرفین درگیر به هیچ وجه در جهت تعامل حرکت ننمودهاند بلکه سعی کردند تا از همه امکانات خود برای حذف طرف مقابل استفاده کنند.
بحران نظامی ـ امنیتی
دو مصوبه در دولت سینیوره موجب شد تا خط قرمزها شکسته شده و بحران سیاسی به یک بحران نظامی - امنیتی تبدیل شود.
مصوبه اول: دولت سینیوره تصمیم گرفت تا مسئول امنیتی فرودگاه که یک شیعه متمایل به حرکت امل میباشد را بدون هماهنگی با رئیس مجلس آقای نبیهبری به اتهام همکاری با حزبالله از کار برکنار کند و این مسئله توسط مخالفین دولت عبور از خط قرمز ارزیابی شده است.
مصوبه دوم: دولت سینیوره تصویب کرد که شبکه ارتباطی حزبالله که سازمان گسترده مقاومت و بخشها و موسسات مختلف آن را با یکدیگر مرتبط نموده و در جریان جنگ 33 روزه و مقاومت رزمندگان حزبالله بیشترین کارآیی را داشتهاست شبکهای غیرقانونی است و باید برچیده شود. حزبالله اعلام کرد که این شبکه جزئی از سلاح حزبالله است و دولت باید این مصوبه را لغو کند و به دنبال اصرار دولت سینیوره بود که معلوم شد سینیوره در ارزیابی عکسالعمل حزبالله در مورد این موسسه به خطا رفته است و گمان نمیکرد که مقاومت خط قرمز خود را مبنیبر عدم ورود به درگیریهای داخلی برای مدت کوتاهی نقض کند و در مقابل عبور دولت از خط قرمزهای حزبالله به زور متوسل شود هر سازمان رزمی 3 بخش عمده
1 - نیرو و نفرات 2- پشتیبانی و لجستیک 3 - شبکه ارتباطی را دارد و مجموعه اینها باضافه استراتژی و تاکتیکهای رزم و فرماندهی و استفاده از فرصتهای به دست آمده قدرت این سازمان رزم را به وجود میآورد، قاعدتا حذف شبکه ارتباطی ضربه اساسی به سازمان رزم محسوب میشود و بر همین اساس است که مصوبه دولت به عنوان تهدید سلاح حزبالله ارزیابی شد و حزبالله را مجبور نمود تا در مقابل عبور دولت از خط قرمز مقاومت از خط قرمز خود که عدم ورود به درگیریهای داخلی است عبور کند.
آخرین سنگر
هوشیاری حزبالله در تقویت نقش ارتش و تحویل اماکن تصرف شده به ارتش لبنان میتواند به کنترل اوضاع و جلوگیری از گسترش بحران کمک کند به شرطی که همه طرفهای لبنانی به هشدارهای جدی حزبالله و مخالفین توجه نموده و در جهت حل مشکل گام بردارند در حقیقت ارتش در حال حاضر به عنوان آخرین سنگری است که میتواند از یک جنگ تمامعیار داخلی جلوگیری کند و خوشبختانه عملکرد ارتش تاکنون در راستای حفظ وحدت ملی در لبنان بوده است.
جنگ فارس و عرب
عربستان سعودی، اتحادیه عرب در سطح منطقه و آمریکاییها در سطح بینالمللی تاکنون با اقدامات و اظهارنظرهای جدی نگرانیهای خود را نشان دادهاند. عربستان سعودی و آمریکا ایران و سوریه را متهم نمودهاند و اتحادیه عرب به دنبال میانجیگری است و ایران وسوریه فعالیت چندانی را از خود بروز ندادهاند و صرفا به داخلی بودن مشکلات در لبنان اشاره و اصرار نمودهاند و بدیهی است که به طور سنتی در کنار مقاومت بوده و از همه طرفهای درگیر تقاضای تفاهم و وحدت را دارند و دشواری امنیت در انتظار میانجیگری اتحادیه عرب است.
چشمانداز
این احتمال وجود دارد که با میانجیگریهای منطقهای و فشارهای بینالمللی درگیریها خاتمه پیدا کند اما رسیدن به یک توافق پایدار توسط گروههای مختلف در لبنان و تعیین رئیس جمهور و دولت وحدت ملی هدفی است که لبنانیها در شرایط بحرانی فعلی از رهبران خود درخواست میکنند چیزی که تحقق آن بسیار دشوار است.