دیوانگی در مایه اصفهان
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
: “سیتا بود. من بودم. پا زدیم. دور شدیم. مرد داد زد توی بلندگو: قایق شماره 21،برگرد! قایق شماره 21 برنگشت. دوباره بلندتر داد زد: قایق شماره 21 برگرد! دوباره قایق شماره 21 برنگشت. رفتیم از پل شهرستان هم رد شدیم. رفتیم تا گاوخونی. میگویند خودت را انداختهای در گاوخونی.
انداختهای؟” در بیشتر روایتهای “ سیامین حکایت سیتا”ی رضا مختاری مثل همین حکایت چهارم از داستانی که همنام عنوان کتاب است، رد کمرنگ یا پررنگی از اصفهان جا مانده است؛ اصفهان یا بهطور کلی شهر (از بافق و نایین و حتی نیویورک گرفته تا شهر موهوم تیرانا) فقط لوکیشنهای روایت مختاری نیستند و دربیشتر داستانهای کتاب جان دارند و بار سنگینی از روایت را یکتنه به دوش میکشند.
آدمهای غیر متعارف داستانهای کتاب، احتیاج دارند که داستان متفاوتی هم برایشان گفته شود. شاید به همین خاطر رضا مختاری دست خودش را باز گذاشته و از شکلهای مختلفی از نوشتار برای پیش بردن داستانهایش استفاده کرده است. داستان اول کتاب “قطار یا خدا پدر مسیح نبود، اما پدر مسیح خدای مسیح بود” به شکل شعر سپید نوشته شده است. شعر- داستانی که در آن حاشیه بر متن غلبه کرده و حتی میتوان آن را به نوعی تقدیمنامه کتاب دانست به یک دختر ارمنی. شخصیتی که خود جزیی از جهان داستان است و شعر محمل روایت او.
داستان دوم کتاب با عنوان “تیراتا در شبی که انگور نداشت”یک نمونه قابل قبول از شکل بومی شده رئالیسم جادویی است. روایت یک اتفاق ساده در مورد چند آدم کاملا واقعی (از جمله خود رضا مختاری!) در مسیر نایین- اصفهان که به یک پایان جادویی (دم دار بودن یکی از این آدمها) و البته یک متن باستانی ساختگی در مورد قوم موهوم تیرانا ختم میشود. در داستان سوم نویسنده چند نفر را واداشته تا داستان فرار یک مجرم دستبند زده را به دریا با هم روایت کنند.
روایتهایی که خواننده جاهایی به متمرکز بودنشان مشکوک میشود و در تعلیق میماند. داستان چهارم و پنجم “ن و دیواری از چوب و علف کشیده شده به دور شهر” و “سیامین حکایت سیتا” اصفهانیترین داستانهای کتاب هستند. داستان آخر کتاب هم روایت “دزدمونای”شکسپراست که قبل از 11 سپتامبر میخواهد خودش را ازیکی ازبرجهای دو قلو پرت کند. خودتان دیگر تصور کنید که چه فضایی بین متن و واقعیت شکل میگیرد. اگر به دنبال “جهان تازه داستان فارسی” از یک نویسنده جوان هستید این کتاب را از دست ندهید.
انداختهای؟” در بیشتر روایتهای “ سیامین حکایت سیتا”ی رضا مختاری مثل همین حکایت چهارم از داستانی که همنام عنوان کتاب است، رد کمرنگ یا پررنگی از اصفهان جا مانده است؛ اصفهان یا بهطور کلی شهر (از بافق و نایین و حتی نیویورک گرفته تا شهر موهوم تیرانا) فقط لوکیشنهای روایت مختاری نیستند و دربیشتر داستانهای کتاب جان دارند و بار سنگینی از روایت را یکتنه به دوش میکشند.
آدمهای غیر متعارف داستانهای کتاب، احتیاج دارند که داستان متفاوتی هم برایشان گفته شود. شاید به همین خاطر رضا مختاری دست خودش را باز گذاشته و از شکلهای مختلفی از نوشتار برای پیش بردن داستانهایش استفاده کرده است. داستان اول کتاب “قطار یا خدا پدر مسیح نبود، اما پدر مسیح خدای مسیح بود” به شکل شعر سپید نوشته شده است. شعر- داستانی که در آن حاشیه بر متن غلبه کرده و حتی میتوان آن را به نوعی تقدیمنامه کتاب دانست به یک دختر ارمنی. شخصیتی که خود جزیی از جهان داستان است و شعر محمل روایت او.
داستان دوم کتاب با عنوان “تیراتا در شبی که انگور نداشت”یک نمونه قابل قبول از شکل بومی شده رئالیسم جادویی است. روایت یک اتفاق ساده در مورد چند آدم کاملا واقعی (از جمله خود رضا مختاری!) در مسیر نایین- اصفهان که به یک پایان جادویی (دم دار بودن یکی از این آدمها) و البته یک متن باستانی ساختگی در مورد قوم موهوم تیرانا ختم میشود. در داستان سوم نویسنده چند نفر را واداشته تا داستان فرار یک مجرم دستبند زده را به دریا با هم روایت کنند.
روایتهایی که خواننده جاهایی به متمرکز بودنشان مشکوک میشود و در تعلیق میماند. داستان چهارم و پنجم “ن و دیواری از چوب و علف کشیده شده به دور شهر” و “سیامین حکایت سیتا” اصفهانیترین داستانهای کتاب هستند. داستان آخر کتاب هم روایت “دزدمونای”شکسپراست که قبل از 11 سپتامبر میخواهد خودش را ازیکی ازبرجهای دو قلو پرت کند. خودتان دیگر تصور کنید که چه فضایی بین متن و واقعیت شکل میگیرد. اگر به دنبال “جهان تازه داستان فارسی” از یک نویسنده جوان هستید این کتاب را از دست ندهید.