مثلهاى زیباى قرآن(32) مثل بیست و هفتم: خداى قادر و رازق
آرشیو
چکیده
متن
آیا بتها و معبودهاى ناتوان، با خداى قادر و رازق، قابل مقایسهاند، و قابلیت پرستش دارند؟ .
آیا کافر که کور و کر و گنگ و (بىبهره از هدایت الهى) است، با مؤمن که از هدایت الهى برخوردار است و به عدل و داد دعوت مىکند، یکسان است؟ .
«و یعبدون من دون الله ما لا یملک لهم رزقا من السموات و الارض شیئا و لا یستطیعون» .
«آنها غیر از خدا، موجوداتى را مىپرستند که مالک روزى آنها از آسمان و زمین نیستند و براى روزىرسانى توانایى ندارند» .
«فلا تضربوا الله الامثال ان الله یعلم و انتم لا تعلمون» .
«پس براى خدا نظیرها و مانندهایى قائل نشوید زیرا خدا مىداند و شما نمىدانید» .
«ضرب الله مثلا عبدا مملوکا لا یقدر على شىء و من رزقناه منا رزقا حسنا فهو ینفق منه سرا و جهرا هل یستوون الحمد لله بل اکثرهم لا یعلمون» (1) .
«خدا مثلى را زده است، برده مملوکى را که بر چیزى قادر نیست و انسانى که از نزد خودمان به او رزق نیکو بخشیدهایم، و او از آن روزى پنهان و آشکار، انفاق مىکند، آیا این دو نفر برابرند؟! ستایش از آن خداست ولى بیشتر آنان نمىدانند» .
تفسیر
منطق قرآن در ابطال بتپرستى این است که باید موجودى را پرستش کرد که بتواند نیاز پرستشگر را برطرف کند، و روزى و زندگى او در دست او باشد، در حالى که بتهاى مورد ستایش، فاقد چنین قدرت و توانایى هستند . در این صورت چگونه این موجودات پست، مورد ستایش قرار گرفته و براى خدا «مثل» و «نظیر» پنداشته شدهاند؟ .
در آیه نخست، این حقیقتبیان شده است، چنانکه مىفرماید:
«و یعبدون من دون الله ما لا یملک لهم رزقا ...» .
«جز خدا معبودانى را مىپرستند که مالک روزى آنان نیستند، و نمىتوانند رزق آنان را از زمین و آسمان، تحویل آنان دهند .
سپس در آیه بعدى انتقاد از آن مىکند که این بیچارگان و فرومایهها، بتها را مثل و نظیر خدا قرار دادهاند، و براى تفهیم این مطلب از این جمله بهره مىگیرد: «فلا تضربوا لله الامثال» . «براى خدا، مثل و نظیرى قائل نشوید» .
جمله «فلا تضربوا الله الامثال» به معناى این است «لا تجعلوا الله الاشباه و الامثال فى العبادة» (2) . «براى خدا مثل و نظیرى در عبادت قائل نشوید» .
آنگاه خداوند بزرگ، موقعیتبتها را نسبتبه خود، روشن مىسازد، به این بیان:
فرض کنید برده مملوکى است که توانایى انجام کارى ندارد، اگر هم مالى داشته باشد، نمىتواند در آن تصرف کند، در مقابل آن، فردى است ثروتمند و توانگر و شب و روز در حال انفاق بوده و فیض خود را به دیگران مىرساند .
آیا این دو فرد در نظر عقل و خرد، یکسانند؟ آیا مىتوان انسان ناتوان را با انسان توانا یکسان گرفت؟ .
در پرتو این مقایسه، موقعیتبتها را نسبتبه خود، روشن مىکند . بت; موجود ناتوانى است که نه مىبیند و نه مىشنود . و حتى قدرت دفاع از خود را ندارد، و هیچ نوع مبدا اثرى و کارى نیست، در حالى که خدا، موجود عظیم و دانا و توانایى است که همه کمالات، از وجود او سرچشمه مىگیرد، چگونه مىتوان این دو تا را یکسان دانست؟ .
در حقیقتبا این تمثیل، مقام هر دو معبود را روشن ساخت، معبود دروغین و معبود حقیقى .
از نظر ما آیه «ضرب الله مثلا» مثلى استبراى تبیین موقعیتبتها و مقام عظیم الهى . چیزى که هست «مشبه به» در اولى برده مملوک است و در دومى انسان ثروتمند بخشنده .
و حاصل سخن این است:
همینطورى که انسان برده عاجز را نمىتوان با انسان توانگر منفق یکسان دانست، همچنین نمىتوان بتهاى ناتوان و عاجز را با خداى دانا و توانا یکسان گرفت .
و این همان معنا است که مرحوم طبرسى نیز برگزیده است (3) ، گواه روشن بر این است که آیه در مقام بیان موقعیت معبود دروغین و معبود واقعى است، نخستین آیه مورد بحث است که مىفرماید: «و یعبدون من دون الله ما لا یملک» ، آنگاه پس از این جمله، وارد این مثل مىشود و این خود مىرساند که آیه درصدد بیان موقعیتبتها نسبتبه خداى بزرگ در قالب مثل است .
پىنوشت:
1) نحل، 73 - 75 .
2) مجمع البیان، ج3، ص374) .
3) طبرسى پس از بیان تمثیل مىگوید: فکیف یستوى بین الحجارة التى لا تعقل و لا تتحرک و بین الله عز اسمه القادر على کل شىء الخالق الرازق لجمیع خلقه، (مجمعالبیان، ج3، ص375) .
آیا کافر که کور و کر و گنگ و (بىبهره از هدایت الهى) است، با مؤمن که از هدایت الهى برخوردار است و به عدل و داد دعوت مىکند، یکسان است؟ .
«و یعبدون من دون الله ما لا یملک لهم رزقا من السموات و الارض شیئا و لا یستطیعون» .
«آنها غیر از خدا، موجوداتى را مىپرستند که مالک روزى آنها از آسمان و زمین نیستند و براى روزىرسانى توانایى ندارند» .
«فلا تضربوا الله الامثال ان الله یعلم و انتم لا تعلمون» .
«پس براى خدا نظیرها و مانندهایى قائل نشوید زیرا خدا مىداند و شما نمىدانید» .
«ضرب الله مثلا عبدا مملوکا لا یقدر على شىء و من رزقناه منا رزقا حسنا فهو ینفق منه سرا و جهرا هل یستوون الحمد لله بل اکثرهم لا یعلمون» (1) .
«خدا مثلى را زده است، برده مملوکى را که بر چیزى قادر نیست و انسانى که از نزد خودمان به او رزق نیکو بخشیدهایم، و او از آن روزى پنهان و آشکار، انفاق مىکند، آیا این دو نفر برابرند؟! ستایش از آن خداست ولى بیشتر آنان نمىدانند» .
تفسیر
منطق قرآن در ابطال بتپرستى این است که باید موجودى را پرستش کرد که بتواند نیاز پرستشگر را برطرف کند، و روزى و زندگى او در دست او باشد، در حالى که بتهاى مورد ستایش، فاقد چنین قدرت و توانایى هستند . در این صورت چگونه این موجودات پست، مورد ستایش قرار گرفته و براى خدا «مثل» و «نظیر» پنداشته شدهاند؟ .
در آیه نخست، این حقیقتبیان شده است، چنانکه مىفرماید:
«و یعبدون من دون الله ما لا یملک لهم رزقا ...» .
«جز خدا معبودانى را مىپرستند که مالک روزى آنان نیستند، و نمىتوانند رزق آنان را از زمین و آسمان، تحویل آنان دهند .
سپس در آیه بعدى انتقاد از آن مىکند که این بیچارگان و فرومایهها، بتها را مثل و نظیر خدا قرار دادهاند، و براى تفهیم این مطلب از این جمله بهره مىگیرد: «فلا تضربوا لله الامثال» . «براى خدا، مثل و نظیرى قائل نشوید» .
جمله «فلا تضربوا الله الامثال» به معناى این است «لا تجعلوا الله الاشباه و الامثال فى العبادة» (2) . «براى خدا مثل و نظیرى در عبادت قائل نشوید» .
آنگاه خداوند بزرگ، موقعیتبتها را نسبتبه خود، روشن مىسازد، به این بیان:
فرض کنید برده مملوکى است که توانایى انجام کارى ندارد، اگر هم مالى داشته باشد، نمىتواند در آن تصرف کند، در مقابل آن، فردى است ثروتمند و توانگر و شب و روز در حال انفاق بوده و فیض خود را به دیگران مىرساند .
آیا این دو فرد در نظر عقل و خرد، یکسانند؟ آیا مىتوان انسان ناتوان را با انسان توانا یکسان گرفت؟ .
در پرتو این مقایسه، موقعیتبتها را نسبتبه خود، روشن مىکند . بت; موجود ناتوانى است که نه مىبیند و نه مىشنود . و حتى قدرت دفاع از خود را ندارد، و هیچ نوع مبدا اثرى و کارى نیست، در حالى که خدا، موجود عظیم و دانا و توانایى است که همه کمالات، از وجود او سرچشمه مىگیرد، چگونه مىتوان این دو تا را یکسان دانست؟ .
در حقیقتبا این تمثیل، مقام هر دو معبود را روشن ساخت، معبود دروغین و معبود حقیقى .
از نظر ما آیه «ضرب الله مثلا» مثلى استبراى تبیین موقعیتبتها و مقام عظیم الهى . چیزى که هست «مشبه به» در اولى برده مملوک است و در دومى انسان ثروتمند بخشنده .
و حاصل سخن این است:
همینطورى که انسان برده عاجز را نمىتوان با انسان توانگر منفق یکسان دانست، همچنین نمىتوان بتهاى ناتوان و عاجز را با خداى دانا و توانا یکسان گرفت .
و این همان معنا است که مرحوم طبرسى نیز برگزیده است (3) ، گواه روشن بر این است که آیه در مقام بیان موقعیت معبود دروغین و معبود واقعى است، نخستین آیه مورد بحث است که مىفرماید: «و یعبدون من دون الله ما لا یملک» ، آنگاه پس از این جمله، وارد این مثل مىشود و این خود مىرساند که آیه درصدد بیان موقعیتبتها نسبتبه خداى بزرگ در قالب مثل است .
پىنوشت:
1) نحل، 73 - 75 .
2) مجمع البیان، ج3، ص374) .
3) طبرسى پس از بیان تمثیل مىگوید: فکیف یستوى بین الحجارة التى لا تعقل و لا تتحرک و بین الله عز اسمه القادر على کل شىء الخالق الرازق لجمیع خلقه، (مجمعالبیان، ج3، ص375) .