تطور تفسیر در دوره صحابه و تابعین .سرگذشت علم تفسیر (9)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
همه پدیدههاى علمى همیشه در حال دگرگونى و حرکتبه سوى کمال بوده و خواهد بود، وعلم تفسیر نیز از این قانون مستثنى نیست .
پس از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که قرآن در خانه آنها نازل شده بود، شاگردان آن بزرگواران، مفسران بزرگ قرآن بودند . خصوصا شاگردان امیرمؤمنان على علیه السلام که بعضى از بزرگان آنان مانند: عبدالله ابن عباس در طبقه اولى از مفسران (صحابه) قرار داشتند . همه آنها پیوسته در اتصال و ارتباط با خاندان وحى بودند و در روشنگرى مفاهیم قرآن، دانش خود را مستقیما از سرچشمه وحى; یعنى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام فرامىگرفتند و به صورت حدیث و سینه به سینه به مسلمانان و شاگردان خود منتقل مىکردند .
اما در دوره تابعین یا طبقه دوم مفسران، تفسیرهاى گوناگونى در زمینههاى مختلف تفسیرى، توسط مفسران بزرگوار شیعه نوشته شده است; مانند: «ابوعبدالله طاوس بن کیسان یمانى» (متوفى 106) از اصحاب امام زینالعابدین علیه السلام (1) .
و تفسیر «عطیة بن سعیدالعوفى» (الکوفى) (متوفى 111 یا 114) از اصحاب امام باقر علیه السلام .
همچنین تفسیر «یحیى بن یعمر» (متوفى 127) شاگرد «ابوالاسود دوئلى» (متوفى 69) از شاگردان امیرمؤمنان على علیه السلام و بنیانگذار علم نحو و نقطهگذارى قرآن .
و تفسیر «جابر بن یزید جعفى» (متوفى 127) .
و تفسیر «ابو محمد اسماعیل بن عبدالرحمن کوفى قرشى سدى کبیر» (متوفى 127) (2) .
متاسفانه تفسیرهائى که توسط مفسران مزبور نوشته شده، از دست رفته و اثرى از آنها در دست نیست; و علت این امر ممکن است ممنوعیت نوشتن حدیثبوده که در زمان بعضى از خلفا به اجرا گذاشته شد .
در این دوره یعنى دوره تابعین، یا به عبارتى قرن دوم و سوم، مرحله جدیدى در عالم تفسیر آغاز مىشود و آن; نفوذ برخى دانشهاى مختلف و عقائد و مذاهب گوناگون توسط یهودیان و تازهمسلمانهاى بىاطلاع از اسلام و قرآن در تفسیر بود و یا کسانى که از روى قصد مطالبى را به مسلمانان تلقین مىکردند و آنان نیز در اثر بىاطلاعى مىپذیرفتند .
عقائدى مانند «قدریه» که تمام خیر و شر را به تقدیر و مشیتخدا مىدانستند، کمکم وارد تفسیر شد و برخى از آیات را دلیل بر جبر شمردند، چنانکه در برخى از روایات، در مورد قدریه از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده است که: «القدریة مجوس امتى» (3) «قدریه مجوس امت من است» .
لذا عدهاى از دانشمندان به فکر افتادند که واقعیتها را از مطالب خرافى و اسرائیلیاتى که گروهى وارد اسلام و تفسیر کرده بودند، جدا کنند تا مطالب ناب اسلام و قرآن از طریق اهل بیت علیهم السلام در اختیار مسلمانان قرار گیرد .
دوره تابعین دوره تدوین تفسیر
پیش از این دوره گرچه تالیفاتى انجام گرفته بود ولى بیشتر، حوادث تاریخى و شان نزولها و همچنین عقائد کلامى را مد نظر قرار داده بودند (البته نه این که اصحاب غافل از مسائل دیگر بودند)، بلکه به علت نیاز شدیدى که احساس مىکردند، به این قسمت اهمیتبیشترى مبذول مىداشتند .
در این دوره پس از رفع ممنوعیت کتابتحدیث، فصل جدیدى از تفسیرنگارى به روى عموم مسلمانان باز شد و حتى علم تفسیر از حدیث هم جدا شده و علم مستقلى را تشکیل داده و به صورت مدون و کتاب مستقلى در مىآید .
در این مورد دکتر محمد حسین ذهبى مىنویسد:
«تدوین تفسیر از اواخر بنىامیه و اول بنىالعباس شروع شد» (4) .
اما این که اولین تدوین کننده تفسیر کیست، علما نظریات مختلفى دارند; ولى آنطور که از شواهد و تاریخ برمىآید، اولین تدوین کننده تفسیر «سعید بن جبیر» (متوفى 64ه) است که تفسیر را به صورت مدون درآورد . از از شیعیان مبارز و شجاع بود; تا جائى که در راه دفاع از حریم قرآن و اهل بیت علیهم السلام، توسط «حجاج بن یوسف ثقفى» با شکنجه به شهادت رسید .
نظر علما در مورد اولین تدوین کننده تفسیر
ذهبى در این مورد مىنویسد:
«سعید بن جبیر قبل از مرگ عبدالملک بن مروان به سال 86ه تفسیر قرآن را به صورت مدون درآورد» (5) .
مرحوم طبرسى نیز مىنویسد:
«تفسیر در زمان تابعین به صورت مدون درآمده و تصنیف شده و اولین کتاب تفسیر مدون، از آن «سعید بن جبیر» (متوفى 64ه) است که اعلمترین تابعین در تفسیر بود و «قتاده» به این مطلب تصریح مىکند و «سیوطى» نیز آن را حکایت کرده» (6) .
«ابن ندیم» راجع به کتابهائى که در تفسیر تدوین شده، از تفسیرى به نام (کتابالباقر محمد بن على بن الحسین علیه السلام) به روایت ابى الجارود یاد مىکند (7) که متاسفانه از آن هم اطلاعى در دست نیست .
قرن سوم
در این قرن مىتوان گفت: نتیجه تلاشهاى بىوقفه ائمه اطهار علیهم السلام چه در زمینه تفسیر قرآن و چه در زمینه تربیتشاگرد، این مىشود که تفسیر استقلال خود را به دستبیاورد .
از تفسیرهاى مهم این دوره، تفسیر «حسن بن على بن فضال کوفى» (متوفى 224) (8) و تفسیر «حسن بن محبوب سراد» (9) و تفسیر «على بن مهزیار اهوازى» وکیل امام هشتم على بن موسى الرضا علیه السلام (10) .
در این دوره تفسیرهاى زیادى نوشته شده که خارج از عهده شمارش مىباشد ما فقط به چند نمونه از آنها اشاره کردیم . کسانى که خواهان اطلاعات بیشتر در این زمینه هستند، مىتوانند به کتابهاى مفصل در این زمینه مراجعه فرمایند .
ابر احسان
نادم از جرم گنه سر به گریبانى چند
به شفاعت زده خود دستبه دامانى چند
ما و لمیزرع دشت عمل و بذر امید
ابر احسان تو و قطره بارانى چند
گوشهگیر حرم و دستبه دامان توایم
میزبانا نظرى جانب مهمانى چند
مؤمن از معجزه روى تو ذرات وجود
کافر حلقه زلف تو مسلمانى چند
درد ما درد جدائیست که درمانش نیست
چه کند مشغله فهم طبیبانى چند
دیده مست تو شد باعثبیمارى دل
وز نگاه تو مرا نسخه درمانى چند
نازنینى که در آتشکده محفل خویش
مشعل افروخته از سینه سوزانى چند
شرحى از خون دل و دیده (ثاقب) طلبید
شده گلرنگ از آن صفحه دیوانى چند
پىنوشت:
1) دائرةالمعارف تشیع، ج4، ص 369 .
2) دائرةالمعارف تشیع، ج4، ص 319 .
3) محدث قمى، سفینةالبحار، ج2، ماده قدر .
4) ذهبى، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج1، ص 140 و 141 .
5) همان، ج1، ص 144 .
6) مجمعالبیان، ج1، ص 7 .
7) حجتى، دکتر سید محمد، تفسیر تاریخ و نحو، ص 124 .
8) الذریعة، ج3، ص 234 .
9) الذریعة، ج4، ص 248 .
10) الذریعة، ج4، ص 348 .
پس از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که قرآن در خانه آنها نازل شده بود، شاگردان آن بزرگواران، مفسران بزرگ قرآن بودند . خصوصا شاگردان امیرمؤمنان على علیه السلام که بعضى از بزرگان آنان مانند: عبدالله ابن عباس در طبقه اولى از مفسران (صحابه) قرار داشتند . همه آنها پیوسته در اتصال و ارتباط با خاندان وحى بودند و در روشنگرى مفاهیم قرآن، دانش خود را مستقیما از سرچشمه وحى; یعنى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام فرامىگرفتند و به صورت حدیث و سینه به سینه به مسلمانان و شاگردان خود منتقل مىکردند .
اما در دوره تابعین یا طبقه دوم مفسران، تفسیرهاى گوناگونى در زمینههاى مختلف تفسیرى، توسط مفسران بزرگوار شیعه نوشته شده است; مانند: «ابوعبدالله طاوس بن کیسان یمانى» (متوفى 106) از اصحاب امام زینالعابدین علیه السلام (1) .
و تفسیر «عطیة بن سعیدالعوفى» (الکوفى) (متوفى 111 یا 114) از اصحاب امام باقر علیه السلام .
همچنین تفسیر «یحیى بن یعمر» (متوفى 127) شاگرد «ابوالاسود دوئلى» (متوفى 69) از شاگردان امیرمؤمنان على علیه السلام و بنیانگذار علم نحو و نقطهگذارى قرآن .
و تفسیر «جابر بن یزید جعفى» (متوفى 127) .
و تفسیر «ابو محمد اسماعیل بن عبدالرحمن کوفى قرشى سدى کبیر» (متوفى 127) (2) .
متاسفانه تفسیرهائى که توسط مفسران مزبور نوشته شده، از دست رفته و اثرى از آنها در دست نیست; و علت این امر ممکن است ممنوعیت نوشتن حدیثبوده که در زمان بعضى از خلفا به اجرا گذاشته شد .
در این دوره یعنى دوره تابعین، یا به عبارتى قرن دوم و سوم، مرحله جدیدى در عالم تفسیر آغاز مىشود و آن; نفوذ برخى دانشهاى مختلف و عقائد و مذاهب گوناگون توسط یهودیان و تازهمسلمانهاى بىاطلاع از اسلام و قرآن در تفسیر بود و یا کسانى که از روى قصد مطالبى را به مسلمانان تلقین مىکردند و آنان نیز در اثر بىاطلاعى مىپذیرفتند .
عقائدى مانند «قدریه» که تمام خیر و شر را به تقدیر و مشیتخدا مىدانستند، کمکم وارد تفسیر شد و برخى از آیات را دلیل بر جبر شمردند، چنانکه در برخى از روایات، در مورد قدریه از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده است که: «القدریة مجوس امتى» (3) «قدریه مجوس امت من است» .
لذا عدهاى از دانشمندان به فکر افتادند که واقعیتها را از مطالب خرافى و اسرائیلیاتى که گروهى وارد اسلام و تفسیر کرده بودند، جدا کنند تا مطالب ناب اسلام و قرآن از طریق اهل بیت علیهم السلام در اختیار مسلمانان قرار گیرد .
دوره تابعین دوره تدوین تفسیر
پیش از این دوره گرچه تالیفاتى انجام گرفته بود ولى بیشتر، حوادث تاریخى و شان نزولها و همچنین عقائد کلامى را مد نظر قرار داده بودند (البته نه این که اصحاب غافل از مسائل دیگر بودند)، بلکه به علت نیاز شدیدى که احساس مىکردند، به این قسمت اهمیتبیشترى مبذول مىداشتند .
در این دوره پس از رفع ممنوعیت کتابتحدیث، فصل جدیدى از تفسیرنگارى به روى عموم مسلمانان باز شد و حتى علم تفسیر از حدیث هم جدا شده و علم مستقلى را تشکیل داده و به صورت مدون و کتاب مستقلى در مىآید .
در این مورد دکتر محمد حسین ذهبى مىنویسد:
«تدوین تفسیر از اواخر بنىامیه و اول بنىالعباس شروع شد» (4) .
اما این که اولین تدوین کننده تفسیر کیست، علما نظریات مختلفى دارند; ولى آنطور که از شواهد و تاریخ برمىآید، اولین تدوین کننده تفسیر «سعید بن جبیر» (متوفى 64ه) است که تفسیر را به صورت مدون درآورد . از از شیعیان مبارز و شجاع بود; تا جائى که در راه دفاع از حریم قرآن و اهل بیت علیهم السلام، توسط «حجاج بن یوسف ثقفى» با شکنجه به شهادت رسید .
نظر علما در مورد اولین تدوین کننده تفسیر
ذهبى در این مورد مىنویسد:
«سعید بن جبیر قبل از مرگ عبدالملک بن مروان به سال 86ه تفسیر قرآن را به صورت مدون درآورد» (5) .
مرحوم طبرسى نیز مىنویسد:
«تفسیر در زمان تابعین به صورت مدون درآمده و تصنیف شده و اولین کتاب تفسیر مدون، از آن «سعید بن جبیر» (متوفى 64ه) است که اعلمترین تابعین در تفسیر بود و «قتاده» به این مطلب تصریح مىکند و «سیوطى» نیز آن را حکایت کرده» (6) .
«ابن ندیم» راجع به کتابهائى که در تفسیر تدوین شده، از تفسیرى به نام (کتابالباقر محمد بن على بن الحسین علیه السلام) به روایت ابى الجارود یاد مىکند (7) که متاسفانه از آن هم اطلاعى در دست نیست .
قرن سوم
در این قرن مىتوان گفت: نتیجه تلاشهاى بىوقفه ائمه اطهار علیهم السلام چه در زمینه تفسیر قرآن و چه در زمینه تربیتشاگرد، این مىشود که تفسیر استقلال خود را به دستبیاورد .
از تفسیرهاى مهم این دوره، تفسیر «حسن بن على بن فضال کوفى» (متوفى 224) (8) و تفسیر «حسن بن محبوب سراد» (9) و تفسیر «على بن مهزیار اهوازى» وکیل امام هشتم على بن موسى الرضا علیه السلام (10) .
در این دوره تفسیرهاى زیادى نوشته شده که خارج از عهده شمارش مىباشد ما فقط به چند نمونه از آنها اشاره کردیم . کسانى که خواهان اطلاعات بیشتر در این زمینه هستند، مىتوانند به کتابهاى مفصل در این زمینه مراجعه فرمایند .
ابر احسان
نادم از جرم گنه سر به گریبانى چند
به شفاعت زده خود دستبه دامانى چند
ما و لمیزرع دشت عمل و بذر امید
ابر احسان تو و قطره بارانى چند
گوشهگیر حرم و دستبه دامان توایم
میزبانا نظرى جانب مهمانى چند
مؤمن از معجزه روى تو ذرات وجود
کافر حلقه زلف تو مسلمانى چند
درد ما درد جدائیست که درمانش نیست
چه کند مشغله فهم طبیبانى چند
دیده مست تو شد باعثبیمارى دل
وز نگاه تو مرا نسخه درمانى چند
نازنینى که در آتشکده محفل خویش
مشعل افروخته از سینه سوزانى چند
شرحى از خون دل و دیده (ثاقب) طلبید
شده گلرنگ از آن صفحه دیوانى چند
پىنوشت:
1) دائرةالمعارف تشیع، ج4، ص 369 .
2) دائرةالمعارف تشیع، ج4، ص 319 .
3) محدث قمى، سفینةالبحار، ج2، ماده قدر .
4) ذهبى، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج1، ص 140 و 141 .
5) همان، ج1، ص 144 .
6) مجمعالبیان، ج1، ص 7 .
7) حجتى، دکتر سید محمد، تفسیر تاریخ و نحو، ص 124 .
8) الذریعة، ج3، ص 234 .
9) الذریعة، ج4، ص 248 .
10) الذریعة، ج4، ص 348 .