باوجود تفاوت های گسترده انسان ها در دین، زبان، رسوم، ملیت، نژاد، رنگ و...، در نگاه اول این گونه به نظر می رسد که همگرایی میان فرهنگ ها و تعامل گسترده و سازنده آن ها امری دشوار یا ناممکن باشد. در این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که آیا تشکیل جبهه ای جهانی از مستضعفان مورد قبول قرآن است یا خیر؟ الگوی مطلوب ارتباطات میان فرهنگی مستضعفان چیست و اصول حاکم بر آن کدام است؟ بدین منظور تعدادی از آیات منتخب با روش داده بنیاد تحلیل شده و الگوی پارادایمی آن به دست آمد. «استکبارستیزی به مثابه فرهنگ و هویت مشترک مستضعفان جهان» به عنوان پدیده اصلی قرار گرفت و علل، زمینه ها، شرایط مداخله گر، راهبردهای کنش/کنش متقابل و پیامدهای آن از آیات منتخب استخراج شد. طبق این الگو، مستضعفان، مراتب، انواع و شروطی دارند و ارتباطات میان آن ها، موسع اما مشکک است. به تعبیر دیگر این جبهه، فرامذهبی، فرادینی و فرامسلکی است؛ اما نوع ارتباط با هر دسته از آن ها متفاوت است و به میزان ایمان حقیقی افراد بستگی دارد. همچنین در این ارتباطات، اصولی هستند که به عنوان اصول حاکم عمل می کنند که در واقع می توان همه این اصول را ذیل اصل عدالت جای داد. راهبردهای کنشی مسلمانان در جبهه مستضعفان در واقع حق هر گروه را که باید به آن اعطا کرد، تبیین می کند.