وضعیت روسیه از نظر جغرافیایی و فرهنگی همیشه دوگانه بوده است. به نوعی هم آسیایی و هم اروپایی برآورد می شده است. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، چین و روسیه شاهد ارتقای همکاری ها در روابط بین خود بوده اند؛ اما تعامل های آن ها با یکدیگر به شکلی نبوده است که جنبه های راهبردی به خود بگیرد و به شکل اتحاد علیه غرب در آید. در چنین شرایطی باید دید که روسیه با رشد فزاینده قدرت چین چگونه روبه رو خواهد شد. اهمیت بررسی روابط این دو دولت از این نظر است که هر دو آن ها جزو قدرت های تأثیر گذار نظام بین الملل هستند. پرسش اصلی در این نوشتار این است که واکنش روسیه در صورت تعارض با چین می تواند چگونه باشد. این فرضیه در توجیه این مسئله مطرح می شود که روسیه در منطقه خاور دور و آسیای مرکزی با چین اختلاف های اساسی دارد و در نتیجه آشکارشدن این اختلاف ها، روسیه به دلیل ناتوانی در دفاع از مرزهای گسترده اش مجبور خواهد شد با تهدیدی که از اولویت کمتری برخوردار است یعنی غرب وارد مصالحه شود. برای درک بهتر و ملموس تر فرضیه ارائه شده واکنش های هر دو طرف را در شرایط به نسبت مشابه تاریخی آن ها پیگیری می کنیم تا نسبت به واکنش احتمالی روسیه درک روشن تری به دست آوریم. تبیین نظری این مسئله در چارچوب نظریه موازنه تهدید صورت می گیرد و بر اساس آن نتیجه گیری می شود که روسیه سرانجام گرایش غرب گرایانه خود را دوباره صورت بندی می کند، البته نه به صورت نوعی همکاری تاکتیکی و موقت با غرب بلکه در جهت ایجاد اتحادی راهبردی و پایدار با آن.