آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸

چکیده

تبيين حقيقت جسم، مسئله اي است که از دير باز حکماء الهي را به خود مشغول ساخته و موجب تضارب آراء و تکثر اقوال گشته است. در تقسيم اوليه گروهي حقيقت خارجي جسم را مرکب از اجزاء داراي وضع و بالفعل دانسته و گروه ديگري آنرا متصل و بسيط از چنين اجزايي پنداشته اند و البته در هر دو گروه نيز انشعابات گوناگوني رخ داده است. در اين معرکه قول ذيمغراطيس در بين گروه اول و قول مشاء از ميان گروه دوم اقوال مهمي مي نمايد. ذيمغراطيس جسم را مرکب از اجزاء صِغار صُلبه و بالفعل مي داند و مشاء جسم را متصل و بسيط از چنين اجزائي مي دانند و براي آن دو جزء هيولي و صورت قائلند. البته مشاء نيز معترفند که هيولي را مستقيم از خارج نمي يابند بلکه به ضرورتِ برهان آنرا مي پذيرند. اشراقيون نيز تا حدودي با قول اول همنوا بوده و بر خلاف مشاء منکر هيولي (البته به عنوان جزئي از جوهره جسم) هستند. لکن در اين ميان قول مشاء مشهورترين اقوال است چنانکه مبناي عمل فلاسفه قرار گرفته است. امروزه دانشمندان علوم تجربي مثل فيزيک و شيمي در ترکيب جسم از اجزاء بالفعل شکي ندارند. پس گويا امروزه قول مشاء که مبنا و مورد اهتمام فلاسفه است با چالش مواجه است. برخي از حکماء معاصر نيز قول مشاء را غير قابل قبول مي بينند و جسم را مرکب از اجزاء مي دانند. در اين ميان علامه حسن زاده آملي قول جديدي ابتکار نموده است که مشکلات اقوال قبلي را برطرف کرده و جمع بين اقوال مي نمايد.

تبلیغات