آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

نام آن حضرت على، کنیه او ابوالحسن (ثالث) و مشهورترین القاب او عسکرى، فقیه، نقى، هادى و منتجب است. وى از بانویى با فضیلت‏به نام «سمانه مغربیه‏» معروف به «ام‏الفضل‏» در صریا (قریه‏اى که حضرت موسى بن جعفر علیه السلام در سه میلى مدینه تاسیس فرمود) دیده به جهان گشود. در روز تولد آن حضرت اختلاف است، برخى آن را در 15 یا 27 ذیحجه سال 213 یا 212 دانسته‏اند، برخى دیگر زادروز ایشان را بین 2 یا 3 یا 13 یا 15 رجب، 214 به قلم آورده‏اند به دلیل این فقره از دعا «اللهم انى اسالک بالمولودین فى رجب محمد بن على الثانى و ابنه على بن محمد المنتجب‏» (1) . لیکن مشهور آن است که تولد آن بزرگوار روز 15 ذیحجه سال 212 قمرى است این تاریخ درحالى که هفتاد و پنجهزار و یکصد و یازده (75111) روز از مبدا هجرت را پشت‏سر گذاشته برابر است‏با روز پنجشنبه نوزدهم اسفند (19/12/206) دویست و شش شمسى.
خلفاى معاصر امام هادى علیه السلام
در دوران خلافت معتصم، واثق، متوکل، منتصر و معتز مى‏زیست و در پایان خلافت (معتز) معتمد و به وسیله او مسموم و شهید گشت (2) .
خلفاى نامبرده (عباسى) آن حضرت را حدود بیست‏سال در سامراء تحت نظر داشتند و از میان آنان متوکل بیش از همه در فکر آزار و اذیت آن امام و شیعیان بود، زیرا او از موقعیت اجتماعى آن حضرت در مدینه و میل مردم به او در هراس بود از اینرو به اندیشه زیر نظر گرفتن ایشان نامه‏اى به مدینه ارسال داشت و در آن رسما دعوت به عمل آورد ایشان به سامره تشریف بیاورند، اما به محض ورود امام علیه السلام به سامره ایشان را در کاروانسراى گدایان و خرابه‏نشینان جاى دادند.
صالح بن سعید گوید: بر حضرت ابوالحسن ثالث علیه السلام وارد شدم، عرض کردم فدایت گردم در همه کار هدفشان خاموش سازى نور شماست، در حق شما کوتاهى مى‏کنند تا به حدى که شما را در این کاروانسراى پست و سراى گدایان جاى داده‏اند! ! .
امام علیه السلام فرمود: اى پسر سعید معرفت تو در حق ما همین اندازه است؟ ! سپس با دست مبارک اشاره کرد و فرمود: بنگر، وقتى نظر کردم دیدم باغهاى شاداب، سرسبز با طراوت و شگفت‏زا که در میان آنها حوریان خوشبو و عطرآگین همچون لؤلؤ، پرندگان، آهوان جویبارهاى جوشنده و... چنان که هوشم از سر پرید و چشمم خیره ماند، آنگاه فرمود: ما هر کجا باشیم اینها برایمان آماده است و در کاروانسراى گدایان نخواهیم بود (3) .
مرحوم مجلسى (ره) در شرح این حدیث چند وجه ذکر کرده است:
اول: آن حضرت در آن هنگام در مقام معجزه بود از اینرو خداوند آنها را در هوا ایجاد کرد بلکه مردم بدانند عروض چنین حالاتى (ماندن در کاروانسراى گدایان) بر پیشوایان دین چندان مهم نیست چرا که آنان در مقام رضا تسلیم قضاى الهى مى‏باشند و گرنه قادرند چنین آثار عجیب و غریبى را پدید آورند و از امامت واقعى، قدرت والا، نفوذ فرمانشان در زمین و آسمان، و خلافت‏بزرگ آنان چیزى کاسته نمى‏شود.
دوم: آنچه را صالح بن سعید دید، همه شکل و صورتهایى بوده‏اند که خداوند در حس مشترک او ایجاد کرد تا بداند که لذت‏هاى دنیوى نزد پیشوایان علیهم السلام همچون خیالات موهومى است که انسان آنها را گاهى در خواب مى‏بیند و از آنها لذت مى‏برد آنسان که در بیدارى، لذا پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: مردم خوابند وقتى بمیرند بیدار مى‏شوند.
سوم: امام علیه السلام صورت لذتهاى روحانى همراه خویش را به اندازه فهم صالح بن سعید به او نموده است، زیرا او در خوابى ژرف و غفلتى بزرگ قرار داشته و از درجات عارفان و لذتهاى معنوى آنان بى‏خبر بوده است، بر این پایه انسان در خواب، دانش را به صورت آب صاف یا به شکل شیر خالص مى‏نگرد و مال دنیا را به شکل مار و امثال آن.
چهارم: نشآت و عوالم وجود مختلفند و حواس انسان در درک آنها متفاوت. چنان که پیامبر صلى الله علیه وآله جبرئیل و سایر فرشتگان را مشاهده مى‏فرمود لیکن اصحاب آن حضرت نمى‏دیدند، امیر مؤمنان على علیه السلام ارواح مؤمنان را در وادى‏السلام مى‏دید و با آنان به تکلم مى‏ایستاد ولى حبه عرنى (از یاران آن حضرت) و دیگران نمى‏دیدند، پس امکان دارد همه امور یاد شده (باغها، حور، پرندگان و آهوان و...) همیشه نزد ائمه دین علیهم السلام حاضر باشند و از آنها لذت ببرند، ولى چون آنها اجسام لطیف روحانى و ملکوتى هستند سایر خلق نتوانند آنها را ببینند مگر به اعجاز... این وجه نزدیک است‏به عالم مثال که اشراقیون، حکما و صوفیه آن را اثبات کرده‏اند.
فرمان امام هادى علیه السلام به ساخت‏ساعت
على بن مهزیار اهوازى که از اصحاب و وکلاى حضرت امام على‏النقى علیه السلام و مردى موثق، صحیح‏العقیده و صاحب کتاب‏هاى متنوع در علوم اسلامى است، (4) نامه‏اى از امام هادى علیه السلام دریافت مى‏دارد که امام به او دستور ساختن ساعت را صادر فرموده است.
ابراهیم بن مهزیار (برادر على بن مهزیار) گوید: در سال 28 [ظاهرا 228] ساعت را به جانب سامرا حمل کردیم، چون به «سیاله‏» رسیدیم على بن مهزیار طى نامه‏اى امام علیه السلام را از جریان امر آگاه ساخت، اجازه ورود خواست و وقت ملاقات گرفت، براى ابراهیم نیز وقت گرفت، امام علیه السلام اجازه فرمود که بعد از ظهر (فلان روز خدمتش شرفیاب گردیم) در روزى تابستانى که هوا به شدت گرم بود، همگى به خدمت او رسیدیم، ضمنا مسرور، خادم على بن مهزیار نیز همراه بود، چون به نزدیکى‏هاى ساختمان آن حضرت رسیدیم، بلال، غلام آن حضرت منتظر ما بود و ما را به اطاقى راهنمایى کرد، در آن وقت ما دچار تشنگى طاقت‏فرسایى گشته بودیم اما هنوز درست جاگیر نشده بودیم که برخى از خادمان ظرف چوبین پر از سردترین آب‏ها را آورد و ما نوشیدیم.
سپس امام علیه السلام على بن مهزیار را به حضور پذیرفت و بعد از آن مرا (ابراهیم) پیش خود خواند، من از او درخواست دست‏بوسى کرده دست‏شریفش را بوسه زدم مدتى نزد او نشستم و سپس وداع گفتم.
چون از در اطاق خارج شدم، صدایم کرد و فرمود: اینجا باش، من با مسرور خادم آنجا ماندم و ایشان دستور فرمود: ساعت نصب شود، آنگاه یک کرسى براى آن حضرت گذاشتند روى آن جلوس فرمود، کرسى دیگرى در جانب چپ او جهت على بن مهزیار گذاشتند، على بر آن نشست و من کنار ساعت ایستادم که یک سنگریزه از ساعت‏سقوط کرد، مسرور خادم گفت: «هشت‏» امام فرمود: «هشت‏» همان ثمانیه است گفتم بلى آقاى ما. [ساعت‏هاى شنى سر هر ساعت‏یک یا چند سنگریزه به نشانه راس ساعت از آن خارج مى‏گشته است] .
ما تا شب‏هنگام نزد او ماندیم و چون خارج شدیم به على بن مهزیار فرمود: صبح زود مسرور خادم را نزد ما بفرست، على صبحگاهان مسرور را نزد او فرستاد و چون داخل شد فرمود: بارخدایا چون گفتمى «نیک‏» در این وقت «نصر» از آنجا مى‏گذشت که حضرت فرمود: «در ببند، در ببند» آنگاه رداى خود را بر روى من انداخت و از دید نصر مخفى گرداند تا از کار ما نپرسد... (5)
با تاملى ریشه‏نگر مى‏توان گفت:
اولا: پیشوایان دین به همه واژه‏ها و گویش‏ها آشنا بوده و با آنها تکلم داشته‏اند.
ثانیا: چنین استنباط مى‏شود که خاندان مهزیار اهوازى در صنعت‏ساعت‏سازى مهارت داشته‏اند، طبعا این به مقتضاى سابقه و پیشینه دیرین هیات و نجوم در سرزمین بابل (خوزستان و عراق کنونى) بوده است.
ثالثا: پیشوایان دین علیهم السلام از تکنیک سودمند استقبال کرده و تشویق مى‏نمودند.
رابعا: ساعتى که براى امام على‏النقى علیه السلام ساخته‏اند از نوع شنى و ماسه‏اى بوده که یکى از انواع ساعت‏هاى رایج آن زمان یعنى آبى، آفتابى و شنى به شمار رفته است.
پیشینه ساعت
ساختار آلتى به نام ساعت که اندازه گذشت زمان را نمایان سازد تاریخ دور و دراز دارد. ابتدا بشر ساعت‏هاى آفتابى، آبى و شنى را به کار مى‏برد. «هرتسفلد» تخت طاقدیس خسرو پرویز را نوعى ساعت آبى مى‏شمارد. هارون‏الرشید ساعت آبى پیشرفته‏اى براى «شارلمانى‏» امپراتور فرانسه فرستاد، در قرن دهم میلادى «ژربر» Gerberi نخستین بار آلت محرکه‏اى از نوع جدید در ساعت گذاشت. در قرن دوازدهم چرخهاى ساعت تکمیل گردید. به سال 1370م «هنرى دویک‏» Henridevic نخستین ساعت مهم را در پاریس نصب کرد. از قرن پانزدهم ابتکارات جدید این دستگاه را ظرافتى تازه بخشید که قابل حمل و استفاده افراد گردید. به سال 1657 «هویگنس‏» لنگر (پاندول) را اختراع کرد، و همو به سال 1657 فنر را در ساعت‏به کار برد. در دوره لوئى چهاردهم به سال 1676 ساعت زنگدار به وسیله «بارلو» Barlow انگلیسى اختراع شد، در 1750 م «هاریزون‏» ساعت‏ساز انگلیسى نخستین ساعت دقیق (کرنومتر) و در سال 1840م «الکساندر بن‏» نخستین ساعت الکتریکى را ساخت.
ساعتهاى قدیم به وسیله کلیدى مستقل و جدا از ساعت کوک مى‏شد. بعدها کلید جزء ساختمان خود ساعت قرار گرفت و اخیرا یک نوع ساعت مچى با حرکات مچ دست و نبض کوک مى‏شود.
ساعت آبى
از چندین قرن پیش از میلاد در چین، ژاپن و جزایر اطراف آنها، ساعت آبى رواج داشته است. و آن عبارت بود از ظرفى که در معبر آب جارى یا آب آرام قرار داده مى‏شد و براى این که سطح آب همیشه یکسان بماند و فشارش کم و زیاد نشود، آب را به وسیله منبع یا وسایل دیگرى بدان مرتبط مى‏ساختند که به آرامى از سویى درآید و از سوى دیگر بیرون رود. در قسمت زیرین آن سوراخ ریزى قرار مى‏دادند که آب قطره قطره از آن خارج مى‏شد و در مخزن مدرجى مى‏ریخت و درجات بالا آمدن آب را ماخذ وقت قرار مى‏دادند.
به مرور زمان کم‏کم این دستگاه پیش رفت و به سایر کشورها گسترش یافت، یکى از کامل‏ترین و ظریف‏ترین نمونه این ساعتها ساعتى بود که در ربع آخر قرن دوم هجرى هارون‏الرشید خلیفه عباسى (170- 193ه) براى «شارلمانى‏» امپراطور فرانسه فرستاد.
یکى از دانشمندان آن عصر بنام «اگینار» شرح کاملى از آن ساعت نوشته است. جعبه، صفحه و عقربکهاى ساعت از طلا بود و بر صفحه آن 12 در تعبیه شده بود، هر در، مخصوص یکى از ساعات روز بود که سر ساعت معین گشوده مى‏شد و گوى‏هاى فلزى از آن بر روى یک صفحه برنجین مى‏افتاد و صداى زنگى بر مى‏انگیخت. در ساعت 12 دوازده سوار کوچک از دوازدهمین در بیرون مى‏آمدند و دور صفحه مى‏تاختند و آنگاه به جاى خود باز مى‏گشتند و درها بسته مى‏شد. چون این ساعت‏به فرانسه رسید، «پاسیفیکوس‏» نامى از کشیشهاى ورون ساعتى نظیر آن ساخت.
ساعت آفتابى
و آن چنان است که میله‏اى را عمود بر سطح افقى نصب کنند و با اندازه‏گیرى درازاى سایه، ساعات مختلف روز را اندازه گیرند. این ساعت در نوع خود داراى اصناف و اقسام گونه‏گونى است.
اصول ساعت آفتابى نیز از همان روزگار باستان شناخته شده بود و دیرینه آن به قرنها قبل از میلاد حضرت مسیح مى‏رسد (6) . بل مى‏توان گفت: پیشینه آن به حضرت آدم علیه السلام مى‏رسد، زیرا تاریخ‏نگاران نگاشته‏اند که حضرت آدم مقیاسى بر سطح زمین عمود نصب کرد و سایه آفتاب را رصد مى‏فرمود و آنگاه که به انتهاى کوتاهى مى‏رسید مى‏دانست که نیم روز شد، آدم علیه السلام از صبح تا نیمروز به فراهم آوردن میوه‏هاى خوردنى تلاش مى‏کرد و چون نصف‏النهار مى‏رسید، میوه‏ها را به مسکن براى فرزندان مى‏برد (7) .
ساعت ماسه‏اى
در یک قسم از اقسام ساعتهاى شنى و ماسه‏اى دو شیشه گلابى شکل بهم چسبیده که میان آن دو راه باریکى وجود داشته است، در یکى از آن دو شیشه، ریگ یا ماسه مى‏ریختند و در مدت 24 ساعت‏یا یک ساعت ریگها از سوراخ میانى به تدریج از قسمت‏بالا به پائین مى‏ریزد، و در مدت معین قسمت‏بالاى شیشه خالى مى‏شود آنگاه شیشه را وارونه مى‏گذارند و عمل قبلى تکرار مى‏گردد.
ساعتى را که على بن مهزیار ساخته است، به احتمال قوى از نوع شنى بوده است از اینرو وقتى یکى از ریگها فرو افتاد، مسرور خادم گفت: «هشت‏» و ظاهرا هشت‏ساعت‏بعد از طلوع آفتاب را خبر داده است.
شهادت امام هادى علیه السلام
محدثان و مورخان سال شهادت آن سرور را به اتفاق 254 دویست و پنجاه و چهار هجرى ذکر کرده اما در روز وفات اختلاف است، برخى سوم رجب، بعضى 13 رجب دانسته و گروهى 25 یا 27 جمادى‏الآخر آن سال را نوشته‏اند، بنابراین عمر شریف او چهل و یک سال مى‏شود، لیکن اشهر آن است که شهادت ایشان سوم رجب 254 واقع شده است.
این تاریخ، برابر هشتاد و نه هزار و هشتصد و سى و پنج (89835) روز از مبدا هجرت گذشته و مطابق با یکشنبه دهم تیر دویست و چهل و هفت (10/4/247) شمسى است.
و سرانجام در منزل شخصى خود به خاک سپرده شد.
پى‏نوشت‏ها:
1) بحارالانوار: ج‏50، ص 113 تا 117 و ص 192.
2) مدرک قبل.
3) همان، ج‏50، ص 132، 201.
4) معجم رجال الحدیث، آیة‏الله‏العظمى خویى، ج‏12، ص 192، نشر مدینة‏العلم قم، 1403ه / 1983 م.
5) بحار: ج‏50، ص‏121.
6) لغت‏نامه على اکبر دهخدا و همکاران، ذیل واژه ساعت.
7) دروس هیات، حسن زارده، ج‏2، ص 682، نشر دفتر تبلیغات اسلامى قم، 1372ش.

تبلیغات