اخلاق و جنگ
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ملتها اگر گاهى اخلاقى مىشوند، فقط در ایام صلح و آشتى است و گرنه در میدان جنگ و حال اختلاف، آنچه فراموش مىشود، اصول اخلاقى و فضائل انسانى است .
همچنین ملتى اخلاقى مىشود که ضعیف و مغلوب باشد و چنین ملتى از ظلم و فساد اخلاق بشر نوحهسرائى مىکند . برعکس ملت فاتح و نیرومند که اخلاق پیش او مفهومى ندارد، بلکه تعدیات و جنایات خود را شجاعت نامیده به خود مىبالد، خصوصا به هنگام جنگ به جنایتهائى مرتکب مىشوند که حیوانات وحشى از آن شرم دارند .
این مطلب نظر روانشناسان را نیز به خود جلب کرد . چنان که «فروید» روانکاو معروف طى گفتارى در این باره چنین توضیح مىدهد:
«دولت و حکومتبه هنگام جنگ آنچه را که در زمان صلح براى افراد ممنوع است، مجاز مىشمرد . بدینسان افراد با نهایت تنفر مىتوانند از آنچه که در زمان صلح به شکل مبهمى احساس مىنمودند در هنگام جنگ بدان پى برده و بفهمند که اگر حکومت از شرارت و ظلم و تعدى افراد جلوگیرى مىکند، نه به خاطر این است که نظرش مبارزه با ظلم وتعدى یا مناهى اخلاقى باشد، بلکه قصد دارد همانسان که نمک و دخانیات را انحصار خود مىسازد، ظلم و ستمگرى را هم منحصر به خود نماید . دولتها با هر حکومتى در هنگام جنگ هرگونه وقاحت و ستمگرى و بىشرمى را که موجب هتک حیثیت و آبروى افراد مىشود، براى خود مجاز و آزاد مىشمارند . و در برابر دشمن نه این که به ظلم و ستم اقناع شوند، بلکه از هرگونه نیرنگ و دروغهاى بىشرمانه هم فروگذار نمىکنند . دولت در اینگونه مواقع حداکثر اطاعت و فرمانبرى را به افراد تحمیل نموده و آنان را به فداکارىهایى وا مىدارند . اما در مقابل این همه، با آنان رفتارى ناشایسته پیش گرفته و با پنهان نمودن حقیقت و تفتیش و تحت نظر گرفتن عقاید و آراى آنها تحلیلشان مىبرد، در بین این مضیقههاى فکرى و ناراحتیهاى روحى، اخبارى دروغ پخش نموده و افراد را تحریک به جنگ و تهاجم بر ملتى دیگر مىنماید .
دولت عهدنامهها و قراردادهایى را که با سایر دول داشت، بر اثر احساس قدرت و شهوت استیلاى بر دیگران بدون واهمه و ترس نقض نموده و افراد را وامىدارد تا بر اثر احساس میهنپرستى این عمل او را تایید و تصدیق نمایند» (1) .
چنانکه در جنگهاى ننگین و منفور تاریخ و جنگهاى استعمارى جنایتبار دنیاى امروز نمونههاى بارزى از این نوع توحش، زیاد به چشم مىخورد . مثلا همانها که در حال عادى نقش کبوتران صلح را بازى مىکردند و پیوسته دم از صلح و خلع سلاح عمومى مىزدند ولى براى توسعه نفوذ خود و حفظ منافع خود در کشورهاى جهان سوم، بىرحمانهترین جنگ تاریخ را شعلهور ساختند که در ادوار تاریخ بشر جنگى بدین شناعتبدون تناسب نیروى طرفین، کمتر دیده شده است .
آرى در نظام جنگى امروز، هیچ اصول اخلاقى و انسانى مراعات نمىشود . در قدیم جنگها، ماهیت و انگیزه آنها هرچه بود «مردانه بود» جواب تیر و کمان را تیر و کمان مىداد جواب نیزه را نیزه، یعنى سلاحهاى جنگى همه از یک نوع بودند، حتى گاهى این را نامردى و برخلاف انسانیت مىدانستند که یکى سواره باشد و دیگرى پیاده، لیکن امروز که دنیا به تمدن خود مىنازد، ممکن است در یک طرف سهمگینترین سلاحهاى روز، به کار افتد و در طرف مقابل ابزارهائى که در حکم سلاحهاى اولیه است .
ژنرال «ریجوى» فرمانده نیروى آمریکا، جنگ ویتنام را از جنبه اخلاقى مورد بررسى قرار داده، مىگوید:
«رهبران ما، از نتایج اعمال و اقدامات خود، آگاه نیستند و در به کار بردن وسائل و نیروهاى تخریبى و انهدامى، عامل اخلاقى ناشى از این کار را ارزیابى نمىکنند، من به اعتقاد کامل مىگویم که ما از لحاظ وضع فعلى و نیز از جنبه رعایت اصول اخلاقى، مجبور نیستیم یک ملت کوچک آسیائى را براى برگرداندن به «عصر حجر» بمباران کنیم» (2) .
جهاد در چهارچوبه اصول اخلاقى
مهمترین چیزى که جهاد اسلامى را از جنگهاى دیگر تاریخ متمایز مىسازد، همان سیطره عامل اخلاقى بر روابط بینالمللى و مقررات رزمى در ایام جنگ است .
اسلام حتى در بحبوحه جنگ نیز فراموش نمىکند که هدفش اصلاح جامعه بشرى و ترویج فضائل اخلاقى و انسانى است و این هدف مقدس را لحظهاى از نظر دور نداشته و در هر موقع و در هر شرائط این اصل اساسى را مراعات مىکند و در دوران جنگ نیز مبانى انسانى و اخلاقى را عملا در میان بشر استوارتر و محکمتر مىسازد و از این راه روح مردم بىغرض را تسخیر مىکند .
اسلام خساراتى را که در طى جنگها تحمل کرده است، به وسیله نیروى «اخلاق» در طول تاریخ جبران مىنماید بهطورى که اگر شخص منصفى به قانون جهاد اسلامى و روش جنگهائى که در صدر اسلام اتفاق افتاده است نظر کند، قهرا متوجه عظمت قانون اسلام خواهد شد و درک خواهد کرد که جنگهاى اسلامى اساسا شباهتى به جنگهاى منفور جهان امروز ندارد .
جهاد اسلامى بر چهار پایه و اصل استوار است: یکى از آنها، مراعات مقررات اخلاقى و انسانى است . قرآن مجید در طى یک آیه بهطور روشن و مؤکد مشخصات چهارگانه جنگهاى اسلامى را بیان مىکند:
«و قاتلوا فى سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین» (3) .
«جنگ کنید در راه خدا با کسانى که با شما جنگ مىکنند و تجاوز و تعدى ننمائید، قطعا خداوند تعدى کنندگان را دوست نمىدارد» .
در این آیه چهار رکن اساسى (جهاد) روشن است:
1 - عمل: «قاتلوا» جنگ کنید .
2 - هدف: «فى سبیلالله» در راه خدا .
3 - طرف: «الذین یقاتلونکم» کسانى که با شما جنگ مىکنند .
4 - حدود: «لا تعتدوا» تعدى و تجاوز نکنید .
اصل چهارم، همان اصل اخلاقى است که اسلام آن را در جهاد به رسمیتشناخته است قرآن بعد از سه آیه دیگر به مراعات این اصل توصیه مىکند و مىفرماید:
«به محض این که طرف دست از تجاوز و سرسختى برداشت، خدا بخشنده و مهربان است، شما هم باید مثل او باشید . جز بر ستمکاران با دیگرى نباید دشمنى بکنید و از خدا بپرهیزید که خدا پرهیزکاران را دوست مىدارد» (4) .
کلمه «تقوى» که در انتهاى آخر این آیه به صورت پایاننامه ذکر شده است، از «وقایه» به معنى ترمز کردن و خوددارى است .
آرى آنجا که خشم و غضب و خودخواهى به جوش آید و نفس انتقامجوئى بشرى تمایل به انحراف در جهتسختگیرى و کینهتوزى و آزار پیدا کند، باید عاملى در نهاد انسان باشد که از طغیان خشم و غضب جلوگیرى کند و در نتیجه جلو انحرافات گرفته شود .
قرآن کریم به سربازان و ارتش اسلام تاکید مىکند که حتما باید در میدان نبرد نیز اصول اخلاقى و انسانى را مراعات کنند و تقوى و فضیلت و اصول انسانیت را فراموش ننمایند . و در بحبوحه جنگ با دشمن، عدل و تقوى و فضیلت را به دادرسان و مجاهدان اسلامى سفارش مىکند:
«... و لا یجرمنکم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى ...» (5) .
«دشمنى یک قوم نباید سبب بشود که شما از عدل وانصاف دور بشوید، عدالت کنید که آن به تقوى نزدیکتر است» .
و ضمنا این طرز فکر و دستورالعملها را با کلامى که «نهرو» در کتاب خود از قول یکى ژنرال انگلیسى نوشته است، مقایسه کنید:
«در جنگ پیروزى غیر ممکن است مگر با استفاده از جعلیات یا به وسیله تزویر و دروغگوئى و پنهان داشتن حقیقت ... براى یک ملتبزرگ در موقعى که سرنوشتش به قمار گذارده شده پایبند اصول اخلاقى بودن یا نبودن موضوعى نیست که مهم شمرده شود» (6) .
بهطور کلى قرآن و سنت پیغمبر صلى الله علیه و آله نه تنها انتقامگیرى و شکنجه و اسراف در قتل را در دوران فتح و پیروزى اجازه نمىدهد، بلکه با هر فکر برترى جوئى شخصى و خودخواهى شدیدا مخالف است و این مطلب به روشنى از آخرین سورهاى که در پایان بعضى از فتوحات رسول اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده، استفاده مىشود:
«اذا جاء نصر الله و الفتح× و رایت الناس یدخلون فى دین الله افواجا× فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا» (7) .
«زمانى که یارى خدا و پیروزى رسید و مردم را دیدى گروهگروه داخل دین خدا مىشوند، پس (به شکر پروردگار) تسبیح نما و از او آمرزش بخواه، زیرا که او بسیار توبهپذیر است» .
بدینترتیب صفحه آخر مبارزات و جنگهاى پیغمبر به صفحه اول دعوت او برمىگردد و معلوم مىشود که جنگهاى اسلام براى کشورگشائى و فرمانروائى و انتقامجوئى یا تحمیل عقیده و برترىطلبى نبوده است .
خلاصه جنگ و خونریزى از نظر اسلام منفور است و تا مجبور نشود به آن اقدام نمىکند و در صورت اقدام نیز فقط به اندازه ضرورت بهرهبردارى مىکند و در همهحال مسلمانان را به مراعات اصول اخلاقى و انسانى دعوت مىنماید . و اینک به ذکر مواردى از برنامههاى اخلاقى و انسانى جهاد مىپردازیم:
1 - چه افرادى مصونیت دارند؟
افراد ناتوان مانند کودکان، زنان، بیماران، پیران، دیوانگان و دیرنشینان مصونیت دارند و لشگر اسلام حق ندارد به عنوان تضعیف دشمن، متعرض آنان گردد . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: «اقتلوا المشرکین و استحیوا شیوخهم و صبیانهم» (8) . «به هنگام نبرد کفار را به قتل برسانید ولى پیرمردان و پیرزنان و اطفال خردسال را نکشید» .
یکى از یاران پیغمبر به نام «رباح بن ربیعه» نقل مىکند: در یکى از جنگها با پیامبر بودم، پیامبر جنازه زنى را دید بسیار ناراحتشد و فرمود: چرا این زن را کشتهاند اینکه سزاوار کشتن نبود همان وقت رسول خدا از کشتن زنان و کودکان نهى فرمود (9) .
باز در یکى از غزوات پیغمبر گزارش دادند که دخترى را میان صفها کشتهاند، پیغمبر شدیدا ناراحتشد، اصحاب عرض کردند: اى رسول خدا صلى الله علیه و آله چرا ناراحتشدید او دختر یکى از مشرکان و کفار بود، فرمود: «این حرف چه معنى دارد؟ اینها هنوز بر فطرت پاک خود هستند، مگر شما فرزندان مشرکان نبودید؟ هرگز کودکان را نکشید ...» (10) .
2 - احساسات باید کنترل شود
مسلمانان حق ندارند روى غضب و کینه مرتکب کارى شوند که برخلاف اصول اخلاقى و انسانى است و لذا «مثله» کردن دشمن (بعد از کشتن، اعضاى بدن او را قطع کردن) و خیانت نسبتبه او و همچنین از بین بردن حیوانات اهلى و بریدن درختان و سوزانیدن کشت و زرع و بستن آب به روى دشمن و تعقیب مجروح و فحش و دشنام به آنان اکیدا ممنوع است .
امام صادق علیه السلام مىفرماید: هر موقع که رسول خدا مىخواست لشگرى اعزام کند، آنها را در مقابل خود مىنشاند فرمانده و سپاه را به تقوا و پرهیزکارى امر مىنمود و مىفرمود:
«سیروا بسمالله و بالله و فى سبیلالله و على ملة رسول الله لا تغلوا و لا تمثلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شیخا فانیا و لا صبیا و لا امراة و لا تقطعوا شجرا الا ان تضطروا الیها و ایما رجل من ادنى المسلمین او افضلهم نظر الى احد من المشرکین فهو جار حتى یسمع کلام الله فان تبعکم فاخوانکم فى الدین و ان ابى فابلغوه مامنه و استعینوا بالله» (11) .
«به نام خدا حرکت کنید و به نام خدا و در راه خدا جنگ کنید، یعنى هدف شما خدا باشد و در غنایم نسبتبه یکدیگر خیانت ننمائید و هیچ مقتولى را «مثله» (یعنى گوش و بینى و سایر اعضاى آنان را نبرید) و پیمانهاى خود را نشکنید، پیرمردان و پیرزنان و کودکان را نکشید و هیچ درختى را قطع نکنید مگر این که ناچار باشید و هر کس از مسلمانان اگرچه یک فرد عادى باشد، به یکى از کفار براى استماع کلام خدا امان داد، امان او را محترم شمارید، اگر اسلام را پذیرفتبرادر دینى شماست و گرنه او را به محل خود باز گردانید و از خداوند طلب یارى کنید .
بعد از جنگ «بدر» ، «عمربنخطاب» دستخوش تعصب شد و از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواست تا اجازه دهد دندانهاى پیشین «سهیل بن عمرو» خطیب مکه را بکنند و زبانش را از بیخ بیرون آورند تا سهیل بن عمرو در هیچ کجا قادر نباشد بر ضرر پیامبر اسلام خطبه ایراد کند، پیامبر خدا جواب داد: «لا امثل به فیمثل الله بى و ان کنت نبیا» (12) . «من کسى را مثله نمىکنم و اعضاى بدنش را نمىبرم، زیرا در آن صورت خداوند مرا مثله مىکند اگرچه پیغمبر باشم» .
رسول خدا صلى الله علیه و آله قبل از جنگ به سپاه مسلمین چنین دستور مىداد:
«به کودکان و زنان و ضعیفان و پیرمردان و پیرزنان رحم کنید . و تاکید مىفرمود: هیچ وقت درختان میوه را از جا نکنید درختان نخل را نسوزانید و با آب غرق نکنید، کشت و زرع را آتش نزنید، چه مىدانید شاید خودتان هم به آنها محتاج شوید، حیوانات حلالگوشت را جز در موارد ضرورت ذبح نکنید» (13) .
این دستورات و تعالیم عالیه اسلامى را با اعمال وحشیانه و هراسآور جنگهاى دنیاى متمدن امروز، مقایسه کنید آن وقت موقعیت و اهمیت قوانین اسلام به خودىخود روشن مىگردد .
در اینجا فقط به جنایات و فجایع دو دولتبزرگ اشاره مىکنیم، البته شمردن تمام جنایات این دو ابرقدرت از عهده این مقال خارج است، ولى نمونههائى از آن را در اینجا نقل مىکنیم:
یکى از آنها دولت فرانسه است و علت این که از میان تمام کشورها، فرانسه را انتخاب کردیم، این است: چون ملت فرانسه همان ملتى است که اعلامیه حقوق بشر را به جهان و جهانیان اعلام داشته و راه و رسم آزادى طبقات زحمکتش را به ملتهاى اروپا آموخته است . اکنون توجه خوانندگان عزیز را به فجایع و جنایات دولتخونآشام فرانسه در جنگ «الجزایر» جلب مىکنیم:
«... فرانسویها همه مردم یک شهر کوچک را جمع کرده و به سوى بیابانى که آب و باتلاق داشت، سوق دادند، قبلا نیز در آن باتلاقها نفت ریخته بودند وقتى که مردم، اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، به آنجا رسیدند همه را به مسلسل بستند، مردم بىسلاح و بىپناه، خود را به آب و باتلاق انداختند ولى فرانسویها باتلاقها را آتش زدند و سرانجام معلوم شد که عده افرادى که کشته و یا غرق شده یا سوختند 70هزار نفر بوده است» (14) .
علاوه بر کشتارهاى دستهجمعى، و بمباران دهات و اعدام افراد ارتش آزادیبخش، شکنجههاى ناجوانمردانهاى که فرانسویها بر ضد افراد ملى روا مىداشتند، خاطره شکنجههاى سازمان مخوف «انگیزیسیون» را تجدید مىکند . مثلا فرانسویها پوستسر «ابنالمهدى» یکى از رهبران انقلاب را در الجزائر کندند ولى چون او اسرار انقلابیون را فاش نساخت میله آهنى را در آتش گداختند و به حلق او بردند تا درگذشت و همچنین یکى دیگر از مجاهدین را از پا به سقف آویزان کردند و چون مخزن اسلحه مجاهدان را نشان نداد، سر او را در آتش فرو بردند تا جا به جا سوخت و یکى دیگر را پس از شکنجههاى غیر انسانى، چون اقرار نکرد، با دینامیت تکهتکه ساختند! و مجاهد جوان «جلاد احمد» را به درختى بستند و یک بازویش را هم به ماشین بستند و چون در آن حال، حاضر به اقرار نشد، جیب به حرکت درآمد و بازوى وى از بیخ کنده شد و او پس از تحمل درد و عذاب در اثر خونریزى درگذشت (15) .
از همه فجیعتر و جنایتبارتر و در عین حال براى مسلمانان تاسفانگیزتر دستور فرمانده ارتش فرانسه بود، این داستان تاسفآور و غمانگیز را از زبان یک نفر سرباز مسلمان که خود شاهد این جریان دردناک بود، بشنویم:
او مىگوید: «در رباط مراکش شبى که لژیون ما وارد شهر شد، فرماندهى کل به منظور جلب رضایتسربازان و به عنوان پاداش اجازه داد هر سربازى زنى را پسندید به زور همراه ببرد و من ضجه همکیشان مسلمان خود را که مىدیدم زن و دختر و خواهرشان را مىربایند، هرگز فراموش نمىکنم» (16) .
اینها نمونههائى از جنایات و فجایع و اعمال غیر انسانى ملتى است که انقلاب کبیر فرانسه را به وجود آوردهاند! !
بد نیست نمونهاى هم از جنایات و اعمال غیر انسانى یکى دیگر از ابرقدرتهاى دنیا را ذکر کنیم:
در جنگ ویتنام تمام مقررات اخلاقى و انسانى و قراردادهاى بینالمللى زیرپا نهاده شد، درندهخوئى و قساوت و آدمکشى و خونریزى را به جائى رساندند که حتى بیمارستانها و مدارس، درمانگاهها، داروخانهها، کلیساها خانههاى مسکونى و بالاخره کلیه مراکز بدون دفاع، مردم این سرزمین را بمباران کرده و از بین بردند .
در اینجا براى آگاهى بیشتر خوانندگان به نتایج ناشى از حملات هوائى به ویتنام شمالى، قسمتى از گزارش چهارمین کمیسیون تحقیق دادگاه بینالمللى علیه جنایات جنگ در ویتنام شمالى است، به اختصار توضیح مىدهیم:
استان «نگه آن NGHEAN » شامل 17 بخش و 122000 نفر جمعیت دارد . در سال 6 - 1965 طى 6206 حمله هوائى مواد منفجره روى نواحى مختلف این استان پرتاب شده است:
46855 بمب انفجارى; 28831 بمبهاى تاخیرى وگلولههاى مختلف 34728راکت موشک 71 بمب ناپالم ...
بالاخره خسارات وارده به استان مزبور در اثر حملات هوائى به شرح زیر بوده است:
تخریب 10379 امکنه مسکونى; 8 بیمارستان، یک آسایشگاه جذامیان; 3 داروخانه; 2 درمانگاه; 28 کلیسا; 66 مدرسه; و همچنین غرق 743 قایق ماهیگیرى .
طى همین مدت به تاسیسات و شبکههاى آبیارى 893 فقره حمله هوائى شده که در هفت مورد، خساراتى به تاسیسات مزبور وارد شده است (17) .
اینها نمونههائى از جنایات و فجایع دولتهاى بزرگ دنیاى امروز است . اگر کسى جنگهاى اسلامى را با جنگهاى دنیاى امروز مقایسه کند، قهرا متوجه مىشود که هیچ نوع شباهتى بین جهاد اسلامى و جنگهاى خطرناک و خانمانسوز دنیاى امروز نیست .
3 - جنگهاى میکربى و شیمیائى و اتمى در اسلام ممنوع است
در عصر حاضر، سلاحهاى ویرانگرى اختراع شده است که طبق اظهار صاحبنظران و کارشناسان، سلاحهاى موجود براى نابودى و کشتار، چهاربرابر جمعیت فعلى دنیا کافى است (18) . سلاحهاى هستهاى خطر انهدامى جنگها را بر پایهاى باورنکردنى بالا برده است . امروز جنگهاى میکربى و شیمیائى بشر را به مرگ و نیستى تهدید مىکند .
هنوز سر و صدائى که آزمایش بمب 50 مگاتنى شوروى در جهان برپا نمود از خاطرهها محو نشده است کسانى که با روزنامهها و جراید سرو کار دارند، هر آن منتظرند که بدانند انفجار هستهاى که امروز انجام مىشود، درآینده چه خطرى خواهد داشت؟ خطر انفجار هستهاى به قدرى ویرانگر است که ممکن است پس از گذشت زمان زیادى، اثرات انفجار، همراه باران یا برف و یا طوفان و زلزله، بلاى جان مردم شود!
حتما به خاطر دارید که چندى قبل شوروى پس از تبلیغات دامنهدارى در ناحیه (نوایازملیا) در قطب شمال بمبى منفجر نمود، در حدود 2500 برابر بمبى که آمریکائىها در «هیروشیما» منفجر کردند و آن فاجعه عظیم و فراموش نشدنى را ببار آوردند و در ظرف مدت چند دقیقه دویست هزار نفر را نابود کردند و چند هزار نفر را تا آخر عمر معلول ساختند و هنوز نوزادان عجیبالخلقه که زائیده و محصول آن انفجار مىباشد، پا به عرصه وجود مىگذارند . با این حال آزمایشات اتمى ادامه دارد و اثرات مرگبار این قبیل آزمایشها در آینده هویدا مىگردد و اگر بمبهاى مگاتنى در فضاى بالاى جو منفجر شود، اثراث رادیواکتیو سالها باقى مانده، کمکم در نتیجه تغییر جهت، مشکلات جوى ببار مىآورد و اگر این آزمایشها در فضاى پائین جو صورت بگیرد، فضا آلوده و مسموم مىشود و باعث تلفات مىگردد (19) .
گویند: بمب دیگرى به نام «بمب نوترونى» اختراع شده که فقط موجودات زنده را در میدن عمل از بین مىبرد و کوچکترین آسیبى به «اشیاء بىجان و با ارزش» مانند کارخانهها و خانهها و غیره نمىرساند (20) .
مىبینیم که در دنیاى مادى امروز اشیاى بىجان و با ارزش از جان صدها میلیون انسان که در جنگ آینده احتمالا کشته خواهند شد، بیشتر ارزش دارد و لذا براى حفظ آنها نقشهها کشیدهاند ولى براى حفظ جان بشر بىگناه هیچگونه صحبتى در کار نیست .
خلاصه در دنیاى به اصطلاح متمدن امروز، اینگونه سلاحهاى خانمان برانداز و خطرناک وجود دارد، زیانهاى جنگ به مراتب افزوده شده و وحشت و نگرانى بشریت از کابوس وحشتزاى جنگهاى امروز فوقالعاده شدت یافته است .
با اینحال همه کوششها و تلاشهاى شوراى امنیتسازمان ملل متحد و تشکیل کنفرانسها و فعالیت دولتهاى صلحدوست دنیا درباره خلع سلاح عمومى و منع آزمایشات اتمى جنگهاى میکربى و شیمیائى به جائى نرسیده است .
حال باید دید نظر اسلام در این مساله چیست؟ احتیاج به گفتگو ندارد که جنگهاى میکربى و شیمیائى و اتمى از نظر اسلام ممنوع است زیرا:
اولا: استفاده از اینگونه وسائل خطرناک در میدان جنگ برخلاف اصول اخلاقى و انسانى است که اسلام پایهگذار آن است، رهبرى که قبل از هر جنگ دستور مىدهد و تاکید مىکند که هیچوقت درختان میوه را از جا نکنید و به زراعت دشمن آتش نزنید و حیوانات را از بین نبرید و کفار را مثله و ناقصالاعضاء نکنید و بر نفوس مردم بىاحترامى روا ندارید، جان یک نفر عزیزتر و بهتر از هر پیروزى است و در تقسیم اسرا دستور مىدهد که فرزندان را از مادرانشان جدا نکنید ... هیچوقت راضى نمىشود در جنگها از نوع وسائل ویرانگر استفاده شود و باعث ویرانى شهرها و قتل مردم غیر نظامى از زن و مرد و کودکان بىگناه و بیماران و نابودى حیوانات و درختان گردد، اینگونه جنایات اساسا با منطق و روش کلى اسلام سازگار نیست .
ثانیا: هرچند اینگونه وسائل ویرانگر در زمان پیشوایان اسلام اختراع نشده بود و اینها از فرآوردههاى تمدن جدید است، ولى در این باره حدیثى نقل شده است که مىتواند مدرک و دلیل این مساله باشد:
امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان على علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: «نهى رسولالله یلقىالسم فى بلاد المشرکین» (21) «رسول گرامى از انداختن سم به شهرهاى کفار نهى فرموده است» .
به همین دلیل مرحوم علامه حلى بهطور کلى استعمال زهر را در مورد دشمن به هر شکلى که باشد، حرام دانسته است (22) .
و همچنین «خلیل» فقیه مالکى تاکید مىکند که نباید از «زهر» در جنگ استفاده شود (23) .
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که پایهگذار مکتب فضیلت و انسانیت است، این اصول اخلاقى و انسانى را مراعات کرده و به سربازان اسلام اجازه نداده است که در جنگهاى از سم به عنوان سلاح استفاده کنند، زیرا سم چیزى است که اگر مورد استعمال قرار بگیرد، به ضرر مردم یک شهر و حتى جانداران تمام مىشود و باعث هلاکت غیر نظامى از زنان و مردان و کودکان بىگناه و بیماران و حیوانات مىگردد .
روى این جهت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از انداختن سم به بلاد کفار نهى کرده است و البته در اینجا (مثل سایر جاها) اسلام به سم نظر خاصى ندارد، بلکه آنچه اصالت دارد، این است که نباید مسلمانان در میدان جنگ از سلاحهائى استفاده کنند که باعث از بین رفتن مردم غیر نظامى و ویرانى شهرها و آبادیها گردد .
آن روز این عمل ضد انسانى، به وسیله سم انجام مىگرفت ولى امروز اگر از این سلاحهاى هستهاى استفاده بشود، باید فاتحه جهان بشریتخوانده شود و در ظرف چند ساعت میلیونها نفوس بشرى محو و نابود گشته و شهرها و کشورها با خاک یکسان مىگردد .
آن رهبر انساندوستى که راضى نمىشود در شهر دشمن سم ریخته شود، مسلما راضى نمىشود از اینگونه سلاحهاى ویرانگر و جهنمى امروز، استفاده کنند و جهانى را به ویرانى و نابودى بکشند .
پىنوشت:
1) اصول روانکاوى: ص 378 - 379 .
2) مجله لوک: مورخ 5 آوریل 1966م .
3) سوره بقره: آیه 189 .
4) سوره بقره: آیه 191 .
5) سوره مائده: آیه 8 .
6) نگاهى به تاریخ جهان، فصل جنگ، ص 18 - 1914 .
7) سوره نصر: آیه 1 - 3 .
8) وسائل الشیعة، کتاب جهاد، باب18، حدیث2، ج11، ص 48 .
9) قال وجدت امراة مقتولة فى بعض مغازى رسولالله صلى الله علیه و آله فنهى رسولالله عن قتل النساء و الصبیان . کنزالعمال، ج4، ص 391 - 11071 .
10) این روایت را سید قطب در کتاب «اسلام و صلح جهانى» نقل کرده، ص 273 - با کمى تفاوت کنزالعمال، ج4، ص 482 .
11) وسائل الشیعة: ج11، ص 43 - کتاب الجهاد، باب 15، حدیث2 .
12) سیره ابن هشام: ج2، ص 304 .
13) وسائل الشیعه: ج11، ص 43 و 45، کتاب جهاد، باب15، حدیث3 .
14) رافعى، شیخ مصطفى، استاد دانشگاه کنعان، الاسلام انطلاق لا جمود، ص 92، طبع بیروت .
15) حرب الاباده فى الجرائد، ص 74 - 75 نشریه جبهه آزادیبخش .
16) حسن صدر، مردان مجاهد، ص4 .
17) دادگاه راسل: ص 226 .
18) طبق نوشته: پراک چیزم استاد دانشگاه ویکتوریا طبق نقل خواندنیها، شماره 70 ، سال 32 .
19) مجله مهنامه ارتش، شماره12، سال 40 .
20) از روزنامه «نیویورک هرالدتریبون» به نقل اسلام و صلح جهانى، مقدمه 25 .
21) وسائل الشیعة، ج11، ص46، باب 16 ، حدیث 1 .
22) تبصرةالمتعلمین، علامه حلى، ص 103، چاپ دمشق .
23) کتاب الاکلیل شرح مختصر خلیل: مجد الامیر .
همچنین ملتى اخلاقى مىشود که ضعیف و مغلوب باشد و چنین ملتى از ظلم و فساد اخلاق بشر نوحهسرائى مىکند . برعکس ملت فاتح و نیرومند که اخلاق پیش او مفهومى ندارد، بلکه تعدیات و جنایات خود را شجاعت نامیده به خود مىبالد، خصوصا به هنگام جنگ به جنایتهائى مرتکب مىشوند که حیوانات وحشى از آن شرم دارند .
این مطلب نظر روانشناسان را نیز به خود جلب کرد . چنان که «فروید» روانکاو معروف طى گفتارى در این باره چنین توضیح مىدهد:
«دولت و حکومتبه هنگام جنگ آنچه را که در زمان صلح براى افراد ممنوع است، مجاز مىشمرد . بدینسان افراد با نهایت تنفر مىتوانند از آنچه که در زمان صلح به شکل مبهمى احساس مىنمودند در هنگام جنگ بدان پى برده و بفهمند که اگر حکومت از شرارت و ظلم و تعدى افراد جلوگیرى مىکند، نه به خاطر این است که نظرش مبارزه با ظلم وتعدى یا مناهى اخلاقى باشد، بلکه قصد دارد همانسان که نمک و دخانیات را انحصار خود مىسازد، ظلم و ستمگرى را هم منحصر به خود نماید . دولتها با هر حکومتى در هنگام جنگ هرگونه وقاحت و ستمگرى و بىشرمى را که موجب هتک حیثیت و آبروى افراد مىشود، براى خود مجاز و آزاد مىشمارند . و در برابر دشمن نه این که به ظلم و ستم اقناع شوند، بلکه از هرگونه نیرنگ و دروغهاى بىشرمانه هم فروگذار نمىکنند . دولت در اینگونه مواقع حداکثر اطاعت و فرمانبرى را به افراد تحمیل نموده و آنان را به فداکارىهایى وا مىدارند . اما در مقابل این همه، با آنان رفتارى ناشایسته پیش گرفته و با پنهان نمودن حقیقت و تفتیش و تحت نظر گرفتن عقاید و آراى آنها تحلیلشان مىبرد، در بین این مضیقههاى فکرى و ناراحتیهاى روحى، اخبارى دروغ پخش نموده و افراد را تحریک به جنگ و تهاجم بر ملتى دیگر مىنماید .
دولت عهدنامهها و قراردادهایى را که با سایر دول داشت، بر اثر احساس قدرت و شهوت استیلاى بر دیگران بدون واهمه و ترس نقض نموده و افراد را وامىدارد تا بر اثر احساس میهنپرستى این عمل او را تایید و تصدیق نمایند» (1) .
چنانکه در جنگهاى ننگین و منفور تاریخ و جنگهاى استعمارى جنایتبار دنیاى امروز نمونههاى بارزى از این نوع توحش، زیاد به چشم مىخورد . مثلا همانها که در حال عادى نقش کبوتران صلح را بازى مىکردند و پیوسته دم از صلح و خلع سلاح عمومى مىزدند ولى براى توسعه نفوذ خود و حفظ منافع خود در کشورهاى جهان سوم، بىرحمانهترین جنگ تاریخ را شعلهور ساختند که در ادوار تاریخ بشر جنگى بدین شناعتبدون تناسب نیروى طرفین، کمتر دیده شده است .
آرى در نظام جنگى امروز، هیچ اصول اخلاقى و انسانى مراعات نمىشود . در قدیم جنگها، ماهیت و انگیزه آنها هرچه بود «مردانه بود» جواب تیر و کمان را تیر و کمان مىداد جواب نیزه را نیزه، یعنى سلاحهاى جنگى همه از یک نوع بودند، حتى گاهى این را نامردى و برخلاف انسانیت مىدانستند که یکى سواره باشد و دیگرى پیاده، لیکن امروز که دنیا به تمدن خود مىنازد، ممکن است در یک طرف سهمگینترین سلاحهاى روز، به کار افتد و در طرف مقابل ابزارهائى که در حکم سلاحهاى اولیه است .
ژنرال «ریجوى» فرمانده نیروى آمریکا، جنگ ویتنام را از جنبه اخلاقى مورد بررسى قرار داده، مىگوید:
«رهبران ما، از نتایج اعمال و اقدامات خود، آگاه نیستند و در به کار بردن وسائل و نیروهاى تخریبى و انهدامى، عامل اخلاقى ناشى از این کار را ارزیابى نمىکنند، من به اعتقاد کامل مىگویم که ما از لحاظ وضع فعلى و نیز از جنبه رعایت اصول اخلاقى، مجبور نیستیم یک ملت کوچک آسیائى را براى برگرداندن به «عصر حجر» بمباران کنیم» (2) .
جهاد در چهارچوبه اصول اخلاقى
مهمترین چیزى که جهاد اسلامى را از جنگهاى دیگر تاریخ متمایز مىسازد، همان سیطره عامل اخلاقى بر روابط بینالمللى و مقررات رزمى در ایام جنگ است .
اسلام حتى در بحبوحه جنگ نیز فراموش نمىکند که هدفش اصلاح جامعه بشرى و ترویج فضائل اخلاقى و انسانى است و این هدف مقدس را لحظهاى از نظر دور نداشته و در هر موقع و در هر شرائط این اصل اساسى را مراعات مىکند و در دوران جنگ نیز مبانى انسانى و اخلاقى را عملا در میان بشر استوارتر و محکمتر مىسازد و از این راه روح مردم بىغرض را تسخیر مىکند .
اسلام خساراتى را که در طى جنگها تحمل کرده است، به وسیله نیروى «اخلاق» در طول تاریخ جبران مىنماید بهطورى که اگر شخص منصفى به قانون جهاد اسلامى و روش جنگهائى که در صدر اسلام اتفاق افتاده است نظر کند، قهرا متوجه عظمت قانون اسلام خواهد شد و درک خواهد کرد که جنگهاى اسلامى اساسا شباهتى به جنگهاى منفور جهان امروز ندارد .
جهاد اسلامى بر چهار پایه و اصل استوار است: یکى از آنها، مراعات مقررات اخلاقى و انسانى است . قرآن مجید در طى یک آیه بهطور روشن و مؤکد مشخصات چهارگانه جنگهاى اسلامى را بیان مىکند:
«و قاتلوا فى سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین» (3) .
«جنگ کنید در راه خدا با کسانى که با شما جنگ مىکنند و تجاوز و تعدى ننمائید، قطعا خداوند تعدى کنندگان را دوست نمىدارد» .
در این آیه چهار رکن اساسى (جهاد) روشن است:
1 - عمل: «قاتلوا» جنگ کنید .
2 - هدف: «فى سبیلالله» در راه خدا .
3 - طرف: «الذین یقاتلونکم» کسانى که با شما جنگ مىکنند .
4 - حدود: «لا تعتدوا» تعدى و تجاوز نکنید .
اصل چهارم، همان اصل اخلاقى است که اسلام آن را در جهاد به رسمیتشناخته است قرآن بعد از سه آیه دیگر به مراعات این اصل توصیه مىکند و مىفرماید:
«به محض این که طرف دست از تجاوز و سرسختى برداشت، خدا بخشنده و مهربان است، شما هم باید مثل او باشید . جز بر ستمکاران با دیگرى نباید دشمنى بکنید و از خدا بپرهیزید که خدا پرهیزکاران را دوست مىدارد» (4) .
کلمه «تقوى» که در انتهاى آخر این آیه به صورت پایاننامه ذکر شده است، از «وقایه» به معنى ترمز کردن و خوددارى است .
آرى آنجا که خشم و غضب و خودخواهى به جوش آید و نفس انتقامجوئى بشرى تمایل به انحراف در جهتسختگیرى و کینهتوزى و آزار پیدا کند، باید عاملى در نهاد انسان باشد که از طغیان خشم و غضب جلوگیرى کند و در نتیجه جلو انحرافات گرفته شود .
قرآن کریم به سربازان و ارتش اسلام تاکید مىکند که حتما باید در میدان نبرد نیز اصول اخلاقى و انسانى را مراعات کنند و تقوى و فضیلت و اصول انسانیت را فراموش ننمایند . و در بحبوحه جنگ با دشمن، عدل و تقوى و فضیلت را به دادرسان و مجاهدان اسلامى سفارش مىکند:
«... و لا یجرمنکم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى ...» (5) .
«دشمنى یک قوم نباید سبب بشود که شما از عدل وانصاف دور بشوید، عدالت کنید که آن به تقوى نزدیکتر است» .
و ضمنا این طرز فکر و دستورالعملها را با کلامى که «نهرو» در کتاب خود از قول یکى ژنرال انگلیسى نوشته است، مقایسه کنید:
«در جنگ پیروزى غیر ممکن است مگر با استفاده از جعلیات یا به وسیله تزویر و دروغگوئى و پنهان داشتن حقیقت ... براى یک ملتبزرگ در موقعى که سرنوشتش به قمار گذارده شده پایبند اصول اخلاقى بودن یا نبودن موضوعى نیست که مهم شمرده شود» (6) .
بهطور کلى قرآن و سنت پیغمبر صلى الله علیه و آله نه تنها انتقامگیرى و شکنجه و اسراف در قتل را در دوران فتح و پیروزى اجازه نمىدهد، بلکه با هر فکر برترى جوئى شخصى و خودخواهى شدیدا مخالف است و این مطلب به روشنى از آخرین سورهاى که در پایان بعضى از فتوحات رسول اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده، استفاده مىشود:
«اذا جاء نصر الله و الفتح× و رایت الناس یدخلون فى دین الله افواجا× فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا» (7) .
«زمانى که یارى خدا و پیروزى رسید و مردم را دیدى گروهگروه داخل دین خدا مىشوند، پس (به شکر پروردگار) تسبیح نما و از او آمرزش بخواه، زیرا که او بسیار توبهپذیر است» .
بدینترتیب صفحه آخر مبارزات و جنگهاى پیغمبر به صفحه اول دعوت او برمىگردد و معلوم مىشود که جنگهاى اسلام براى کشورگشائى و فرمانروائى و انتقامجوئى یا تحمیل عقیده و برترىطلبى نبوده است .
خلاصه جنگ و خونریزى از نظر اسلام منفور است و تا مجبور نشود به آن اقدام نمىکند و در صورت اقدام نیز فقط به اندازه ضرورت بهرهبردارى مىکند و در همهحال مسلمانان را به مراعات اصول اخلاقى و انسانى دعوت مىنماید . و اینک به ذکر مواردى از برنامههاى اخلاقى و انسانى جهاد مىپردازیم:
1 - چه افرادى مصونیت دارند؟
افراد ناتوان مانند کودکان، زنان، بیماران، پیران، دیوانگان و دیرنشینان مصونیت دارند و لشگر اسلام حق ندارد به عنوان تضعیف دشمن، متعرض آنان گردد . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: «اقتلوا المشرکین و استحیوا شیوخهم و صبیانهم» (8) . «به هنگام نبرد کفار را به قتل برسانید ولى پیرمردان و پیرزنان و اطفال خردسال را نکشید» .
یکى از یاران پیغمبر به نام «رباح بن ربیعه» نقل مىکند: در یکى از جنگها با پیامبر بودم، پیامبر جنازه زنى را دید بسیار ناراحتشد و فرمود: چرا این زن را کشتهاند اینکه سزاوار کشتن نبود همان وقت رسول خدا از کشتن زنان و کودکان نهى فرمود (9) .
باز در یکى از غزوات پیغمبر گزارش دادند که دخترى را میان صفها کشتهاند، پیغمبر شدیدا ناراحتشد، اصحاب عرض کردند: اى رسول خدا صلى الله علیه و آله چرا ناراحتشدید او دختر یکى از مشرکان و کفار بود، فرمود: «این حرف چه معنى دارد؟ اینها هنوز بر فطرت پاک خود هستند، مگر شما فرزندان مشرکان نبودید؟ هرگز کودکان را نکشید ...» (10) .
2 - احساسات باید کنترل شود
مسلمانان حق ندارند روى غضب و کینه مرتکب کارى شوند که برخلاف اصول اخلاقى و انسانى است و لذا «مثله» کردن دشمن (بعد از کشتن، اعضاى بدن او را قطع کردن) و خیانت نسبتبه او و همچنین از بین بردن حیوانات اهلى و بریدن درختان و سوزانیدن کشت و زرع و بستن آب به روى دشمن و تعقیب مجروح و فحش و دشنام به آنان اکیدا ممنوع است .
امام صادق علیه السلام مىفرماید: هر موقع که رسول خدا مىخواست لشگرى اعزام کند، آنها را در مقابل خود مىنشاند فرمانده و سپاه را به تقوا و پرهیزکارى امر مىنمود و مىفرمود:
«سیروا بسمالله و بالله و فى سبیلالله و على ملة رسول الله لا تغلوا و لا تمثلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شیخا فانیا و لا صبیا و لا امراة و لا تقطعوا شجرا الا ان تضطروا الیها و ایما رجل من ادنى المسلمین او افضلهم نظر الى احد من المشرکین فهو جار حتى یسمع کلام الله فان تبعکم فاخوانکم فى الدین و ان ابى فابلغوه مامنه و استعینوا بالله» (11) .
«به نام خدا حرکت کنید و به نام خدا و در راه خدا جنگ کنید، یعنى هدف شما خدا باشد و در غنایم نسبتبه یکدیگر خیانت ننمائید و هیچ مقتولى را «مثله» (یعنى گوش و بینى و سایر اعضاى آنان را نبرید) و پیمانهاى خود را نشکنید، پیرمردان و پیرزنان و کودکان را نکشید و هیچ درختى را قطع نکنید مگر این که ناچار باشید و هر کس از مسلمانان اگرچه یک فرد عادى باشد، به یکى از کفار براى استماع کلام خدا امان داد، امان او را محترم شمارید، اگر اسلام را پذیرفتبرادر دینى شماست و گرنه او را به محل خود باز گردانید و از خداوند طلب یارى کنید .
بعد از جنگ «بدر» ، «عمربنخطاب» دستخوش تعصب شد و از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواست تا اجازه دهد دندانهاى پیشین «سهیل بن عمرو» خطیب مکه را بکنند و زبانش را از بیخ بیرون آورند تا سهیل بن عمرو در هیچ کجا قادر نباشد بر ضرر پیامبر اسلام خطبه ایراد کند، پیامبر خدا جواب داد: «لا امثل به فیمثل الله بى و ان کنت نبیا» (12) . «من کسى را مثله نمىکنم و اعضاى بدنش را نمىبرم، زیرا در آن صورت خداوند مرا مثله مىکند اگرچه پیغمبر باشم» .
رسول خدا صلى الله علیه و آله قبل از جنگ به سپاه مسلمین چنین دستور مىداد:
«به کودکان و زنان و ضعیفان و پیرمردان و پیرزنان رحم کنید . و تاکید مىفرمود: هیچ وقت درختان میوه را از جا نکنید درختان نخل را نسوزانید و با آب غرق نکنید، کشت و زرع را آتش نزنید، چه مىدانید شاید خودتان هم به آنها محتاج شوید، حیوانات حلالگوشت را جز در موارد ضرورت ذبح نکنید» (13) .
این دستورات و تعالیم عالیه اسلامى را با اعمال وحشیانه و هراسآور جنگهاى دنیاى متمدن امروز، مقایسه کنید آن وقت موقعیت و اهمیت قوانین اسلام به خودىخود روشن مىگردد .
در اینجا فقط به جنایات و فجایع دو دولتبزرگ اشاره مىکنیم، البته شمردن تمام جنایات این دو ابرقدرت از عهده این مقال خارج است، ولى نمونههائى از آن را در اینجا نقل مىکنیم:
یکى از آنها دولت فرانسه است و علت این که از میان تمام کشورها، فرانسه را انتخاب کردیم، این است: چون ملت فرانسه همان ملتى است که اعلامیه حقوق بشر را به جهان و جهانیان اعلام داشته و راه و رسم آزادى طبقات زحمکتش را به ملتهاى اروپا آموخته است . اکنون توجه خوانندگان عزیز را به فجایع و جنایات دولتخونآشام فرانسه در جنگ «الجزایر» جلب مىکنیم:
«... فرانسویها همه مردم یک شهر کوچک را جمع کرده و به سوى بیابانى که آب و باتلاق داشت، سوق دادند، قبلا نیز در آن باتلاقها نفت ریخته بودند وقتى که مردم، اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، به آنجا رسیدند همه را به مسلسل بستند، مردم بىسلاح و بىپناه، خود را به آب و باتلاق انداختند ولى فرانسویها باتلاقها را آتش زدند و سرانجام معلوم شد که عده افرادى که کشته و یا غرق شده یا سوختند 70هزار نفر بوده است» (14) .
علاوه بر کشتارهاى دستهجمعى، و بمباران دهات و اعدام افراد ارتش آزادیبخش، شکنجههاى ناجوانمردانهاى که فرانسویها بر ضد افراد ملى روا مىداشتند، خاطره شکنجههاى سازمان مخوف «انگیزیسیون» را تجدید مىکند . مثلا فرانسویها پوستسر «ابنالمهدى» یکى از رهبران انقلاب را در الجزائر کندند ولى چون او اسرار انقلابیون را فاش نساخت میله آهنى را در آتش گداختند و به حلق او بردند تا درگذشت و همچنین یکى دیگر از مجاهدین را از پا به سقف آویزان کردند و چون مخزن اسلحه مجاهدان را نشان نداد، سر او را در آتش فرو بردند تا جا به جا سوخت و یکى دیگر را پس از شکنجههاى غیر انسانى، چون اقرار نکرد، با دینامیت تکهتکه ساختند! و مجاهد جوان «جلاد احمد» را به درختى بستند و یک بازویش را هم به ماشین بستند و چون در آن حال، حاضر به اقرار نشد، جیب به حرکت درآمد و بازوى وى از بیخ کنده شد و او پس از تحمل درد و عذاب در اثر خونریزى درگذشت (15) .
از همه فجیعتر و جنایتبارتر و در عین حال براى مسلمانان تاسفانگیزتر دستور فرمانده ارتش فرانسه بود، این داستان تاسفآور و غمانگیز را از زبان یک نفر سرباز مسلمان که خود شاهد این جریان دردناک بود، بشنویم:
او مىگوید: «در رباط مراکش شبى که لژیون ما وارد شهر شد، فرماندهى کل به منظور جلب رضایتسربازان و به عنوان پاداش اجازه داد هر سربازى زنى را پسندید به زور همراه ببرد و من ضجه همکیشان مسلمان خود را که مىدیدم زن و دختر و خواهرشان را مىربایند، هرگز فراموش نمىکنم» (16) .
اینها نمونههائى از جنایات و فجایع و اعمال غیر انسانى ملتى است که انقلاب کبیر فرانسه را به وجود آوردهاند! !
بد نیست نمونهاى هم از جنایات و اعمال غیر انسانى یکى دیگر از ابرقدرتهاى دنیا را ذکر کنیم:
در جنگ ویتنام تمام مقررات اخلاقى و انسانى و قراردادهاى بینالمللى زیرپا نهاده شد، درندهخوئى و قساوت و آدمکشى و خونریزى را به جائى رساندند که حتى بیمارستانها و مدارس، درمانگاهها، داروخانهها، کلیساها خانههاى مسکونى و بالاخره کلیه مراکز بدون دفاع، مردم این سرزمین را بمباران کرده و از بین بردند .
در اینجا براى آگاهى بیشتر خوانندگان به نتایج ناشى از حملات هوائى به ویتنام شمالى، قسمتى از گزارش چهارمین کمیسیون تحقیق دادگاه بینالمللى علیه جنایات جنگ در ویتنام شمالى است، به اختصار توضیح مىدهیم:
استان «نگه آن NGHEAN » شامل 17 بخش و 122000 نفر جمعیت دارد . در سال 6 - 1965 طى 6206 حمله هوائى مواد منفجره روى نواحى مختلف این استان پرتاب شده است:
46855 بمب انفجارى; 28831 بمبهاى تاخیرى وگلولههاى مختلف 34728راکت موشک 71 بمب ناپالم ...
بالاخره خسارات وارده به استان مزبور در اثر حملات هوائى به شرح زیر بوده است:
تخریب 10379 امکنه مسکونى; 8 بیمارستان، یک آسایشگاه جذامیان; 3 داروخانه; 2 درمانگاه; 28 کلیسا; 66 مدرسه; و همچنین غرق 743 قایق ماهیگیرى .
طى همین مدت به تاسیسات و شبکههاى آبیارى 893 فقره حمله هوائى شده که در هفت مورد، خساراتى به تاسیسات مزبور وارد شده است (17) .
اینها نمونههائى از جنایات و فجایع دولتهاى بزرگ دنیاى امروز است . اگر کسى جنگهاى اسلامى را با جنگهاى دنیاى امروز مقایسه کند، قهرا متوجه مىشود که هیچ نوع شباهتى بین جهاد اسلامى و جنگهاى خطرناک و خانمانسوز دنیاى امروز نیست .
3 - جنگهاى میکربى و شیمیائى و اتمى در اسلام ممنوع است
در عصر حاضر، سلاحهاى ویرانگرى اختراع شده است که طبق اظهار صاحبنظران و کارشناسان، سلاحهاى موجود براى نابودى و کشتار، چهاربرابر جمعیت فعلى دنیا کافى است (18) . سلاحهاى هستهاى خطر انهدامى جنگها را بر پایهاى باورنکردنى بالا برده است . امروز جنگهاى میکربى و شیمیائى بشر را به مرگ و نیستى تهدید مىکند .
هنوز سر و صدائى که آزمایش بمب 50 مگاتنى شوروى در جهان برپا نمود از خاطرهها محو نشده است کسانى که با روزنامهها و جراید سرو کار دارند، هر آن منتظرند که بدانند انفجار هستهاى که امروز انجام مىشود، درآینده چه خطرى خواهد داشت؟ خطر انفجار هستهاى به قدرى ویرانگر است که ممکن است پس از گذشت زمان زیادى، اثرات انفجار، همراه باران یا برف و یا طوفان و زلزله، بلاى جان مردم شود!
حتما به خاطر دارید که چندى قبل شوروى پس از تبلیغات دامنهدارى در ناحیه (نوایازملیا) در قطب شمال بمبى منفجر نمود، در حدود 2500 برابر بمبى که آمریکائىها در «هیروشیما» منفجر کردند و آن فاجعه عظیم و فراموش نشدنى را ببار آوردند و در ظرف مدت چند دقیقه دویست هزار نفر را نابود کردند و چند هزار نفر را تا آخر عمر معلول ساختند و هنوز نوزادان عجیبالخلقه که زائیده و محصول آن انفجار مىباشد، پا به عرصه وجود مىگذارند . با این حال آزمایشات اتمى ادامه دارد و اثرات مرگبار این قبیل آزمایشها در آینده هویدا مىگردد و اگر بمبهاى مگاتنى در فضاى بالاى جو منفجر شود، اثراث رادیواکتیو سالها باقى مانده، کمکم در نتیجه تغییر جهت، مشکلات جوى ببار مىآورد و اگر این آزمایشها در فضاى پائین جو صورت بگیرد، فضا آلوده و مسموم مىشود و باعث تلفات مىگردد (19) .
گویند: بمب دیگرى به نام «بمب نوترونى» اختراع شده که فقط موجودات زنده را در میدن عمل از بین مىبرد و کوچکترین آسیبى به «اشیاء بىجان و با ارزش» مانند کارخانهها و خانهها و غیره نمىرساند (20) .
مىبینیم که در دنیاى مادى امروز اشیاى بىجان و با ارزش از جان صدها میلیون انسان که در جنگ آینده احتمالا کشته خواهند شد، بیشتر ارزش دارد و لذا براى حفظ آنها نقشهها کشیدهاند ولى براى حفظ جان بشر بىگناه هیچگونه صحبتى در کار نیست .
خلاصه در دنیاى به اصطلاح متمدن امروز، اینگونه سلاحهاى خانمان برانداز و خطرناک وجود دارد، زیانهاى جنگ به مراتب افزوده شده و وحشت و نگرانى بشریت از کابوس وحشتزاى جنگهاى امروز فوقالعاده شدت یافته است .
با اینحال همه کوششها و تلاشهاى شوراى امنیتسازمان ملل متحد و تشکیل کنفرانسها و فعالیت دولتهاى صلحدوست دنیا درباره خلع سلاح عمومى و منع آزمایشات اتمى جنگهاى میکربى و شیمیائى به جائى نرسیده است .
حال باید دید نظر اسلام در این مساله چیست؟ احتیاج به گفتگو ندارد که جنگهاى میکربى و شیمیائى و اتمى از نظر اسلام ممنوع است زیرا:
اولا: استفاده از اینگونه وسائل خطرناک در میدان جنگ برخلاف اصول اخلاقى و انسانى است که اسلام پایهگذار آن است، رهبرى که قبل از هر جنگ دستور مىدهد و تاکید مىکند که هیچوقت درختان میوه را از جا نکنید و به زراعت دشمن آتش نزنید و حیوانات را از بین نبرید و کفار را مثله و ناقصالاعضاء نکنید و بر نفوس مردم بىاحترامى روا ندارید، جان یک نفر عزیزتر و بهتر از هر پیروزى است و در تقسیم اسرا دستور مىدهد که فرزندان را از مادرانشان جدا نکنید ... هیچوقت راضى نمىشود در جنگها از نوع وسائل ویرانگر استفاده شود و باعث ویرانى شهرها و قتل مردم غیر نظامى از زن و مرد و کودکان بىگناه و بیماران و نابودى حیوانات و درختان گردد، اینگونه جنایات اساسا با منطق و روش کلى اسلام سازگار نیست .
ثانیا: هرچند اینگونه وسائل ویرانگر در زمان پیشوایان اسلام اختراع نشده بود و اینها از فرآوردههاى تمدن جدید است، ولى در این باره حدیثى نقل شده است که مىتواند مدرک و دلیل این مساله باشد:
امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان على علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: «نهى رسولالله یلقىالسم فى بلاد المشرکین» (21) «رسول گرامى از انداختن سم به شهرهاى کفار نهى فرموده است» .
به همین دلیل مرحوم علامه حلى بهطور کلى استعمال زهر را در مورد دشمن به هر شکلى که باشد، حرام دانسته است (22) .
و همچنین «خلیل» فقیه مالکى تاکید مىکند که نباید از «زهر» در جنگ استفاده شود (23) .
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که پایهگذار مکتب فضیلت و انسانیت است، این اصول اخلاقى و انسانى را مراعات کرده و به سربازان اسلام اجازه نداده است که در جنگهاى از سم به عنوان سلاح استفاده کنند، زیرا سم چیزى است که اگر مورد استعمال قرار بگیرد، به ضرر مردم یک شهر و حتى جانداران تمام مىشود و باعث هلاکت غیر نظامى از زنان و مردان و کودکان بىگناه و بیماران و حیوانات مىگردد .
روى این جهت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از انداختن سم به بلاد کفار نهى کرده است و البته در اینجا (مثل سایر جاها) اسلام به سم نظر خاصى ندارد، بلکه آنچه اصالت دارد، این است که نباید مسلمانان در میدان جنگ از سلاحهائى استفاده کنند که باعث از بین رفتن مردم غیر نظامى و ویرانى شهرها و آبادیها گردد .
آن روز این عمل ضد انسانى، به وسیله سم انجام مىگرفت ولى امروز اگر از این سلاحهاى هستهاى استفاده بشود، باید فاتحه جهان بشریتخوانده شود و در ظرف چند ساعت میلیونها نفوس بشرى محو و نابود گشته و شهرها و کشورها با خاک یکسان مىگردد .
آن رهبر انساندوستى که راضى نمىشود در شهر دشمن سم ریخته شود، مسلما راضى نمىشود از اینگونه سلاحهاى ویرانگر و جهنمى امروز، استفاده کنند و جهانى را به ویرانى و نابودى بکشند .
پىنوشت:
1) اصول روانکاوى: ص 378 - 379 .
2) مجله لوک: مورخ 5 آوریل 1966م .
3) سوره بقره: آیه 189 .
4) سوره بقره: آیه 191 .
5) سوره مائده: آیه 8 .
6) نگاهى به تاریخ جهان، فصل جنگ، ص 18 - 1914 .
7) سوره نصر: آیه 1 - 3 .
8) وسائل الشیعة، کتاب جهاد، باب18، حدیث2، ج11، ص 48 .
9) قال وجدت امراة مقتولة فى بعض مغازى رسولالله صلى الله علیه و آله فنهى رسولالله عن قتل النساء و الصبیان . کنزالعمال، ج4، ص 391 - 11071 .
10) این روایت را سید قطب در کتاب «اسلام و صلح جهانى» نقل کرده، ص 273 - با کمى تفاوت کنزالعمال، ج4، ص 482 .
11) وسائل الشیعة: ج11، ص 43 - کتاب الجهاد، باب 15، حدیث2 .
12) سیره ابن هشام: ج2، ص 304 .
13) وسائل الشیعه: ج11، ص 43 و 45، کتاب جهاد، باب15، حدیث3 .
14) رافعى، شیخ مصطفى، استاد دانشگاه کنعان، الاسلام انطلاق لا جمود، ص 92، طبع بیروت .
15) حرب الاباده فى الجرائد، ص 74 - 75 نشریه جبهه آزادیبخش .
16) حسن صدر، مردان مجاهد، ص4 .
17) دادگاه راسل: ص 226 .
18) طبق نوشته: پراک چیزم استاد دانشگاه ویکتوریا طبق نقل خواندنیها، شماره 70 ، سال 32 .
19) مجله مهنامه ارتش، شماره12، سال 40 .
20) از روزنامه «نیویورک هرالدتریبون» به نقل اسلام و صلح جهانى، مقدمه 25 .
21) وسائل الشیعة، ج11، ص46، باب 16 ، حدیث 1 .
22) تبصرةالمتعلمین، علامه حلى، ص 103، چاپ دمشق .
23) کتاب الاکلیل شرح مختصر خلیل: مجد الامیر .