از جمله مضامین و موضوعاتی که از دیرباز در ادبیات گسترده و پربار تعلیمی ـ عرفانی توجه کافی و وافی بدان ابراز گردیده است، مضمون خاموشی و سخن به مقتضای حال گفتن است. اهمیت و جای گاه خاموشی در پهنة ادب فارسی از گذشته تا حال، به اندازه ای بوده است که زندگی و مرگ افراد بشر را تعیین کرده، سعادت و شقاوت ابدی را در پی داشته است. شاعر و ادیب پرآوازه سبک هندی (اصفهانی)، صائب تبریزی با تکیه بر افکار و اندیشه های عرفانی مولانا در باب خاموشی و انوع سه گانه آن (زبان خاموش و ضمیر گویا ـ زبان و ضمیر خاموش ـ ضمیر خاموش و زبان گویا) و با بهره گیری از عناصر خیال شعری از جمله تشبیه تمثیل (اسلوب معادله) و تلمیح در دیوان خود، که بحق اطلاق نام «خاموشی نامه» بر آن بجا و شایسته می نماید، توانسته است رسالت خود را به عنوان ادیب و معلّمی که هم دم دارالامان خاموشی است، نسبت به مردم زمانه خویش و آیندگان، بخوبی و با استادی هر چه تمام تر ادا کرده باشد. نگارنده در این نوشتار به تفحّص در این زمینه هم راه با ذکر شواهدی از شاعران دیگر پرداخته است.