تداوم اثر قیام حسینی برای شکوفایی عقل
آرشیو
چکیده
متن
رمز جاودانگی انقلاب حسینی
در تاریخ، نبردها و کشتارهای بسیاری ثبت شده است که برخی از آنها به مراتب، جنایت بارتر، فجیعتر و گستردهتر از حادثهٴ عاشورا بوده و در آنها چندین برابر شهدای کربلا به خاک و خون کشیده شدهاند. مانند جنایت ها و کشتارهایی که مغولان انجام دادند، تا حدی که جناب «ابن ابی الحدید» معتزلی دربارهٴ خونریزیهای چنگیزیان و تاتارها، مینویسد: «من در دوران مغولان بودهام و جنایتهای آنان را دیدهام. آنچه دربارهٴ جنایتهای بُخْتُ النّصر در قدس و فلسطین نوشتهاند، شمّهای از کشتارها و ددمنشیهای گرگان خونآشام مغول است».
اما با اینکه در بستر تاریخ کشتار بیرحمانهٴ زیادی رخ داده است، همه آن جنگها و جنایتها در لا به لای کتابهای تاریخ دفن شده است. صرف مظلوم بودن افراد مقتول، موجب ماندن آنان در حافظهٴ روز گار نمیشود. بسیاری از مظلومان و ستمدیدگان تاریخ فراموش شدهاند و اکنون نامی از آنان برجای نمانده است؛ کسی که برای کشورگشایی و هدفهای غیر خدایی میجنگد، در تاریخ مدفون میشود.
تنها واقعهای که چونان نگینی بر انگشتری تاریخ میدرخشد و قدر اول آسمان جهاد و اجتهاد و قیام و اقدام است، همانا واقعهٴ عاشوراست؛ زیرا سالار شهیدان برای احیای دین خدا قیام کرد و از آنجا که دین الهی «حی لایموت» است، احیاگر دین نیز هرگز نمیمیرد و نامش برای همیشه بر جریدهٴ عالم ثبت است.
پس از واقعهٴ کربلا و شهادت امام حسین (علیهالسلام) و یارانش، امویان چنین میپنداشتند که اسلام نابود شده است و دیگر نشانی از آن برجای نخواهد ماند. یزید سرخوش از این پندار خام، طبل نابودی دین بر کوفت و چنین سرود:
لعبت هاشم بالملک فلا ٭٭٭٭ خبر جاء و لا وحى نزل[۲]
یعنی دین و حکومت از بازیچههای بنیهاشم بود و اکنون جز افسانهای از آن بر جای نمانده است. نه وحیی نازل شده و نه خبری آمده است؛ ولی پس از سخنان گهربار و حماسی امام سجّاد (علیهالسلام) و زینب (علیهاالسلام) یاوههای امویان باطل شد و دین، زندگی جاوید یافت.
زینب کبرا (علیهاالسلام) در دربار شام به امویان فرمودند: «به خدا سوگند! هر نیرنگی به کار بندید، هرگز نخواهید توانست نام و یاد ما را از خاطرها بزدایید». این سخن در اوج قدرت امویان بیان شد. در آن روزگار بخشهای عمدهٴ آسیای میانه و بخشهایی از اروپا در قلمرو حکومت اموی بود و همهٴ این بخشها به یزید مالیات میپرداختند. دو ابرقدرت ایران و روم فروپاشیدند و زیر سلطهٴ مسلمانان بودند و حکومت اموی تنها قدرت مطلق حاکم بر جهان بود. حضرت زینب (علیهاالسلام) در برابر چنین قدرتی، مقتدرانه چنین سخن گفت: «فَکِدْ کیدک و أسع سعیک و ناصب جهدک فوالله لاتمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا»[۳].
نام حسین (علیهالسلام) از پس غبار سالیان و قرون، همچنان شهرهٴ جهان است و به آزادگان سراسر گیتی فروغ امید میبخشد.
خلاصه آنکه: ۱/ آنچه در قلمرو تاریخ طبیعی است، محکوم دگرگونی و زوال است. ۲/ آنچه صبغهٴ فراطبیعی دارد، مصون از فناست. ۳/ سند این دو قضیه در متن آنها نهفته است؛ زیرا منطقهٴ طبیعتْ صحنهٴ جهش، حرکت، برخورد و سرانجام، زوال است و ساحت فراطبیعتْ میدان ثبات، تجرّد، دوام و خلود است؛ ﴿ما عندکم ینفد و ما عند الله باقٍ﴾[۴]. چیزی که برای وجه خداست از آسیب سیلان و حرکت مصون است؛ ﴿کلّ شیءٍ هالک إلاّ وجهَه﴾[۵].
راههای زنده نگاه داشتن نهضت
۱/ اهتمام به زیارت اربعین
امام حسن عسگری (علیهالسلام) فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم»[۶]؛ «نشانههای مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامهٴ نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم».
مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافهٴ نمازهای نافله است که جبرانکنندهٴ نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامهٴ نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان را به معراج میبرد.
موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجدهٴ بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمیگویند یا آهسته تلفظ میکنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب میداند.
مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمهٴ «الاربعین»، نشان میدهد که مقصود امام عسکری (علیهالسلام) اربعین معروف و معهود نزد مردم است.
اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانههای ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایهٴ این روایت، همانگونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهٴ کربلا نیز ستون ولایت است.
به دیگر سخن، براساس فرمودهٴ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): عصارهٴ رسالت (نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم)) قرآن و عترت است؛ «إنى تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتى أهل بیتى»[۷]. عصارهٴ کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصارهٴ عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (علیهالسلام) در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین میکنند.
دربارهٴ نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری میکند، مگر انسانهای نمازگزار که آنان میتوانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن بهدرآیند و مشمول رحمتهای خاص الهی باشند؛ ﴿إنّ الإنسان خلق هلوعاً ٭ إذا مسّه الشرّ جزوعاً ٭ و إذا مسّه الخیر منوعاً ٭ إلّا المصلّین﴾[۸].
زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز میدارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیهٴ مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راهها از ویژگیهای ممتاز آن حضرت (علیهالسلام) است.
خلاصه آن که رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیهٴ نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان (علیهالسلام) تعبیه شد؛ چنانکه منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسهٴ دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فى هواه».
ویژگی عدد چهل دربارهٴ امام حسین (علیهالسلام)
اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی (علیهالسلام) و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. اینها نشان میدهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.
در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کردهاند، چهل روز در مرگ آنان میگرید، ولی در شهادت امام حسین (علیهالسلام) آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در اینگونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنانکه نباید آن را انکار کرد.
توضیح آن که در سیارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ میدهد که با چشم عادی هرگز دیده نمیشود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها مینشینند. همانگونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خونْگریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمیشود.
اساساً امر ملکوتی را هرگز نمیتوان با ابزار مُلکی ادراک کرد. مثلا ً با دقیقترین و پیشرفتهترین فنّ رصد سپهر نمیتوان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنهای را نمیشود با هیچ رصدخانهای تصدیق یا تکذیب نمود. غرض آنکه معنای اشک ریزی یا خونباری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار میگیرد و هیچگاه استبعاد به جای استحاله نمینشیند. کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحبْبصران داشته باشد.
برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژهٴ خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینیاند. آنان اینگونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خونْگریه میکنند. از امام زمان (علیهالسلام) نیز نقل شده است که به امام حسین (علیهالسلام) عرض میکنند: اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون میگریم؛ «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً»[۹].
گفتنی است: گرامیداشت یاد متوفا پس از مرگ او در همهٴ ملل و ادیان رسمیت دارد و بعضی با گذشت یک ماه و بسیاری نیز پس از چهل روز از متوفای خود تجلیل میکنند. در میان مسلمانان، به ویژه شیعیان، پس از شهادت امامان معصوم (علیهمالسلام) در نخستین اربعین آنان مراسم گرامیداشت انجام میشده است؛ ولی شهادت امام حسین (علیهالسلام) این ویژگی را دارد که روز اربعین حسینی هر ساله تا قیامت ادامه خواهد داشت.
زیارت مأثور در اربعین
در روایات شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد؛ مانند خواندن زیارت مخصوص آن روز در پیش از ظهر که پس از آن دو رکعت نماز نیز خوانده میشود و دعا در آن وقت مستجاب است.
در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین (علیهالسلام) همان هدف رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. براساس قرآن و نهجالبلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است: یکی عالم کردن مردم و دیگری عاقل نمودن آنها با تهذیب نفس/
کسانی که علم ندارند، دستور خدا را نمیدانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند. برخی نیز عالمند، ولی در اثر نداشتن عقل به دانش خود عمل نمیکنند. از اینرو، انبیا (علیهمالسلام) برای تعلیم و نیز تزکیهٴ مردم مبعوث شدهاند که به مردم خوبیها را بشناسانند و راه خوب را به آنان بنمایانند تا مردم خوب بفهمند و به خوبیها عمل کنند. چنین جامعهای مهد پرورش اولیای الهی است.
در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) نقل شده که به خداوند عرض کرد: پیامبری مبعوث فرما که مردم را عالِم و مهذّب کند؛ ﴿ربّنا و ابعث فیهم رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم﴾[۱۰]. خداوند دعای آن حضرت را اجابت کرد و در سورهٴ «جمعه» فرمود: ﴿هو الذی بعث فی الأُمّیین رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین﴾[۱۱].
براساس این آیه، مردم حجاز، پیش از بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفتار دو مُعْضِل علمی و عملی بودند: یکی نادانی و دیگری گمراهی. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با تعلیم کتاب و حکمت آنها را از جهل رهانید و عالم کرد و نیز با تزکیهٴ نفس، آنان را از بیراهه به راه آورد و عادل کرد.
امیرمؤمنان (علیهالسلام) در تشریح بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فهدیهم به من الضلالة و أنقذهم بمکانه من الجهالة»[۱۲]؛ یعنی خداوند به دست پیامبرش مردم را عالِم و عادل کرد.
امام حسین (علیهالسلام) نیز که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و صاحب ولایت؛ «حسین منّى و أنا من حسین»[۱۳]، باید مردم را عالم و عادل کند؛ یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیآموزاند و آنان را اهل عمل کند.
همهٴ اهل بیت (علیهمالسلام) این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفهٴ خود عمل میکردند؛ ولی سیدالشهدا (علیهالسلام) افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار در شرایطی قرار گرفت که خون جگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا کرد. تنها آن حضرت (علیهالسلام) بود که هم مبارزهٴ فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.
چنانکه در زیارت اربعین آن حضرت میخوانیم: «فأعذر فى الدعا و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»[۱۴]؛ یعنی آن حضرت (علیهالسلام) با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ای خدا نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.
۲/ گریه بر امام حسین (علیهالسلام)
براساس نقلی معروف از حضرت سکینه (علیهالسلام) بالای بدن مطهّر امام حسین (علیهالسلام)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثهٴ تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونى»[۱۵]؛ «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛ زیرا اگر امام حسین (علیهالسلام) به خلافت میرسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.
بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثهٴ تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آنکه افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت (علیهالسلام) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیهالسلام) است و نتیجهٴ دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جانسوز کربلا هم بیاثر نباشد.
وجود مبارک سیدالشهداء (علیهالسلام) فرمودند: «أنا قتیل العبرة»[۱۶]؛ یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقهمندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود.
این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت (علیهمالسلام) در قلب شیعیان حضور پیدا میکند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (علیهمالسلام) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمیکند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده میگیرد و دلِ دوستان حسین بنعلی (علیهالسلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود میشود.
شرایط تداوم بخشی قیام حسینی
۱/ ترک دنیا
منشأ مبارزهٴ با دین، دوستی دنیاست؛ چنانکه منشأ یاری دین خدا ترک دنیاست. فرعون با آنکه میدانست حضرت موسی (علیهالسلام) بر حق است، ولی در برابر او ایستاد؛ ﴿و جحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلماً و علوّاً﴾[۱۷] و این نبود، جز در اثر محبت به دنیا.
سنّت عترت طاهرین (علیهمالسلام) خطرها و موانع پیشرفت خود را انسانهایی دانستند که محبت دنیا را در دل دارند و فریفتهٴ آن هستند. مرحوم کلینی نقل کرده است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حب الدنیا رأس کلّ خطیئة»[۱۸]. امام صادق (علیهالسلام) نیز در زیارت اربعین حضرت سید الشهدا (علیهالسلام) دشمنان و مانعان پیشرفت آن حضرت (علیهالسلام) را کسانی دانستهاند که مغرور دنیا شده بودند؛ «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا»[۱۹].
امام حسین (علیهالسلام) نیز در روز عاشورا فرمودند: دنیا فریبتان ندهد که بر ضد من قیام کنید. دنیا جایی است که هر کس به او اطمینان و امید داشته باشد، ناامید باز میگردد و هر کس در آن طمع کند، زیانکار میشود… شیطان بر شما مسلّط شده و خدای عظیم را از یاد شما برده است. [۲۰] نیز آن حضرت (علیهالسلام) در آخرین لحظات عمر شریف خود به امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند: شیطان بر اینان مسلط شده و خدا را از یاد آنان برده است[۲۱].
نتیجه آن که محبت و گرایش به دنیا سبب مبارزه با دین و کوشش در خاموش کردن چراغ هدایت است و ترک دنیا منشأ و شرط یاری دین خداست. ترک دنیا به معنای ترک کار و فعالیت اقتصادی، یا سیاسی یا فرهنگی و مانند آن نیست؛ چنانکه امامان معصوم (علیهمالسلام) که ما را از دنیازدگی و سرگرم شدن به آن برحذر میدارند، دو مطلب را گوشزد کردهاند: یکی کارکردن تا لحظهٴ پایانی عمر کار هر کسی متناسب با شأن و توان اوست و در میان کارها، فعالیتهای فرهنگی و تعلیم و تعلّم بر دیگر کارها مقدّم است و دیگری قناعت در مصرف. بنابراین، طمع در کار و قناعت در مصرف، الگوی علاقهمندان به زندگی دینی است که با ترک دنیازدگی منافاتی ندارد.
۲/ محبت به اهل بیت (علیهمالسلام)
از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) روایت شده است: هر کس دوست ما باشد و راه ما را طی کند، با ما و از ما خواهد بود؛ چنانکه امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «من أحبّنا فکان معنا»[۲۲] یا دربارهٴ «سلمان» وارد شده: «سلمان منّا أهل البیت»[۲۳].
مقام از اهل بیت شدن به سلمان فارسی (رحمهالله) اختصاص ندارد؛ چنان که از امام صادق (علیهالسلام) دربارهٴ «فضیل بن یسار» نیز همین تعبیر به کار رفته است[۲۴]. نیز این مقام به مردان اختصاص ندارد؛ چنانکه «فضّه»، خدمتگزار حضرت زهرا (سلام الله علیها) به این درجه نایل آمد و بخشی از آیات سورهٴ «هل اتی» شاهد آن است.
اصل کلی این مطلب را اهل بیت (علیهمالسلام) به استناد برخی آیات قرآن کریم تبیین فرمودهاند؛ نظیر آیهٴ ﴿فمن تبعنی فإنّه منّی﴾[۲۵]؛ «هر کس مرا پیروی کند از من است».
محبت به اهل بیت (علیهمالسلام) بعد از معرفت ولایت آنان و گرایش قلبی به آن ذوات مقدّس، به عالم و عادل شدن است. به یقین، جریان عدالت و وارستگی، وظیفهای مشترک برای عالمان و غیرعالمان است. به همین جهت، سفارش شده است که از آغاز تحصیل، دست به کار تهذیب و اصلاح خود باشید؛ زیرا بعداً این کار بسیار مشکل است؛ چنانکه فرعون علم و یقین داشت که حضرت موسی (علیهالسلام) و معجزات او حق است و از سوی خدا، ولی رسالت و اعجاز او را انکار کرد؛ زیرا مهذّب و عادل نبود؛ ﴿قال لقد علمت ما أنزل هؤلاء إلّا رب السموات و الأرض﴾[۲۶].
بنابراین، برخی علم دارند، ولی عدالت ندارند؛ چون دوستدار دنیا هستند. برای رسیدن به محبت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) و بهرهمندی از آثار آن، باید خود را به علم و عدالت مزین کنیم و در این راه، خطر محبت به دنیا را دستکم نگیریم؛ زیرا اینکه افرادی سالها آیات خدا و سخنان معصومان (علیهمالسلام) را میشنوند و فرا میگیرند، ولی گناه میکنند، نشان از این دارد که محبت دنیا آنقدر خطرناک است که با هیچ یک از این آیات و روایات برطرف نمیشود و دل آلوده به چنین ویروسی تطهیر نخواهد شد.
نکتهٴ فاخری که نباید از آن غفلت نمود این است که دل، خواهان تعلّق به محبوب است؛ اگر آن محبوب گزنده باشد، محبّت آن سوزنده است و اگر آن محبوب روح و ریحان ملکوتی باشد، محبّت آن پرورنده و نشاط آور است؛ یعنی جلال محبوب به محبت اثر میکند و اثر جلالتمند محبّت، دل محبّ را جلیل، میسازد و قلب جلیل همچون قدوهٴ اَجِلّه و اُسوه جلالتمداران، یعنی حضرت خلیل الرحمن از هرگزندی در امان است.
پاورقی
*. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی ، خلاصه صفحات ۲۲۳-۲۴۰
[۲] . اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۱۶
[۳] ـ مقتل لهوف، حوادث پس از شهادت.
[۴] ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۹۶/
[۵] ـ سورهٴ قصص، آیهٴ ۸۸/
[۶] ـ تهذیب، ج ۶، ص ۵۲/
[۷] ـ بحارالأنوار، ج ۸۹، ص ۱۳/
[۸] ـ سورهٴ معارج، آیات ۱۹ ـ ۲۲/
[۹] ـ بحارالأنوار، ج ۹۸، ص ۲۳۸/
[۱۰] ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۹/
[۱۱] ـ سورهٴ جمعه، آیهٴ ۲/
[۱۲] ـ نهجالبلاغه، خ ۱/
[۱۳] ـ بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۲۶۱/
[۱۴] ـ التهذیب ، ج۶، ص ۱۱۳؛ بحار الانوار ج ۹۸، ص ۳۳۱، باب۲۵
[۱۵] ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۲۶/
[۱۶] ـ بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۸۰/
[۱۷] ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۱۴/
[۱۸] ـ نهجالفصاحه، ج ۱، ص ۳۴۵/
[۱۹] ـ مفایتح الجنان.
[۲۰] ـ بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵/
[۲۱] ـ کلمات الإمام الحسین (علیهالسلام)، ص ۴۸۵/
[۲۲] ـ بحارالأنوار، ج ۸، ص ۱۴۸/
[۲۳] ـ بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۱۲۳/
[۲۴] ـ جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۱/
[۲۵] ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۳۶/
[۲۶] ـ سورهٴ اسراء، آیهٴ ۱۰۲/
در تاریخ، نبردها و کشتارهای بسیاری ثبت شده است که برخی از آنها به مراتب، جنایت بارتر، فجیعتر و گستردهتر از حادثهٴ عاشورا بوده و در آنها چندین برابر شهدای کربلا به خاک و خون کشیده شدهاند. مانند جنایت ها و کشتارهایی که مغولان انجام دادند، تا حدی که جناب «ابن ابی الحدید» معتزلی دربارهٴ خونریزیهای چنگیزیان و تاتارها، مینویسد: «من در دوران مغولان بودهام و جنایتهای آنان را دیدهام. آنچه دربارهٴ جنایتهای بُخْتُ النّصر در قدس و فلسطین نوشتهاند، شمّهای از کشتارها و ددمنشیهای گرگان خونآشام مغول است».
اما با اینکه در بستر تاریخ کشتار بیرحمانهٴ زیادی رخ داده است، همه آن جنگها و جنایتها در لا به لای کتابهای تاریخ دفن شده است. صرف مظلوم بودن افراد مقتول، موجب ماندن آنان در حافظهٴ روز گار نمیشود. بسیاری از مظلومان و ستمدیدگان تاریخ فراموش شدهاند و اکنون نامی از آنان برجای نمانده است؛ کسی که برای کشورگشایی و هدفهای غیر خدایی میجنگد، در تاریخ مدفون میشود.
تنها واقعهای که چونان نگینی بر انگشتری تاریخ میدرخشد و قدر اول آسمان جهاد و اجتهاد و قیام و اقدام است، همانا واقعهٴ عاشوراست؛ زیرا سالار شهیدان برای احیای دین خدا قیام کرد و از آنجا که دین الهی «حی لایموت» است، احیاگر دین نیز هرگز نمیمیرد و نامش برای همیشه بر جریدهٴ عالم ثبت است.
پس از واقعهٴ کربلا و شهادت امام حسین (علیهالسلام) و یارانش، امویان چنین میپنداشتند که اسلام نابود شده است و دیگر نشانی از آن برجای نخواهد ماند. یزید سرخوش از این پندار خام، طبل نابودی دین بر کوفت و چنین سرود:
لعبت هاشم بالملک فلا ٭٭٭٭ خبر جاء و لا وحى نزل[۲]
یعنی دین و حکومت از بازیچههای بنیهاشم بود و اکنون جز افسانهای از آن بر جای نمانده است. نه وحیی نازل شده و نه خبری آمده است؛ ولی پس از سخنان گهربار و حماسی امام سجّاد (علیهالسلام) و زینب (علیهاالسلام) یاوههای امویان باطل شد و دین، زندگی جاوید یافت.
زینب کبرا (علیهاالسلام) در دربار شام به امویان فرمودند: «به خدا سوگند! هر نیرنگی به کار بندید، هرگز نخواهید توانست نام و یاد ما را از خاطرها بزدایید». این سخن در اوج قدرت امویان بیان شد. در آن روزگار بخشهای عمدهٴ آسیای میانه و بخشهایی از اروپا در قلمرو حکومت اموی بود و همهٴ این بخشها به یزید مالیات میپرداختند. دو ابرقدرت ایران و روم فروپاشیدند و زیر سلطهٴ مسلمانان بودند و حکومت اموی تنها قدرت مطلق حاکم بر جهان بود. حضرت زینب (علیهاالسلام) در برابر چنین قدرتی، مقتدرانه چنین سخن گفت: «فَکِدْ کیدک و أسع سعیک و ناصب جهدک فوالله لاتمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا»[۳].
نام حسین (علیهالسلام) از پس غبار سالیان و قرون، همچنان شهرهٴ جهان است و به آزادگان سراسر گیتی فروغ امید میبخشد.
خلاصه آنکه: ۱/ آنچه در قلمرو تاریخ طبیعی است، محکوم دگرگونی و زوال است. ۲/ آنچه صبغهٴ فراطبیعی دارد، مصون از فناست. ۳/ سند این دو قضیه در متن آنها نهفته است؛ زیرا منطقهٴ طبیعتْ صحنهٴ جهش، حرکت، برخورد و سرانجام، زوال است و ساحت فراطبیعتْ میدان ثبات، تجرّد، دوام و خلود است؛ ﴿ما عندکم ینفد و ما عند الله باقٍ﴾[۴]. چیزی که برای وجه خداست از آسیب سیلان و حرکت مصون است؛ ﴿کلّ شیءٍ هالک إلاّ وجهَه﴾[۵].
راههای زنده نگاه داشتن نهضت
۱/ اهتمام به زیارت اربعین
امام حسن عسگری (علیهالسلام) فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم»[۶]؛ «نشانههای مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامهٴ نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم».
مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافهٴ نمازهای نافله است که جبرانکنندهٴ نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامهٴ نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان را به معراج میبرد.
موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجدهٴ بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمیگویند یا آهسته تلفظ میکنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب میداند.
مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمهٴ «الاربعین»، نشان میدهد که مقصود امام عسکری (علیهالسلام) اربعین معروف و معهود نزد مردم است.
اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانههای ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایهٴ این روایت، همانگونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهٴ کربلا نیز ستون ولایت است.
به دیگر سخن، براساس فرمودهٴ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): عصارهٴ رسالت (نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم)) قرآن و عترت است؛ «إنى تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتى أهل بیتى»[۷]. عصارهٴ کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصارهٴ عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (علیهالسلام) در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین میکنند.
دربارهٴ نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری میکند، مگر انسانهای نمازگزار که آنان میتوانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن بهدرآیند و مشمول رحمتهای خاص الهی باشند؛ ﴿إنّ الإنسان خلق هلوعاً ٭ إذا مسّه الشرّ جزوعاً ٭ و إذا مسّه الخیر منوعاً ٭ إلّا المصلّین﴾[۸].
زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز میدارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیهٴ مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راهها از ویژگیهای ممتاز آن حضرت (علیهالسلام) است.
خلاصه آن که رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیهٴ نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان (علیهالسلام) تعبیه شد؛ چنانکه منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسهٴ دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فى هواه».
ویژگی عدد چهل دربارهٴ امام حسین (علیهالسلام)
اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی (علیهالسلام) و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. اینها نشان میدهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.
در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کردهاند، چهل روز در مرگ آنان میگرید، ولی در شهادت امام حسین (علیهالسلام) آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در اینگونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنانکه نباید آن را انکار کرد.
توضیح آن که در سیارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ میدهد که با چشم عادی هرگز دیده نمیشود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها مینشینند. همانگونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خونْگریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمیشود.
اساساً امر ملکوتی را هرگز نمیتوان با ابزار مُلکی ادراک کرد. مثلا ً با دقیقترین و پیشرفتهترین فنّ رصد سپهر نمیتوان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنهای را نمیشود با هیچ رصدخانهای تصدیق یا تکذیب نمود. غرض آنکه معنای اشک ریزی یا خونباری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار میگیرد و هیچگاه استبعاد به جای استحاله نمینشیند. کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحبْبصران داشته باشد.
برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژهٴ خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینیاند. آنان اینگونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خونْگریه میکنند. از امام زمان (علیهالسلام) نیز نقل شده است که به امام حسین (علیهالسلام) عرض میکنند: اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون میگریم؛ «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً»[۹].
گفتنی است: گرامیداشت یاد متوفا پس از مرگ او در همهٴ ملل و ادیان رسمیت دارد و بعضی با گذشت یک ماه و بسیاری نیز پس از چهل روز از متوفای خود تجلیل میکنند. در میان مسلمانان، به ویژه شیعیان، پس از شهادت امامان معصوم (علیهمالسلام) در نخستین اربعین آنان مراسم گرامیداشت انجام میشده است؛ ولی شهادت امام حسین (علیهالسلام) این ویژگی را دارد که روز اربعین حسینی هر ساله تا قیامت ادامه خواهد داشت.
زیارت مأثور در اربعین
در روایات شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد؛ مانند خواندن زیارت مخصوص آن روز در پیش از ظهر که پس از آن دو رکعت نماز نیز خوانده میشود و دعا در آن وقت مستجاب است.
در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین (علیهالسلام) همان هدف رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. براساس قرآن و نهجالبلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است: یکی عالم کردن مردم و دیگری عاقل نمودن آنها با تهذیب نفس/
کسانی که علم ندارند، دستور خدا را نمیدانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند. برخی نیز عالمند، ولی در اثر نداشتن عقل به دانش خود عمل نمیکنند. از اینرو، انبیا (علیهمالسلام) برای تعلیم و نیز تزکیهٴ مردم مبعوث شدهاند که به مردم خوبیها را بشناسانند و راه خوب را به آنان بنمایانند تا مردم خوب بفهمند و به خوبیها عمل کنند. چنین جامعهای مهد پرورش اولیای الهی است.
در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) نقل شده که به خداوند عرض کرد: پیامبری مبعوث فرما که مردم را عالِم و مهذّب کند؛ ﴿ربّنا و ابعث فیهم رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم﴾[۱۰]. خداوند دعای آن حضرت را اجابت کرد و در سورهٴ «جمعه» فرمود: ﴿هو الذی بعث فی الأُمّیین رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین﴾[۱۱].
براساس این آیه، مردم حجاز، پیش از بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفتار دو مُعْضِل علمی و عملی بودند: یکی نادانی و دیگری گمراهی. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با تعلیم کتاب و حکمت آنها را از جهل رهانید و عالم کرد و نیز با تزکیهٴ نفس، آنان را از بیراهه به راه آورد و عادل کرد.
امیرمؤمنان (علیهالسلام) در تشریح بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فهدیهم به من الضلالة و أنقذهم بمکانه من الجهالة»[۱۲]؛ یعنی خداوند به دست پیامبرش مردم را عالِم و عادل کرد.
امام حسین (علیهالسلام) نیز که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و صاحب ولایت؛ «حسین منّى و أنا من حسین»[۱۳]، باید مردم را عالم و عادل کند؛ یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیآموزاند و آنان را اهل عمل کند.
همهٴ اهل بیت (علیهمالسلام) این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفهٴ خود عمل میکردند؛ ولی سیدالشهدا (علیهالسلام) افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار در شرایطی قرار گرفت که خون جگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا کرد. تنها آن حضرت (علیهالسلام) بود که هم مبارزهٴ فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.
چنانکه در زیارت اربعین آن حضرت میخوانیم: «فأعذر فى الدعا و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»[۱۴]؛ یعنی آن حضرت (علیهالسلام) با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ای خدا نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.
۲/ گریه بر امام حسین (علیهالسلام)
براساس نقلی معروف از حضرت سکینه (علیهالسلام) بالای بدن مطهّر امام حسین (علیهالسلام)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثهٴ تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونى»[۱۵]؛ «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛ زیرا اگر امام حسین (علیهالسلام) به خلافت میرسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.
بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثهٴ تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آنکه افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت (علیهالسلام) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیهالسلام) است و نتیجهٴ دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جانسوز کربلا هم بیاثر نباشد.
وجود مبارک سیدالشهداء (علیهالسلام) فرمودند: «أنا قتیل العبرة»[۱۶]؛ یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقهمندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود.
این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت (علیهمالسلام) در قلب شیعیان حضور پیدا میکند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (علیهمالسلام) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمیکند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده میگیرد و دلِ دوستان حسین بنعلی (علیهالسلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود میشود.
شرایط تداوم بخشی قیام حسینی
۱/ ترک دنیا
منشأ مبارزهٴ با دین، دوستی دنیاست؛ چنانکه منشأ یاری دین خدا ترک دنیاست. فرعون با آنکه میدانست حضرت موسی (علیهالسلام) بر حق است، ولی در برابر او ایستاد؛ ﴿و جحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلماً و علوّاً﴾[۱۷] و این نبود، جز در اثر محبت به دنیا.
سنّت عترت طاهرین (علیهمالسلام) خطرها و موانع پیشرفت خود را انسانهایی دانستند که محبت دنیا را در دل دارند و فریفتهٴ آن هستند. مرحوم کلینی نقل کرده است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حب الدنیا رأس کلّ خطیئة»[۱۸]. امام صادق (علیهالسلام) نیز در زیارت اربعین حضرت سید الشهدا (علیهالسلام) دشمنان و مانعان پیشرفت آن حضرت (علیهالسلام) را کسانی دانستهاند که مغرور دنیا شده بودند؛ «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا»[۱۹].
امام حسین (علیهالسلام) نیز در روز عاشورا فرمودند: دنیا فریبتان ندهد که بر ضد من قیام کنید. دنیا جایی است که هر کس به او اطمینان و امید داشته باشد، ناامید باز میگردد و هر کس در آن طمع کند، زیانکار میشود… شیطان بر شما مسلّط شده و خدای عظیم را از یاد شما برده است. [۲۰] نیز آن حضرت (علیهالسلام) در آخرین لحظات عمر شریف خود به امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند: شیطان بر اینان مسلط شده و خدا را از یاد آنان برده است[۲۱].
نتیجه آن که محبت و گرایش به دنیا سبب مبارزه با دین و کوشش در خاموش کردن چراغ هدایت است و ترک دنیا منشأ و شرط یاری دین خداست. ترک دنیا به معنای ترک کار و فعالیت اقتصادی، یا سیاسی یا فرهنگی و مانند آن نیست؛ چنانکه امامان معصوم (علیهمالسلام) که ما را از دنیازدگی و سرگرم شدن به آن برحذر میدارند، دو مطلب را گوشزد کردهاند: یکی کارکردن تا لحظهٴ پایانی عمر کار هر کسی متناسب با شأن و توان اوست و در میان کارها، فعالیتهای فرهنگی و تعلیم و تعلّم بر دیگر کارها مقدّم است و دیگری قناعت در مصرف. بنابراین، طمع در کار و قناعت در مصرف، الگوی علاقهمندان به زندگی دینی است که با ترک دنیازدگی منافاتی ندارد.
۲/ محبت به اهل بیت (علیهمالسلام)
از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) روایت شده است: هر کس دوست ما باشد و راه ما را طی کند، با ما و از ما خواهد بود؛ چنانکه امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «من أحبّنا فکان معنا»[۲۲] یا دربارهٴ «سلمان» وارد شده: «سلمان منّا أهل البیت»[۲۳].
مقام از اهل بیت شدن به سلمان فارسی (رحمهالله) اختصاص ندارد؛ چنان که از امام صادق (علیهالسلام) دربارهٴ «فضیل بن یسار» نیز همین تعبیر به کار رفته است[۲۴]. نیز این مقام به مردان اختصاص ندارد؛ چنانکه «فضّه»، خدمتگزار حضرت زهرا (سلام الله علیها) به این درجه نایل آمد و بخشی از آیات سورهٴ «هل اتی» شاهد آن است.
اصل کلی این مطلب را اهل بیت (علیهمالسلام) به استناد برخی آیات قرآن کریم تبیین فرمودهاند؛ نظیر آیهٴ ﴿فمن تبعنی فإنّه منّی﴾[۲۵]؛ «هر کس مرا پیروی کند از من است».
محبت به اهل بیت (علیهمالسلام) بعد از معرفت ولایت آنان و گرایش قلبی به آن ذوات مقدّس، به عالم و عادل شدن است. به یقین، جریان عدالت و وارستگی، وظیفهای مشترک برای عالمان و غیرعالمان است. به همین جهت، سفارش شده است که از آغاز تحصیل، دست به کار تهذیب و اصلاح خود باشید؛ زیرا بعداً این کار بسیار مشکل است؛ چنانکه فرعون علم و یقین داشت که حضرت موسی (علیهالسلام) و معجزات او حق است و از سوی خدا، ولی رسالت و اعجاز او را انکار کرد؛ زیرا مهذّب و عادل نبود؛ ﴿قال لقد علمت ما أنزل هؤلاء إلّا رب السموات و الأرض﴾[۲۶].
بنابراین، برخی علم دارند، ولی عدالت ندارند؛ چون دوستدار دنیا هستند. برای رسیدن به محبت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) و بهرهمندی از آثار آن، باید خود را به علم و عدالت مزین کنیم و در این راه، خطر محبت به دنیا را دستکم نگیریم؛ زیرا اینکه افرادی سالها آیات خدا و سخنان معصومان (علیهمالسلام) را میشنوند و فرا میگیرند، ولی گناه میکنند، نشان از این دارد که محبت دنیا آنقدر خطرناک است که با هیچ یک از این آیات و روایات برطرف نمیشود و دل آلوده به چنین ویروسی تطهیر نخواهد شد.
نکتهٴ فاخری که نباید از آن غفلت نمود این است که دل، خواهان تعلّق به محبوب است؛ اگر آن محبوب گزنده باشد، محبّت آن سوزنده است و اگر آن محبوب روح و ریحان ملکوتی باشد، محبّت آن پرورنده و نشاط آور است؛ یعنی جلال محبوب به محبت اثر میکند و اثر جلالتمند محبّت، دل محبّ را جلیل، میسازد و قلب جلیل همچون قدوهٴ اَجِلّه و اُسوه جلالتمداران، یعنی حضرت خلیل الرحمن از هرگزندی در امان است.
پاورقی
*. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی ، خلاصه صفحات ۲۲۳-۲۴۰
[۲] . اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۱۶
[۳] ـ مقتل لهوف، حوادث پس از شهادت.
[۴] ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۹۶/
[۵] ـ سورهٴ قصص، آیهٴ ۸۸/
[۶] ـ تهذیب، ج ۶، ص ۵۲/
[۷] ـ بحارالأنوار، ج ۸۹، ص ۱۳/
[۸] ـ سورهٴ معارج، آیات ۱۹ ـ ۲۲/
[۹] ـ بحارالأنوار، ج ۹۸، ص ۲۳۸/
[۱۰] ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۹/
[۱۱] ـ سورهٴ جمعه، آیهٴ ۲/
[۱۲] ـ نهجالبلاغه، خ ۱/
[۱۳] ـ بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۲۶۱/
[۱۴] ـ التهذیب ، ج۶، ص ۱۱۳؛ بحار الانوار ج ۹۸، ص ۳۳۱، باب۲۵
[۱۵] ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۲۶/
[۱۶] ـ بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۸۰/
[۱۷] ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۱۴/
[۱۸] ـ نهجالفصاحه، ج ۱، ص ۳۴۵/
[۱۹] ـ مفایتح الجنان.
[۲۰] ـ بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵/
[۲۱] ـ کلمات الإمام الحسین (علیهالسلام)، ص ۴۸۵/
[۲۲] ـ بحارالأنوار، ج ۸، ص ۱۴۸/
[۲۳] ـ بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۱۲۳/
[۲۴] ـ جامع الرواة، ج ۲، ص ۱۱/
[۲۵] ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۳۶/
[۲۶] ـ سورهٴ اسراء، آیهٴ ۱۰۲/