از آنجا که نهج البلاغه، متنی ادبی در حد اعلای بلاغت است، و از سویی واژه، بن مای? ادبیات به شمار است، ناگزیر، شارح می بایست، پیش از هر اقدامی، به تفسیر الفاظ غریب و بیان مفردات آن همت ورزد. ابن ابی الحدید نیز به عنوان بزرگترین و مشهورترین شارح این کتاب ارزشمند و ماندگار، به تفسیر واژگان و بیان الفاظ غریب آن توجه ویژه ای مبذول داشته، و اساس شرح خود را بر آن نهاده است. از این رو، در این مقاله، به بررسی روش لغوی شرح ابن ابی الحدید، از میان دو شیو? تقلید و اجتهاد پرداخته شده است. منابع لغوی که شارح، در شرح مفردات بر آن تکیه کرده است، گرچه در آغاز به شیو? تقلید مربوط است، ولی تقلید و نقل صرف را در بر نمی گیرد؛ زیرا در شرح، بیشترین نمود با اجتهاد است. وی مفردات را چونان یک مجتهد منتقد تفسیر کرده است، آراء و نظرات لغوی دیگران را در بوت? نقد گذارده، برخی را بر برخی ترجیح می دهد، و در اجتهادش به قرآن و حدیث و صرف و نحو و بلاغت و سیاق و فروق اللغه و دیگر موارد از این دست، استناد می ورزد. همچنین، اثرپذیری وی از مکتب کلامی اش، در شرح واژگان نیز به وضوح دیده می شود.