قانون مطبوعات
آرشیو
چکیده
متن
قانون مطبوعات یکی از قوانین مهم حکومت مشروطه میباشد و در سنوات اخیر بارها مورد بحث روزنامهها واقع و اخیرا مواد 49 و 50 آن قانون مورد استفاده دولت قرار گرفته و چند روزنامه باستناد ماده 49 توقیف و در نتیجه ارجاع پروندهها بدادگاههای جنائی مرکز احکامی از آن دادگاهها درباره روزنامههای توقیف شده صادر گردیده نظر باهمیت موضوع قانون مذکور را از جهات مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم
1-از نظر سابقه تاریخی-قانون مطبوعات که در تاریخ 5 محرم 1326 مطابق 19 بهمن 1286 شمسی به تصویب دومین دوره مجلس شورایملی رسیده است قانونی است که از یک قانون فرانسه مصوب سال 1893 ترجمه شده و با تغییراتی به تصویب مجلس ایران رسیده است-اوضاع و احوال زمان تصویب قانون مطبوعات ایران مصادف با سلطنت محمد علی میرزا است که در تاریخ 17 دی ماه 1285 به سلطنت رسیده بود.در تاریخ تصویب قانون مطبوعات یک سال و چند روز از سلطنت محمد علی میرزا گذشته بود.
مخالفت محمد علی میرزا بفاصله چند ماه از شروع سلطنت با مجلس و آزادیخواهان شروع شد و چون دشمنی او با اساس مشروطیت شدید بود کار اختلاف به کشمکش و مبارزات خونین کشید چهار ماه و نیم بعد از تصویب قانون مطبوعات یعنی در تاریخ سوم تیر ماه 1285 جنک آغاز و منتهی به بمباران مجلس و حبس و کشتار آزادیخواهان من جمله مرحوم میرزا جهانگیرخان مدیر روزنامه صور اصرافیل گردید.
مخالفتهای درباریان و پادشاه با اصول مشروطیت و قانون اساسی موجب انتقاد جرائد آزادیخواه گردید و چون برای حفظ و حمایت مطبوعات از تعرض پادشاه و عمال دستنشانده او لزوم وضع قانون احساس میشد قبل از آنکه قانونی برای آئیندادرسی و تشکیل دادگاههای جزائی وضع و مرجع رسیدگی برای تخلفات ناشی از قانون مطبوعات تعیین شود مجلس ایران بوضع قانون مطبوعات مبادرت نموده است.
عجله مجلس ایران در تصویب این قانون قبل از ایجاد محاکم نتیجه مبارزات محمد علی میرزا با مشروطهخواهان است زیرا در آن زمان یکی از بهانههای محمد علی میرزا در مخالفتهای خود شکایت او از انتقادات جراید بود و این نیز امری طبیعی بود زیرا فساد دستگاه حاکمه استبداد و عادت محمد علی میرزا به خودکامگی انتقادات جرائده بیش از هر چیز موجب آگاهی ملت و سبب نارضایتی او را فراهم میساخت بهمین جهت هر روز بر دشمنی او با مطبوعات میافزود.
از نظر اجراء قانون-قانون آئین دادرسی جزائی در تاریخ دوم شهریور ماه 1291 در غیاب مجلس به تصویب هیئت وزیران رسیده و دستور اجراء آن از طرف نایبالسلطنه صادر گردیده است بدیهی است:
در زمان تصویب قانون مطبوعات دادگاهی برای تعقیب بزههای مطبوعاتی در ایران وجود نداشته است و این نیز مسلم است قبل از ایجاد دادگاه هیچکس بعنوان تخلف از قانون مطبوعات تحت تعقیب قرار نگرفته است
مجلس شورای ملی بر اثر التیماتوم دولت تزاری روس در تاریخ 7 آذر 1290 و اشغال نظامی ایران از طرف آن دولت در اوائل دیماه 1290 که منتهی به دار زدن آزادیخواهان در تبریز در تاریخ 10 دیماه 1290 گردید تعطیل شد و در فاصله 1291 تا 1299(سال کودتا)آثاری از تعقیب بزههای مطبوعاتی در دستگاه قضائی یافت نمیشود بجز یک مورد
که بشکایت مرحوم احمد شاه ضیاء الواعظین در دادگاه جنائی تحت تعقیب قرار گرفت و چون قانونی برای تشکیل هیئت منصفه وجود نداشت و بر طبق قانون اساسی محاکمه مطبوعات باید با حضور هیئت منصفه بعمل آید آن محاکمه نیز منتهی به رسیدگی و حکم نشد.
از سال 1299 به بعد بتدریج عملا آزادی مطبوعات محدود و محدودتر شد و بر خلاف قانون روزنامهها توقیف گشتند و چون مبارزات جرائد آزادیخواه ادامه داشت ادارات جرائد غارت و مدیران آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حتی کار بکشتن یکی از مدیران جرائد نیز منتهی گردید-بنابراین تا سال 1320 در دستکاه قضائی ایران سابقه و رویه در مقام اجراء قانون مطبوعات یافت نمیشود و از سال 1320 تا کنون دادگاه جنائی با حضور هیئت منصفه تشکیل نشده و محاکمه بر وفق قانون بعمل نیامده است.
از سال 1320 تا این اواخر که حکومت نظامی در تهران برقرار بود گاهگاهی مدیران جرائد در دادگاههای نظامی تحت تعقیب قرار گرفتهاند و احکامی از آن دادگاهها صادر شده ولی چون قضات آن محاکم که عموما نظامی بودند و احکام آنها با مقررات صحیح قانون مطابقت نداشت باحکام آن دادگاهها نمیتوان استناد نمود خاصه آنکه کلیه محاکمات نظامی بر خلاف اصل 79 متمم قانون اساسی که حضور هیئت منصفه را در تقصیرات سیاسی و مطبوعات واجب دانسته است بدون حضور هیئت منصفه جریان داشته است.
بطوریکه در بالا اشاره شد قانون مطبوعات در درجه اول بمنظور حفظ آزادی و مصون داشتن مدیران جرائد از گزند بدخواهان با عجله وضع گردیده است و چون در آنموقع مدیران روزنامهها که عموما از آزادیخواهان بودند تحت تعقیبات شخصی مخالفین مشروطیت واقع می گردیدند در وضع وضع قانون دقت و توجه زیادی در ترجمه و اقتباس از متن فرانسه آن بکار نرفته است و مسلم است که مترجمین نیز بقدر کافی احاطه بزبان فرانسه نداشتهاند و در تطبیق مفاهیم قانون فرانسه با وضع ایران دچار اشتباهات عدیده شدهاند.
مثلا-در ماده 23 در مورد(دستفروش)که منظور همان روزنامه فروش است چنین اشعار رفته«هر کس بخواهد روزنامه و کتب در معابرشهر و گذر بگرداند و بفروشد باید خودش را بکدخدای محله خود معرفی کرده پته بگیرد اسم و منزل و محل تولد اسم پدر و مدت اقامت در آن محله باید در روی پته نوشته شود و پته مزبور مجانی است.
کلمه کدخدا همان مری eiriam در قانون فرانسه میباشد در تشکیلات شهری کشور فرانسه بر طبق قوانین برای(مری)اختیاراتی منظور گردیده و این مقام در محله خود وظائفی را بر حسب قانون اجرا مینماید-ترجمه تحتاللفظی این ماده با وضع تشکیلات ایران چه در سابق و چه فعلا بهیچوجه تناسبی ندارد و در این کداخدا با اختیاراتی که در قانون فرانسه موجود است وجود نداشته و هم چنین در ماده 49 تحت عنوان ضبط و حبس روزنامه- جات و غیره عبارت عنوان و ماده طوری تدوین شده که صریحا منظور قانونی را در بر ندارد هر چند کلمه(ضبط)در عنوان ماده ذکر شده ولی در ترجمه متن ضبط نسخ روزنامه که عبارت ماده در متن فرانسه در همین ماده 49 قانون فرانسه جمله serialpmetes edeisias را دارا است و مترجم در عبارت ماده 49(توقیف نسخ روزنامه)را از قلم انداخته از سایر عبارات قانون و جزاهای نقدی و مجازاتهای حبسی چنین مستفاد میشود که مترجمین و قانونگذاران صدر مشروطیت آشنا بقوانین جزائی و طبقهبندی مجازاتها نداشتهاند مثلا در ماده 27 مجازاتی از یک سال تا پنج سال حبس تعیین نموده و این مجازاتهای مقرر در قانون کاملا منافات دارد و در جای دیگر از یک ماه الی دو سال حبس تعیین شده-و همچنین عبارات دیگر قانون مطبوعات سادگی قانوگذاران و عدم آشنائی آنها را باصطلاحات قانونی ثابت مینماید.
آنچه قابل توجه و دقت است اینست که مقنن و مجلس شورای ملی بیش از هر چیز در وضع قانون باصل 20 متمم قانون اساسی توجه داشته و چون آزادی کامل مطبوعات در اصل مذکور پیشبینی شده است در قانون مطبوعات شرطی که موجب تضییق اشخاص در حق انتشار روزنامه باشد منظور نداشته فقط در ماده 6 داشتن 30 سال سن و تابعیت ایران و عدم ارتکاب به جنحه و جنایت و عدم اشتهار به فسق و فساد را کافی دانسته و بموجب ماده 8 مدیر روزنامه باید اظهارنامه مشتمل بر اسم و محل اداره و اسم مدیر و روزنامه و مطبعه و ترتیب چاپ از روزانه و هفتگی و غیره و عده چاپ هر شماره و مسلک روزنامه باید باداره نظارت انطباعات داده شود بنابر مقررات این ماده تشریفات انتشار روزنامه محتاج صدور اجازه و امتیاز نیست زیرا اداره انطباعات را قانون ملزم بصدور اجازه ننموده است و این سادگی و بیپیرایه بودن قانون ناشی از آنست که مقنن همه کس را مجاز در انتشار روزنامه قرار داده و برای تمام مردم این آزادی را محفوظ نموده است-و برای مدیران جرائد قانون وظائفی تعیین کرده که در صورت تخلف قانونا باید تعقیب شوند.
اصلاحات قانون مطبوعات-قانون مطبوعات بموجب قانونی که در تاریخ سوم دیمان 1321 بتصویب رسیده است اصلاح شده-و بموجب ماده اول صاحب امتیاز یا مدیر یا سردبیر روزنامه یا مجله علاوه بر شرائط مقرر در قانون مطبوعات مصوب سال 1326 قمری باید دارای صلاحیت از لحاظ تمکن مالی و سرمایه علمی و اخلاقی باشند و این صلاحیت باید بتصدیق شورای عالی فرهنگ رسیده باشد.
در این قانون باستثنای شرائط اخلاقی که در قانون مطبوعات نیز پیشبینی شده است اضافه کردن شرائط مالی و علمی موجب تحدید و تضییق افراد ملت از استفاده از آزادی انتشار مطبوعات تلقی میشود و این مخالف اصل 20 متمم قانون اساسی است مخصوصا شرط تمکن مالی در آئیننامه این قانون تشدید شده و فعلا وزارت فرهنگ داشتن ودیعه بانکی ثابت در مورد روزنامه بمبلغ 50 هزار ریال در مورد مجله بمبلغ 30 هزار ریال را بر متقاضیان امتیاز الزام مینماید.
و این تضییق موجب محرومیت عده زیادی از افراد که واجد صلاحیت علمی و اخلاقی میباشند گردیده است.
در ماده دوم قانون مذکور ماده 34 قانون مطبوعات بصورت نامناسبی اصلاح شده و بموجب آن«توهین و ناسزا و هتک احترام و شرف و کسر اعتبارات افراد یا هیئتها و مطلقا هر گونه تخفیف و تحقیر نسبت بآنها با شکایت مدعی خصوصی در دادگاه جنحه و خارج از نوبت مطرح و محرک و نویسنده و ناشر از هشت روز تا شش ماه حبس و از پانصد ریال تا پنجاه هزار ریال جریمه نقدی و از هشت روز تا سه سال توقیف روزنامه محکوم خواهد شد و دادگاه میتواند متخلف را بیک یا هر سه مجازات مذکوره محکوم نماید-در صورتیکه جرائم مذکوره بوسیله اوراق چاپی یا هر گونه اوراق دیگر بعمل آمده باشد با مراجعه مدعی خصوصی آن اوراق ضبط و
و محرک و نویسنده و ناشر آن نیز مشمول مقررات فوق خواهد بود.و بموجب تبصره این ماده در صورتیکه نویسنده یا مدیر روزنامه بتواند از عهد اثبات نسبتی که داده است برآید از مجازات معاف خواهد شد
این ماده مخالف ماده 79 قانون اساسی است که بموجب آن محاکمه مطبوعات باید با حضور هیئت منصفه بعمل آید-و چون معمولا هیئت منصفه در دادگاه جنائی اظهارنظر مینماید و با صراحت اصل 79 باید محاکمات مطبوعاتی نیز در دادگاه جنائی طرح شود بنابراین تنزل دادن مقام دادگاه و ارجاع محاکمات مطبوعاتی بدادگاه جنحه بدون حضور هیئت منصفه مخالف قانون اساسی است.
و دادگاههای جنحه باستدلال مذکور فوق صالح برای رسیدگی بمحاکمات مطبوعاتی نیستند.
از نظر اجراء ماده 49 و 50-بطوریکه در بالا توضیح داده شد قانون مطبوعات در قسمت محاکمات آن بجهات اشاره شده اجراء نگردیده است بنابراین ماده 49 و 50 سابقه عملی ندارد-سابقا مکرر شهربانی به توقیف روزنامهها بامر دولت یا مقام دیگر مبادرت نموده ولی هیچگاه پرونده برای تعیین تکلیف بدادگاه ارسال نگردیده است-و میتوان گفت که در ماههای اخیر اولین مرتبه است که که نسبت بماده نامبرده قانونا عمل شده است.
ماده 49-مقرر میدارد که مأمورین وزارت معارف که برای روز- نامه معین میشوند و پلیس حق دارند روزنامه و دیگر جرائد را در موارد ذیل توقیف کنند الخ.
و بموجب ماده 50 بقای توقیف و عدم بقای آن باید در 24 ساعت باطلاع محکمه قانونی(دیوانخانه محل)رسیده حکم توقیف یا سبب توقیف یا آزادی روزنامه و غیره باید کتبا اعلان بشود-
در ماههای اخیر چند روزنامه از طرف کمیسیون متشکله در وزارت فرهنگ از نمایندگان آن وزارتخانه و شهربانی کل کشور باستناد دو ماه مذکور فوق توقیف شد-هر چند توقیف روزنامهها هر یک بفاصله 8 الی ده روز پس از انتشار شمارهء که بنظر کمیسیون مخالف قانون تشخیص داده شده بود بعمل آمد و نسبت بآن شماره در روزی که انتشار یافته بود مزاحمتی بعمل نیامده است و در معنی توقیف روزنامه پس از ده روز ازانتشار شماره مورد نظر مخالف قانون تلقی میشود ولی بر اثر تقاضای مدیران جرائد پرونده امر بدادگاه جنائی ارسال گردید-دادگاههای جنائی شعبه 1 و 2 تهران موضوع را در جلسه اداری مطرح و در نتیجه نسبت بچند روزنامه احکام ذیل را صادر نمودهاند-
رونوشت دادنامه شماره؟؟
27ر6537 بتاریخ یوم یکشنبه بیست و سوم آبانماه یکهزار و سیصد و بیست و هفت جلسه فوق العاده خارج از نوبت اداری شعبه دوم دیوانعالی جنائی مرکب از دادرسان مفصله زیرین:
آقای وجیه اللّه فاضل سرجوئی رئیس-آقای مرتضی طبیبی مستشار آقای عبد اللّه آزرمی مستشار تشکیل گردید-
پرونده 27ر6537 مورد اتهام آقای دکتر کشاورز صاحب امتیاز و مدیر روزنامه رزمآدینه که برابر صورتمجلس مورخه 15ر6ر27 کمیسیون اجرای قانون مطبوعات متهم است در روزنامه شماره مورخه 19ر6ر27 رزمآدینه زیر عنوان(وقایع فوقالعاده مهمی در قبرستان)بمقام منبع سلطنت اهانت نموده که اداره کل شهربانی کشور ضمن شماره 12578 ر 1518ر1-16ر8ر1327 مراتب را بوزارت دادگستری جهت بقاء یا عدم بقاء توقیف روزنامه ارسال و آقای دادستان استان 1 و 2 نیز بشماره 16300-18ر8ر27 سوابق کار را برای رسیدگی و طرح به شعبه دوم دیوانعالی جنائی فرستاده که پس از خواندن برگهای لازم و مداقه در اوراق و مشاوره بشرح آتی انشاء رأی مینماید.
نظر باینکه مطالبی که طی عنوان(وقایع فوق العاده مهمی در قبرستان)در روزنامه رزمآدینه نگاشته شده از هر جهت مطالعه و مفاد آن با شق 2 از ماده 49 قانون مطبوعات مصوبه پنجم محرم الحرام 1326 قمری انطباق دارد و توقیف روزنامه از ناحیه مأمورین صحیحا انجام یافته و با در نظر گرفتن ماده 50 از همان قانون فقط حکم به بقاء توقیف آن شماره از روزنامه رزمآدینه صادر و اعلام میگردد و این رأی بمدیرروزنامه رزمآدینه و دادسرای استان 1 و 2 و اداره کل شهربانی کشور ابلاغ گردد.
*** 234-23ر8ر27 بتاریخ یوم شنبه بیست و دوم آبانماه یکهزار و سیصد و بیست و هفت جلسه فوقالعاده خارج از نوبت اداری شعبه دوم دیوان جنائی مرکز مرکب از دادرسان مفصله زیر:
آقای وجیه اللّه فاضل سرجوئی رئیس-آقای مرتضی طبیبی مستشار آقای عبد اللّه آزرمی مستشار تشکیل گردید.
پرونده 27ر6412 مورد اتهام آقای محمود هرمز صاحب امتیاز و مدیر روزنامه مزدا که برابر صورت مجلس مورخه 27ر7ر27 کمیسیون اجرای قانون مطبوعات که نمایندگان فرهنگ باستناد ماده 20 و نمایندگان اداره کل شهربانی کشور مستند شق 2 ماده 49 قانون مطبوعات مصوبه پنجم محرم الحرام 1326 قمری توقیف روزنامه مزدا شماره 7 مورخه 27ر7ر27 اظهارنظر نموده و اداره کل شهربانی کشور زیر شماره 15180ر12578-16ر8ر27 صورت مجلس و مشخصات آنرا بوزارت دادگستری جهت بقاء یا عدم بقاء توقیف روزنامه اعلام و ارسال نموده و آقای دادستان استان 1 و 2 مرکز نیز ضمن شماره 16300-18ر8ر27 سوابق کار را برای رسیدگی و طرح بدادگاه عالی جنائی ارسال و با مراجعه و بررسی کامل و خواندن برگهای لازم و مشاوره بشرح آتی اتخاذ نظر مینماید.
با در نظر گرفتن مندرجات سر مقاله و سایر مطالب منتشر در روزنامه مزدا شماره 7 مورخه 27ر7ر27 که مدلول آن با مفاهیم و منطوق شقوق ششگانه ماده 49 قانون مطبوعات انطباقپذیر بنظر نمیآید توقیف شماره فوقالاشعار از ناحیه مأمورین کمیسیون اجرای قانون مطبوعات جوازی نداشته و علیهذا حکم رفع و عدم بقاء توقیف روزنامه مزدا می نماید و این رأی باید بمدیر روزنامه مزدا و دادسرای استان 1 و 2 و اداره کل شهربانی کشور ابلاغ گردد.
*** 27ر6214 بتاریخ 15 آبانماه 327 در خصوص تقاضای ریاست شهربانی کل کشور راجع بتوقیف شماره 9 مورخ 29 مهرماه روزنامه سیاست ما باین توضیح که کمیسیون اجراء قانون مطبوعات در اداره کل نگارش وزارت فرهنگ تشکیل و طبق صورت جلسه که رونوشت آن ضمیمه است که رای به توقیف روزنامه سیاست ما داده مقرر فرمایند دادگاه مربوطه با مراجعه به رونوشت صورت جلسه تنظیمیه تکلیف روزنامه سیاست ما را نیز مانند سایر جراید تعیین نماید که رونوشت صورتجلسه کمیسیون نامبرده پیوست شده حاکی از این است چون مندرجات روزنامه سیاست ما مخالف با موازین قانون مطبوعات تشخیص داده شده بنابراین کمیسیون روزنامه مذکور را قابل توقیف و تعقیب در محاکم قانونی میداند و درخواست مزبور بوسیله دادستان ا ستان 1 و 2 طی نامه 15523-مورخ 13ر8ر27 بدادگاه جنائی مرکز رسیده است در تاریخ فوق و جلسه اداری دادگاه نامبرده مرکب از آقایان: عباس شعری رئیس-میرمحمد علی مشیری مستشار-مرتضی طبیبی مستشار
دادگاه با توجه بماده 187-قانون آئین دادرسی کیفری و ملاحظه شماره 9 روزنامه سیاست ما مورخ 29ر1ر27 و استناد ماده 49 و 50 قانون مطبوعات و مشاوره چنین رأی میدهند.
نظر باینکه سرلوحه شماره 9 روزنامه نامبرده و سایر مندرجات آن موافق نزاکت نیست و شق 5 از ماده 49 قانون مطبوعات هم عبارات مزبوره را ممنوع کرده است طبق ماده 50 قانون مطبوعات توقیف و عدم انتشار شماره مزبور خالی از اشکال بوده است و لذا باید این شماره در توقیف باقی باشد لکن در آتیه انتشار روزنامه سیاست ما بلامانع است و مقرر میگردد رأی بدادسرای استان 1 و 2 و شهربانی کل کشور و مدیر روزنامه سیاست ما ابلاغ شود.
*** 27ر5749 بتاریخ دوم آبانماه 1327-در خصوص گزارش کمیسیون اجراء قانون مطبوعات راجع بسرمقاله شماره 227 روزنامه خاورزمین دایر باینکه مفاد مقاله مزبوره منطبق با ماده 49(بند 1 و 4)و ماده 40 قانون مطبوعات تشخیص داده شده لذا روزنامه مزبور بنظر کمیسیون قابل تعقیب و توقیف میباشد و ریاست شهربانی کل کشور هم بموجب نامه شماره 8845ر1مورخ 613ر26 با ارسال شماره 227 روزنامه نامبرده و صورت جلسه کمیسیون فوقالذکر از وزارت دادگستری طبق ماده 50 قانون مطبوعات بقای توقیف روزنامه خاورزمین را تا صدور حکم دادگاه درخواست نموده و برکهای نامبرده بوسیله دادستان استان 1 و 2 تقدیم دادگاه جنائی گردیده و مرقوم شده است دستور فرمائید بقید فوریت راجع بتوقیف یا آزادی روزنامه مزبور بدوا اظهارنظر فرموده سپس راجع بماهیت امر رسیدگی فرمایند لذا در جلسه فوقالعاده مورخه فوق هیئت دادگاه جنائی مرکز مرکب از آقایان عباس شعری رئیس و سید محمد علی مشیی و حسین علی مصداقی مستشاران دادگاه با توجه بماده 187 قانون آئین دادرسی کیفری و ملاحظه ماده 40 و 49 و 50 قانون مطبوعات چنین اظهار نظر مینماید-چون سرمقاله شماره 227 روزنامه خاورزمین که بخط جلی نوشته شده است و نیز عباراتی که در صفحه پشت همان شماره نگاشته شده با رویه و طرز نزاکت مخالفت دارد و بعلاوه مفادا منطبق با ماده 49(بند 1 و 4) قانون مطبوعات و ماده 40 قانون نامبرده میباشد توقیف و عدم انتشار شماره نامبرده اشکالی ندارد و مقرر میگردد که رونوشت این نظریه بوسیله دادستان استان 1 و 2 باداره شهربانی مرکز ابلاغ و اعلام گردد.
27ر3313 بتاریخ 29ر7ر1327 پرونده مربوط بتوقیف روزنامه توفیق تحت نظر قرار گرفته و جلسه فوق العاده دادگاه جنائی مرکز از اشخاص مفصله زیر تشکیل یافت.
آقای شعری رئیس-آقای مصداقی مستشار-آقای طبیبی مستشار
با مقداقه در محتویات پرونده مزبور و رایزنی و انشاء نظر میشود.
با مقداه در مندرجات مقاله زیر عنوان وقایع هفته مندرجه در شماره 31 روزنامه توفیق مورخه 2ر4ر27 بلحاظ آنکه عبارات مقیده در این مقاله طوری تشخیص نمیشود که توقیف روزنامه را ایجاب نماید و با بند 2 و 5 ماده 49 قانون مطبوعات انطباقپذیر نمیباشد لهذا مقرر میگردد بتجویز ماده 50 از همین قانون از شماره 31 روزنامه توفیق مورخ 2ر4ر27 رفع توقیف گردیده و انتشار آن روزنامه از این به بعد بلامانع خواهد بود و شایسته است رونوشت این رأی بدادسرای استان 1 و 2 و شهربانی کل کشور و آقای مدیر روزنامه توفیق ابلاغ گردد.
*** بطوریکه ملاحظه میشود رأی دادگاههای جنائی درباره موارد به توقیف یک شماره معین و در پاره دیگر برفع توقیف شمارهء موردنظر همان کمیسیون صادر شده ولی بهرحال حکم بآزادی روزنامه صادر گردیده است.
بحث درباره نظر دادگاه در مواردی که حکم بتوقیف شماره مخصوص داده شده موردنظر نیست چیزی که قابل توجه است تعبیر صحیحی است که دادگاهها از ماده 50 قانون نمودهاند-چه آنکه کمیسیون وزارت فرهنک هیچگاه در روز انتشار آن شماره که بعلت محتویات آن روزنامه را بوسیله شهربانی پس از چند روز بازداشت کرده است)اقدام بتوقیف شماره موردنظر نکرده و آن شماره انتشار یافته بنابراین حکم دادگاه باینکه شماره مخصوص در توقیف بماند یا آزاد شود هیچگاه نتیجه عملی نداشته-
دولت تصور مینمود که دادگاه بعلت اینکه مقالات یک شمارهء از روزنامه بر خلاف ماده 49 میباشد حکم بتوقیف آن روزنامه برای همیشه صادر خواهد نمود-و حال آنکه از مفاد ماده 50 و کلمه(ضبط) در عنوان ماده 49 و همچنین از سایر مواد قانون مطبوعات که در پارهء از آنها علاوه بر مجازات مقرر مجازاتی درباره توقیف روزنامه در مدت چند ماه تعیین نموده ثابت میشود که نظر مقنن به بازداشت روزنامه دائما نبوده بلکه منظور همان شماره مخصوص بوده است و استنباط دادگاه از این جهت شماره معین مدتها پس از انتشار آن صادر شده نتیجهء عملی نداشته است و در نتیجه اصدار چندین حکم معلوم شد که نظر وزارت فرهنگ یا اداره شهربانی هم که تصور مینمودند که نظر مقنن بر توقیف دائمی روزنامه میباشد صحیح نبوده است.
از نظر قابل فرجام بودن احکام دادگاهها-دادستان استان از احکام دادگاههای جنائی تقاضای رسیدگی فرجامی نموده است و حال آنکه بنظر نگارنده این تقاضا موافق قانون نبوده و تصمیمات دادگاههای جنائی در اینموارد قابل فرجام نیست.
1-از ماده 50 و اقدام دادگاه بخوبی مستفاد میشود که دادگاه در جلسه اداری تصمیم اداری اتخاذ نموده است و بطور کلی تصمیمات اداری دادگاهها قابل طرح در مرحله فرجامی نیست.
2-رأی دادگاه هر گاه بر محکومیت یا برائت متهم باشد قابل فرجام است و این رأی نهائی است که دعوی را از دادگاه خارج بنماید در صورتیکه تصمیم دادگاهها در مورد بحث عنوانی از محکومیت یا برائت ندارد و اساسا محاکمهء بعمل نیامده کسی متهم نشده است.
3-بطور کلی در مورد قانون مطبوعات و ماده 50 این قانون مقنن تکلیف خاصی برای دادگاه تعیین نموده و از جهت اجراء مفاد ماده 50 عمل دادگاه مطابقت با هیچیک از مقررات سایر قوانین ندارد و قابل تشبیه و مقایسه هم نیست.
4-در مواردی که نظر دادگاه جنائی قابل فرجام میباشد دادستان استان بعنوان طرف دعوی در محاکمه حاضر شده و تقاضائی از دادگاه دارد و هر گاه بر خلاف نظر دادستان حکمی از دادگاه صادر شود میتوان به دادستان حق داد که از آن حکم تقاضای فرجام نماید و حال آنکه در مورد اجراء ماده 50 دادستان بهیچوجه اظهارنظر بر توقیف یا آزادی روزنامه ننموده و فقط تعیین تکلیف توقیف انجام شده را از دادگاه خواسته است بنابراین حکم بر خلاف نظر دادستان صادر نگردیده تا قابل فرجام باشد.