استوانههاى خوبان
آرشیو
چکیده
متن
سیماى ملکوتى امامان علیهم السلام را با الهام از زیارت بلند جامعه پى مىگرفتیم به یارى خداوند در این مقاله به تفسیر «دعائمالاخیار» مىپردازیم که امامان(ع) به آن توصیف شدهاند.
امامان معصوم پایهها و استوانههاى نیکان و خوبان اند. این مضمون با واژههاى دعائم الاخیار آمده است.
واژه دعائم
واژه «دعائم» جمع «دِعامه» به معناى ستونى که بدون آن خانه فرو مىریزد. بنابراین هر ستونى دعامه نیست بلکه ستونى را دعامه مىنامند که نقش اساسى در نگه داشتن سقف دارد. به رئیس خاندان «دعامة القوم» مىگویند. در دعایى مىخوانیم: «اسئلک باسمک الذى دعمت به السماوات...» ذات مقدست را به آن نامى مىخوانم که با آن آسمان را نگهداشتى.(1) در روایات فراوانى نماز، روزه، زکوة، حج و ولایت «دعائم الاسلام» خوانده شده است.(2)
واژه اخیار
«اخیار» جمع خیر است مثل اشراف که جمع شریف است و اموات که جمع «میّت» است. خیر را چنین معنا کردهاند: «ما یرغب فیه الکلّ کالعقل والعدل والفضل والشىء النافع و ضده الشّر»(3) خیر چیزى است که همه به آن تمایل دارند مانند خرد، عدالت، فضیلت، و هر چیز نافع و ضد آن شر است. ابوفارس لغت شناس اصیل عرب مىگوید: «الخیر اصله العطف والمیل ثم یحمل علیه فالخیر خلاف الشّر»(4)
اصل معناى خیر، گرایش و میل به چیزى است مشتقات این واژه از همین معنى گرفته شده است. در الفروق اللغویة آمده است خَیر به فتح خاء ضد شر است و خیر به کسر خاء به معنى کَرَم و جود است.(5)
خیر در قرآن
براى رسیدن به معناى واژه «دعائمالاخیار» باید واژه «خیر» را پىگیرى کنیم که قرآن و روایات چه چیزى را خیر مىنامند. واژه خیر در قرآن به همان معناى لغوى به کار رفته است و در مصادیقى استعمال شده است. به مال دنیا خیر گفته است «ان ترک خیراً...»(6) اگر متوفى مالى از خود باقى گذارده است، روشن است که مال دنیا مورد رغبت دنیائیان است.
به «حکمت» خیر گفته است «و من یؤتى الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً»(7)
به آن کس که حکمت داده شده «خیر فراوان» به او داده شده است، به برگزیدن و انتخاب اختیار گفته مىشود، چون معمولاً انسان چیز خوب و دلپسند را گزینش مىکند. در قرآن کریم پیامبران مدال «اخیار» را دارند «واذکر عبدنا ابراهیم واسحق و یعقوب اولى الایدى و الابصار انا اخلفناهم بخالصة ذکرى الدار و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار واذکر اسمعیل والیسع و ذا الکفل و کل من الاخیار»(8)
یاد آر بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را صاحبان دستهاى نیرومند و چشمهاى بینا، ما آنها را با خلوص ویژهاى خالص کردیم و آن یادآورى سراى آخرت بود و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند و به یاد آر اسماعیل و الیسع و ذا الکفل که همه از نیکان بودند به این ترتیب «اخیار» را باید برخورداراناز موهبت ویژه الهى معنا کرد که همان نبوت است و «خیر» را که انسانها به آن موصوف مىشوند در این راستا معنا کرد. موهبت الهى همانند اصل وجود مراتب دارد، در بالاترین مرتبهاش نبوت، رسالت، امامت قرار دارد و در مراتب پائینتر هر گونه انس با ذات مقدّس ربوبى خیر است و واجد آن موصوف به «خیّر» است. گفتنى است واژه خیر در بیشتر موارد در قرآن اسم استعمال شده است و گاه در قالب اسم تفضیل به کار رفته است مانند «ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیراً منها او مثلها»(9)، ما آیهاى را نسخ نکرده یا آن را به تأخیر نمىاندازیم مگر آن که بهتر از آن یا مانند آن را مىآوریم.
در صورت تفضیل واژه خیر در اصل «اخیر» بوده که همزه آن به واسطه کثرت استعمال به خلاف قیاس حذف شده است.
مرحوم علاّمه طباطبایى (ره) معتقد است که واژه «خیر» صفت مشبهه است نه افعل تفضیل، اگر چنین بود، باید اوزان افعل تفضیل بر آن جارى مىشد همان گونه که «افضل»، «افاضل»، «فضلى» و «فضلیات» گفته مىشود در حالى که این اوزان در خیر جریان نمىیابد و اوزان خیر، خرء، خیره، اخیار و خیرات است همان گونه که شیخ و شیخه و اشیاخ و شیخات گفته مىشود. بنابراین باید خیر را صفت مشبهه دانست.(10)
ویژگىهاى اخیار در روایات
روایات فراوانى در باب «خیر» رسیده است. از آن جا که هدف تفسیر «دعائمالاخیار» است، فقط اشارهاى به ویژگىهاى «اخیار» از دیدگاه معصومین علیهم السلام مىنمائیم این ویژگىها در روایات گاه تحت عنوان «خیرالناس» آمده است و گاه تحت عنوان «خیرالمؤمنین».
ویژگىهایى را که معصومین(ع) براى «اخیار» ذکر مىکنند بر دو بخش مىتوان تقسیم کرد:
1 - ارتباط صمیمانه با خداوند:
«اخیار» ارتباط صمیمانه، عاشقانه با ذات مقدس ربوبى دارند. اهل اطاعت خداوند و حریم نگهدارى براى او هستند.
پیامبر اکرم در روز فتح مکه فرمود:
«... ألا و ان خیرکم عندالله واکرمکم علیه الیوم اتقاکم و اطوعکم له»(11) آگاه باشید بهترین شما نزد خداوند و گرامىترین شما بر او امروز باتقواترین و مطیعترین شما نسبت به خداوند مىباشند.
امام على(ع) فرمود: «خیر الناس اورعهم و شر الناس افجرهم»(12) بهترین مردم باورعترین و بدترین مردم گناهکارترین آنها هستند.
ورع فوق تقوى است، تقوى ترک گناه است و ورع ترک مشتبه به گناه است.
«انس با قرآن» انس با خداوند است چون قرآن کریم جلوه ذات مقدس ربوبى است. بهترینها آنانند که با این کتاب آسمانى به هر شکل انس داشته باشند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خیرکم من قرأ القرآن و اقرأه»(13) بهترین شما آن کس است که قرآن را بخواند و آن را آموزش دهد.
قرائت و اقراء در صدر اسلام تنها روخوانى قرآن نبوده است بلکه شامل آشنایى با مفاهیم قرآن و آموزش آنها هم مىشده است.
نیز حضرت فرمود: «خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه»(14) بهترین شما آن کس است که قرآن را یاد گرفته، آن را به دیگران بیاموزد.
از جلوههاى ارتباط صمیمانه با خداوند رغبت به آخرت و دلبسته نشدن به دنیاست خوبان این چنیناند. پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«خیرکم ازهدکم فى الدّنیا و ارغبکم فى الآخرة»(15) بهترین شما کسانى اند که بىمیلترین به دنیا و با رغبتترین به آخرت باشند آن کس که عاشق خداوند است، عاشق دین او نیز هست، شیفته آموزش معارف بلند آن است خوبان این ویژگى را دارند از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند بهترین مردم کیانند حضرت فرمود:
«افقههم فی دین الله...»(16)
آن کس که بیش از دیگران به آموزش دین مىپردازد.
و خلاصه بهترینها آنانند که آن چنان خدایى عمل مىکنند که دیدن آنها انسان را به یاد خداوند مىاندازد. از پیامبراکرم(ص) پرسیدند چه همنشینى خوب است؟
حضرت فرمود: همنشینى که «من ذکرکم الله رؤیته» دیدنش شما را به یاد خدا بیاندازد، گفتارش بر علمتان بیفزاید و عملش شما را به یاد آخرت بیاندازد.(17)
این بخشى از ویژگىهاى اختیار از دیدگاه امامان است.
2 - رفتار شایسته با مردم
بخش دیگر ویژگىهاى خوبان رفتار شایسته با مردم است:
الف - رفتار شایسته با خانواده.
پیامبر(ص) فرمود: «خیرکم خیرکم لاهله و انا خیرکم لاهلى»(18) بهترین شما آنانند که بهترین رفتار را با خانواده داشته باشند و من بهترین شما در رفتار با خانوادهام یعنى بهترین رفتار را با خانوادهام دارم.
ب - خدمت رسانى به مردم. در چندین روایت بهترینها کسانى معرفى شدند که خدمترسانترین هستند. مردى شرفیاب حضور پیامبر(ص) شد عرض کرد دوست دارم بهترین مردم باشم (چه کنم؟) حضرت فرمود: «خیرالناس من ینفع الناس فکن نافعاً لهم»(19) بهترین مردم کسى است که به مردم سود مىرساند سود رسان به مردم باش.
امیرمؤمنان (ع) فرمود: «خیر الناس من تحمّل مؤنة الناس»(20) بهترین مردم آن کس است که زحمت مردم را به دوش بکشد.
ج - اخلاق خوش. از ویژگىهاى خوبان در روایات اخلاق خوش معرفى شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ان خیارکم احسنکم اخلاقاً»(21) همانا بهترین شما آنانند که بهترین اخلاق را دارند.
د - جواب بدى را با خوبى دادن.
این ویژگى خوبان است که در قرآن هم به آن سفارش شده است.(22)
امام على(ع) فرمود:
«خیر الناس من اذا اُغضب حُلِمَ و ان ظُلم غُفِر و ان اسى الیه احسن»(23)
بهترین مردم آن کس است که وقتى او را به خشم آورند حلیمانه برخورد کند و اگر به او ستم شد، بگذرد و اگر به او بدى شد، خوبى کند.
امام صادق(ع) فرمود: بهترین بندگان خداوند آن کس است که 5 ویژگى داشته باشد:
1 - «اذا احسن استبشر» وقتى موفق به کار خوب مىشود خوشحال باشد که خداوند توفیقش داده است.
2 - «و اذا اساء استغفر» وقتى کار بد را مرتکب مىشود، استغفار کند.
3 - «و اذا اعطى شکر» کسى که به او خدمتى مىکند سپاسگزارش گردد.
4 - «و إذا ابتلى صبر» وقتى مبتلا به بلا مىشود صبر کند.
5 - «و اذا اُظلم غُفِر» وقتى به او ستم شد چشمپوشى کرده مىگذرد.(24)
اینها برخى از ویژگىهاى خوبان در عرصه اجتماع بود.(25)
الگوهاى علم و عمل
اینک با توجه به این که مفهوم «خیر» و «اخیار» روشن شد باید ببینیم که معناى «دعائم الاخیار» چیست؟
با تفسیرى که از خیر و اخیار داشتیم به نظر مىرسد که مراد از دعائم الاخیار این باشد که در دو عرصه الهى و مردمى خیر، شما الگو و جلودار و راهنمایید اگر همراهى با شما نباشد سقوط است، انحراف است، ضلالت است. اگر فضائل را تشبیه به یک خیمه و خانه نمائیم ستون اصلى آن امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعیناند. باید شیوه ارتباط صمیمانه با خداوند را از سیره آنان آموخت، باید شیوه معاشرت الهى با مردم را از آنان فراگرفت زیرا که آنان معصوماند و اسوه عملى مکتب هر آن چه مىگویند دستور خداست و هر آن چه مىکنند همان است که خداوند خواسته است. امام صادق(ع) فرمود: اگر ما نیز مانند دیگران با رأى و اجتهادمان فتوا مىدادیم هلاک مىشدیم. آنچه ما مىگوئیم اجتهاد نیست بلکه آثارى از رسول خداست که ریشه و پایه علم است و ما نسل به نسل آن را به ارث مىبریم و همان گونه که مردم طلا و نقره خود را براى نسلهاى بعد ذخیره مىکنند ما نیز این علوم و معارف را براى نسلهاى بعد ذخیره و حفظ مىکنیم.(26)
آنچه خوبان در عرصه معارف دارند از آنان است. خیمه معارف بلند در خانه اهل بیت زده شده، باید معارف اسلام ناب محمدى(ص) را از آنان آموخت:
در حدیث معروف و مسلّم پیامبر(ص) آمده است که حضرت فرمود: «أنا مدینة العلم و علىٌّ بابها».
من شهر علمم و على در آن (راه ورود به آن) شهر علم است.
به گفتار پیغمبرت راه جوى
دل از تیرگیها بدین آب شوى
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحى
خداوند امر و خداوندنهى
که من شهر علمم علیّم در است
درست این سخن قول پیغمبر است
گواهى دهم کاین سخن راز اوست
تو گوئى دو گوشم بر آواز اوست(27)
این حدیث را به جز عالمان و محدثان معتبر و بزرگ شیعه بیش از 140 تن از بزرگان و محدثان اهل سنت نیز نقل کردهاند.(28)
و آنان که در فهم معارف بلند پیشگامند بیش از دیگران بر این باورند که آنها «دعائمالاخیار» در فهم معارف بلند الهىاند. صدرالمتألهین شیرازى فیلسوف نام آور تشیّع مىگوید که سخت بپرهیز که در صدد دانستن حقایق احوال معادى جز از طریق خبر (ادله سمعى) و ایمان به غیب برآیى یعنى بخواهى آن حقایق را با عقل مغشوش و دلیل مخدوش خود دریابى که در این صورت مانند کور مادر زادى خواهى بود که بخواهد رنگها را با حسّ چشایى یا بویایى یا شنوایى یا بساوایى خویش درک کند و این عین انکار وجود رنگهاست.(29)
نیز همو در کتاب دیگر مىگوید: از آنچه گفتیم دانسته شد که وجود بهشت و دوزخ و دیگر احوال آخرت همان سان که توده عوام مىفهمند و تصور مىکنند حق است و مطابق واقعیت و واجب است اعتقاد داشتن به آن و هر کس یک چیز از آن همه را انکار کند پریشانگویى کرده (و سخن کفر گفته) و کارش تباه گشته است.(30)
آقا على حکیم متوفى (1307 قمرى) فیلسوف بزرگ شیعى مىگوید: طریق نجات آن است که انسان پس از اطلاع بر رؤس مسائل اعتقادیه، بناى خود را بر این بگذارد که هر یک از آنها که مطابق اعتقاد ائمه معصومین(ع) است معتقد باشد و هر یک مطابق نباشد منکر.(31)
این تنها نمونه اندکى از خضوع عالمان بلند معارفى در پیشگاه معارف بلند امامان است و این همان حقیقتى است که خود فرمودند که علم نافع در خانه آنهاست. امامصادق(ع) به یونس بن عبدالرحمن فرمود: «یا یونس اذا اردت العلم الصحیح فخذ عن اهل البیت فانا رویناه و اوتینا شرح الحکمة و فصل الخطاب انّ الله اصطفانا و آتانا ما لم یؤت احداً من العالمین».(32)
یونس! اگر در پى علم صحیح هستى از ما اهل بیت بگیر، علم صحیح به ما روایت شده و شرح حکمت و سخن آخر به ما داده شده است.
خداوند ما را برگزیده و چیزى به ما داده است که به احدى از جهانیان داده نشده است.
(در این باره به یارى خداوند در فرازهاى دیگر به تناسب سخن خواهیم گفت ان شاء الله).
این در عرصه علمى، در عرصه عملى هم آنها «دعائم الاخیار» هستند، باید مفهوم «خیر» را از آنها گرفت و مصداق خیر را هم در روش و سیره آنان دید. در عرصه ارتباط با خداوند، برخورد شایسته با مردم و... آنهایند که سرآمدند. آنها تجلّى مکارم الاخلاقند که بعثت پیامبر جهت تکمیل آن بوده است. پیامبر(ص) فرمود: «انّى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»(33) همانا من مبعوث شدم تا صفات عالى انسانى را تکمیل نمایم.
استوانههاى مکتب
مىتوان «دعائم الاخیار» را از زاویهاى دیگر نیز تفسیر کرد که در قرآن کریم «ایمان» مصداق خیر معرفى شده است مانند آیات: سوره انفال آیه23 و 70 و سوره هود آیه31 نیز اسلام مصداق خیر ذکر شده است در آیات سوره بقره آیه105 و با این مصادیق امامان سلام الله علیهم اجمعین استوانههاى اصیل دین و مکتباند.
و از زاویهاى دیگر مىتوان گفت در جهان هستى هر چه «خیر» و «خیرات» را ذات مقدّس ربوبى تدارک دیده به برکت خاندان عصمت و طهارت امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین است.
پىنوشتها: -
1 - مجمع البحرین، ج1، ص595، «واژه دَعَمَ».
2 - وسائل الشیعه، ج1، ص25 (چاپ آل البیت).
3 - مفردات راغب، ص300 (تحقیق صفوان عدنان).
4 - مقائیس اللغة ص318 «خیر» (چاپ یک جلدى).
5 - الفروق اللغویة، ص95.
6 - سوره بقره، آیه180.
7 - سوره بقره آیه269.
8 - سوره ص، آیه46 تا 48.
9 - سوره بقره، آیه106.
10 - تفسیر المیزان، ج3، ص133.
11 - بحارالانوار، ج73، ص293.
12 - غرر الحکم، حدیث5015.
13 - کنزالعمال، ج1، ص525.
14 - سنن ابن ماجه، ج1، ص77، امالى شیخ طوسى، ص357، (با مختصر تفاوت).
15 - کنزالعمال، ج3، ص192.
16 - مسند احمد، ج10، ص402.
17 - اصول کافى، ج1، ص39.
18 - من لایحضره الفقیه، ج3، ص555.
19 - کنزالعمال، ج16، ص128.
20 - غرر الحکم، حدیث5002.
21 - بحارالانوار، ج16، ص237.
22 - سوره مؤمنون، آیه96.
23 - غرر الحکم، حدیث5000.
24 - بحارالانوار، ج78، ص206.
25 - در رابطه با روایات خیر مراجعه کنید به کتاب الخیر والبرکة فى الکتاب والسنة تألیف محمدى رى شهرى.
26 - بصائر الدرجات، ص319.
27 - از فردوسى.
28 - الغدیر، ج6، ص61 تا ص77.
29 - تفسیر سوره یس ص151.
30 - المبدء والمعاد، صص413 و 414.
31 - بدائع الحکم، ص278.
32 - بحارالانوار، ج26، ص158.
امامان معصوم پایهها و استوانههاى نیکان و خوبان اند. این مضمون با واژههاى دعائم الاخیار آمده است.
واژه دعائم
واژه «دعائم» جمع «دِعامه» به معناى ستونى که بدون آن خانه فرو مىریزد. بنابراین هر ستونى دعامه نیست بلکه ستونى را دعامه مىنامند که نقش اساسى در نگه داشتن سقف دارد. به رئیس خاندان «دعامة القوم» مىگویند. در دعایى مىخوانیم: «اسئلک باسمک الذى دعمت به السماوات...» ذات مقدست را به آن نامى مىخوانم که با آن آسمان را نگهداشتى.(1) در روایات فراوانى نماز، روزه، زکوة، حج و ولایت «دعائم الاسلام» خوانده شده است.(2)
واژه اخیار
«اخیار» جمع خیر است مثل اشراف که جمع شریف است و اموات که جمع «میّت» است. خیر را چنین معنا کردهاند: «ما یرغب فیه الکلّ کالعقل والعدل والفضل والشىء النافع و ضده الشّر»(3) خیر چیزى است که همه به آن تمایل دارند مانند خرد، عدالت، فضیلت، و هر چیز نافع و ضد آن شر است. ابوفارس لغت شناس اصیل عرب مىگوید: «الخیر اصله العطف والمیل ثم یحمل علیه فالخیر خلاف الشّر»(4)
اصل معناى خیر، گرایش و میل به چیزى است مشتقات این واژه از همین معنى گرفته شده است. در الفروق اللغویة آمده است خَیر به فتح خاء ضد شر است و خیر به کسر خاء به معنى کَرَم و جود است.(5)
خیر در قرآن
براى رسیدن به معناى واژه «دعائمالاخیار» باید واژه «خیر» را پىگیرى کنیم که قرآن و روایات چه چیزى را خیر مىنامند. واژه خیر در قرآن به همان معناى لغوى به کار رفته است و در مصادیقى استعمال شده است. به مال دنیا خیر گفته است «ان ترک خیراً...»(6) اگر متوفى مالى از خود باقى گذارده است، روشن است که مال دنیا مورد رغبت دنیائیان است.
به «حکمت» خیر گفته است «و من یؤتى الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً»(7)
به آن کس که حکمت داده شده «خیر فراوان» به او داده شده است، به برگزیدن و انتخاب اختیار گفته مىشود، چون معمولاً انسان چیز خوب و دلپسند را گزینش مىکند. در قرآن کریم پیامبران مدال «اخیار» را دارند «واذکر عبدنا ابراهیم واسحق و یعقوب اولى الایدى و الابصار انا اخلفناهم بخالصة ذکرى الدار و انهم عندنا لمن المصطفین الاخیار واذکر اسمعیل والیسع و ذا الکفل و کل من الاخیار»(8)
یاد آر بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را صاحبان دستهاى نیرومند و چشمهاى بینا، ما آنها را با خلوص ویژهاى خالص کردیم و آن یادآورى سراى آخرت بود و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند و به یاد آر اسماعیل و الیسع و ذا الکفل که همه از نیکان بودند به این ترتیب «اخیار» را باید برخورداراناز موهبت ویژه الهى معنا کرد که همان نبوت است و «خیر» را که انسانها به آن موصوف مىشوند در این راستا معنا کرد. موهبت الهى همانند اصل وجود مراتب دارد، در بالاترین مرتبهاش نبوت، رسالت، امامت قرار دارد و در مراتب پائینتر هر گونه انس با ذات مقدّس ربوبى خیر است و واجد آن موصوف به «خیّر» است. گفتنى است واژه خیر در بیشتر موارد در قرآن اسم استعمال شده است و گاه در قالب اسم تفضیل به کار رفته است مانند «ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیراً منها او مثلها»(9)، ما آیهاى را نسخ نکرده یا آن را به تأخیر نمىاندازیم مگر آن که بهتر از آن یا مانند آن را مىآوریم.
در صورت تفضیل واژه خیر در اصل «اخیر» بوده که همزه آن به واسطه کثرت استعمال به خلاف قیاس حذف شده است.
مرحوم علاّمه طباطبایى (ره) معتقد است که واژه «خیر» صفت مشبهه است نه افعل تفضیل، اگر چنین بود، باید اوزان افعل تفضیل بر آن جارى مىشد همان گونه که «افضل»، «افاضل»، «فضلى» و «فضلیات» گفته مىشود در حالى که این اوزان در خیر جریان نمىیابد و اوزان خیر، خرء، خیره، اخیار و خیرات است همان گونه که شیخ و شیخه و اشیاخ و شیخات گفته مىشود. بنابراین باید خیر را صفت مشبهه دانست.(10)
ویژگىهاى اخیار در روایات
روایات فراوانى در باب «خیر» رسیده است. از آن جا که هدف تفسیر «دعائمالاخیار» است، فقط اشارهاى به ویژگىهاى «اخیار» از دیدگاه معصومین علیهم السلام مىنمائیم این ویژگىها در روایات گاه تحت عنوان «خیرالناس» آمده است و گاه تحت عنوان «خیرالمؤمنین».
ویژگىهایى را که معصومین(ع) براى «اخیار» ذکر مىکنند بر دو بخش مىتوان تقسیم کرد:
1 - ارتباط صمیمانه با خداوند:
«اخیار» ارتباط صمیمانه، عاشقانه با ذات مقدس ربوبى دارند. اهل اطاعت خداوند و حریم نگهدارى براى او هستند.
پیامبر اکرم در روز فتح مکه فرمود:
«... ألا و ان خیرکم عندالله واکرمکم علیه الیوم اتقاکم و اطوعکم له»(11) آگاه باشید بهترین شما نزد خداوند و گرامىترین شما بر او امروز باتقواترین و مطیعترین شما نسبت به خداوند مىباشند.
امام على(ع) فرمود: «خیر الناس اورعهم و شر الناس افجرهم»(12) بهترین مردم باورعترین و بدترین مردم گناهکارترین آنها هستند.
ورع فوق تقوى است، تقوى ترک گناه است و ورع ترک مشتبه به گناه است.
«انس با قرآن» انس با خداوند است چون قرآن کریم جلوه ذات مقدس ربوبى است. بهترینها آنانند که با این کتاب آسمانى به هر شکل انس داشته باشند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خیرکم من قرأ القرآن و اقرأه»(13) بهترین شما آن کس است که قرآن را بخواند و آن را آموزش دهد.
قرائت و اقراء در صدر اسلام تنها روخوانى قرآن نبوده است بلکه شامل آشنایى با مفاهیم قرآن و آموزش آنها هم مىشده است.
نیز حضرت فرمود: «خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه»(14) بهترین شما آن کس است که قرآن را یاد گرفته، آن را به دیگران بیاموزد.
از جلوههاى ارتباط صمیمانه با خداوند رغبت به آخرت و دلبسته نشدن به دنیاست خوبان این چنیناند. پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«خیرکم ازهدکم فى الدّنیا و ارغبکم فى الآخرة»(15) بهترین شما کسانى اند که بىمیلترین به دنیا و با رغبتترین به آخرت باشند آن کس که عاشق خداوند است، عاشق دین او نیز هست، شیفته آموزش معارف بلند آن است خوبان این ویژگى را دارند از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند بهترین مردم کیانند حضرت فرمود:
«افقههم فی دین الله...»(16)
آن کس که بیش از دیگران به آموزش دین مىپردازد.
و خلاصه بهترینها آنانند که آن چنان خدایى عمل مىکنند که دیدن آنها انسان را به یاد خداوند مىاندازد. از پیامبراکرم(ص) پرسیدند چه همنشینى خوب است؟
حضرت فرمود: همنشینى که «من ذکرکم الله رؤیته» دیدنش شما را به یاد خدا بیاندازد، گفتارش بر علمتان بیفزاید و عملش شما را به یاد آخرت بیاندازد.(17)
این بخشى از ویژگىهاى اختیار از دیدگاه امامان است.
2 - رفتار شایسته با مردم
بخش دیگر ویژگىهاى خوبان رفتار شایسته با مردم است:
الف - رفتار شایسته با خانواده.
پیامبر(ص) فرمود: «خیرکم خیرکم لاهله و انا خیرکم لاهلى»(18) بهترین شما آنانند که بهترین رفتار را با خانواده داشته باشند و من بهترین شما در رفتار با خانوادهام یعنى بهترین رفتار را با خانوادهام دارم.
ب - خدمت رسانى به مردم. در چندین روایت بهترینها کسانى معرفى شدند که خدمترسانترین هستند. مردى شرفیاب حضور پیامبر(ص) شد عرض کرد دوست دارم بهترین مردم باشم (چه کنم؟) حضرت فرمود: «خیرالناس من ینفع الناس فکن نافعاً لهم»(19) بهترین مردم کسى است که به مردم سود مىرساند سود رسان به مردم باش.
امیرمؤمنان (ع) فرمود: «خیر الناس من تحمّل مؤنة الناس»(20) بهترین مردم آن کس است که زحمت مردم را به دوش بکشد.
ج - اخلاق خوش. از ویژگىهاى خوبان در روایات اخلاق خوش معرفى شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ان خیارکم احسنکم اخلاقاً»(21) همانا بهترین شما آنانند که بهترین اخلاق را دارند.
د - جواب بدى را با خوبى دادن.
این ویژگى خوبان است که در قرآن هم به آن سفارش شده است.(22)
امام على(ع) فرمود:
«خیر الناس من اذا اُغضب حُلِمَ و ان ظُلم غُفِر و ان اسى الیه احسن»(23)
بهترین مردم آن کس است که وقتى او را به خشم آورند حلیمانه برخورد کند و اگر به او ستم شد، بگذرد و اگر به او بدى شد، خوبى کند.
امام صادق(ع) فرمود: بهترین بندگان خداوند آن کس است که 5 ویژگى داشته باشد:
1 - «اذا احسن استبشر» وقتى موفق به کار خوب مىشود خوشحال باشد که خداوند توفیقش داده است.
2 - «و اذا اساء استغفر» وقتى کار بد را مرتکب مىشود، استغفار کند.
3 - «و اذا اعطى شکر» کسى که به او خدمتى مىکند سپاسگزارش گردد.
4 - «و إذا ابتلى صبر» وقتى مبتلا به بلا مىشود صبر کند.
5 - «و اذا اُظلم غُفِر» وقتى به او ستم شد چشمپوشى کرده مىگذرد.(24)
اینها برخى از ویژگىهاى خوبان در عرصه اجتماع بود.(25)
الگوهاى علم و عمل
اینک با توجه به این که مفهوم «خیر» و «اخیار» روشن شد باید ببینیم که معناى «دعائم الاخیار» چیست؟
با تفسیرى که از خیر و اخیار داشتیم به نظر مىرسد که مراد از دعائم الاخیار این باشد که در دو عرصه الهى و مردمى خیر، شما الگو و جلودار و راهنمایید اگر همراهى با شما نباشد سقوط است، انحراف است، ضلالت است. اگر فضائل را تشبیه به یک خیمه و خانه نمائیم ستون اصلى آن امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعیناند. باید شیوه ارتباط صمیمانه با خداوند را از سیره آنان آموخت، باید شیوه معاشرت الهى با مردم را از آنان فراگرفت زیرا که آنان معصوماند و اسوه عملى مکتب هر آن چه مىگویند دستور خداست و هر آن چه مىکنند همان است که خداوند خواسته است. امام صادق(ع) فرمود: اگر ما نیز مانند دیگران با رأى و اجتهادمان فتوا مىدادیم هلاک مىشدیم. آنچه ما مىگوئیم اجتهاد نیست بلکه آثارى از رسول خداست که ریشه و پایه علم است و ما نسل به نسل آن را به ارث مىبریم و همان گونه که مردم طلا و نقره خود را براى نسلهاى بعد ذخیره مىکنند ما نیز این علوم و معارف را براى نسلهاى بعد ذخیره و حفظ مىکنیم.(26)
آنچه خوبان در عرصه معارف دارند از آنان است. خیمه معارف بلند در خانه اهل بیت زده شده، باید معارف اسلام ناب محمدى(ص) را از آنان آموخت:
در حدیث معروف و مسلّم پیامبر(ص) آمده است که حضرت فرمود: «أنا مدینة العلم و علىٌّ بابها».
من شهر علمم و على در آن (راه ورود به آن) شهر علم است.
به گفتار پیغمبرت راه جوى
دل از تیرگیها بدین آب شوى
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحى
خداوند امر و خداوندنهى
که من شهر علمم علیّم در است
درست این سخن قول پیغمبر است
گواهى دهم کاین سخن راز اوست
تو گوئى دو گوشم بر آواز اوست(27)
این حدیث را به جز عالمان و محدثان معتبر و بزرگ شیعه بیش از 140 تن از بزرگان و محدثان اهل سنت نیز نقل کردهاند.(28)
و آنان که در فهم معارف بلند پیشگامند بیش از دیگران بر این باورند که آنها «دعائمالاخیار» در فهم معارف بلند الهىاند. صدرالمتألهین شیرازى فیلسوف نام آور تشیّع مىگوید که سخت بپرهیز که در صدد دانستن حقایق احوال معادى جز از طریق خبر (ادله سمعى) و ایمان به غیب برآیى یعنى بخواهى آن حقایق را با عقل مغشوش و دلیل مخدوش خود دریابى که در این صورت مانند کور مادر زادى خواهى بود که بخواهد رنگها را با حسّ چشایى یا بویایى یا شنوایى یا بساوایى خویش درک کند و این عین انکار وجود رنگهاست.(29)
نیز همو در کتاب دیگر مىگوید: از آنچه گفتیم دانسته شد که وجود بهشت و دوزخ و دیگر احوال آخرت همان سان که توده عوام مىفهمند و تصور مىکنند حق است و مطابق واقعیت و واجب است اعتقاد داشتن به آن و هر کس یک چیز از آن همه را انکار کند پریشانگویى کرده (و سخن کفر گفته) و کارش تباه گشته است.(30)
آقا على حکیم متوفى (1307 قمرى) فیلسوف بزرگ شیعى مىگوید: طریق نجات آن است که انسان پس از اطلاع بر رؤس مسائل اعتقادیه، بناى خود را بر این بگذارد که هر یک از آنها که مطابق اعتقاد ائمه معصومین(ع) است معتقد باشد و هر یک مطابق نباشد منکر.(31)
این تنها نمونه اندکى از خضوع عالمان بلند معارفى در پیشگاه معارف بلند امامان است و این همان حقیقتى است که خود فرمودند که علم نافع در خانه آنهاست. امامصادق(ع) به یونس بن عبدالرحمن فرمود: «یا یونس اذا اردت العلم الصحیح فخذ عن اهل البیت فانا رویناه و اوتینا شرح الحکمة و فصل الخطاب انّ الله اصطفانا و آتانا ما لم یؤت احداً من العالمین».(32)
یونس! اگر در پى علم صحیح هستى از ما اهل بیت بگیر، علم صحیح به ما روایت شده و شرح حکمت و سخن آخر به ما داده شده است.
خداوند ما را برگزیده و چیزى به ما داده است که به احدى از جهانیان داده نشده است.
(در این باره به یارى خداوند در فرازهاى دیگر به تناسب سخن خواهیم گفت ان شاء الله).
این در عرصه علمى، در عرصه عملى هم آنها «دعائم الاخیار» هستند، باید مفهوم «خیر» را از آنها گرفت و مصداق خیر را هم در روش و سیره آنان دید. در عرصه ارتباط با خداوند، برخورد شایسته با مردم و... آنهایند که سرآمدند. آنها تجلّى مکارم الاخلاقند که بعثت پیامبر جهت تکمیل آن بوده است. پیامبر(ص) فرمود: «انّى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»(33) همانا من مبعوث شدم تا صفات عالى انسانى را تکمیل نمایم.
استوانههاى مکتب
مىتوان «دعائم الاخیار» را از زاویهاى دیگر نیز تفسیر کرد که در قرآن کریم «ایمان» مصداق خیر معرفى شده است مانند آیات: سوره انفال آیه23 و 70 و سوره هود آیه31 نیز اسلام مصداق خیر ذکر شده است در آیات سوره بقره آیه105 و با این مصادیق امامان سلام الله علیهم اجمعین استوانههاى اصیل دین و مکتباند.
و از زاویهاى دیگر مىتوان گفت در جهان هستى هر چه «خیر» و «خیرات» را ذات مقدّس ربوبى تدارک دیده به برکت خاندان عصمت و طهارت امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین است.
پىنوشتها: -
1 - مجمع البحرین، ج1، ص595، «واژه دَعَمَ».
2 - وسائل الشیعه، ج1، ص25 (چاپ آل البیت).
3 - مفردات راغب، ص300 (تحقیق صفوان عدنان).
4 - مقائیس اللغة ص318 «خیر» (چاپ یک جلدى).
5 - الفروق اللغویة، ص95.
6 - سوره بقره، آیه180.
7 - سوره بقره آیه269.
8 - سوره ص، آیه46 تا 48.
9 - سوره بقره، آیه106.
10 - تفسیر المیزان، ج3، ص133.
11 - بحارالانوار، ج73، ص293.
12 - غرر الحکم، حدیث5015.
13 - کنزالعمال، ج1، ص525.
14 - سنن ابن ماجه، ج1، ص77، امالى شیخ طوسى، ص357، (با مختصر تفاوت).
15 - کنزالعمال، ج3، ص192.
16 - مسند احمد، ج10، ص402.
17 - اصول کافى، ج1، ص39.
18 - من لایحضره الفقیه، ج3، ص555.
19 - کنزالعمال، ج16، ص128.
20 - غرر الحکم، حدیث5002.
21 - بحارالانوار، ج16، ص237.
22 - سوره مؤمنون، آیه96.
23 - غرر الحکم، حدیث5000.
24 - بحارالانوار، ج78، ص206.
25 - در رابطه با روایات خیر مراجعه کنید به کتاب الخیر والبرکة فى الکتاب والسنة تألیف محمدى رى شهرى.
26 - بصائر الدرجات، ص319.
27 - از فردوسى.
28 - الغدیر، ج6، ص61 تا ص77.
29 - تفسیر سوره یس ص151.
30 - المبدء والمعاد، صص413 و 414.
31 - بدائع الحکم، ص278.
32 - بحارالانوار، ج26، ص158.