نقد نظریه بلوغ
آرشیو
چکیده
متن
نقد نظریه بلوغ
از جمله امتیازات فقه شیعه، پویایی و باز بودن آن است؛به نحوی که یک موضوع گاهی تا مدتها مورد بحث قرار میگیرد و آخر الامر نیز پرونده آن مختومه نمیشود و برای نظرهعای بعدی نیز جایی پیدا میشود.
یک یاز موضوعاتی که محل تضارب آراء بوده، مسأله بلوغ در دختران و پسران است که به انحاء مختلف مورد کاوش قرار گرفته است.در شماره 66 کیهان اندیشه، مقالهای تحت عنوان:«پژوهش در بلوغ دختران»از آقای گرامی به چاپ رسید که متأسفانه با این مسأله مهم به طور سطحی برخورد شده بود.آنچه در این نوشتار آمده است، نکاتی در این مورد میباشد.
البته غرض ما، دفاع از سنین 13 یا 14 و یا 15 سالگی و رد سن 9 سالگی نیست، بلکه اثبات این مطلب است که آنچه در مسأله بلوغ مطرح است، آمادگی دختر و پسر سرای تکالیف است و در حقیقت، مسأله سن طریقیت دارد نه موضوعیت.
1-ایشان فرمودهاند که ملاک 9 سالگی در دختران و 15 سالگی در پسران اجماعی بوده و خدشه ناپذیر است.این گفتار بسیار شگفتانگیز است زیرا همانگونه که بر اهل فقاهت و دانش روشن است:
اولا، مسأله بلوغ از جمله مسائلی است که نه تنها اجماعی نبوده، بلکه از مسائلی است که بین فقیهان مورد اختلاف است.و عدهای از فحول علما سن تکلیف را 13 و یا 15 و یا 14 میدانند و از ایشان بعید است که کسانی مانند:مرحوم فیض را جزء شذوذ دانسته و به ایشان اعتنا نکرده است.ثانیا، بر فرض که مسأله اجماعی باشد، اعتقاد همه عالمان اصولی این است که اجماع مدرکی و یا محتمل المدرکیة، اعتبار ندارد و یان اجماع یکه شما ادعا کردهاید، صد در صد مدرکی میباشد و مدرک آن اخباری است که در این زمینه وارد شده است.پس اعتباراز آن مدرک است در صورتی که تمام باشد نه اجماع؛ و در اخباری که مدرک موجب پدیدار شدن اجماع است، سن 9 سال، 10 سال، 11 سال، 13 سال، 14 و 15 سال ذکر شده است.فقیه کسی است که بتواند آنها را مورد بررسی قرار دهد و تهافت و اختلاف را از آنها برطرف کند و سن بلوغ دختران را معین نماید.ظاهرا اختلاف بین روایات با توجه به اختلاف مناطق زندگی و عوامل تغذیه و ژنتیکی قابل رفع است.زیرا زمان حیض دختران با توجه به عوامل مذکور مختلف میشود و این نظریه با کارشناسی که درباره بلوغ انجام شد سازگاری دارد ثالثا، برفرض که اجماع مدرکی نباشد، در صورتی اعتبار دارد که کاشف از رأی امام معصوم باشد و لذا اصولیون در بحثهای خود طرقی را برای کشف اجماع از قول امام یادآور شدهاند، و اجماعی که در مقام بحث برای اثبات سن 9 سال ادعا میشود، ناتمام و نادرست است.
2-نویسنده محترم مقاله، در دو جای آن اصرار دارد بر اینکه اقلیت باید تابع اکثریت باشد و حرف مشهور را بیانگر واقعیات آن مذهب میداند.این حرف نیز تمام نیست؛زیرا اولا، آن شهرتی که دارای ارزش است به شهرت قدماء تا زمان شیخ طوسی است که شما اسمی از آن به میان نیاوردهاید ثانیا، به دست آوردن شهرت قدماء امری قریب به محال است، زیرا قدماء منحصر به چند نفری که دارای کتابند نیست.ثالثا، بر فرض که همین چند نفر باشند، نظر آنها فی نفسه دارای اعتبا رنمیباشد.البته اگر کسی از نظر آنها اطمینان پیدا کرد، این مسأله شخصی خواهد بود و دیگر بحث اجتهادی نیست.
رابعا، اصلا ملاک تبعیت از اکثریت با مبانی تشیع سازگار نیست.خامسا، چه کسی گفته است هر چه اکثریت میگویند درست است؟مگر در بسیاری از موارد، منشأ رأی اکثریت یک نفر نبوده است؟مانند زمان شیخ که اکثر علما تا حدود صد سال بعد از او جرأت مخالفت با او را نداشتند، ولی بعدها این طلسم توسط ابن ادریس شکسته شد.
3-ایشان میگوید:قانون باید بدون عسر و حرج باشد و تشخیص مسأله احتلام و حیض دارای عسر و حرج است.اولا این حرف ادعایی بیش نیست؛زیرا در مکلفین، مسأله احتلام و حیض به راحتی قابل تشخیص بوده و اظهر من الشمس است ثانیا، اگر موارد خاصی به صورت مشکل پیش آید، شارع مقدس راه حلهایی ارائه کرده است.از آن جمله میزان و معیار قرار دادن نوع و یا اکثریت و اغلبیت را نظیر سن یائسگی و یا رجوع به عادت امثال برای آن دختری که در وقت حیض امثالش حیص نبیند.
4-ادعای دیگر ایشان این است که:اگر ملاک بلوغ، حیض و احتلام باشد، اگر کسی مرتکب جرمی شود نمیتوان او را مدتی بلا تکلیف گذاشت.در پاسخ باید گفت:عین همین اشکال در مورد دختران 9 سال نیز صادق است.اگر دختران 9 ساله کنونی مرتکب جرمی شوند، هیچ عاقلی نمیگوید باید آنها را مجازات کرد؛بلکه باید مدتی صبر نمود تا به حد رشد برسند.اگر جناب استاد یک نمونه از این کودکان رامشاهده کند، تصدیق خواهد فرمود که دختر 9 ساله کودکی بیش نیست.
5-اینکه فرمودهاند:باید مقدمات احتلام را فراهم کرد و اصلا عقلای عالم زیر بار این قانون نمروند، حرف قابل قبولی نیست.زیرا اگر مراد از عقلا، اهل فهم و عالمان سراسر جهان باشند که همه با این قانون موافق بوده و ملاک حیض و احتلام را به واقع نزدیکتر میبینند.بعکس این مسأله 9 سالگی است که مورد تردید وعدم پذیرش قرار گرفته است.اگر منظور از عقلاء، افراد گوشهگیر و دور از جامعه باشند که فقط در چهار دیواری اتاق خویش مسائل را مورد بررسی قرار میدهند و با واقعیات جامعه سر و کارندارند، آن حرف دیگری است علاوه بر اینها خداوند متعال بدن انسان را طوری خلق کرده است که هر گاه موقع احتلام و حیض برسد، شخص به آن مبتلا خواهد شد و نیازی به فراهم کردن مقدمات نیست.
6-روایت حمران که 9 سالگی را مطرح کرده است، اتفاقا بر ضد نظر جناب آقای گرامی است.
زیرا در این روایت، مسأله قابلیت ازدواج و دخول را مطرح و آن را قرین بلوغ قرار داده است؛یعنی دختر 9 سالهای که صلاحیت ازدواج را داشته باشد.
حال از شما سؤال میکنیم:بینی و بین اللّه اغلب دختران 9 ساله کنونی این صلاحیت را دارند؟
7-در روایت اسماعیل بن جعفر نیز، اولا مسأله قابلیت ازدواج مطرح است، ثانیا در این روایت به سن 10 سالگی تصریح شده است و اینکه شما میگویید منظور از 10 سالگی 9 سال است، اجتهاد و در مقابل نص است و حمل روایت برخلاف ظاهر آن نیاز به دلیل و شاهد دارد که اسمی از آن برده نشده است.نیز در روایت زرارة که فرمودهاند: کلمه عشره به خاطر مسأله دخول است، باز برای این حمل شاهد میخواهد.در روایت عبد اللّه بن سنان علت ذکر شده است.یعنی چون ملاک حیض است، پس اگر در 9 سالگی حیض شد، بالغ است و روایت عمار ساباطی نیز مؤید همین مطلب است.
8-در ورایت ابن حمزه ثمالی میفرمایند: منظور پسران است نه دختران، چون صبیان جمع صبی است؛اگر مراد پسران هستند، پس چرا مشهور سن پسر را 15 سال گرفتهاند؟حال آنکه در روایت 13 یا 14 سال آمده است.پس این روایت نه مؤیّد قول شما یعنی 9 سال است و نه مؤید اقوال دیگر.
9-فرمودهاند:منظور از ذکر حیض، حیض بالقوه است.
اولا، این بیان خلط بین مباحث عقلی و عملی است و فقه در ارتباط با علم مکلف است و در فهم آن ملاک عرف است نه عقل محض ثانیا، این حمل نیز بدون دلیل و شاهد است.
10-اینکه فرمودهاند:اگر بنا بود پیامبر اکرم(ص) احکام را قطعه قطعه نموده و سن بلوغ را وابسته به محیط میدانستند، دیگر چیزی به نام دین منسجم و منضبط باقی نمیماند.ظاهرا این سخن مغالطه است، زیرا با بیان شدن ملاک و تصریح به آن جای هیچگونه شک و شبههای باقی نمیماند.به علاوه، در دستور العملهای ائمه معصومین(علیهم السلام)در مورد محیط زندگی، تأکید خاص شده است.شما به نامههای حضرت علی(ع)به استانداران مراجعه نمایید، خواهید دید که نقش محیط در مسائل دینی چقدر اهمیت دارد.
11-فرمودهاند:شرع مقدس برای مواردی که با قانون کلی سازگار نیستند راه حل دارد.بهتر بود راه حل 9 سالههای امروزه را بیان میکردند.اینکه میگویید برای 9 سالهها باید از قاعده عسر و حرج استفاده کرد، حرف تمامی نیست.زیرا لازمه آن، تخصیص اکثر مستهجن میباشد، یعنی شارع مقدس ملاک تکلیف را 9 سال قرار داده که فقط یک عده قلیل در یک منطقه خاص، میتوانند به آن عمل کنند و عقلای عالم این مسأله را نقص میدانند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که بزرگواران حوزه، باید سعه صدر داشته و حرفهای مستدل و تازه را با دل و جان بپذیرند واگر هم مطلبی را قبول ندارند، با ادله محکم رد کنند تا فقه شیعه پر بارتر شده و بتواند جوابگوی نیازهای بیشمار جامعه انسانی باشد.