احترام به نفس بدون مهار نفس = خودشیفتگی و خشونت: یافته های پژوهشی
چکیده
متن
روانشناسان هشدار میدهند تلاش به ظاهر مطلوبی که توسط مدارس و والدین برای ایجاد احترام به نفس در کودکان صورت میگیرد، ممکن است نتیجه معکوس در پی داشته باشد و منجر به بوجود آمدن جامعهای بیرحم و پر از خشونت شود.
احترام به نفس بدون آنکه مهاری بر آن زده شود، به صورت خود شیفتگی میتواند عامل بروز تیراندازهای اخیر در مدارس آمریکا قلمداد شود، اگر چه شواهدی در این زمینه در دست نیست.
دو روانشناس به نامهایبراد بوشماناز دانشگاه ایالتی آیوا وروی برومیستراز دانشگاه کیس وسترن ریزور در اوهایو میگویند:وقتی که افراد خود شیفته مورد انتقاد قرار میگیرند، احتمال دارد به طرز خشن و غیر قابل پیشبینی عکسالعمل نشان دهند.
این دو محقق در شماره ماه ژوئیه مجلهشخصیت و روانشناسی اجتماعیو روانشناسی اجتماعی انجمن روانشناسی آمریکا مینویسند: تحقیقات آموزشگاهی این فرضیه را تأیید میکند.این دو محقق بر روی 540 دانشجو دو تحقق انجام دادند و دریافتند افرادی که میل به داشتن احترام به نفس بسیار زیاد و غیر واقع بینانه از خود داشتند، موقع انتقاد یا توهین، رفتار پرخاشگرانه از خود بروز دادند.
زمانی که واالدین و مربیان سخت میکوشند تا در کودکان احترام به نفس ایجاد کنند، نداشته باعث بروز خود شفتگی در آنها میشوند.
بوشمانمیگوید:اگر کودکان افکار خوشبینانه، اما غیر واقع بینانهای درباره خود پیدا کنند و این افکار و نظریات دائما توسط دیگران رد شود، احساسشان از حب نفس میتواند آنها را به افراد بالقوه خطرناکی برای اطرافیان تبدیل کند.مدارس و والدین در این زمینه تعادل را برقرار نکردهاند.
برومیسترکه کتابی در خصوص رفتار خشن تحت عنوانشرارت در درون خشونت و قساوت انسانبه رشته تحریر در آورده است، میگوید:هیچ شواهدی در مورد ارتباط میان جریانات اخیر تیراندازی در مدارس آمریکا و جریان دهههای اخیر پرورش احترام به نفس در کودکان آمریکایی بدست نیامده است، اما من از این نگرانم که تعادل به درستی برقرار نشده نباشد.
مدارس در مسیر بالا بردن احترام به نفس در کودکان تلاش میکنند و اگر موفق شوند، این امر میتواند نتیجه معکوس به همراه داشته باشد.
پدر ومادرها هم سعی میکنند در فرزندانشان احترام به نفس کنند و این همیشه چیز خوبی نیست.به خصوص احترام به نفس مبالغهآمیز یا بی اساس یا میل به اینکه فکر کنیم بهتر از دیگران هستیم، یا اینکه به کودکان گفته شود کار بزرگی انجام میدهند، بدون توجه به اینکه چگونه آن کار را انجام میدهند، دادن جایزه به همه، واداشتن کودکان به نوشتن داستانهایی در مورد خودشان و یا بر شمردن همه کارهای بزرگی که انجام دادهاند.این روانشناس به مربیان توصیه میکند:احترام به نفس را فراموش کنید و توجه خود را به مسأله کفّ نفس و قوه خودداری معطوف دارید.
به عبارت دیگر تعلیم و تربیت اخلاقی قدیمی و منسوخ شده همیشه چیز بدی نیست، حتی اگر گاهی احساس بدی در بچهها ایجاد کند.برخی از مردم وقتی کار بدی انجام میدهند باید احساس بدی از خود داشته باشند.
ویافزود:بررسیها نشان داده است که مردم آمریکا در کل تصور مغرورانهای از خود دارند.یک فرد معمولی فکر میکند بالاتر از حد عادی است.اگر ما مردمی داشته باشیم که احترام به نفس غیر طبیعی داشته باشند، موضوع فرق میکند.به عقیده من این مغرور بودن است که خطرناک است.
سایر محققان نیز به مدارس و والدین هشدار میدهند که در مورد چگونگی تعریف و تحسین از فرزندانشان دقت کنند.تحسین غلط، کودکان را دچار اضطراب میکند.
کلودیا مولووکارول دوکاز دانشگاه کلمبیا در همین مجله مینویسند:تحسین کودک به خاطر هوشش، او را در دوره نوجوانی، در رویارویی با شکست و ناکامی دچار اضطراب میکند و ناتوان میسازد.
بررسی بیش از 400 نفر دانشآموز کلاس پنجم نشان داد کسانی که به خاطر با هوش بودن به آنها گفته شد کاری را خوب انجام دادهاند، بعدها از شکست ترسیدهاند و در نهایت رو به کارهایی آورندهاند که میتوانستند از عهده آن به خوبی بر میآیند.اما کودکانی که به خاطر تلاش سخت مورد تحسین قرار گرفتند، از فرصتها برای فراگیری چیزهای تازه بهره گرفتهاند، حتی اگر به خوبی از عهده کارها بر نیامدهاند.
نتایجاین مطالعه با اظهارات برخی مربیان و کارشناسان جنایی که میگویند پرخاشگری ناشی از احترام به نفس پایین است، در تضاد است.
این دو روانشناس میگویند:ما دریافتهایم که احترام به نفس کم قطعا عامل پرخاشگری نیست.دادن احساس خود ارزشمندی به کودکان خوب است، امام مردم نباید بدون هیچ دلیل موجهی مورد تحسین و تعریف قرار گیرند.
طرز تفکر مردم در مورد خودشان باید بر اساس دستاوردهایشان باشد نه ستایش تو خالی و غیر واقعی.اگر افراد منصفانه و به طریق موجهی موفق شوند، سزاوار قدردانی و سپاس هستند.اما تحسین افراد بدون در نظر گرفتن نحوه رفتارشان و در حالی که عملکرد معمولی و پیشپا افتاده داشته باشند، باعث میشود احساس کنند استحقاق این تعریف و تمجیدها را دارند.وقتی که این افراد به دنیای واقعی قدم میگذارند و در مییابند همه چنین تصوری از آنها ندادند، دچار میشوند.
اگر تصور غیر عادی از واقعیت داشته باشید، واقعیت با شما هماهنگ نخواهد شد.اگر گمان میکنید بهتر از آنید که هستید، احتمال بیشتری وجود دارد که واکنش منفی دریافت کنید و اگر در این زمینه سرمایهگذاری عطفی کردهاید، ممکن است فردی پرخاشجو و خشن شوید.
غرور و خودپسندی به عنوان عامل خشونت در جوامع سراسر دنیا شناخته شده است، این امر، همسر آزادی توسط شوهران را نیز شامل میشود، زیرا مرد فکر میکند باید حاکم باشد و همسرش به وظایف خود عمل نمیکند.اعضای باندهای تبهکاری افراد را مورد ضرب و شتم قرار میدهند زیرا مورد توجه و احترام قرار نمیگیرند، کوکلوس کلانها نیز فکر میکنند برتری نژاد سفید وجهه شایسته خود را نیافته است.
برای تأیید این فرضیه، بر روی 540 دانشجوی رشته روانشناسی، آزمایشهای شخصیتی انجامشد.سپس از هر کدام خواسته شد مقالهای بنویسند که این مقالات توسط یک گروه سوم بیطرف ارزیابی شد.اظهار نظرهای این گروه، تحسین زیاد تا توهین، مثل اینکه این بدترین مقالهای است که تا کنون خواندهام را شامل میشد.افراد خود شیفته نسبت به فردی که ارزیابی منفی و توهین کننده از آنها داشت، بسیار پرخاشگر شدند.
افراد خود شیفته از نظر عاطفی در پی اثبات برتری خود هستند و در حالی که شدیدا نسبت به برتری خود بر دیگران اهمیت میدهند، مطمئن نیستند که این برتری را به دست آورندهاند.
کسانی که دهنشان را با معتبر جلوه دادن یک تصویر متکبرانه از خود مشغول داشتهاند، ظاهرا انتقاد برایشان ناراحت کننده است و فرد منتقد را مورد حمله قرار میدهند.
مشخص کردن شمار افرادی که عزت نفس غیر طبیعی دارند، کار دشواری است.این سؤال مثل این است که بپرسیم چند نفر قد بلند هستند.
اظهاراتی مثل:اگر من بر جهان حکومت میکردم، دنیای بهتری میشد، یامیخواهم فرد بزرگی شوم، بسیار مورد قبول افراد خود شیفته است.
احترام به نفس بدون آنکه مهاری بر آن زده شود، به صورت خود شیفتگی میتواند عامل بروز تیراندازهای اخیر در مدارس آمریکا قلمداد شود، اگر چه شواهدی در این زمینه در دست نیست.
دو روانشناس به نامهایبراد بوشماناز دانشگاه ایالتی آیوا وروی برومیستراز دانشگاه کیس وسترن ریزور در اوهایو میگویند:وقتی که افراد خود شیفته مورد انتقاد قرار میگیرند، احتمال دارد به طرز خشن و غیر قابل پیشبینی عکسالعمل نشان دهند.
این دو محقق در شماره ماه ژوئیه مجلهشخصیت و روانشناسی اجتماعیو روانشناسی اجتماعی انجمن روانشناسی آمریکا مینویسند: تحقیقات آموزشگاهی این فرضیه را تأیید میکند.این دو محقق بر روی 540 دانشجو دو تحقق انجام دادند و دریافتند افرادی که میل به داشتن احترام به نفس بسیار زیاد و غیر واقع بینانه از خود داشتند، موقع انتقاد یا توهین، رفتار پرخاشگرانه از خود بروز دادند.
زمانی که واالدین و مربیان سخت میکوشند تا در کودکان احترام به نفس ایجاد کنند، نداشته باعث بروز خود شفتگی در آنها میشوند.
بوشمانمیگوید:اگر کودکان افکار خوشبینانه، اما غیر واقع بینانهای درباره خود پیدا کنند و این افکار و نظریات دائما توسط دیگران رد شود، احساسشان از حب نفس میتواند آنها را به افراد بالقوه خطرناکی برای اطرافیان تبدیل کند.مدارس و والدین در این زمینه تعادل را برقرار نکردهاند.
برومیسترکه کتابی در خصوص رفتار خشن تحت عنوانشرارت در درون خشونت و قساوت انسانبه رشته تحریر در آورده است، میگوید:هیچ شواهدی در مورد ارتباط میان جریانات اخیر تیراندازی در مدارس آمریکا و جریان دهههای اخیر پرورش احترام به نفس در کودکان آمریکایی بدست نیامده است، اما من از این نگرانم که تعادل به درستی برقرار نشده نباشد.
مدارس در مسیر بالا بردن احترام به نفس در کودکان تلاش میکنند و اگر موفق شوند، این امر میتواند نتیجه معکوس به همراه داشته باشد.
پدر ومادرها هم سعی میکنند در فرزندانشان احترام به نفس کنند و این همیشه چیز خوبی نیست.به خصوص احترام به نفس مبالغهآمیز یا بی اساس یا میل به اینکه فکر کنیم بهتر از دیگران هستیم، یا اینکه به کودکان گفته شود کار بزرگی انجام میدهند، بدون توجه به اینکه چگونه آن کار را انجام میدهند، دادن جایزه به همه، واداشتن کودکان به نوشتن داستانهایی در مورد خودشان و یا بر شمردن همه کارهای بزرگی که انجام دادهاند.این روانشناس به مربیان توصیه میکند:احترام به نفس را فراموش کنید و توجه خود را به مسأله کفّ نفس و قوه خودداری معطوف دارید.
به عبارت دیگر تعلیم و تربیت اخلاقی قدیمی و منسوخ شده همیشه چیز بدی نیست، حتی اگر گاهی احساس بدی در بچهها ایجاد کند.برخی از مردم وقتی کار بدی انجام میدهند باید احساس بدی از خود داشته باشند.
ویافزود:بررسیها نشان داده است که مردم آمریکا در کل تصور مغرورانهای از خود دارند.یک فرد معمولی فکر میکند بالاتر از حد عادی است.اگر ما مردمی داشته باشیم که احترام به نفس غیر طبیعی داشته باشند، موضوع فرق میکند.به عقیده من این مغرور بودن است که خطرناک است.
سایر محققان نیز به مدارس و والدین هشدار میدهند که در مورد چگونگی تعریف و تحسین از فرزندانشان دقت کنند.تحسین غلط، کودکان را دچار اضطراب میکند.
کلودیا مولووکارول دوکاز دانشگاه کلمبیا در همین مجله مینویسند:تحسین کودک به خاطر هوشش، او را در دوره نوجوانی، در رویارویی با شکست و ناکامی دچار اضطراب میکند و ناتوان میسازد.
بررسی بیش از 400 نفر دانشآموز کلاس پنجم نشان داد کسانی که به خاطر با هوش بودن به آنها گفته شد کاری را خوب انجام دادهاند، بعدها از شکست ترسیدهاند و در نهایت رو به کارهایی آورندهاند که میتوانستند از عهده آن به خوبی بر میآیند.اما کودکانی که به خاطر تلاش سخت مورد تحسین قرار گرفتند، از فرصتها برای فراگیری چیزهای تازه بهره گرفتهاند، حتی اگر به خوبی از عهده کارها بر نیامدهاند.
نتایجاین مطالعه با اظهارات برخی مربیان و کارشناسان جنایی که میگویند پرخاشگری ناشی از احترام به نفس پایین است، در تضاد است.
این دو روانشناس میگویند:ما دریافتهایم که احترام به نفس کم قطعا عامل پرخاشگری نیست.دادن احساس خود ارزشمندی به کودکان خوب است، امام مردم نباید بدون هیچ دلیل موجهی مورد تحسین و تعریف قرار گیرند.
طرز تفکر مردم در مورد خودشان باید بر اساس دستاوردهایشان باشد نه ستایش تو خالی و غیر واقعی.اگر افراد منصفانه و به طریق موجهی موفق شوند، سزاوار قدردانی و سپاس هستند.اما تحسین افراد بدون در نظر گرفتن نحوه رفتارشان و در حالی که عملکرد معمولی و پیشپا افتاده داشته باشند، باعث میشود احساس کنند استحقاق این تعریف و تمجیدها را دارند.وقتی که این افراد به دنیای واقعی قدم میگذارند و در مییابند همه چنین تصوری از آنها ندادند، دچار میشوند.
اگر تصور غیر عادی از واقعیت داشته باشید، واقعیت با شما هماهنگ نخواهد شد.اگر گمان میکنید بهتر از آنید که هستید، احتمال بیشتری وجود دارد که واکنش منفی دریافت کنید و اگر در این زمینه سرمایهگذاری عطفی کردهاید، ممکن است فردی پرخاشجو و خشن شوید.
غرور و خودپسندی به عنوان عامل خشونت در جوامع سراسر دنیا شناخته شده است، این امر، همسر آزادی توسط شوهران را نیز شامل میشود، زیرا مرد فکر میکند باید حاکم باشد و همسرش به وظایف خود عمل نمیکند.اعضای باندهای تبهکاری افراد را مورد ضرب و شتم قرار میدهند زیرا مورد توجه و احترام قرار نمیگیرند، کوکلوس کلانها نیز فکر میکنند برتری نژاد سفید وجهه شایسته خود را نیافته است.
برای تأیید این فرضیه، بر روی 540 دانشجوی رشته روانشناسی، آزمایشهای شخصیتی انجامشد.سپس از هر کدام خواسته شد مقالهای بنویسند که این مقالات توسط یک گروه سوم بیطرف ارزیابی شد.اظهار نظرهای این گروه، تحسین زیاد تا توهین، مثل اینکه این بدترین مقالهای است که تا کنون خواندهام را شامل میشد.افراد خود شیفته نسبت به فردی که ارزیابی منفی و توهین کننده از آنها داشت، بسیار پرخاشگر شدند.
افراد خود شیفته از نظر عاطفی در پی اثبات برتری خود هستند و در حالی که شدیدا نسبت به برتری خود بر دیگران اهمیت میدهند، مطمئن نیستند که این برتری را به دست آورندهاند.
کسانی که دهنشان را با معتبر جلوه دادن یک تصویر متکبرانه از خود مشغول داشتهاند، ظاهرا انتقاد برایشان ناراحت کننده است و فرد منتقد را مورد حمله قرار میدهند.
مشخص کردن شمار افرادی که عزت نفس غیر طبیعی دارند، کار دشواری است.این سؤال مثل این است که بپرسیم چند نفر قد بلند هستند.
اظهاراتی مثل:اگر من بر جهان حکومت میکردم، دنیای بهتری میشد، یامیخواهم فرد بزرگی شوم، بسیار مورد قبول افراد خود شیفته است.