جایگاه علم کلام و منزلت متکلمان
آرشیو
چکیده
متن
علم کلام از کهنترین علوم دینی است و غایات و فواید مهمی بر آن مترتب میگردد.که با توجه به آنها وظایف خطیر و منزلت والای متکلمان نیز روشن میشود این بحث عهدهدار تبیین مطلب مزبور است:
الف:دینشناسی تحقیقی
محقق لاهیجی در این باره گفته است:«الاول بالنظر الی الطالب فی قوته النظریة و هو الترقی من حضیض التقلید الی ذروة الایقان» (1) :اولین فائده علم کلام که عاید خود متکلم میگردد این است که از مرز تقلید گذشته و به اوج تحقیق ارتقاء مییابد.
معرفت تفصیلی و تحقیقی درباره معارف دینی و به ویژه«معرفة الله»از ارزشی بس والا برخوردار است که بر کسی پوشیده نیست.در این جا نمونههایی از توجه فوق العاده اولیاء دین نسبت به این مسأله را یادآور میشویم:
1-آنگاه که علی علیه السلام با سپاهیان خود عازم نبرد با اصحاب جمل بود، یکی از همراهیان، مسأله توحید را مطرح نمود و از امام خواست تا در این باره توضیح دهد، گروهی از افراد سپاه وی را بر طرح این مسأله در آن شرایط حساس جنگی نکوهش نمودند، ولی امام(ع)نکوهش آنان را بی مورد دانسته و فرمود «دعوه فان الذی یریده الاعرابی هو الذی نریده من القوم» او را به حال خود واگذارید، زیرا آنچه او میخواهد، همان است که ما از این جمعیت (اصحاب جمل)میخواهیم.
آنگاه تحلیلی بسیار عمیق پیرامون یگانگی خداوند و این که مقصود از وحدانیت او چیست ارائه فرمود (2) 2-آنگاه که آن حضرت برای بار دوم عازم نبرد با معاویه بود، سپاهیان خود را گرد آورد و به ایراد سخن پرداخت ولی به جای آنکه درباره مسائل مربوط به جنگ سخن بگوید، خطبهای مفصل و عمیق پیرامون خداشناسی ایراد فرمود. (3)
3-معاویة بن وهب از اصحاب معروف امام صادق(ع)است، هشام بن حکم گوید:روزی من نزد امام صادق(ع)بودم، ناگاه معاویة بن وهب و عبد الملک بن اعین وارد شدند، معاویه درباره دو روایت که یکی میگوید پیامبر(ص)خدا را دید، و دیگری میگوید:مؤمنان در قیامت خدا را میبینند از امام(ع)سئوال کرد و گفت:خداوند به کدام صورت دیده میشود؟
امام(ع)در حالی که تبسم بر لب داشت فرمود:«یا معاویة ما اقبح بالرجل یأتی علیه سبعون سنة او ثمانون سنة یعیش فی ملک الله و یأکل من نعمه ثم لایعرف الله حق معرفته»ای معاویه، چه ناروا است برای کسی که هفتاد یا هشتاد سال در قلمرو مملکت خداوند زندگی میکند، و از نعمتهای او بهرهمند میگردد، ولی خدای را به خوبی نمیشناسد!!آنگاه فرمود: مقصود رؤیت قلبی است، نه رؤیت بصری، سپس بار دیگر ارزش و اهمیت خداشناسی را یادآورد شده فرمود:«ان افضل الفرائض و اوجبها علی الانسان معرفة.الرب و الاقرار له بالعبودیة» (4) برترین و واجبترین فرائض بر انسان معرفت پروردگار، و اقرار به بندگی او است.
ب:ارشاد و هدایت
مؤلف مواقف در این باره گفته است:«ارشاد المسترشدین بایضاح المحجة و الزام المعاندین باقامة الحجة» (5) :یکی از فواید کلام راهنمایی حقیقت جویان با آشکار نمودن راههای معرفت خدا، و الزام معاندان با اقامه دلایل و براهین است.
یکی از اهداف متکلمان و فوائد علم کلام، ارشاد و هدایت جاهلان و منحرفان است، متکلم با بهرهگیری از شیوههای مختلف بحث و استدلال، افراد مستعد را ارشاد نموده و گمراهان را هدایت میکند، تاریخ علم کلام یادآور نمونههای بسیاری از هدایت یافتگان توسط بحثهای هوشیارانه متکلمان زبردست و خیر خواه است.
از آن جمله میتوان محمد بن عبد الله بن مملک اصفهانی را نام برد که در آغاز در مسأله امامت طرفدار عقیده معتزله بود، ولی توسط عبد الرحمن بن احمد بن جبریه که از متکلمان چیره دست امامیه بود به مکتب امامیه گرایش یافت. (6)
در این رابطه میتوان از افرادی یاد کرد که توسط ائمه معصومین(ع)و بحثهای کلامی روشنگرانه آنان به راه راست رهنمون شدند، ذکر نام و شرح داستان هدایت آنان به تدوین کتاب و بلکه کتابهایی احتیاج دارد، لیکن به عنوان شاهد گفتار به داستان هدایت دو تن از آنان توسط امام جعفر صادق(ع)اشاره میکنیم:
1-عبد الملک زندیق * :وی که مقیم مصر بود با شنیدن نام و آوازه امام صادق(ع)به قصد مناظره با او رهسپار مدینه شد، ولی در آن هنگام امام با جمعی از اصحاب برای انجام مراسم حج در مکه به سر میبردند، عبد الملک به مکه آمد و امام را در حال طواف دید، نزدیک شد و با زدن شانه خود به شانه امام نظر امام را متوجه خود ساخت، امام که از مقصود او مطلع بود از وی پرسید:نامت چیست؟ گفت:عبد الملک امام:کنیهات چیست؟ گفت:ابو عبد الله.
امام:آن فرمانروایی که تو بنده او هستی فرمانروای کجا است، آیا فرمانروای زمین است یا فرمانروای آسمان؟و آن خدایی که فرزند تو بنده او است خدای زمین است یا خدای آسمان؟هر کدام را انتخاب کنی مغلوب خواهی شد.
در این هنگام زندیق لب از سخن فرو بست.
هشام بن حکم به او گفت:آیا نمیخواهی چیزی در پاسخ بگویی؟ زندیق گفت:«فقّبح قولی».یعنی او از قبل سخن مرا تباه نمود.
امام(ع)به او فرمود:پس از پایان یافتن طواف نزد ما بیا.
(*)زندیق بر وزن قندیل یعنی دهری و منکر وجود خدا، معانی دیگری نیز برای آن گفتهاند به کتب لغت یا شرح اصول کافی صدر المتألهین، ص 215 رجوع شود. زندیق بعد از آنکه امام از طواف فارغ شد نزد او آمد و پس از یک مذاکره کلامی نسبتا طولانی به آفریدگار یکتا ایمان آورد و از امام خواست تا او را در زمره شاگردان خود بشمار آورد، امام(ع)به هشام بن حکم دستور داد تا او را آموزش دهد، هشام به وی تعلیم داد و او به عنوان معلم شام و مصر انتخاب گردید. (7)
2-عبد الله دیصانی * وی نزد امام صادق(ع)آمد و از آن حضرت خواست تا او را بر وجود خداوند راهنمایی کند.امام نام او را پرسید، وی از گفتن نام خود امتناع ورزیده نزد دوستان خود بازگشت، به او گفتند:چرا نام خود را به حضرت صادق نگفتی؟ گفت:اگر میگفتم از من میپرسید خدایی که تو بنده او هستی کیست؟گفتند بار دیگر نزد او برو و بخواه تا بدون آنکه نامت را بپرسد درباره خدا با تو سخن بگوید، عبد الله نزد امام بازگشت و پیشنهاد همراهیان خود را به امام عرضه نمود، امام به او فرمود بنشین، آنگاه تخم مرغی را در دست گرفت و فرمود:
یا دیصانی:«هذا حصن مکنون، له جلد غلیظ و تحت الجلد الغلیظ، جلد رقیق، و تحت الجلد الرقیق، ذهبة ما نعمة، و فضة ذائبة، فلا الذاهبة المائعة تختلط بالفضة الذائبة، ولا الفضة الذائبة تختلط بالذهبة المائعة، فهی علی حالها، لم یخرج منها خارج مصلح، فیخبر عن صلاحها، ولا دخل فیها مفسد، فیخبر عن فسادها لایدری للذکر خلقت ام للانثی، تنفلق عن مثل الوان الطواویس، اتری لها مدبرا؟!»:ای دیصانی، این پناه گاهی سر پوشیده است، که پوستی محکم پیرامون آن را فرا گرفته، و زیر آن پوستی رقیق است، و زیر پوست رقیق طلایی مایه و نقرهای مذاب قرار دارد، که به یکدیگر آمیخته نمیشوند و کسی از داخل آن اطلاعی ندارد و بر صلاح و فساد آن آگاه نیست، و معلوم نیست که از آن جوجه نر پدید خواهد آمد یا جوجه ماده، ناگهان شکافته میشود و مرغانی مانند طاووسها از آن خارج میگردند، آیا برای آن مدبری نمیاندیشی؟!
هشام بن حکم گوید:دیصانی لحظهای سر فرو افکند، آنگاه گفت:دیصانی لحظهای سر فرو افکند، آنگاه گفت:اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله و انک امام و حجة من الله علی خلقه و انا تائب مما کنت فیه (8) .
ج:پاسداری از عقاید دینی
محقق لاهیجی در این باره گفته است:«الثالث بالنسبة الی اصول الاسلام و هو حفظ عقائد الدین عن ان یزلزلها شبه المبطلین» (9) :سومین فایده علم کلام مربوط به اصول اسلامی است که عبارت است از حفظ عقاید دینی در برابر شبهات اهل باطل.
چنانکه در آینده خواهیم گفت، عمدهترین انگیزه ظهور علم کلام به عنوان یکی از علوم ویژه اسلامی، دفاع از عقاید دینی و مبارزه با اندیشههای الحادی و پاسخگویی به شبهات معترضان بوده است.
دفاع از عقاید دینی و پاسداری از سنگرهای اعتقادی و ایدئولوژیکی، یکی از اهداف مقدس و رسالتهای خطیر پیامبران الهی بوده و از ارزش بسیار والایی برخوردار است، امام صادق علیه السلام دانشمندان شیعه را مجاهدانی دانسته است که رویاروی شیطان و جنوداو به مصاف ایستاده و از هجوم آنان بر عقاید شیعیانی که قدرت پاسخگویی به شبهات شیاطین را ندارند، جلوگیری مینمایند و حتی ارزش جهاد اعتقادی آنان را از جهاد با جسم و جان یالاتر توصیف نموده است. * (10)
(*)دیصانی منسوب به دیصان به معنی انحراف است، گفته شده است وی در آغاز مؤمن و از شاگردان حسن بصری بود ولی شبهاتی برای او پیش آمد که حسن بصری از عهده پاسخ آنها بر نیامد و در نتیجه وی به الحاد گرایید.
(*)علماء شیعتنا مرابطون فی الثغر الذی یلی ابلیس و عفاریته، یمنعوهم عن الخروج علی ضعفاء شیعتنا... امام جواد علیه السلام علمای پاسدار دین را سکان داران قلبهای مؤمنان دانسته که در پیشگاه الهی مقامی عالیتر از دیگران دارند. * (11)
امین الاسلام طبرسی در ذیل آیه کریمه«فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهاد کبیرا»(فرقان/52) میگوید«و فی هذا دلالة علی ان من اجل الجهاد و اعظمه منزلة عند الله سبحانه جاد المتکلمین فی حل شبه المبطلین و اعداء الدین (12) :این آیه دلالت میکند بر این که از برترین جهادها و ارزشمندترین آنها نزد خداوند سبحان، جهاد متکلمان در پاسخگویی به شبهات دشمنان دین و پیروان باطل است.
د:نیازمندی علوم دینی به کلام
همه علوم دینی در اثبات موضوع خود نیازمند علم کلام میباشند، زیرا تا وجود و صفات کمال الهی، بعثت و عصمت پیامبران و رهبران آسمانی و...
اثبات نگردد، موضوع علومی مانند:تفسیر، حدیث، فقه و غیره اثبات نخواهد گردید.
بدین جهت محقق طوسی در این باره گفته است: «ان اساس العلوم الدینیة علم اصول الدین الذی یحوم مسائله حول الیقین و لایتم بدونه الخوض فی سائرها کاصول الفقه و فروعه فان الشروع فی جمیعها محتاج الی تقدیم شروعه حتی لایکون الخائض فیها، و ان کان مقلدا لاصولها، کبان»علی غیر اساس (13) :اساس همه علوم دینی، علم اصول دین است که مسائلش بر محور یقین میگردد، و بدون آن ورود در مباحث علوم دینی دیگر مانند اصول فقه، و فروع آن ممکن نیست، زیرا شروع در آنها بدون آگاهی بر مسائل مربوط به اصول دین مانند سقف بدون پایه است.
جایگاه علم کلام و منزلت متلکان
از مطالبی که پیرامون اهداف و وظایف متکلمان بیان گردید، میتوان بر جایگاه رفیع علم کلام و منزلت والای متکلمان واقف گردید.هر یک از اهداف یاد شده برای اثبات ارزش زاید الوصف این علم و عالمان راستین آن کافی است زیرا اولا علم تفصیلی و آگاهی تحقیقی نسبت به عقاید دینی بسی ارزشمند و والا است و قرآن کریم علّو مقام عالمان را با عبارتی ویژه بیان نموده و فرموده است:«یرفع الله الذین آمنو و الذین اوتو العلم درجات».(مجادله/11)
ارشاد جاهلان و منحرفان از چنان اهمیت و ارزشی برخوردار است که رسول گرامی(ص)به علی(ع) میفرماید:اگر فردی را به راه راست ایمان هدایت نمایی، نزد خداوند از تمام آنچه در دایره شعاع خورشید قرار دارد برتر است».
چنان که بیان گردید پاسداری از سنگرهای اعتقادی، جهاد بزرگ در راه خدا است و این دو از شئونات پیامبران و اوصیاء آنان میباشد.
بنابر این، متکلمان راستین پرچمداران دفاع از مرزهای اعتقادی اسلام بوده و عهدهدار رسالت تبلیغی و ارشادی پیامبران میباشند.و این منصب بار سنگینی از مسؤلیت را بر دوش آنان میگذارد که هر گاه با تعهد لازم به انجام آن همت گمارند، پاداشی عظیم را از جانب خداوند بزرگ دریافت خواهند نمود.
مطالعه تاریخ اسلام و متفکران اسلامی گویای این واقعیت است که علم کلام در گذشته، مورد اهتمام و عنایت مسلمانان بوده و در نتیجه رجال علمی بلند آوازهای از متلکمان اسلامی را به جامعه اسلامی تحویل داده است، و از این رهگذر آثار ارزشمندی از آنان بر جای مانده که از میراثهای گرانبهای فکری و دینی بشمار میروند.
(*)...ولکنهم الذین یمسکون ازمة قلوب ضعفاء الشیعة، کما یمسک صاحب السفینة سکانها، اولئک هم الافضلون عند الله عزوجل. در دوران حیات امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)که به عللی زمینه مناسب برای احیای تفکر دینی فراهم آمد، این دو آموزگار الهی، دانشمندان برجستهای را در رشتههای مختلف علوم دینی و غیر دینی تربیت نمودند که در میان آنان متکلمان از منزلت ویژهای برخوردار بودند.تا آنجا که امام صادق(ع)هشام بن حکم را در میان عدهای از اصحاب خود، که هشام جوانترین آنان بود، بیش از دیگران تکریم نموده فرمود:«هذا ناصرنا بقلبه و لسانه ویده» (14) هشام میگوید:«امام صادق(ع)درباره «ابن طیار»از من پرسید، گفتم:از دنیا رفت، امام(ع) فرمود:خداوند او را رحمت کند و مسرور سازد، وی از مدافعان سر سخت مکتب ما اهل بیت بود. (15) و نضربن صباح گوید:امام صادق(ع)به عبد الرحمن بن حجاج میفرمود:با مردم مدینه تکلم کن(به بحثهای کلامی بپردازد)زیرا من دوست دارم در میان رجال شیعه مانند تو دیده شود. (16) در آینده با چهرههای دیگری از متکلمان اصحاب و شاگردان ائمه طاهرین(ع)آشنا خواهیم شد.
متفکر فرزانه شهید مطهری در این باره کلامی دارد که یادآوری آن در این جا مناسب است:«ائمه اهل البیت علیهم السلام نه تنها خود به بحث و تجزیه و تحلیل مسائل کلامی میپرداختند، گروهی را نیز در مکتب خود برای بحثهای اعتقادی تربیت میکردند، هشام بن الحکم همه برجستگیاش در علم کلام بود، نه در فقه یا حدیث یا تفسیر.امام صادق علیه السلام او را که در آن وقت جوانی نو خط بود از سایر اصحابش بیشتر گرامی میداشت و او را بالا دست دیگران مینشاند.همگان در تفسیر این عمل اتفاق نظر دارند که این تجلیلها فقط به علت متکلم بودن هشام بوده است.امام صادق علیه السلام با مقدم داشتن هشام متکلم بر ارباب فقه و حدیث، در حقیقت میخواسته است ارزش بحثهای اعتقادی را بالا برد و کلام را بالا دست فقه و حدیث بنشاند.
بدیهی است که این گونه رفتارهای ائمه اطهار تأثیر بسزایی در ترویج علم کلام داشته و در اینکه عقل شیعی از ابتدا عقل کلامی و فلسفی گردد. (17)
علم کلام و مباحث اعتقادی را در حوزههای علمیه نباید از علوم و دروس جنبی قلمداد کرد، بلکه در حقیقت از اصلیترین علوم و دروس دینی و حوزوی میباشد، به گفته برخی از محققان، این علم در گذشته نه چندان دور، در حوزه نجف، از اعتبار و اهمیت ویژهای برخوردار بود و هم در مرحله سطح و هم در مرحله خارج مورد بحث و تحقیق قرار داشت، ولی متأسفانه رفته رفته به دست فراموشی سپرده شد و یکباره از جرگه دروس حوزوی حذف گردید. (18)
متروک و مهجور شدن این علم، موجب شد که در روند تکاملی و منظم این علم وقفه بوجود آید و در نتیجه تاریخ، مبادی، مسائل و قواعد آن فراموش گردد، تا آنجا که امروزه برخی، همان مسائلی را که در نخستین دوره ظهور این علم مورد توجه متکلمان بوده است، تحت عنوان«کلام جدید»مطرح مینمایند و...
بخواست خداوند متعال در این باره توضیحات بیشتری خواهد آمد.
در پایان یادآور میشویم که مقصود ما دفاع از همه افرادی که به نام متکلم شناخته شده و میشوند نمیباشد.و نیز صحّه گذاردن بر همه مکاتب و متون کلامی نیست، بلکه مقصود یادآوری اهمیت و بلکه ضرورت علم کلام * و بذل توجه لازم نسبت به آن (*)علامه طباطبایی(ره)در این باره فرموده است:«فن الکلام فن شریف یذب عن المعارف الحقة الدینیه، غیران المتکلمین من المسلمین اساؤا فی طریق5 البحث...»المیزان، ج 5، ص 279. است.اما این که کدام مکتب کلامی صحیح و پذیرفتنی است، و کدام متن کلامی پاسخگوی نیازمندیهای اعتقادی است، و متکلم چه اهرمها و ابزاری برای ایفاء رسالت ویژه خود لازم دارد، مبادی و مقدمات علم کلام کدام است؟و نقش بحثهای فلسفی در این زمینه چیست؟بهرهگیری از قرآن و روایات در تعالی و پویایی کلام چه سهمی دارد، و رابطه کلام با علوم جدید چیست؟و...مباحثی است که به لطف پروردگار در آینده روشن خواهد شد.
یادداشتها
(1)-ملا عبد الرزاق لاهیجی، شوارق الالهام، ص 12.
(2)-توحید صدوق، ط دار المعرفه، باب 3، ص 83، حدیث 3.
(3)-همان مأخذ، باب 2، ص 41، حدیث 3.
(4)-علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 4، ص 55-54.
(5)-قاضی عضد الدین ایجی، مواقف، ص 8.
(6)-رجال نجاشی، ط داوری، ص 164.
(7)-اصول کافی، ج 1، کتاب التوحید، باب 1، حدیث 1.
(8)-مدرک قبل، حدیث 4.
(9)-شوارق، ص 12.
(10)-احتجاج طبرسی، ط مشهد، نشر مرتضی.
(11)-همان مدرک، ص 18.
(12)-مجمع البیان، ج 8-7، ط بیروت، ص 175.
(13)-نقد المحصل، ط دارالاضواء، ص 1.
(14)-سید حسن صدر، تأسیس الشیعه، ص 361.
(15 و 16)-سفینة البحار، ج 2، ص 493.
(17)-شهید مرتضی مطهری، آشنائی با علوم اسلامی(کلام، عرفان)انتشارات صدرا، ص 56.
(18)-به مقدمه مرحوم سید علی قاضی طباطبائی بر اللوامع الالهیه رجوع نمایید.