مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
تحلیل چندسطحی
حوزه های تخصصی:
درباره نقش روزافزون سرمایه انسانی در اقتصاد دانش بنیان و اهمیت حیاتی انگیزه در تشکیل سرمایه انسانی، مطالعه حاضر به ارزیابی نرخ بازده آموزش با تأکید بر مشاغل تخصصی و فعالیت های بازرگانی در بازارکار ایران می پردازد. با استفاده از داده های حاصل از آمارگیری از ویژگی های اقتصادی ـ اجتماعی سال 1381 مرکز آمار ایران و روش الگوسازی چندسطحی، نتایج و یافته های تجربی به دست آمده نشان می دهند که 1- نرخ بازده آموزش در بازار کار ایران مثبت و البته میزان آن کمتر از 10 درصد است.
2- برآوردهای حاصل از تابع پایه دریافتی مینسر و روش الگوسازی یک سطحی، نادرست و گمراه کننده هستند. 3- نرخ بازده آموزش بین گروه های شغلی (به ویژه متخصصان) و فعالیت های مختلف (از قبیل فعالیت های بازرگانی) یکسان و برابر نیست و 4- بخشی از این نابرابری ها، ناشی از تصادف یا علل مهار نشدنی و غیرقابل سنجش هستند، و بخشی دیگر به کمک متغیرهایی چون جنسیت، منطقه جغرافیایی، تراکم سرمایه انسانی، نوع شغل و فعالیت، قابل تبیین و توضیح است. یافته های تجربی در این مورد مؤید آن است که بازده آموزش برای شاغلان مناطق شهری (به میزان 8/1 درصد)، شاغلان زن (به میزان 4/4 درصد)، افراد شاغل در محیط های با تراکم بیشتر سرمایه انسانی (به میزان 5/3 درصد)، شاغلان مشاغل تخصصی (به میزان 7/1 درصد) و شاغلان فعالیت های بازرگانی (به میزان 3/1 درصد) بیشتر از بازده آموزش سایر شاغلان است.
الگوی چند سطحی پیشایندها و پیامدهای خودکارآمدی کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی تأثیر ویژگی های شغل بر خودکارآمدی و عملکرد شغلی با یک رویکرد چندسطحی است. روش تحقیق حاضر توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز بودند که با روش نمونه گیری تصادفی ساده 212 عضو هیئت علمی در قالب 30 گروه آموزشی به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج پژوهش در سطح فردی نشان داد که ویژگی های انگیزشی شغل بر خودکارآمدی فردی اعضای هیئت علمی و خودکارآمدی فردی بر عملکرد فردی اعضای هیئت علمی تأثیر مثبت و معنی داری دارد. در سطح گروهی نیز ویژگی های اجتماعی شغل برخودکارآمدی جمعی اعضای هیئت علمی و خودکار آمدی جمعی بر عملکرد گروهی اعضای هیئت علمی تأثیر مثبت و معنی داری داشت. علاوه براین، متغیرهای سطح گروهی یعنی ویژگی های اجتماعی شغل و خودکارآمدی جمعی بر متغیرهای سطح فردی یعنی خودکارآمدی فردی و عملکرد فردی تاثیر معنی داری داشتند و اثر تعدیل کنندگی متغیرهای سطح گروهی ( ویژگی های اجتماعی شغل و خودکارآمدی جمعی) بر روابط بین متغیرهای سطح فردی (خودکارآمدی فردی و عملکرد فردی) تأیید شد. به نظر می رسد که مطالعه ویژگی های شغل و تقویت این ویژگی ها منجر به یکسری رفتارهای سازمانی مثبت (مانند خودکارآمدی) شده و این رفتارها می توانند عملکرد سطح فردی و گروهی را در دانشگاه ها تقویت نمایند.
توانمندی رویکرد بیزی مدل چندسطحی: تحلیل دادههای آزمون ریاضیات تیمز پیشرفته(2008)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۸ بهار ۱۳۹۳ شماره ۲۴
295 - 313
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بدست آوردن میزان تأثیر مدارس بر نمرات کسب شده دانشآموزان شرکت کننده در آزمون تیمز پی شرفته 2008 و برر سی اعتبار تحلیلهای چند سطحی بر ا ساس نظریه کلا سیک اندازهگیری به روش برآورد بیزی صورت پذیرفت. برای دستیابی به هدف اصلی پژوهش از دادههای مربوط به اجرای آزمون ریاضی تیمز پیشرفته است و روند آموزش ریاضیات پیشرفته دانشآموزان سال آخر متوسطه IEA 2008 که خود جزو تازهترین مطالعات )پیشدان شگاهی( را مورد ارزیابی قرار میدهد ا ستفاده شد )مرکز ملی مطالعات تیمز، 1388 (. بر این ا ساس، جامعه آماری و گروه نمونه پژوهش حاضررر، جامعه آماری و گروه نمونه پایپ پیش دانشررگاهی رشررته ریاضرری- فیزیک در 1386 به اجرا در آمده اسررت. ح ن نمونه - آزمون ریاضرریات تیمز پیشرررفته اسررت که در سررال تح رریلی 1387 دانشآموزان ایرانی در این سن ش برابر 2556 نفر بوده ا ست )گزارش تیمز پی شرفته، 1388 (. نتایج تحلیلها به طور کلی ن شان داد که در مدل صفر 12 در صد، در مدل با کووریت سطح دانش آموز 38 در صد و در مدل با کووریت سطح دانشآموز، مدرسه و معلن حدود 55 درصد از واریانس نمرات پیشرفت تح یلی دانشآموزان ناشی از تفاوت بین مدارس ا ست و این میزان تفاوت زیاد بین مدارس شرکت کننده گویای تفاوت و تبعیض آموز شی بین مدارس زیاد ا ست که این امر عمدتاً نا شی از متغیرهای در سطح مدر سه )منابع مدر سه برای درس ریاضی و سابقه تدریس ریاضی معلن( میباشد
ارائه چارچوب توصیف گذار حوزه های فنّاورانه بر اساس رویکرد تحلیل چندسطحی: (مطالعه موردی: گذار انرژی های بادی و خورشیدی در ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بهبود مدیریت سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۴۰)
141 - 176
حوزه های تخصصی:
با افزایش نیاز جوامع امروزی به ویژه جوامع درحال توسعه نظیر ایران به حامل های انرژی و با توجه به پایان پذیری سوخت های فسیلی و همچنین تأثیرات زیست محیطی این نوع سوخت ها، ضرورت کشف و استفاده از منابع انرژی جدید بیش ازپیش اهمیت یافته است. انرژی های نو و تجدیدپذیر به عنوان منابع انرژی تمام نشدنی، رایگان، دوستدار محیط زیست و قابل دسترس در اغلب نقاط، می توانند مکمل مناسبی برای سوخت های فسیلی باشند. در کشور ایران نیز با توجه به دلایل بیان شده، تمرکز بر این حوزه فنّاورانه بیشتر شده است. در این راستا، هدف از این مقاله توصیف فرآیند گذار انرژی های تجدیدپذیر در ایران است تا بتوان به این سؤال پاسخ داد که آیا گذار در انرژی های تجدیدپذیر در ایران در حال وقوع است یا خیر؟ درواقع در این مقاله، روند توسعه انرژی های تجدیدپذیر در ایران با تکیه بر مطالعات گذار، براساس سطوح آشیانه، رژیم و دورنما توصیف شده است. ابتدا رویدادهای مهم در این حوزه از شروع تا به امروز در سه سطح آشیانه، رژیم و دورنما تشریح شده است و درنهایت، مراحل گذار انرژی های تجدیدپذیر در ایران در چهار مرحله با ترکیب رویکرد چندسطحی و چندمرحله ای توصیف شده است. بر اساس نتایج به دست آمده از این مطالعه مشخص می شود که اولاً ایران هم اکنون در ابتدای شروع فرآیند گذار و در مرحله اوج گیری است. همچنین در کشورهای درحال توسعه بهتر است دسترسی به آشیانه های بالغ به جای وجود آشیانه های بالغ در این کشورها مدنظر قرار گیرد تا بتوان تحلیل دقیق تری از گذار در این گونه کشورها ارائه کرد. ضمن اینکه جدای از عوامل فشار محیط کلان و دسترسی به آشیانه های بالغ دیگر کشورهای توسعه یافته، جایگزینی سیاست های معطوف به بازار به جای سیاست های تحریک طرف عرضه بدون توجه به بازارسازی، در مراحل اخیر گذار، یکی از عوامل اثرگذار بر تسریع روند شروع گذار در این نوع از فناوری ها در ایران بوده است.
تحلیل چندسطحی همبسته های فردی و استانی باروری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی زنان سال بیست و دوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۹۰
37 - 65
حوزه های تخصصی:
ایران از دهه 1380 تاکنون در زمره کشوهای با سطح باروری زیر سطح جانشینی قرار گرفته است. رفتارهای باروری با طیف گسترده ای از عوامل خرد و کلان مرتبط و همبسته می باشند. این مقاله با هدف بررسی عوامل فردی و استانی مؤثر بر باروری در ایران با استفاده از یک رویکرد تحلیل چندسطحی انجام شده است. داده های خرد سرشماری سال 1395 برای نمونه 7000 نفری از زنان 49-15 ساله برای 31 استان کشور با استفاده از نرم افزار HLM مورد تحلیل قرار گرفت. رفتار باروری براساس شاخص تعداد فرزندان زنده بدنیا آمده (CEB) اندازه گیری شد. نتایج نشان داد متغیرهای سطح فردی شامل تحصیلات، اشتغال، و محل سکونت شهری روستایی بطورمعناداری با رفتار باروری رابطه دارند. در سطح استانی عواملی نظیر میزان شیوع روش های پیشگیری از بارداری، ضریب نفوذ اینترنت، و شاخص توسعه یافتگی با باروری رابطه معناداری دارند. نفوذ و اثرگذاری عوامل فردی (به ویژه تحصیلات) بر رفتار باروری قوی تر از عوامل سطح استانی می باشد. در نهایت، کاربرد نتایج مقاله در درک پویایی باروری در ایران و سیاستهای جدید افزایش باروری به بحث گذاشته شده است.
ارائه مدل چندسطحی تأثیر تیپ شخصیتی کارمندان فروش و تیپ شخصیتی مشتریان بر اعتماد به فروشنده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
412 - 434
حوزه های تخصصی:
هدف: با توجه به رقابتی شدن بازارها، تغییرات محیطی و جلب اعتماد مشتریان، سازمان ها به این موضوع مهم پی برده اند که جلب اعتماد مشتریان از قبل اهمیت بیشتری یافته است. از طرف دیگر، بیمه هم از لحاظ کیفیت کاری و هم از لحاظ تعداد شرکت ها، یکی از صنعت های رو به رشد بوده است. در این پژوهش تلاش شده است تا هم زمان تأثیر تیپ شخصیتی مشتریان و فروشنده بر اعتماد به فروشنده، رابطه بین تیپ ها و تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر بررسی شود و از طریق ارائه الگوی جامع در این زمینه، شکاف نظری این مبحث پوشش داده شود. روش: این پژوهش کاربردی با رویکرد توصیفی پیمایشی اجرا شده است. پایایی پرسش نامه از طریق آلفای کرونباخ و شاخص CR و روایی آن با استفاده از روش های روایی محتوا، هم گرا و واگرا تأیید شد. داده ها به کمک نرم افزارهای اسمارت پی ال اس و تحلیل خطی سلسله مراتبی تحلیل شده اند. یافته ها: بر اساس تحلیل داده ها، تیپ شخصیتی مشتریان بر اعتماد به فروشنده تأثیر دارد. همچنین تأثیر تعدیل کننده تیپ شخصیتی فروشنده در سطح سازمان، بر رابطه تیپ شخصیتی مشتریان بر اعتماد به فروشنده در سطح فردی معنادار بود. به علاوه، اثر متغیر میانجی تیپ شخصیتی فروشنده با استفاده از آزمون سوبل و شدت آن با ضریب وی اِی اف سنجیده شد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج، در بین تیپ های شخصیتی مشتری و فروشنده، تیپ فروشنده تأثیرگذاری بیشتری داشته است. از سوی دیگر، در بین ابعاد تیپ های شخصیتی فروشنده و مشتری، کلیه ابعاد دارای تأثیر معنادار بودند؛ اما در بین ابعاد تیپ های شخصیتی مشتری، باوجدان بودن و سپس گشودگی و در بین ابعاد تیپ شخصیتی فروشنده، ثبات درک شده، از ابعاد دیگر تأثیرگذاری بیشتری داشت. در نهایت، تیپ شخصیتی فروشنده، به عنوان میانجی رابطه تیپ شخصیتی مشتری و اعتماد به فروشنده تأیید شد.
تحلیل چند سطحی راهبردهای رسانه اجتماعی با منظومه عملکرد شغلی کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
19 - 36
حوزه های تخصصی:
این پژوهش باهدف بررسی تحلیل چند سطحی راهبردهای تأثیر رسانه های اجتماعی بر عملکرد شغلی کارکنان انجام شده است زیرا سازمان ها سیستم های چند سطحی هستند امروزه با گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، رسانه های اجتماعی یکی از مهم ترین ابزار مورد استفاده سازمان ها قرار گرفته است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر کارکنان سازمان جهادکشاورزی استان قزوین است. از طریق نمونه گیری طبقه ای20 نفر مدیر و 194 کارمند مورد ارزیابی قرارگرفته اند. پایایی کل پرسشنامه با محاسبه عدد 88/0 مورد تایید قرار گرفت و روایی آن با روش های روایی محتوا، روایی همگرا و واگرا تأییدشده است. نتایج پژوهش نشان داد رسانه های اجتماعی بر سرمایه انسانی در سطح سازمانی و در نهایت برعملکرد شغلی در سطح فردی اثر مثبت و معناداری دارد. تجزیه و تحلیل اثرگذاری سرمایه انسانی (در سطح سازمانی) بر متغیر سطح فردی یعنی عملکرد شغلی کارکنان به کمک روش های عادی رگرسیونی امکان ناپذیر است و به همین دلیل برای شناسایی این اثرگذاری در دو سطح مختلف از تجزیه وتحلیل چندسطحی استفاده گردید. داده ها همچنین به کمک نرم افزار تحلیل خطی سلسله مراتب تحلیل شده اند خروجی نرم افزار تأییدکننده روابط چندسطحی متغیرهای پژوهش است. همچنین اثر متغیرهای میانجی با استفاده از آزمون سوبل و شدت آن با آزمون واف سنجش شد. نتایج پژوهش نشان می دهد، سرمایه انسانی بر عملکرد شغلی تاثیر معناداری دارد، همچنین نتایج تاثیر متغیرهای میانجی را تایید کرد.
تجزیه و تحلیل چند سطحی تاثیر رسانه های اجتماعی بر مدیریت دانش مشتریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رسانه های اجتماعی پتانسیل بالایی در خصوص حمایت از ارتباطات دوجانبه میان سازمانها و مشتریانشان، با هزینه نسبتا پایین و سطوح بالایی از کارایی را دارا می باشند، از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرات ناشی از ابعاد استفاده از رسانه های اجتماعی (شامل ابعاد اجتماعی، سرگرمی، شناختی) بر ابعاد تشکیل دهنده مدیریت دانش مشتری صورت گرفته است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، پژوهشی توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل37 مدیر و تمامی مشتریان بانک کارآفرین در سطح شهر تهران می باشد و 400 نفر به عنوان نمونه براساس روش احتمالی تصادفی از بین جامعه آماری انتخاب و پرسشنامه پژوهش میان آنها توزیع شده است داده ها به وسیله نرم افزارهای SPSS و Amos تحلیل شدند. درنهایت فرضیّه های تحقیق براساس نتایج بدست آمده از تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری(SEM) مورد آزمون تجربی قرار گرفتند. براساس این نتایج، استفاده از محتوای اجتماعی و لذّت جویانه رسانه های اجتماعی تأثیر مستقیم معناداری بر روی همه ابعاد مدیریّت دانش داشته اند. امّا استفاده شناختی از رسانه های اجتماعی تنها روی بعدهای دانش از مشتری و دانش برای مشتری تأثیر مستقیم معناداری داشته و تأثیر آن بر روی بعد دانش درباره مشتری غیرمعنادار بوده است. رسانه های اجتماعی در سطح سازمانی و در نهایت بر مدیریت دانش مشتریان در سطح فردی اثر مثبت و معناداری دارد .تجزیه و تحلیل اثرگذاری رسانه اجتماعی (در سطح سازمانی) بر متغیر سطح فردی یعنی مدیریت دانش به کمک روش های عادی رگرسیونی امکان ناپذیر است و به همین دلیل برای شناسایی این اثرگذاری در دو سطح مختلف از تجزیه و تحلیل چند سطحی استفاده گردید. داده ها همچنین به کمک نرم افزار تحلیل خطی سلسله مراتب(HLM) تحلیل شده اند خروجی نرم افزار تأییدکننده روابط چند سطحی متغیرهای پژوهش می باشد.
تبیین روابط چندسطحی پیشایندهای اشتیاق شغلی در شرکت های پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تبیین روابط چندسطحی پیشایندهای اشتیاق شغلی بود. روش پژوهش حاضر توصیفی همبستگی بود. با توجه به چندسطحی بودن این پژوهش، جامعه آماری آن در دو سطح سازمان و فرد مورد بررسی قرار گرفت؛ در سطح سازمان، تعداد بیست شرکت پتروشیمی مستقر در منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر با روش سرشماری انتخاب شدند و در سطح فردی نیز جامعه آماری پژوهش 17000 نفر از کارکنان شرکت های مذکور بودند که تعداد 384 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS 24 و SMART PLS 3 و HLM استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که در سطح فردی سرمایه روان شناختی بر سلامت روان شناختی و اشتیاق شغلی تأثیر مثبت و معناداری داشت. همچنین سلامت روان شناختی بر اشتیاق شغلی تأثیر مثبت و معناداری را نشان داد. به علاوه، نقش متغیر میانجی سلامت روان شناختی در رابطه بین سرمایه روان شناختی و اشتیاق شغلی تأیید گردید. همچنین، نتایج تحلیل در سطح سازمانی نشان داد مدیریت منابع انسانیِ تعهد محور بر سرمایه روان شناختی و اشتیاق شغلی تأثیر مثبت و معناداری داشت، اما تأثیر مدیریت منابع انسانیِ تعهد محور بر سلامت روان شناختی در جامعه ی مورد بررسی تأیید نگردید.
تحلیل چندسطحی عوامل مؤثر بر ارزش های خانوادگی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۸۸)
163 - 185
نظام های ارزشی در حال تغییری که در حوزه ی خانواده بر آن ها تأکید شده و تحت عنوان ارزش های خانوادگی مدرن نام برده می شوند، در کنار ارزش های خانوادگی سنتی قرارگرفته و جوامع را با تردید در عقاید و ارزش های تشکیل دهنده ی هویت فرهنگی جامعه مواجه می سازند. به دلیل اهمیت این مسئله، موضوع مقاله ی حاضر بررسی عوامل مؤثر بر ارزش های خانوادگی در ایران است، این بررسی به شیوه چندسطحی با تمرکز بر تحلیل ثانویه ی داده های پیمایش وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه ی ایران و همچنین نتایج حاصل از سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1395 و با بررسی عوامل مؤثر بر ارزش های خانوادگی در دو سطح خرد و کلان انجام گرفته است. واحد مطالعه در سطح خرد فرد بوده و در سطح کلان استان به عنوان واحد مطالعه انتخاب شده است. بر اساس نتایج مطالعه، بین متغیرهای اعتماد اجتماعی، استقلال فردی، مصرف رسانه و پایگاه اقتصادی اجتماعی با ارزش های خانوادگی مدرن، رابطه مثبت و معنی دار بوده و رابطه ی بین دین داری با ارزش های خانوادگی مدرن نیز منفی و معنی دار بوده است. نتایج تحلیل چندسطحی نیز نشان داد که تفاوت معنی داری در ارزش های خانوادگی مدرن بین استان های کشور وجود دارد. به این معنا که تفاوت میانگین بین استان های کشور ناشی از تصادف نبوده و تابعی از متغیر سطح کلان، یعنی میزان توسعه یافتگی است.
تحلیل چندسطحی عوامل موثر بر همپایی فناورانه در صنعت نرم افزارهای بانکی؛ یک شرکت ایرانی توسعه دهنده نرم افزارهای بانکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بهبود مدیریت سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۶)
35 - 64
حوزه های تخصصی:
همپایی فناورانه یک جزء مهم و کلیدی از فرایند توسعه کشورهایی است که نسبت به کشورهای پیشرو در زمینه فناوری و اقتصادی عقب تر هستند. کشورهای دنباله رو می توانند از فرصت های ایجاد شده به واسطه ظهور فناوری های جدید، وارد فضای رقابت جهانی شوند. هدف از پژوهش حاضر، شناسایی عوامل کلیدی اثرگذار بر فرآیند همپایی فناورانه در صنعت نرم افزارهای بانکی ایران و بررسی میزان اثرگذاری و اولویت بندی آنها است. روش پژوهش مورد استفاده روش آمیخته است که در بخش کیفی از تحلیل مضمون و در بخش کمی از تحلیل عاملی تاییدی استفاده شده است. در این راستا، عوامل اساسی تاثیرگذار با بهره گیری از روش تحلیل مضمون و با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختار یافته مشخص شدند و 55 مضمون شناسایی شد که در قالب شبکه مضامین دسته بندی شدند. با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی اثرگذاری تمامی عوامل شناسایی شده تایید شد. از بین عوامل موثر در سطح بنگاه عامل بسترهای مناسب امنیتی، از بین عوامل موثر در سطح صنعت عامل افزایش تعامل و ارتباط با کاربران و مشتریان دائمی و از بین عوامل موثر در سطح ملی عامل تعامل و ارتباطات در جهت تولید، انتشار و استفاده از دانش جدید بالاترین اثرگذاری را دارند.
تعیین کننده های تغییرات نسلی و دوره ای ازدواج در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
با توجه به تغییر ساختار سنّی جمعیت و تحولات اقتصادی-اجتماعی سطح کلان که ایران تجربه کرده است انتظار می رود روندهای ازدواج در بین دوره ها و نسل های مختلف با تغییراتی همراه باشد. مقاله حاضر با استفاده از روش سن-دوره-کوهورت چندسطحی به بررسی تغییرات دوره ای و نسلی ازدواج و تعیین کننده های احتمال ازدواج طی چهار دهه اخیر پرداخته است. یافته ها حاکی از آن است در هر دو جنس، کوهورت های جوان تر در مقایسه با کوهورت های مسن تر، ازدواج خود را به تأخیر انداخته و در سنین بالاتری ازدواج می کنند. در همه کوهورت ها تا سن 35 سالگی، درصد زنان ازدواج کرده بیش از مردان است اما در سنین بالاتر این امر برعکس خواهد شد. روندهای دوره ای این نتایج را مورد تایید قرار می دهد. تحلیل های سن-دوره-کوهورت نیز نشان داد که اگرچه در دوره ها و کوهورت های مختلف زنان زودتر از مردان ازدواج کرده اند، اما به طور کلی احتمال ازدواج زنان کمتر از مردان است. تحصیلات دانشگاهی و اشتغال دو متغیر مهم در کاهش احتمال ازدواج در دوره ها و کوهورت های مختلف بود ولی تأثیرات آن ها در بین دو جنس متفاوت است. مدل مرد نان آور خانواده ایرانی سبب شده است تا اشتغال، احتمال ازدواج مردان را افزایش و احتمال ازدواج زنان را کاهش دهد. با توجه به گسترش آموزش عالی و طولانی شدن دوره تحصیل انتظار می رود در صورت عدم ارائه برنامه های سیاستی مناسب برای اشتغال جوانان، تأخیر در سن ازدواج همچنان تداوم داشته باشد. در این راه نیاز است تا برنامه ریزان در سیاست های خود، تغییرات رخ داده در سطح خانواده و جامعه طی دهه های گذشته را مد نظر قرار دهند.
تحلیلی جامعه شناختی از موانع اجتماعی پذیرش فناوری های پیشرفته در بخش کشاورزی- روستایی ایران (مورد مطالعه: فناوری کودهای بیولوژیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف پژوهش حاضر، بررسی علل اجتماعی ضعف در پذیرش فناوری کود زیستی، با وجود گذشت سه دهه از دست یابی فناوران ایرانی به تولید صنعتی آن است. روش مطالعه: روش در این مطالعه کیفی بوده و از راهبرد مطالعه موردی استفاده شده است. تکنیک گردآوری داده ها، مطالعه اسنادی، مصاحبه ساخت نیافته و مشاهده مشارکتی است و واحد مورد مطالعه، نظام فنی- اجتماعی کود است. داده ها از میان گروه های بازیگر شامل بخش های سیاست گذار، شرکت های دولتی، خصوصی و دانشگاه ها گردآوری شده و به روش ساخت تبیینی، مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته ها: در طول سه دهه مورد مطالعه، آشیانه های سیاستی در حوزه قوانین و نهادسازی توسط دولت و آشیانه های فناوری در حوزه ارتقای فناوری و توسعه بازار توسط تولیدکنندگان کود زیستی ایجاد شده است. همچنین در سایه تحولات جهانی تحریم، جنگ، افزایش قیمت کود و تقاضا برای محصولات سالم، دورنمای داخلی نیز تحت فشار قرار گرفته اما منجر به افزایش قابل توجهی در پذیرش کود زیستی نشده است. نتیجه گیری: علاوه بر ویژگی های اقتدارگرایی و تصلب نسبت به تغییر رویه ها در دستگاه اجرایی، متولی تأمین و توزیع کود در کشور به عنوان شبکه ای از بنگاه های متصل سیاسی با به کارگیری سازوکارهای تصرف مقرراتی، کتمان و انکار اثربخشی فناوری، تحدید دسترسی رقبا و تبعیض در اجرای قانون، اجازه شکل گیری پنجره های فرصت را در نظام فنی- اجتماعی کود نداده است. همچنین گره خوردگی دورنمای خودکفایی در محصولات کشاورزی با تأمین یارانه ای کود شیمیایی در قالب واردات، شکل گیری پیکربندی جدید در نظام فنی- اجتماعی کود را ناممکن ساخته است. نهاد متولی درعین حال موانع انتشار کود زیستی را قیمت بالای آن، فقدان اثربخشی در عملکرد و موانع کاستی پذیرش آن را خرده مالکی، سالخوردگی و تحصیلات پایین جامعه کشاورزی ایران برساخت می کرد. موضوعی که در میدان عمل صحت نداشت.
تحلیل نتایج آزمون کارشناسی ارشد بر اساس مدل های اثر تصادفی رده بندی متقاطع و چندسطحی: مقایسه دو رویکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال ۶ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۱۵
119 - 142
حوزه های تخصصی:
در برخی مواقع ساختار جوامع سلسله مراتبی به گونه ای است که دو سطح به جای اینکه در طول هم باشند در عرض هم قرار دارند و لذا نمی توان مدل های آشیانه ای را برای آنها به کار برد. در چنین حالتی لازم است مدل های رده بندی متقاطع به عنوان زیرکلاسی از مدل های چندسطحی مورد استفاده قرار گیرند. چشم پوشی از ساختار رده بندی متقاطع می تواند جهت و میزان اریبی مشاهده شده در برآورد پارامترها را به طور قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار دهد. در این مقاله با به کارگیری مدل سازی رده بندی متقاطع برای نمره های کل پذیرفته شدگان کنکور کارشناسی ارشد سال 1393 و به کارگیری نرم افزار R، مدل متقاطع با مدل بندی چندسطحی متناظرش با استفاده از آماره انحراف مقایسه شد. بر اساس توزیع های شرطی کامل پارامترهای مدل، برآوردشان با به کارگیری روش های مونت کارلوی زنجیر مارکوفی به دست آمد. در نهایت آماره انحراف برای مقایسه مدل متقاطع و مدل چند سطحی استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که مدل بندی اثر تصادفی رده بندی متقاطع برای جوامعی با ساختار تقاطعی به مراتب بهتر از مدل چندسطحی معمولی متناظر با آن عمل می کند.
تحلیل چندسطحی تأثیر شایستگی های دانشجویان و جو سازمانی بر پیشرفت تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، تبیین تأثیر شایستگی های دانشجویان و جوسازمانی بر پیشرفت تحصیلی آنها با رویکرد چندسطحی بود. شایستگی های دانشجویان در سطح اول و جوسازمانی در سطح دوم مورد تحلیل قرار گرفت. روش پژوهش با توجه به هدف از نوع کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش را دانشجویان (13000=N) و اعضای هیئت علمی در سمت مدیر گروه های مختلف آموزشی (57=N) دانشگاه شهید باهنر کرمان تشکیل می دادند. نمونه مورد مطالعه شامل 1140 دانشجو و 57 عضو هیئت علمی دانشگاه با روش تصادفی طبقه بندی، انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها سه پرسشنامه شامل شایستگی های میان فردی، شایستگی های سیستماتیک و شایستگی های کاربردی اسمعیلی ماهانی و همکاران (1395) و پرسشنامه جو سازمانی هالپین و کرافت (2000) بود. همچنین برای ارزیابی پیشرفت تحصیلی دانشجویان معدل کل آنها بررسی شد. دامنه نوسان ضریب آلفای کرونباخ برای هر کدام از چهار مقیاس بین 55/. تا 84/0 قرار داشت. نتایج تحلیل چندسطحی تأثیر متغیرهای مورد بررسی بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان با استفاده از ابزار مربوط نشان دهنده آن بود که جو دانشگاه در سطح دوم تحلیل بر میزان تأثیر شایستگی های دانشجویان بر پیشرفت تحصیلی آنها در سطح اول تأثیرگذار است.
الگوی چندسطحی واکاوی نمرات آزمون سراسری ورود به دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف اصلی مقاله حاضر ارائه الگوی چندسطحی واکاوی نمرات آزمون سراسری ورود به دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی می باشد.روش پژوهش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع تحقیقات کاربردی و توصیفی است که به دنبال تحلیل و تبیین عوامل موثر بر نمره کل داوطلبان در آزمون ورود به دانشگاه ها است. در این خصوص اطلاعات آزمون سراسری سال 1398 شامل داده های مربوط به موقعیت اجتماعی اقتصادی خانواده داوطلبان و متغیرهای آموزشی، بهداشتی، فرهنگی و اقتصادی مربوط به شهرستان ها و استان های کشور را بکار گرفتیم و برای برآورد مدل های چندسطحی از نرم افزار HLM استفاده شد.یافته ها: مقادیر همبستگی درون گروهی و پایایی الگوی مولفه واریانس ساختار سلسله مراتبی داده ها را به صورت تجربی تایید کرد. تخمین الگوی سه سطحی نشان داد که 6/94 درصد از تغییرات نمره کل آزمون به تفاوت در ویژگی های فردی و خانوادگی داوطلبان مربوط می شود. 6/3 درصد از تغییرات نمره کل به عامل های آموزشی، بهداشتی و فرهنگی شهرستان و 8/1 درصد به نرخ مشارکت اقتصادی استان مربوط می شود. اثر کاهشی متغیر جنسیت برای جنس مرد و اثر افزایشی متغیر مجموع سال های تحصیل والدین در الگو قابل پذیرش شد.نتیجه گیری: با استفاده از تخمین الگوی چندسطحی به صورت تجربی نشان داده شد که واریانس سطح اول که شامل متغیرهای موقعیت اجتماعی اقتصادی داوطلبان است بیشترین سهم را در واریانس نمره کل دارد و با توجه به اینکه 4/5 درصد از تغییرات نمره کل مربوط به موقعیت جغرافیایی است، می توان اذعان داشت تفاوت در نمره کل داوطلبان، نه تنها ریشه در موقعیت اجتماعی اقتصادی آنها دارد، بلکه تاثیر همزمان این موقعیت با سطح برخورداری استان ها و شهرستان های کشور در تشدید تفاوت در نمره کل ها سهیم است.