مطالب مرتبط با کلید واژه
۱.
۲.
۳.
۵.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
علم بومی
حوزه های تخصصی:
"شکل گیری جامعه ها و اقتصادهای مبتنی بر دانایی و افزایش چشمگیر نقش انسان های دانا در خلق ارزش افزوده جدید در فعالیت های اقتصادی، توجه به همه انواع دانایی ها را در مقیاس جهانی افزایش داده است و در این میان انواع علم بومی به دلایل گوناگون با نوعی اولویت مورد توجه قرار گرفته است.
سوال این است که علم بومی با هر معنایی چگونه شکل می گیرد و چگونه خود را با اقتضائات اقتصاد جهانی شده تطبیق می دهد؟
در این مقاله تلاش شده است که با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس چارچوب نظری نهادگرایی پاسخ هایی در خور برای این پرسش ارایه گردد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که با انجام اصلاحات جدی در زمینه نظام آموزش های رسمی، نظام تصمیم گیری و تخصیص منابع و نظام پاداش دهی اقتصادی- اجتماعی در کشورمان می توان به صورت موفقیت آمیزی از عهده چالش های مواجهه با علم بومی و علم جهانی برآمد. بدیهی است این امر مستلزم انجام طیف گسترده ای از مطالعات آسیب شناختی است که در این مقاله به برخی از مهم ترین آن ها اشاره شده است.
"
علوم انسانی بومی بر مبنای منطق فازی
حوزه های تخصصی:
هدف: در این مقاله بر آنیم که با استفاده از منطق فازی نشان دهیم که می توان علوم انسانی را در طیفی دسته بندی کرد که یک سر آن، علم بومی و در سر دیگر آن، علم جهانی قرار دارد. رهیافتی که مطالعه بر مبنای آن انجام گرفته است، رهیافت فازی است. روش: روش مورد استفاده در این تحقیق، مبتنی بر استدلال نظری است. یافته: نتیجه بررسی نشان می دهد که می توان در دستگاه فازی به علوم انسانی از حیث معرفت شناسی، هستی شناسی و روش شناسی علم بومی یا علم جهانی، نمراتی از صفر تا ده داد. نتیجه گیری: تقلیل علوم انسانی به یکی از دو علم بومی یا غربی، جز نگاه مبهم چیزی برای ما به ارمغان نمی آورد. لذا شایسته است که به جای تقلیل علوم انسانی به یکی از این دو گزینه، برای هر نوع از دانش، درجه تعلق به مجموعه علم بومی را در نظر بگیریم. منطق فازی قابلیت این را دارد که درجه تعلق به این مجموعه را مشخص کند و خط کشی برای ما در راستای تولید علم بومی باشد.
بومی سازی جامعه شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
بحث از «بومیسازی جامعه شناسی» از جمله مباحث چالش زا و مطرح در قلمرو علوم انسانی، به ویژه جامعه شناسی است. در همایشی که به همت گروه جامعه شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار گردید، این موضوع به تضارب آراء گذشته شد. در حایشه این همایش میزگردی تحت عنوان «بومی سازی جامعه شناسی اسلامی» با حضور استادان محترم جناب حجج الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، اکبر میرسپاه و و دکتر پناهی برگزار گردید. به دلیل اهمیت موضوع، این نشست علمی از نظر خوانندگان گرامی میگذرد. آنچه باید گفت: جامعه شناسی در خاستگاه خود علمی بومی است و در جوامع شرقی علمی غیر بومی. علاوه بر این، میان بومی سازی و اسلامی سازی باید تفاوت گذاشت.
از سوی دیگر، باید در بومی سازی توجه کنیم که چه مبنایی را میپذیریم: اسلامی یا پوزیتویستی؟ این گفت وگو به چند و چون این موضوع می پردازد.
سازمان های اطلاعاتی و تولید علم بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تولید علم بومی، حاصل فرایندی است که در آن مسائل بومی بنیان فعالیت های علمی را پی ریزی می نماید. شناخت مسائل بومی در این رویکرد، اولین قدم در ساحت تولید علم بومی است. علاوه بر شناخت مسائل بومی، گردآوردی داده ها و اطلاعات معتبر، به علاوه فرضیه سازی بر اساس ذهنیت های مستعد، فراهم کننده زمینه برای تحلیل مناسب و نظریه پردازی بومی است. در مقاله حاضر، ضمن مروری بر مفهوم تولید علم بومی، به این مسأله اشاره می گردد که سازمان های اطلاعاتی از طریق شناسایی مسائل، تولید داده های معتبر و سرریز دانش اطلاعاتی درون سازمانی به جامعه علمی، در تولید علم بومی تأثیرگذارند.
مبانی، ظرفیت ها و محدودیت های علم اقتصاد اسلامی به مثابه علم بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره ملاک اسلامیت علم اقتصاد، دو رویکرد اساسی وجود دارد. رویکرد نخست، بر آن است که اقتصاد اسلامی معرفتی است که تمام هویت دانشی خود را از منابع معتبر شناخت از نظر اسلام کسب می کند. رویکرد دوم بر آن است که اسلام به عنوان یک نظامی از ارزش ها، باورها، هنجارها، آداب، سنن و انباشت تجربه زیست مسلمانی با ساختن بوم، فرهنگ و جامعه اسلامی ، ماهیت موضوع و پژوهشگر را در قلمرو پژوهش های اقتصادی به واقعیتی مصنوع و برساخته خود تبدیل می کند؛ در نتیجه، دانشِ محصول توصیف و تبیین واقعیت های اقتصادی چنین جامعه ای، اسلامی خواهد بود. مقاله پیش رو ظرفیت ها و محدودیت های رویکرد دوم را که شهید صدر; نیز در همین چارچوب علم اقتصاد اسلامی را تحقق پذیر می داند نشان خواهد داد. مقاله پیش رو ابتدا اثر فرهنگ بر علم اقتصاد را در چارچوب نظری مکتب اقتصادی نئوکلاسیک و نهادگرایی نشان می دهد. برای رسیدن به این منظور می کوشد تا از دو دید اساسی آفرینش فاعل شناسایی یا نظریه پرداز اقتصادی و نیز موضوع شناسایی یعنی انسان و جامعه، اثر تفاوت های فرهنگی را بر کلیت دانش اقتصاد نشان دهد. یک دیدگاه بر آن است که تفاوت های فاعل و موضوع شناخت اقتصادی در قلمرو جامعه و فرهنگ اسلامی با فرهنگ و جامعه ملحوظ در دانش اقتصاد متعارف به حدی است که باید در جامعه اسلامی دانشی متفاوت پدید آید. مقاله پیش رو مبانی، دلایل و نتیجه های این رویکرد را بررسی و نقد می کند.
بررسی و نقد کتاب «اخلاق علم» اخلاق علم همچون شاخه ای از جامعه شناسی علم(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب اخلاق علمچنانکه از عنوان آن پیداست کتابی است در حوزه اخلاق علم، که پژوهشکده علم و دین پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی در سال 1391 منتشر کرده است. عنوان انگلیسی کتاب « The Ethics of Science: An Introduction» نام دارد. نویسنده ی کتاب دیوید بی رسنیک است. مترجمان آن مصطفی تقوی و محبوبه مرشدیان هستند. کتاب اخلاق علمچنانکه از عنوان آن پیداست کتابی است در حوزه اخلاق علم، ولی حقیقت امر این است که اخلاق علم که گونه ای اخلاق حرفه ای به شمار می رود درواقع با زمینه های گوناگونی چون، سیاست، جامعه، اخلاق، دین و اقتصاد پیوندهایی نزدیک و هم پوشانی دارد. ولی این حوزه از اخلاق بیش از هر چیز با جامعه شناسی علم سروکار دارد. در این مقاله نخست به تبیین و توصیف جامعه شناسی علم می پردازیم. سپس طرح کلی و چکیده ای از مطالب کتاب اخلاق علم را در پیش دید ترسیم می کنیم و در پایان نیز ایرادهای وارد بر کتاب را به اختصار و اجمال بررسی می کنیم.
علم اجتماعی بومی (چیستی و چرایی)(مقاله پژوهشی حوزه)
علم اجتماعی و مشخصا جامعه شناسی بومی یا ایرانی با رویکردهای مختلف آن، عمدتا به نظام یا منظومه ای معرفتی که بررسی روشمند توصیفی، تفسیری، تبیینی، توجیهی و انتقادی مسائل فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، زبانی جامعه ایران با روش های خاص را موضوع مطالعه، تحقیق و نظریه پردازی خویش قرار داده باشد، اشاره دارد. بدیهی است که این دانش در شکل ایده آل خود برغم تعلقات سرزمینی، نسبتی ارگانیگ نیز با جریان جهانی علم جامعه شناسی دارد. امکان تحقق چنین دانشی با مختصات ویژه، هر چند مورد وفاق اکثریت جامعه شناسان و عالمان علوم اجتماعی ایرانی معاصر است اما فعلیت و تحقق آن در وضعیت و موقعیت کنونی، محل بحث و گفت و گوی جدی قرار دارد. این نوشتار با روش اسنادی در صدد شناسایی دیدگاههای مختلف در این خصوص و ارزیابی تحلیلی و انتقادی آنها براساس معیارهای مالوف است.
پیگیری انواع نسبی گرایی در اندیشه حسین کچویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال دوازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۵
61 - 95
علم بومی و نسبت آن با علم دینی در چند دهه اخیر در کانون توجه اندیشمندان مسلمان بوده است. بنابر برخی خوانش ها از علم بومی، دست یابی عقل به علم، کاملاً بومی و تاریخی است. این رویکرد معمولاً در زمره نسبی گرایی و تکثرگرایی معرفتی قرار گرفته و استفاده از آن در مباحث علم دینی، با مبانی معرفت شناختی اسلامی در تعارض دانسته می شود. اما باید توجه داشت برخلاف تلقّی رایج و عرفی که نسبی گرایی را مفهومی عام درنظر گرفته و ریشه آن را در شکاکیت سوفسطائیان می داند که مابعدتجددگرایان آن را در ساحت های گوناگون بازتولید کرده اند، نسبی گرایی یک کل واحد نبوده و دارای انواع گوناگونی است. دکتر حسین کچویان یکی از اندیشمندانِ حوزه روش شناسی علم انسانی اسلامی است، که با تبیین ماهیت بالضروره تاریخی انسان، عقل و علوم انسانی را متکثر می داند. این توجه به بومی بودن ذاتی علوم انسانی، سبب اتهام نسبی گرایی مردود از طرف برخی جریان های بدیل علم دینی گردیده است. نگارنده در این مقاله کوشیده اند تا با دقت در ابعاد مسئله و تفکیک میان آنچه مشهور به نسبی گرایی است، با نسبی گرایی مردود و نسبی گرایی معقول و با تبیین دیدگاه های اجتماعی این متفکر مسلمان، خوانشی از دیدگاه وی را ارائه دهند که نظر ایشان در مورد علم بومی گرفتار ایرادات معرفت شناختی انواع نسبی گرایی مردود نشود.
جایگاه مفروضات غیرتجربی در علم و تبعات آن بر ایده علم دینی-بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
100 - 121
جریان های فلسفه علم بعد از دهه شصت میلادی، به شکل ویژه ای اصل تحقیق پذیری و همچنین باور به وجود یک روش صریح و مطلق برای ارزیابی دعاوی مختلف علمی را کنار گذاشته اند. از سوی دیگر چنین انتقاداتی نقشی ویژه در شکل گرفتن یا اعتبار دادن به دعاوی مرتبط با امکان های دیگر علم، بطور خاص برنامه های علم بومی/دینی، داشته اند. نقش کانونی این تحولات، نقش مفروضات غیرتجربی در فعالیت های علمی است. در این مقاله سعی شده دو نقد اصلی کوهن و کواین بر نگره های پوزیتیویستی بیان شود و سپس با فراهم آوردن یک چارچوب چهار سطحی برای فعالیت علمی، دامنه تأثیر و تبعات این نقدها در بحث "تعامل و مشارکت مفروضات غیرتجربی در فعالیت علمی" از منظر معرفت شناختی تنقیح گردد. در این مقاله بیان می کنیم که با کنار گذاشتن اصل "تحقیق پذیری"، معیار آزمون تجربی از جمله به کل نظریه منتقل شده (کل گرایی تاییدی) و با کنار گذاشتن ایده روش صریح و الگوریتمیک علمی با "کثرت گرایی روش شناختی" رو به رو هستیم. تلاش شده تا نشان دهیم با فرض اعتبار نقدهای مرسوم، اگر چه سخت گیری پوزیتیویستی نارواست، با اینحال همچنان قیود مهمی بر سر تداخل گزاره های غیرتجربی برخاسته از باورهای متافیزیکی، دینی و بومی در نظریه های علمی و امتزاج ارزش های غیرشناختی در داوری های علمی وجود دارد.
ارزیابی وضعیت حکمرانی پایدار در نهاد علمی شورای تحول علوم انسانی در چارچوب بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
علوم انسانی یکی از لوازم معرفتی تمدن سازی به عنوان هدف مندرج در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است. آسیب شناسی وضعیت تحول این علوم بر اساس ادبیات حکمرانی پایدار یکی از ضرورت ها برای شناسایی موانع و نقاط ضعف است. این مقاله تلاش کرده است با استفاده از ادبیات مفهومی حکمرانی در عرصه علم و رویکرد نظری منبعث از بیانات رهبر انقلاب اسلامی و همچنین، استفاده از روش های چندگانه تحلیلی از جمله SWOT، SOAR و PESTEL هدف مذکور را دنبال کند. به این منظور، از پرسش نامه الکترونیکی برای شناسایی، وزن دهی و اولویت دهی به وضعیت تحول علوم انسانی با استفاده از فرمول های متغیربندی و خوشه سازی از سوی 162 نفر از متخصصان بهره گرفته شده است. مهم ترین یافته ها و نتایج در محورهای زیر به بحث گذاشته شده اند: «ابعاد کلان تحول»، «محورهای محتوایی تحول»، «آسیب شناسی سازمانی و مشکلات شورای تحول»، «باور به جایگاه علوم انسانی»، «نقشه آمایش آموزش عالی برای تحول»، «تناسب علوم انسانی با نیازهای کشور»، «انگیزه دانشجویان و مشغولیت اساتید»، «بازیگران در حکمرانی علوم انسانی» و «اولویت ها، نقاط قوت و ضعف کنونی».
ملاحظاتی نقادانه درباره ی دو مفهوم علم دینی و علم بومی
منبع:
فصلنامه حکمت و فلسفه تابستان و پاییز ۱۳۸۶ شماره ۱۰ و ۱۱
39 - 76
مقاله حاضر متشکل از سه بخش اصلی است. در بخش نخست با بهره گیری از شماری از تفکیک های فلسفی، منطقی و تجربی، دیدگاه های پوزیتیویستی و هرمنیوتیستی درباره علم و فناوری که طی دو قرن اخیر از دامنه تأثیر زیادی برخوردار بوده اند مورد نقادی قرار می گیرند. از رهگذر این نقادی توضیح داده می شود که برخلاف نظر پوزیتویست ها، اولاً همه علوم به فیزیک و ریاضی قابل تحویل نیستند و ثانیاً علم و فناوری از سنخ واحدی به شمار نمی آیند؛ و برخلاف نظر هرمنیوتیست ها، اولاً علوم انسانی و اجتماعی تافته ای به کلی جدا بافته از علوم فیزیکی و زیستی نیستند و ثانیاً فناوری برخلاف علم فاقد ذات و جوهر (در اصطلاح فلسفی) است.در بخش دوم با استفاده از نتایج به دست آمده در نخستین بخش به توضیح این نکته پرداخته می شود که علم و فناوری علی رغم ارتباط بسیار نزدیکی که با یکدیگر دارند، از جهات مهمی از هم متمایزند. همین تمایزهای اساسی منجر به آن می شود که محصول تکاپوهای علمی واجد خصلت کلیت و عمومیت باشد، حال آنکه فرآورده های تکنولوژیک رنگ ظرف و زمینه های محلی را به خود می گیرند. به همین منوال، در حالی که در علوم کوشش می شود تا از تأثیرات ناشی از نظام های ارزشی و/ یا ایدئولوژیک تا حد امکان احتراز شود، در حوزه فناوری آموزه های حاصل از ارزش ها از اهمیت بسیار برخوردارند.در سومین و آخرین بخش مقاله با ارائه توضیحات بیشتر درباره شباهت ها و تفاوت های علوم انسانی و اجتماعی با علوم فیزیکی و زیستی، بر این نکته تأکید می شود که علوم انسانی و اجتماعی با علوم فیزیکی و زیستی، بر این نکته تأکید می شود که علوم انسانی و اجتماعی دارای خصلتی دوگانه اند: این علوم از یکسو «علم» محسوب می شوند و از سوی دیگر «فناوری» به شمار می آیند. این خصلت دوگانه موجب می شود که امکان عام تولید فناوری های انسانی – اجتماعی ای بومی و حتی دینی موجود باشد. اما این نکه در عین حال در بردارنده دو نتیجه بسیار مهم است. نخست آنکه «علم دینی» یا «علم بومی» مفاهیمی سازگار نیستند. دیگر آنکه استفاده از امکان عامل تولید «فناوری های انسانی – اجتماعی بومی و یا احیاناً دینی» به منظور دستیابی به محصولات و فرآورده های خاص، نیازمند شناخت دقیق از ظرفیت ها و استعدادهای محیط ها و زمینه های معین است و در غیاب این درک دقیق، این احتمال قوت می یابد که کوشش هایی که در این قلمرو صورت می گیرد و سرمایه گذاری هایی که به انجام می رسد، ضایع و تباه گردد، یا نتایج نامطلوب و خلاف انتظار ببار آورد.