عدالت اجتماعی چیست؟ اسباب و مقررات آن کدام است؟
آرشیو
چکیده
متن
الفاظ عدل-عدالت-عادل-معدلت-تعادل -معادله-همه از یک ریشه هستند که همان عدل(ع.د.ل)میباشد.
و این ریشه در معانی ظاهرا متعدد مختلف از قبیل فدیه-فدا-مثل-قیمت- خدا-مرد صالح و حقگذار-ضد جور و ستم و غیره استعمال شده است.
ولی اطلاق ریشه مذکور بمعانی فوقالذکر بوطر اشتراک لفظی نیست بلکه معنای موضوع که لفظ و کلمه(ع د ل)یک مفهوم کلی است که در تمام معانی مذکوره وجود دارد و قدر مشترک بین همه آنها است.
و آن معنای جامع و کلی عبارت است از اعتدال و توازن و بالاخره حد وسط بین افراط و تفریط و استقامت و راستی.
و این معنی کلی و مشترک در تمام معانی مذکوره موجود است زیرا بفدیه که عدل اطلاق میشود باین لحاظ است که آن عوض و بدل و معادل چیزی است که برای آن فدیه داده شود.
بخدای متعال عدل و عادل گفته میشود برای اینست که تمام بندگان و مخلوقاتش را بطور تساوی و بدون تفاوت و تبعیض مورد توجه قرار میدهد و نظر خاص بفرد یا جمع مخصوصی ندارد و هیچ کس نمیتواند دعوی خصوصیت با خدای بزرگ بکند و نعم او بسهام بندگانش بتمام و شامل بوده و امتیازی برای کسی قائل نشده است و هر کس هر عملی بکند سزای آنرا اعم از خوب،یا بد میبیند و نتیجه زحمت کسی را بدیگری نمیدهد و همچنین گناه کسی را بر دیگری تحمیل نمیکند در حقیقت عدل است.
قیمت و ثمن را عدل میگویند برای اینست که آن معادل و مساوی با بیع است و مثل چیزی را عدل خطاب میکنند بدینجهت است که مثل مساوی و معادل و برابر با آن چیز است.
مرد صالح و حق گذار را عدل مینمامند از اینجهت است که صلاح حد وسط فیما بین افراط و تفریط است و صالح کسی است که قوای روحی و جسمی او توازن و تعال داشته و از انحراف مصون باشد.
و بضد و مقابل جور و ستم عدل و عدالت گفته شده برای اینست که جور و ستم تجاوز و انحراف از طریق مستقیم انسانیت است و قهرا ضد آن اختیار از حد وسط است که همان عدل میباشد.بنا بمقدمات بالا عدالت اجتماعی عبارت است از تعادل و تساوی بین همه افراد اجتماع در مقام استفاده از مزایا و لوازم زندگی و بعبارت دیگر عدالت اجتماعی عبارت است از برقراری وضعی که همه افراد یک اجتماع بتوانند از لوازم و اسباب آسایش و رفاه برخوردار بوده و قوانین اعم از حقوقی و جزائی درباره همه آنها بدون هیچگونه تبعیض اجرا گردد.و طوری باشد که در یک وضع مساوی هم زحمات و کارهای اجتماعی بهمه تقسیم گردد و هم از وسایل زندگی و رفاه همه استفاده نمایند و از تحمیل تمام زحمات و کارهای بر مشقت به یکعده و تحصیص وسایل رفاه و آسایش بعده دیگر جلوگیری بعمل آید و حد وسط بین افراط و تفریطهای مذکور در جامعه برقرار شود.
اینست معنی آن عدالت اجتماعی که مورد علاقه و آرزوی مردان بزرگ و خوش قلب و مردم دوست و وطن خواه بوده و یگانه هدف عناصر پاک نیت و بلند همت و عالیقدر دنیا است.
و اینست معنی عدالت اجتماعی که افکار عالی شاهنشاه ایران را بخود جلب کرده و در اغلب فرمایشات و اندرزهای شاهانه لزوم برقراری آنرا در کشور شاهنشاهی خاطر نشان فرمودهاند.
و اینست معنی آن کلمه بزرگ و لفظ زیبا که در صدر رساله حاضر مورد سئوال قرار گرفته است.
در ضمن مقدمات و مطالب مذکوره تا حدی معنی عدالت اجتماعی روشن شد و متوجه شدیم باینکه لفظی زیباتر و کلمه لذت بخشتتر از عدالت وجود ندارد عدالت در اجتماعات بشری مایه سعادت و خوشبختی است و آن علت و اساس موجودیت و بقاء هر جامعه است.
عدالت نه تنها در هستی و دوام اقوام گیتی مؤثر است بلکه موجودیت هر موجودی اعم از با روح یا بیروح بسته بوجود تعادل بین اعضا و اجزای آنست.
همه زیبائیها و همه کمالات اعم از معنوی و مادی ناشی از عدالت یعنی تعادل و توازن اعضا و قوای روحی و جسمی است.
تمام زشتی و همه نقائص و عیبها اعم از سیرتی و یا صوری و چه مربوط باجسام و چه مربوط بافکار و روحیات و اخلاقیات معلول عدم وجود تناسب و تعادل و وجود انحرافات و افراط و تفریط ها در میان اعضای بدن و قوای روحی است راستی و درستی همان عدالت و استقامت است در صورتیکه نادرستی و ناراستی همان انحرافات و کژیها است. عدالت سبب راحتی و اطمینان خاطرها است.
در حدیثی چنین گفتهاند(بالعدل قامت السموات و الارضون)بوجود عدالت آسمانها و زمینها استوار شدهاند و چنانچه عدالت نباشد افلاک و کروات از هم متلاشی خواهد گردید.
این حدیث یکی از احادیث و اخبار درستی است که نقل شده است و دلیل صحت و درستی آن نیز همراه خودش است زیرا بطوریکه اشعار گردید قوام و بقاء تمام اشیاء وابسته بوجود تعادل و توازن بین اعضا و اجزا و نیروهای تشکیل دهنده آنها است و اگر اعضا و یا اجزای موجودی اعم از با روح یا بیروح تعادل خود را از دست داده و گرفتار انحرافات و افراط و تفریط گردد بطور قطع چنین موجودی نابود خواهد شد.
لفظ عدالت زیباترین محبوبترین و ارزندهترین کلماتی است که در زبان انسانها جاری میشود زیرا مفهومی بزرگتر و با عظمتتر و مفیدتر از معنی و مفهوم عدالت وجود ندارد.
همه خوبیها و تمام زیبائیها و کلیه خوشبختیها و سعادتها هرچه هست در عدالت و تعادل و حد وسط بین افراط و تفریط میباشد.
و بالجمله اعتدال مایه زندگی و سعادت و رفاه است و هر موجودی از حد اعتدال یعنی وسطیت بین افراط و تفریط خارج گردد نابود خواهد شد.
و این حد اعتدال و وسطیت در معنویات و صفات عالی انسانی هم اگر رعایت نشود نتیجه کاملا معکوس از آنها حصل خواهد شد و بجنون و انحرافات دیگر منتهی میگردد.
در همه کارها حتی عبادت و نیکوکاری رعایت اعتدال و حد وسط بین افراط و تفریط ضروری است و خروج از حد اعتدال در عبادات نیز موجب تباهی جمع و فرد است. همچنین اگر در اجتماعی عدالت نباشد و افراط و تفریط در آن حکومت نماید و عدهای بکلی از همه وسائل زندگی محروم و جمع دیگر تمام وسایل مذکوره را بخود اختصاص دهند یک چنین اجتماعی بطور قطع محکوم بزوال و نابودی است.
قومیکه امورشان مبنی بر افراط و تفریط بود و عدالت اجتماعی در روابط آنها حکومت کند ممکن نیست که در میان اقوام گیتی ابراز وجود نموده و موقعیت آبرومند برای خود تهیه نمایند بعکس مال کار یک چنین قومی بفساد و فنا خواهد کشید.
چه آنکه اجتماع نیز مانند یک فرد است که باید بین اعضای بدنش تعادل و تناسب وجود داشته باشد همانطوریکه فقدان تعادل در میان اعضای بدن یک فرد موجب نقص و یا نابودی و هلاک او است عدم وجود عدالت در روابط افراد یک اجتماع که بمنزله اعضاء بدن آن هستند موجب نابودی آن خواهد شد.
من تصور میکنم با مطالبیکه نوشته شد تا حدی از عهده بیان معنی عدالت اجتماعی و هم اهمیت آن بر آمده و توجه خوانندگان را بآن توانستهام جلب کنم و بالاخره جواب قسمت اول سئوال مندرجه در صدر رساله بطور واضح روشن داده شد و معلوم گردید عدالت اجتماعی یعنی چه.
و این ریشه در معانی ظاهرا متعدد مختلف از قبیل فدیه-فدا-مثل-قیمت- خدا-مرد صالح و حقگذار-ضد جور و ستم و غیره استعمال شده است.
ولی اطلاق ریشه مذکور بمعانی فوقالذکر بوطر اشتراک لفظی نیست بلکه معنای موضوع که لفظ و کلمه(ع د ل)یک مفهوم کلی است که در تمام معانی مذکوره وجود دارد و قدر مشترک بین همه آنها است.
و آن معنای جامع و کلی عبارت است از اعتدال و توازن و بالاخره حد وسط بین افراط و تفریط و استقامت و راستی.
و این معنی کلی و مشترک در تمام معانی مذکوره موجود است زیرا بفدیه که عدل اطلاق میشود باین لحاظ است که آن عوض و بدل و معادل چیزی است که برای آن فدیه داده شود.
بخدای متعال عدل و عادل گفته میشود برای اینست که تمام بندگان و مخلوقاتش را بطور تساوی و بدون تفاوت و تبعیض مورد توجه قرار میدهد و نظر خاص بفرد یا جمع مخصوصی ندارد و هیچ کس نمیتواند دعوی خصوصیت با خدای بزرگ بکند و نعم او بسهام بندگانش بتمام و شامل بوده و امتیازی برای کسی قائل نشده است و هر کس هر عملی بکند سزای آنرا اعم از خوب،یا بد میبیند و نتیجه زحمت کسی را بدیگری نمیدهد و همچنین گناه کسی را بر دیگری تحمیل نمیکند در حقیقت عدل است.
قیمت و ثمن را عدل میگویند برای اینست که آن معادل و مساوی با بیع است و مثل چیزی را عدل خطاب میکنند بدینجهت است که مثل مساوی و معادل و برابر با آن چیز است.
مرد صالح و حق گذار را عدل مینمامند از اینجهت است که صلاح حد وسط فیما بین افراط و تفریط است و صالح کسی است که قوای روحی و جسمی او توازن و تعال داشته و از انحراف مصون باشد.
و بضد و مقابل جور و ستم عدل و عدالت گفته شده برای اینست که جور و ستم تجاوز و انحراف از طریق مستقیم انسانیت است و قهرا ضد آن اختیار از حد وسط است که همان عدل میباشد.بنا بمقدمات بالا عدالت اجتماعی عبارت است از تعادل و تساوی بین همه افراد اجتماع در مقام استفاده از مزایا و لوازم زندگی و بعبارت دیگر عدالت اجتماعی عبارت است از برقراری وضعی که همه افراد یک اجتماع بتوانند از لوازم و اسباب آسایش و رفاه برخوردار بوده و قوانین اعم از حقوقی و جزائی درباره همه آنها بدون هیچگونه تبعیض اجرا گردد.و طوری باشد که در یک وضع مساوی هم زحمات و کارهای اجتماعی بهمه تقسیم گردد و هم از وسایل زندگی و رفاه همه استفاده نمایند و از تحمیل تمام زحمات و کارهای بر مشقت به یکعده و تحصیص وسایل رفاه و آسایش بعده دیگر جلوگیری بعمل آید و حد وسط بین افراط و تفریطهای مذکور در جامعه برقرار شود.
اینست معنی آن عدالت اجتماعی که مورد علاقه و آرزوی مردان بزرگ و خوش قلب و مردم دوست و وطن خواه بوده و یگانه هدف عناصر پاک نیت و بلند همت و عالیقدر دنیا است.
و اینست معنی عدالت اجتماعی که افکار عالی شاهنشاه ایران را بخود جلب کرده و در اغلب فرمایشات و اندرزهای شاهانه لزوم برقراری آنرا در کشور شاهنشاهی خاطر نشان فرمودهاند.
و اینست معنی آن کلمه بزرگ و لفظ زیبا که در صدر رساله حاضر مورد سئوال قرار گرفته است.
در ضمن مقدمات و مطالب مذکوره تا حدی معنی عدالت اجتماعی روشن شد و متوجه شدیم باینکه لفظی زیباتر و کلمه لذت بخشتتر از عدالت وجود ندارد عدالت در اجتماعات بشری مایه سعادت و خوشبختی است و آن علت و اساس موجودیت و بقاء هر جامعه است.
عدالت نه تنها در هستی و دوام اقوام گیتی مؤثر است بلکه موجودیت هر موجودی اعم از با روح یا بیروح بسته بوجود تعادل بین اعضا و اجزای آنست.
همه زیبائیها و همه کمالات اعم از معنوی و مادی ناشی از عدالت یعنی تعادل و توازن اعضا و قوای روحی و جسمی است.
تمام زشتی و همه نقائص و عیبها اعم از سیرتی و یا صوری و چه مربوط باجسام و چه مربوط بافکار و روحیات و اخلاقیات معلول عدم وجود تناسب و تعادل و وجود انحرافات و افراط و تفریط ها در میان اعضای بدن و قوای روحی است راستی و درستی همان عدالت و استقامت است در صورتیکه نادرستی و ناراستی همان انحرافات و کژیها است. عدالت سبب راحتی و اطمینان خاطرها است.
در حدیثی چنین گفتهاند(بالعدل قامت السموات و الارضون)بوجود عدالت آسمانها و زمینها استوار شدهاند و چنانچه عدالت نباشد افلاک و کروات از هم متلاشی خواهد گردید.
این حدیث یکی از احادیث و اخبار درستی است که نقل شده است و دلیل صحت و درستی آن نیز همراه خودش است زیرا بطوریکه اشعار گردید قوام و بقاء تمام اشیاء وابسته بوجود تعادل و توازن بین اعضا و اجزا و نیروهای تشکیل دهنده آنها است و اگر اعضا و یا اجزای موجودی اعم از با روح یا بیروح تعادل خود را از دست داده و گرفتار انحرافات و افراط و تفریط گردد بطور قطع چنین موجودی نابود خواهد شد.
لفظ عدالت زیباترین محبوبترین و ارزندهترین کلماتی است که در زبان انسانها جاری میشود زیرا مفهومی بزرگتر و با عظمتتر و مفیدتر از معنی و مفهوم عدالت وجود ندارد.
همه خوبیها و تمام زیبائیها و کلیه خوشبختیها و سعادتها هرچه هست در عدالت و تعادل و حد وسط بین افراط و تفریط میباشد.
و بالجمله اعتدال مایه زندگی و سعادت و رفاه است و هر موجودی از حد اعتدال یعنی وسطیت بین افراط و تفریط خارج گردد نابود خواهد شد.
و این حد اعتدال و وسطیت در معنویات و صفات عالی انسانی هم اگر رعایت نشود نتیجه کاملا معکوس از آنها حصل خواهد شد و بجنون و انحرافات دیگر منتهی میگردد.
در همه کارها حتی عبادت و نیکوکاری رعایت اعتدال و حد وسط بین افراط و تفریط ضروری است و خروج از حد اعتدال در عبادات نیز موجب تباهی جمع و فرد است. همچنین اگر در اجتماعی عدالت نباشد و افراط و تفریط در آن حکومت نماید و عدهای بکلی از همه وسائل زندگی محروم و جمع دیگر تمام وسایل مذکوره را بخود اختصاص دهند یک چنین اجتماعی بطور قطع محکوم بزوال و نابودی است.
قومیکه امورشان مبنی بر افراط و تفریط بود و عدالت اجتماعی در روابط آنها حکومت کند ممکن نیست که در میان اقوام گیتی ابراز وجود نموده و موقعیت آبرومند برای خود تهیه نمایند بعکس مال کار یک چنین قومی بفساد و فنا خواهد کشید.
چه آنکه اجتماع نیز مانند یک فرد است که باید بین اعضای بدنش تعادل و تناسب وجود داشته باشد همانطوریکه فقدان تعادل در میان اعضای بدن یک فرد موجب نقص و یا نابودی و هلاک او است عدم وجود عدالت در روابط افراد یک اجتماع که بمنزله اعضاء بدن آن هستند موجب نابودی آن خواهد شد.
من تصور میکنم با مطالبیکه نوشته شد تا حدی از عهده بیان معنی عدالت اجتماعی و هم اهمیت آن بر آمده و توجه خوانندگان را بآن توانستهام جلب کنم و بالاخره جواب قسمت اول سئوال مندرجه در صدر رساله بطور واضح روشن داده شد و معلوم گردید عدالت اجتماعی یعنی چه.