افول هژمونی آمریکا در مقابله با ایران، روسیه و چین
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
چکیده
متن
مقدمه
مفهوم «هژمونی» ابتدا در سنت مارکسیستی خود را به ادبیات سیاسی جهان عرضه کرد. اما با وجود افول کمونیسم در جایگاه حاکمیت مرکزیت خود را در جهان سیاست و نظام بین الملل حفظ کرده است. البته در این طیف مفهوم هژمونی به مسائل داخلی و معمولاً به مبارزات طبقاتی علیه طبقه حاکم اطلاق می شد. پلخانف که اولین بار این اصطلاح را به کار برده است، هژمونی را ضرورت مبارزه سیاسی طبقه کارگر علاوه بر مبارزه اقتصادی آن، علیه تزاریسم می داند. اما این مفهوم عمیق جای خود را در نظام بین الملل بازتر کرده و به معنای برتری، تفوق، استیلا، تسلط، پیشوایی و رهبری یک کشور نسبت به کشورهای دیگر گسترش یافت.(1)
ایالات متحده آمریکا پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروری سابق و زمانی که دنیا در آستانه هزاره سوم قرار داشت، به دلیل خالی بودن نظام بین الملل از تئوری نوین در این عرصه، سعی کرد تا رهبری خود را بر جهان بگستراند. در چنین شرایطی این تنها ابرقدرت باقی مانده از نظام دو قطبی پیشین به دلیل داشتن شرایط اقتصادی برتر و همچنین قدرت نظامی بی نظیر، با بهره گرفتن از مبادلات سیاسی و ابزارهای فرهنگی در صدد برآمد خود را به تنها «هژمون» دنیا تبدیل کند.
در فرایند شکل گیری و قوام ماهیت روابط بین الملل، حوادث به خودی خود فاقد اهمیت و ویژگی هستند. آنچه که حوادث را برجسته می کند، روند جایگزین شدن قالب های فکری، چارچوب های متحول شده و سیاست های برخاسته از نظم در حال پاگیری با نگرش ها، ساختارها و عملکردهای برخاسته از نظم در حال زوال است.(2)
از این رو می توان به این مسئله تکیه کرد که زوال کمونیسم در قالب شوروی به تنهایی نمی توانست آمریکا را حداقل در مدت زمان خاص و معینی، به تنها تصمیم گیر جهان تبدیل کند، زیرا این کشور نیازمند تولید و پرورش اندیشه و تئوری ای بود که با آن عملکرد و تمایلات جهانی خود را قوام بخشد.
در این راه آمریکا از توانایی های فوق العاده ای در زمینه های مختلفی برخوردار بوده است، به عنوان مثال تنها در زمینه اقتصاد می توان گفت که قدرت اقتصادی آمریکا به گونه ای است که با داشتن یک اقتصاد چهارده تریلیونی بالاتر از مجموع تولید ناخالص بیست و هفت کشور اتحادیه اروپا قرار دارد. (3) بنابراین می تواند به تئوری پردازی در عرصه بین الملل پرداخته و از مجموع قدرت نرم و سخت بهره برده و «هژمون» را در نبود کمونیسم در عرصه عمل، علم کند.
در واقع در کنار هم قرار گرفتن مولفه های قدرت هستند که شکل نظام را پدید می آورند و امروزه عصر هژمونی (Hegemony) آمریکا است. هژمونی هنگامی شکل می گیرد که یک کشور در تمامی مقوله های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی در شرایطی است که در سطحی بسیار متفاوت تر از دیگر قدرت ها قرار دارد. (4)
ضد هژمون های معترض
اگر چه پس از سقوط کمونیسم و صعود لیبرالیسم به قله قدرت، آمریکا هژمون جهان را به دست آورد، اما در چنین شرایطی کشورهایی که از دیرباز برخی از ایدئولوژی ها، تئوری ها و عملکرد های خود را در نظام داخلی و بین المللی تغییر داده بودند، درصدد برآمدند تا جهان را از تک قطبی و هژمونیک بودن برهانند، از این رو می توان گفت که استخوان های هژمون جهان در حال ترک برداشتن است.
این موضوع پس از آنکه دولت آمریکا به سمت یکجانبه گرایی سوق پیدا کرد و خواست حاشیه امنیت خود را به اندازه و مرزهای تمامی کشورها بگستراند به مذاق بسیاری خوش نیامد. چنین فضایی کم کم شرایطی را پیش آورد که هژمون موجود در برابر خود قدرت های را دید که «ضد هژمون» بوده و در برخی موارد ساز مخالف می زنند.
کشورهای زیادی را می توان برشمرد که در شرایط کنونی در حال مخالفت و دهن کژی به امریکا هستند و اگر این شرایط یکجانبه گرایی آمریکایی که در دوره ریاست جمهوری جرج بوش ادامه پیدا کند شاید به سمتی برود که تبدیل به «مد بین المللی» شود و شاید شعار تغییر باراک اوباما برای گریز آمریکا از این مسئله است.
از مهمترین کشورهایی که در حال حاضر در عرصه نظام بین الملل ساز مخالف را با آمریکا کوک کرده اند می توان از روسیه، چین و ایران نام برد. این سه کشور که دارای پیشینه تاریخی قدرتمند و پر غروری هستند هر یک به گونه ای خاص خود و متفاوت از دیگری در این راه گام گذاشته اند، روسیه که تا سال 1990 یکی از قطبت های قدرت جهان بود بیشتر از قدرت نظامی خود بهره می گیرد، بنابراین در بسیاری از اوقات اسلحه را چاشنی دیپلماسی کرده و درصدد بر می آید تا روابط خود را بر پایه مراودات نظامی و تسلیحاتی پایه ریزی کند. از حمله 5 روزه به گرجستان غرب گرا و همچنین فرستادن ناوگان نظامی خود برای مانور نظامی در آمریکای لاتین که حیات خلوت آمریکا است تا فروش تسلیحات نظامی به کشورهای مختلف از جمله ایران را در این راستا می توان تحلیل کرد.
اورشلیم پست در روز هفتم دی ماه (27 دسامبر) به نقل از روزنامه روسی ودوموستی نوشت: «روسیه در نظر دارد به هفت کشور جهان از جمله سوریه، لیبی و ونزوئلا سیستم های دفاع ضد موشکی ارسال کند که دارای ارزش 250 میلیون دلاری است و در سه سال آینده تکمیل شده و به بهره برداری خواهد رسید. روسیه همچنین 70 موشک به کشور مصر خواهد فرستاد و همچنین از سیستم های موشکی میانمار، ویتنام و ترکمنستان حمایت خواهد کرد.»(5)
از سوی دیگر چین در صدد است به شیوه ای نرم تر به این موضوع پرداخته و با گسترش قدرت اقتصادی خود به سراسر جهان و حتی داخل آمریکا گام به حاشیه امنیتی آمریکا بگذارد. در این راستا چین حتی به دیپلماسی سیاسی و فرهنگی خود رنگ اقتصادی می دهد و بیشتر درصدد است با گام های اقتصادی قدم بردارد. به نحوی که بسیاری امروزه چین را غول اقتصادی جهان می دانند که قادر است ابرقدرتی آمریکا را تهدید کند. بنابر گفته مقامات چینی این کشور تاسال 2015 مرزهای اقتصادی آمریکا را در خواهد نوردید.
اما در این میان جمهوری اسلامی ایران از هر دو متفاوت تر عمل می کند. به گونه ای که می توان گفت در این زمینه دارای عملکرد منحصر به فردی است. در واقع ایران با نگاه ایدیولوژیک سعی می کند به شکاف های ایجاد شده در بدنه هژمون جهانی بیفزاید. ایران در صدد است تا تفکرات اسلامی و اندیشه های ایدئولوژیک خود را به «امت» مسلمان و گروه های اسلامی بگستراند و قدرت نفوذ خود را در کشورهای مسلمان منطقه و حتی کشورهای فرامنطقه ای زیاد کند. در این زمینه ایران در کشور عراق با شیعیان هوادار مقتدی صدر و لشکر المهدی، در فلسطین با جنبش مقاومت اسلامی (حماس)، در لبنان با حزب الله و همچنین در افغانستان با گروه های متمایل به ایران در ارتباط است.
بر این اساس در شرایطی که از یک سو رویکردی هژمونیک محور با مشخصه های یکجانبه گرایانه خواهان تحمیل (خرده) ایدئولوژی نو محافظه کارانه استیلا جو در عصر جهانی سازی است، از سوی دیگر رهیافتی استقلال طلب با جهان بینی الهی و جهانشمول در صدد برقرار نظمی عادلانه و انسانی است. در این جاست که رویکرد امریکایی طرفدار ارتقای وضع موجود به نفع قدرت هژمون با رهیافت ایران انقلابی خواهان تغییر وضع موجود در تزاحم قرار می گیرد و تعارض ایده ها بین دو بازیگر نیز تقابل اراده آنان در عرصه منفعت و قدرت برای تاثیرگذاری بر تحولات منطقه ای و بین المللی منجر می شود.(6)
آمریکا و ضدیت با ضد هژمون گرایان
ایالات متحده آمریکا با در خطر دیدن منافع خود در عرصه نظام بین الملل و خدشه پذیر بودن اندیشه و عمل هژمونیک خود در صدد بر آمده تا برای جلوگیری و یا حداقل برای کمرنگ کردن اتحاد و ائتلاف قدرت های جدید و ضد هژمون با یکدیگر موانعی را در برابر هر یک از آنها قرار دهد. آمریکا در این زمینه بیشتر در صدد ست تا با بزرگ کردن کشور منطقه ای دیگر در کناره های مرزی این سه کشور و حمایت های بی دریغ از آنها «سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن» را به اجرا در آورده و از سویی دیگر با کاهش قدرت متوازن کننده منطقه ای آنها از کشورهایی حمایت کند که از توازن منطقه ای به نفع آمریکا حمایت می کنند.
در این راستا آمریکا بر ضد کشور قدرتمند روسیه، خواهان عملی کردن استقرار سپر دفاع ضد موشکی در کشورهای لهستان و چک در اروپای شرقی است. در تاریخ ۳۰ مرداد سال جاری (۲۰ اوت ) لخ کاچینسکی، رئیس جمهور لهستان پس از آنکه همراه با کاندولیزا رایس، وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا قرارداد استقرار پایگاه موشکی در خاک لهستان را امضاء کرد، گفت که هر دوطرف به هدف های خود رسیدند.
کاچینسکی دراین خصوص تصریح کرد که ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرتمندترین کشور جهان می تواند مواضع خود را گسترش دهند. از این نظر، روز ۲۰ اوت می تواند روز رضایت بخشی باشد. بر این اساس در مجموع ۱۰ راکت دفاعی در لهستان مستقر خواهد شد. آمریکا در صدد است با این راکت ها، با موشک های شلیک شده از سوی «دولت های شرور» مقابله کند. علاوه براین، مجموعه ای متشکل از سیستم دفاع ضد موشکی پاتریوت برای دفاع از لهستان در این کشور مستقر می شود.
در این زمان کاندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا از آمادگی «ورشو» برای سازش در مورد استقرار سیستم دفاع موشکی دراین کشور تمجید کرد و گفت، لهستان و ایالات متحده آمریکا با این قرارداد گامی تعیین کننده برداشتند تا با هم به رویارویی با «تهدیدات» تاریخی قرن ۲۱ برخیزند.
رایس همچنین یک «قرارداد مهم دفاع موشکی» با جمهوری چک امضا کرد که براساس آن اجازه استقرار یک ایستگاه رادار رهگیری در خاک جمهوری چک به عنوان بخشی از یک مسیر گسترش یافته موشکی آمریکا که به گفته واشنگتن برای جلوگیری از حملات بالقوه «کشورهای شرور» ضروری است، صادر شد.
در خصوص چین نیز آمریکا به اقدام های نسبتا مشابهی دست زده است و سعی کرده با نزدیک شدن به هند، مقامات پکن را کنترل کند. بر این اساس حدود 3 ماه پیش کنگره آمریکا قرارداد همکاری هسته ای این کشور و هند را تصویب کرد. مجلس سنای آمریکا با اکثریت هشتاد و شش رای موافق در برابر سیزده رای مخالف، این قرارداد را، که پیشتر در مجلس نمایندگان ایالات متحده نیز تصویب شده بود، تایید کرد و به این ترتیب، به ممنوعیت سی ساله همکاری اتمی دو کشور خاتمه داد.
براساس این قرارداد، آمریکا فن آوری و سوخت نیروگاه هسته ای در اختیار هند قرار می دهد و در مقابل، آژانس بین المللی انرژی اتمی از حق بازرسی تاسیسات اتمی غیر نظامی این کشور برخوردار می شود اما به مراکز اتمی نظامی هند دسترسی نخواهد داشت.
این در حالی است که آمریکا پس از نخستین آزمایش اتمی هند در سال 1974، همکاری هسته ای خود با این کشور را محدود ساخه بود، اما در حال حاظر و بخاطر تغییرات انجام شده در نظام بین الملل، آمریکا قدرت هژمونیک خود را با محدودیت و تهدید مضاعف مواجه می بیند، بنابراین مجبور است چرخشی در سیاست خود به وجود آورد. از این رو و در حمایتی همه جانبه قرارداد اتمی هند و آمریکا با موافقت نمایندگان هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در مجلس نمایندگان و سنای ایالات متحده به تصویب رسید.
در خصوص ایران نیز به نظر می آید آمریکا بر روی کشوری دست گذاشته است که اگر چه از قدرت چندانی بهره مند نیست، اما از یک سو در صف اعراب قرار دارد که در طول فعالیت های ضد هژمونیک ایران در طول 30 سال معمولا ساز مخالف با آن نواخته اند و از سوی دیگر این کشور مدعی است ایران خاکش را تصاحب کرده که می تواند به تجاوز یک غیر عرب به خاک دنیای عرب تعبیر شود.
بر این اساس آمریکا در صدد است از اختلافات مرزی و ارضی میان ایران و امارات سوء استفاده نماید. در این راستا در معامله تسلیحاتی امارات عربی متحده برای خرید موشک از شرکت امریکایی ریتون، قراردادی به ارزش ۳/۳ میلیارد دلار امضا شده است. این قرارداد که محور خبر رسانه هایی مثل رویترز قرار گرفت، به عنوان مهمترین پیمان تسلیحاتی در پایان حکومت بوش قلمداد شده است. به نوشته روزنامه نشنال چاپ ابوظبی، طبق این قرارداد، امارات عربی متحده قرار است سیستم های پیشرفته با قابلیت نصب سه موشک پاتریوت، از شرکت های امریکایی ریتون و لاکهید مارتین خریداری کند. این قرارداد شامل تامین فناوری، آموزش و عرضه سیستم موشک های میان برد است که در راستای اقدام نیروهای مسلح امارات عربی متحده برای ایجاد یک سپر دفاعی چند لایه در این کشور صورت می گیرد. وزارت دفاع امریکا در ماه سپتامبر اعلام کرده بود که فروش سیستم های دفاع هوایی و هلی کوپتر به ارزش بیش از ۹ میلیارد دلار را به امارات عربی متحده پیشنهاد کرده است.
به هر روی نباید از یاد برد که این تنها بخشی از فعالیت های آمریکا علیه کشورهای ضد هژمون است و به دلیل طولانی نشدن کلام از بسیاری از آنها چشم پوشی کرده و واکنش به آنها از سوی کشورهای مربوطه را نادیده گرفته ایم.
نتیجه گیری
ایالات متحده آمریکا پس از افول کمونیسم خواهان اقتدار هژمونیک خود بود و در طی سال های متمادی در این کار موفق نیز شد اما در چند سال اخیر با مشکلاتی مواجه شده است که قدرت آمریکا را با چالش مواجه کرده است. ابتدا تغییرات ایجاد شده در
ساختار نظام بین الملل است که نظام تک قطبی و شیوه هژمونیک را برنمی تابد، دلیل دیگر نیز این است که کشورهای قدرتمند دیگر خواهان ارائه خود به دیگران هستند که هر چه قدرتشان افزایش می یابد اصطحکاکشان با آمریکا بیشتر می شود.
این مسئله واکنش آمریکا را بر می انگیزاند که برای خود در هر بخشی از جهان حامیان و دوستان منطقه ای بتراشد.
آمریکا در حالی به این کار دامن میزند که با حمایت تسلیحاتی از کشورهای مختلف تنها به رقابت در این زمینه افزوده و گام به گام جهان را به سمت امنیتی شدن و حتی برافروختن آتش جهانی پیش می برد. موضوعی که نه راهی برای آمریکا و بازگرداندن قدرت هژمونیک آن می گشاید و نه نشانی از رفتار بشر دوستانه در آن هویداست، تنها ترسی از آینده ایجاد می کند که می تواند فاجعه آفرین باشد.
* کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای
پی نوشت ها:
1. رای آگاهی بیشتر در خصوص هژمونی در ادبیات چپ، رجوع کنید به: دومینیک استریناتی، نظریه های فرهنگ عامه، ترجمه: ثریا پاک نظر، تهران: انتشارات گام نو، 1380
2. فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پنجم، شماره 3-4 (پیاپی 18)، پاییز و زمستان 1381، ص 402
3. روزنامه کارگزاران 23/9/1387
4. حسین دهشیار، روزنامه همشهری چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۶۲
5. Jerusalem Post، 27 december 2008
6. محمد رضا دهشیری، در مقدمه کتاب رویارویی آرمان شهر گرایان، نویسنده نعمت الله مظفر پور، 1386
□
مفهوم «هژمونی» ابتدا در سنت مارکسیستی خود را به ادبیات سیاسی جهان عرضه کرد. اما با وجود افول کمونیسم در جایگاه حاکمیت مرکزیت خود را در جهان سیاست و نظام بین الملل حفظ کرده است. البته در این طیف مفهوم هژمونی به مسائل داخلی و معمولاً به مبارزات طبقاتی علیه طبقه حاکم اطلاق می شد. پلخانف که اولین بار این اصطلاح را به کار برده است، هژمونی را ضرورت مبارزه سیاسی طبقه کارگر علاوه بر مبارزه اقتصادی آن، علیه تزاریسم می داند. اما این مفهوم عمیق جای خود را در نظام بین الملل بازتر کرده و به معنای برتری، تفوق، استیلا، تسلط، پیشوایی و رهبری یک کشور نسبت به کشورهای دیگر گسترش یافت.(1)
ایالات متحده آمریکا پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروری سابق و زمانی که دنیا در آستانه هزاره سوم قرار داشت، به دلیل خالی بودن نظام بین الملل از تئوری نوین در این عرصه، سعی کرد تا رهبری خود را بر جهان بگستراند. در چنین شرایطی این تنها ابرقدرت باقی مانده از نظام دو قطبی پیشین به دلیل داشتن شرایط اقتصادی برتر و همچنین قدرت نظامی بی نظیر، با بهره گرفتن از مبادلات سیاسی و ابزارهای فرهنگی در صدد برآمد خود را به تنها «هژمون» دنیا تبدیل کند.
در فرایند شکل گیری و قوام ماهیت روابط بین الملل، حوادث به خودی خود فاقد اهمیت و ویژگی هستند. آنچه که حوادث را برجسته می کند، روند جایگزین شدن قالب های فکری، چارچوب های متحول شده و سیاست های برخاسته از نظم در حال پاگیری با نگرش ها، ساختارها و عملکردهای برخاسته از نظم در حال زوال است.(2)
از این رو می توان به این مسئله تکیه کرد که زوال کمونیسم در قالب شوروی به تنهایی نمی توانست آمریکا را حداقل در مدت زمان خاص و معینی، به تنها تصمیم گیر جهان تبدیل کند، زیرا این کشور نیازمند تولید و پرورش اندیشه و تئوری ای بود که با آن عملکرد و تمایلات جهانی خود را قوام بخشد.
در این راه آمریکا از توانایی های فوق العاده ای در زمینه های مختلفی برخوردار بوده است، به عنوان مثال تنها در زمینه اقتصاد می توان گفت که قدرت اقتصادی آمریکا به گونه ای است که با داشتن یک اقتصاد چهارده تریلیونی بالاتر از مجموع تولید ناخالص بیست و هفت کشور اتحادیه اروپا قرار دارد. (3) بنابراین می تواند به تئوری پردازی در عرصه بین الملل پرداخته و از مجموع قدرت نرم و سخت بهره برده و «هژمون» را در نبود کمونیسم در عرصه عمل، علم کند.
در واقع در کنار هم قرار گرفتن مولفه های قدرت هستند که شکل نظام را پدید می آورند و امروزه عصر هژمونی (Hegemony) آمریکا است. هژمونی هنگامی شکل می گیرد که یک کشور در تمامی مقوله های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی در شرایطی است که در سطحی بسیار متفاوت تر از دیگر قدرت ها قرار دارد. (4)
ضد هژمون های معترض
اگر چه پس از سقوط کمونیسم و صعود لیبرالیسم به قله قدرت، آمریکا هژمون جهان را به دست آورد، اما در چنین شرایطی کشورهایی که از دیرباز برخی از ایدئولوژی ها، تئوری ها و عملکرد های خود را در نظام داخلی و بین المللی تغییر داده بودند، درصدد برآمدند تا جهان را از تک قطبی و هژمونیک بودن برهانند، از این رو می توان گفت که استخوان های هژمون جهان در حال ترک برداشتن است.
این موضوع پس از آنکه دولت آمریکا به سمت یکجانبه گرایی سوق پیدا کرد و خواست حاشیه امنیت خود را به اندازه و مرزهای تمامی کشورها بگستراند به مذاق بسیاری خوش نیامد. چنین فضایی کم کم شرایطی را پیش آورد که هژمون موجود در برابر خود قدرت های را دید که «ضد هژمون» بوده و در برخی موارد ساز مخالف می زنند.
کشورهای زیادی را می توان برشمرد که در شرایط کنونی در حال مخالفت و دهن کژی به امریکا هستند و اگر این شرایط یکجانبه گرایی آمریکایی که در دوره ریاست جمهوری جرج بوش ادامه پیدا کند شاید به سمتی برود که تبدیل به «مد بین المللی» شود و شاید شعار تغییر باراک اوباما برای گریز آمریکا از این مسئله است.
از مهمترین کشورهایی که در حال حاضر در عرصه نظام بین الملل ساز مخالف را با آمریکا کوک کرده اند می توان از روسیه، چین و ایران نام برد. این سه کشور که دارای پیشینه تاریخی قدرتمند و پر غروری هستند هر یک به گونه ای خاص خود و متفاوت از دیگری در این راه گام گذاشته اند، روسیه که تا سال 1990 یکی از قطبت های قدرت جهان بود بیشتر از قدرت نظامی خود بهره می گیرد، بنابراین در بسیاری از اوقات اسلحه را چاشنی دیپلماسی کرده و درصدد بر می آید تا روابط خود را بر پایه مراودات نظامی و تسلیحاتی پایه ریزی کند. از حمله 5 روزه به گرجستان غرب گرا و همچنین فرستادن ناوگان نظامی خود برای مانور نظامی در آمریکای لاتین که حیات خلوت آمریکا است تا فروش تسلیحات نظامی به کشورهای مختلف از جمله ایران را در این راستا می توان تحلیل کرد.
اورشلیم پست در روز هفتم دی ماه (27 دسامبر) به نقل از روزنامه روسی ودوموستی نوشت: «روسیه در نظر دارد به هفت کشور جهان از جمله سوریه، لیبی و ونزوئلا سیستم های دفاع ضد موشکی ارسال کند که دارای ارزش 250 میلیون دلاری است و در سه سال آینده تکمیل شده و به بهره برداری خواهد رسید. روسیه همچنین 70 موشک به کشور مصر خواهد فرستاد و همچنین از سیستم های موشکی میانمار، ویتنام و ترکمنستان حمایت خواهد کرد.»(5)
از سوی دیگر چین در صدد است به شیوه ای نرم تر به این موضوع پرداخته و با گسترش قدرت اقتصادی خود به سراسر جهان و حتی داخل آمریکا گام به حاشیه امنیتی آمریکا بگذارد. در این راستا چین حتی به دیپلماسی سیاسی و فرهنگی خود رنگ اقتصادی می دهد و بیشتر درصدد است با گام های اقتصادی قدم بردارد. به نحوی که بسیاری امروزه چین را غول اقتصادی جهان می دانند که قادر است ابرقدرتی آمریکا را تهدید کند. بنابر گفته مقامات چینی این کشور تاسال 2015 مرزهای اقتصادی آمریکا را در خواهد نوردید.
اما در این میان جمهوری اسلامی ایران از هر دو متفاوت تر عمل می کند. به گونه ای که می توان گفت در این زمینه دارای عملکرد منحصر به فردی است. در واقع ایران با نگاه ایدیولوژیک سعی می کند به شکاف های ایجاد شده در بدنه هژمون جهانی بیفزاید. ایران در صدد است تا تفکرات اسلامی و اندیشه های ایدئولوژیک خود را به «امت» مسلمان و گروه های اسلامی بگستراند و قدرت نفوذ خود را در کشورهای مسلمان منطقه و حتی کشورهای فرامنطقه ای زیاد کند. در این زمینه ایران در کشور عراق با شیعیان هوادار مقتدی صدر و لشکر المهدی، در فلسطین با جنبش مقاومت اسلامی (حماس)، در لبنان با حزب الله و همچنین در افغانستان با گروه های متمایل به ایران در ارتباط است.
بر این اساس در شرایطی که از یک سو رویکردی هژمونیک محور با مشخصه های یکجانبه گرایانه خواهان تحمیل (خرده) ایدئولوژی نو محافظه کارانه استیلا جو در عصر جهانی سازی است، از سوی دیگر رهیافتی استقلال طلب با جهان بینی الهی و جهانشمول در صدد برقرار نظمی عادلانه و انسانی است. در این جاست که رویکرد امریکایی طرفدار ارتقای وضع موجود به نفع قدرت هژمون با رهیافت ایران انقلابی خواهان تغییر وضع موجود در تزاحم قرار می گیرد و تعارض ایده ها بین دو بازیگر نیز تقابل اراده آنان در عرصه منفعت و قدرت برای تاثیرگذاری بر تحولات منطقه ای و بین المللی منجر می شود.(6)
آمریکا و ضدیت با ضد هژمون گرایان
ایالات متحده آمریکا با در خطر دیدن منافع خود در عرصه نظام بین الملل و خدشه پذیر بودن اندیشه و عمل هژمونیک خود در صدد بر آمده تا برای جلوگیری و یا حداقل برای کمرنگ کردن اتحاد و ائتلاف قدرت های جدید و ضد هژمون با یکدیگر موانعی را در برابر هر یک از آنها قرار دهد. آمریکا در این زمینه بیشتر در صدد ست تا با بزرگ کردن کشور منطقه ای دیگر در کناره های مرزی این سه کشور و حمایت های بی دریغ از آنها «سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن» را به اجرا در آورده و از سویی دیگر با کاهش قدرت متوازن کننده منطقه ای آنها از کشورهایی حمایت کند که از توازن منطقه ای به نفع آمریکا حمایت می کنند.
در این راستا آمریکا بر ضد کشور قدرتمند روسیه، خواهان عملی کردن استقرار سپر دفاع ضد موشکی در کشورهای لهستان و چک در اروپای شرقی است. در تاریخ ۳۰ مرداد سال جاری (۲۰ اوت ) لخ کاچینسکی، رئیس جمهور لهستان پس از آنکه همراه با کاندولیزا رایس، وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا قرارداد استقرار پایگاه موشکی در خاک لهستان را امضاء کرد، گفت که هر دوطرف به هدف های خود رسیدند.
کاچینسکی دراین خصوص تصریح کرد که ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرتمندترین کشور جهان می تواند مواضع خود را گسترش دهند. از این نظر، روز ۲۰ اوت می تواند روز رضایت بخشی باشد. بر این اساس در مجموع ۱۰ راکت دفاعی در لهستان مستقر خواهد شد. آمریکا در صدد است با این راکت ها، با موشک های شلیک شده از سوی «دولت های شرور» مقابله کند. علاوه براین، مجموعه ای متشکل از سیستم دفاع ضد موشکی پاتریوت برای دفاع از لهستان در این کشور مستقر می شود.
در این زمان کاندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا از آمادگی «ورشو» برای سازش در مورد استقرار سیستم دفاع موشکی دراین کشور تمجید کرد و گفت، لهستان و ایالات متحده آمریکا با این قرارداد گامی تعیین کننده برداشتند تا با هم به رویارویی با «تهدیدات» تاریخی قرن ۲۱ برخیزند.
رایس همچنین یک «قرارداد مهم دفاع موشکی» با جمهوری چک امضا کرد که براساس آن اجازه استقرار یک ایستگاه رادار رهگیری در خاک جمهوری چک به عنوان بخشی از یک مسیر گسترش یافته موشکی آمریکا که به گفته واشنگتن برای جلوگیری از حملات بالقوه «کشورهای شرور» ضروری است، صادر شد.
در خصوص چین نیز آمریکا به اقدام های نسبتا مشابهی دست زده است و سعی کرده با نزدیک شدن به هند، مقامات پکن را کنترل کند. بر این اساس حدود 3 ماه پیش کنگره آمریکا قرارداد همکاری هسته ای این کشور و هند را تصویب کرد. مجلس سنای آمریکا با اکثریت هشتاد و شش رای موافق در برابر سیزده رای مخالف، این قرارداد را، که پیشتر در مجلس نمایندگان ایالات متحده نیز تصویب شده بود، تایید کرد و به این ترتیب، به ممنوعیت سی ساله همکاری اتمی دو کشور خاتمه داد.
براساس این قرارداد، آمریکا فن آوری و سوخت نیروگاه هسته ای در اختیار هند قرار می دهد و در مقابل، آژانس بین المللی انرژی اتمی از حق بازرسی تاسیسات اتمی غیر نظامی این کشور برخوردار می شود اما به مراکز اتمی نظامی هند دسترسی نخواهد داشت.
این در حالی است که آمریکا پس از نخستین آزمایش اتمی هند در سال 1974، همکاری هسته ای خود با این کشور را محدود ساخه بود، اما در حال حاظر و بخاطر تغییرات انجام شده در نظام بین الملل، آمریکا قدرت هژمونیک خود را با محدودیت و تهدید مضاعف مواجه می بیند، بنابراین مجبور است چرخشی در سیاست خود به وجود آورد. از این رو و در حمایتی همه جانبه قرارداد اتمی هند و آمریکا با موافقت نمایندگان هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در مجلس نمایندگان و سنای ایالات متحده به تصویب رسید.
در خصوص ایران نیز به نظر می آید آمریکا بر روی کشوری دست گذاشته است که اگر چه از قدرت چندانی بهره مند نیست، اما از یک سو در صف اعراب قرار دارد که در طول فعالیت های ضد هژمونیک ایران در طول 30 سال معمولا ساز مخالف با آن نواخته اند و از سوی دیگر این کشور مدعی است ایران خاکش را تصاحب کرده که می تواند به تجاوز یک غیر عرب به خاک دنیای عرب تعبیر شود.
بر این اساس آمریکا در صدد است از اختلافات مرزی و ارضی میان ایران و امارات سوء استفاده نماید. در این راستا در معامله تسلیحاتی امارات عربی متحده برای خرید موشک از شرکت امریکایی ریتون، قراردادی به ارزش ۳/۳ میلیارد دلار امضا شده است. این قرارداد که محور خبر رسانه هایی مثل رویترز قرار گرفت، به عنوان مهمترین پیمان تسلیحاتی در پایان حکومت بوش قلمداد شده است. به نوشته روزنامه نشنال چاپ ابوظبی، طبق این قرارداد، امارات عربی متحده قرار است سیستم های پیشرفته با قابلیت نصب سه موشک پاتریوت، از شرکت های امریکایی ریتون و لاکهید مارتین خریداری کند. این قرارداد شامل تامین فناوری، آموزش و عرضه سیستم موشک های میان برد است که در راستای اقدام نیروهای مسلح امارات عربی متحده برای ایجاد یک سپر دفاعی چند لایه در این کشور صورت می گیرد. وزارت دفاع امریکا در ماه سپتامبر اعلام کرده بود که فروش سیستم های دفاع هوایی و هلی کوپتر به ارزش بیش از ۹ میلیارد دلار را به امارات عربی متحده پیشنهاد کرده است.
به هر روی نباید از یاد برد که این تنها بخشی از فعالیت های آمریکا علیه کشورهای ضد هژمون است و به دلیل طولانی نشدن کلام از بسیاری از آنها چشم پوشی کرده و واکنش به آنها از سوی کشورهای مربوطه را نادیده گرفته ایم.
نتیجه گیری
ایالات متحده آمریکا پس از افول کمونیسم خواهان اقتدار هژمونیک خود بود و در طی سال های متمادی در این کار موفق نیز شد اما در چند سال اخیر با مشکلاتی مواجه شده است که قدرت آمریکا را با چالش مواجه کرده است. ابتدا تغییرات ایجاد شده در
ساختار نظام بین الملل است که نظام تک قطبی و شیوه هژمونیک را برنمی تابد، دلیل دیگر نیز این است که کشورهای قدرتمند دیگر خواهان ارائه خود به دیگران هستند که هر چه قدرتشان افزایش می یابد اصطحکاکشان با آمریکا بیشتر می شود.
این مسئله واکنش آمریکا را بر می انگیزاند که برای خود در هر بخشی از جهان حامیان و دوستان منطقه ای بتراشد.
آمریکا در حالی به این کار دامن میزند که با حمایت تسلیحاتی از کشورهای مختلف تنها به رقابت در این زمینه افزوده و گام به گام جهان را به سمت امنیتی شدن و حتی برافروختن آتش جهانی پیش می برد. موضوعی که نه راهی برای آمریکا و بازگرداندن قدرت هژمونیک آن می گشاید و نه نشانی از رفتار بشر دوستانه در آن هویداست، تنها ترسی از آینده ایجاد می کند که می تواند فاجعه آفرین باشد.
* کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای
پی نوشت ها:
1. رای آگاهی بیشتر در خصوص هژمونی در ادبیات چپ، رجوع کنید به: دومینیک استریناتی، نظریه های فرهنگ عامه، ترجمه: ثریا پاک نظر، تهران: انتشارات گام نو، 1380
2. فصلنامه مطالعات راهبردی، سال پنجم، شماره 3-4 (پیاپی 18)، پاییز و زمستان 1381، ص 402
3. روزنامه کارگزاران 23/9/1387
4. حسین دهشیار، روزنامه همشهری چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۶۲
5. Jerusalem Post، 27 december 2008
6. محمد رضا دهشیری، در مقدمه کتاب رویارویی آرمان شهر گرایان، نویسنده نعمت الله مظفر پور، 1386
□