گرجستان، سه سال پس از انقلاب گل رز
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
چکیده
متن
سه سال پیش در چنین روزهایی، گرجستان آبستن تحولاتی بنیادین و عمیق بود که سلسله وقایع و رویدادهای سیاسی با عنوان انقلابات رنگین در کشورهای مشترک المنافع، تداوم بخش آن گردید و چالشی جدی فراروی هژمونی روسیه در منطقه قرار داد. انقلاب گل سرخ گرجستان در این سلسله رویدادها به سبب عمق تاثیرگذاری و تحولاتی که در مناسبات منطقه ای پدید آورده است، شاخص ترین نمونه از مجموعه فوق محسوب می گردد. ضمن اینکه بر این مهم باید موفقیت نسبی ساآکاشویلی در بسیاری از عرصه ها با بهره برداری از روحیه استقلال طلب گرجی ها را افزود. نگارنده در روزهای وقوع این رویداد مهم، در ایروان به سر می برد و با توجه به انعکاس ویژه آن در محافل تحلیلی و سیاسی، تحولات گرجستان را از نزدیک پیگیری می کرد. متنی که پیش روی شماست در همان ایام و پیش از به قدرت رسیدن ساآکاشویلی به رشته تحریر در آمد که البته فرصت انتشار نیافت. هرچند اکنون که سه سال از این تجربه مهم گذشته است زمینه و فرصت تحلیل شایسته آن با ملحوظ ساختن تمامی ابعاد فراهم گردیده است، با این حال مطلب حاضر به سبب برخورداری از حس همزمانی با رویداد انقلاب گل سرخ ساآکاشویلی و نیز برخی پیش بینی ها که گذر زمان درستی آن را اثبات کرد، می تواند پژوهشگران و تحلیلگران منطقه را به کار آید. با اغتـنام از فرصـت، ضمن ارائه مطلب فوق، پژوهشگران و تحلیـل گـران منطقـه را بـه تحلیل علمی و فارغ از کلیشه های رایج این رویداد مهم که همچنان در مناسبات منطقه ای و حتی بین المللی تاثیرگذاری خود را حفظ کرده است دعوت می نمایم و امیدوارم سایت ایراس، این مهم را به اقتراحی شایسته بگذارد.
عوامل و ریشه های تحولات گرجستان و تاثیرات منطقه ای آن
در رویدادی غیر منتظره و بی سابقه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، ادوارد شواردنادزه رئیس جمهور گرجستان در پی گسترش دامنه اعتراضات مردمی که پس از انتخابات پارلمانی ماه نوامبر این کشور شروع شده بود از قدرت کناره گیری کرد و در عمل زمام امور این کشور ویژه منطقه را به نسل جوانتر از خود سپرد. تحلیل دقیق رویدادهای منجر به استعفای مردی که در افواه تحلیلگران و روزنامه نگاران منطقه به روباه پیر شهرت داشت مطمئناً به این سادگی میسر نبوده و بیش از همه به گذشت زمان و مرور حوادث و تحولات آتی در این جمهوری نیازمند است. چینش برخی تحولات و رویدادهای یکساله اخیر همراه با نگاهی دقیق به مسائل و مشکلات داخلی و رقابت های منطقه ای قدرتهای جهانی در آسیای مرکزی و قفقاز می تواند چشم اندازی اولیه جهت تحلیل و بررسی حوادث روی داده و پیش بینی چهار چوب تحولات بعدی و مناسبات سیاسی آتی در گرجستان و کل منطقه ماوراء قفقاز فراهم آورد.
گرجستان کشوری با بحران های فراگیر
منطقه قفقاز به دلایلی که تشریح آن به بضاعت و فرصت بیشتـری نیاز دارد از تنوع قومی و نژادی بسیاری برخوردار است. بر اساس پاره ای بررسیهای انجام شده هم اکنون بیش از صد گونه قومی و نژادی در این منطقه زندگی می کنند که به گفته یکی از محققین این منطقه را به بمبی ساعتی تبدیل کرده اند. این چند گونگی قومی بعضاً به تنشهای دامنه دار و گسترده ای انجامیده است که از مصادیق آن می توان به مناقشه دیرپای قره باغ و بحران چچن و اینگوش اشاره کرد.
شاید بتوان آشکارترین شکل بحرانها و مشکلات قومی قفقاز را در گرجستان یافت. این کشور از ترکیب نژادی ویژه ای برخوردار است که علاوه بر گرجی ها، قومیت های متعدد دیگری از قبیل اوِستی ها، ارامنه، آجارها، آبخازها و آذری ها را در برمیگیرد. پس از فروپاشی شوروی سابق و اعلام استقلال جمهوری گرجستان تنش های بسیاری در این کشور روی داد که حاکمیت چهره ای ملی گرا و متعصب همچون گامساخوردیا در اوان استقلال ضمن دامن زدن به آتش زیر خاکستر اختلافات قومی، نطفه بی ثباتی و بحران ریشه دار داخلی در گرجستان را منعقد ساخت که پس از سرنگونی وی و حکمرانی طولانی ادوارد شواردنادزه نیز استمرار یافت و عملاً جمهوری گرجستان به چند منطقه خودمختار تجزیه شد. اوستیای جنوبی در شمال این کشور و آبخاریا در غرب گرجستان و در کناره های دریای سیاه عملاً خارج از حوزه نفوذ دولت گرجستان بوده و به عنوان جمهوریهای خودمختار در حالتی نیمه جنگ ـ نیمه صلح شرایط خاصی را برای تفلیس رقم زده اند و به ویژه خیل گسترده مهاجرین و پناهندگان گرجی رانده شده از آبخازیا معضلی مهم هم از نظر اقتصادی و هم از جنبه اجتماعی برای دولت شواردنادزه محسوب می شدند. در جنوب نیز تمایلات خود مختاری طلبانه ارامنه مناطق جاواختی، آخال کلک و آخالتسخا مزید بر علت شده و به عنوان تهدیدی دائم برای یکپارچگی ارضی گرجستان مطرح می باشند.
آنچه در این میان جالب توجه و شایان تامل است تحریکات ناشی از منافع دولت های منطقه در دامن زدن به شرایط تجزیه آمیز گرجستان است. روسیه به عنوان تاثیرگذارترین قدرت منطقه به سبب منافع اقتصادی و امنیتی ویژه خود عملاً هدایت جمهوری های خودخوانده اوستیای جنوبی و آبخازیا را در دست داشته و عامل مهمی در حفظ وضعیت نابسامان موجود در گرجستان تلقی می شود. تمایلات خودمختاری ارامنه مناطق جنوبی گرجستان نیز عملاً اهرم فشاری است که ارمنستان توانسته است هرازگاه از آن جهت تنظیم روابط خود با این کشور بهره برداری هوشمندانه ای بنماید. مجموعه این شرایط نامناسب از نظر یکپارچگی ارضی به اضافه اهمیت استراتژیک گرجستان در منطقه قفقاز جنوبی، تفلیس را در سالیان اخیر به میدان بازی سیاسی و دیپلماتیک گسترده ای بین دو قدرت مهم رقیب ـ روسیه و آمریکا ـ تبدیل نمود. میدانی که شواردنادزه با اتکاء به یک عمر تجربه سیاسی همواره سعی داشت به عنوان بازیگری هوشمند، حداکثر امتیاز را از دو طرف بازی بگیرد.
دموکراسی ابتر همراه با فساد اداری گسترده
در بین کشورهای شوروی سابق، در تجربه وتمرین نظام های مردمسالار، منطقه قفقاز پیشرفت بیشتری نسبت به آسیای مرکزی داشته است و در بین کشورهای این منطقه نیز گرجستان و ارمنستان به نسبت شرایط مساعدتری را در این زمینه داشته اند. آزادی نیم بند فعالیت احزاب سیاسی و برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری ـ هر چند با فاصله بسیار از استانداردهای پذیرفته شده بین المللی ـ شرایطی نیمه دموکراتیک را در گرجستان رقم زده است. این شرایط ویژه ضمن اینکه فاقد مطلوبیت های دموکراسی به معنای کامل و تام آن است فضایی را جهت شکل گیری اعتراضات و مخالفت های گسترده با سیاست های حاکم پدید آورده است. به عبارت دیگر ساختار حکومتی گرجستان عملاً با پارامترها و استانداردهای متعلق و متاثر از نظام توتالیتر شوروی سابق شکل گرفته است و فساد اداری دامنگیر، چرخش بسته نخبگان و توزیع نامتناسب درآمدهای حاصل از خصوصی سازی نارضایتی عمیقی را در عامه مردم نسبت به دستگاه حاکمه کشور به وجود آورده است. این نارضایتی گسترده مترصد فرصتی مناسب جهت بروز و جلوه عملی بود و وقایع اخیر گرجستان که به خوبی توسط نیروهای اپوزیسیون مدیریت شد آتشی بود بر انبار باروت عواطف و احساسات سرشار از اعـتراض و ناخوشنودی مردم گرجستان که در عمل نیز پایان حکومت 12 ساله ادواردشواردنادزه را رقم زد.
رقابت های منطقه ای قدرت های ذینفع
موقعیت ویژه ژئواستراتژیک گرجستان که عملاً قفقاز را به اروپا پیوند می دهد، اهمیت این کشور را در مناسبات منطقه ای و حتی جهانی دو چندان ساخته است. این کشور در چند ساله اخیر و با تشدید حضور و نفوذ غرب و آمریکا در منطقه به نوعی اصلی ترین متحد و هم پیمان آمریکا در قفقاز محسوب می شد و از طرفی به سبب وابستگی ساختاری به روسیه نمی توانست چندان از دایره اقمار این امپراطوری سابق فاصله گرفته یا بیرون بماند. هنر بزرگ شواردنادزه در طی دوران حاکمیت خود ایجاد تعامل و بالانس بین این دو قدرت رقیب و بازی هنرمندانه و زیرکانه با دو طرف اصلی ماجرا در جغرافیای سیاسی قفقاز بود. ظرافت این رفتار دیپلماتیک به حدی بود که برخی از صاحبنظران منطقه تمامی وقایع اخیر و خلع شوادنادزه از قدرت را نتیجه خروج وی از این حالت تعادل و گردش به سمت روسیه در چند ماه اخیر می دانند. می دانیم پروژه باکو ـ تفلیس ـ جیحان به عنوان یکی از مهم ترین پروژه های غرب و آمریکا در منطقه محسوب شده و نقش استراتژیک این خط لوله در شکل دهی ترتیبات امنیتی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز علی رغم بصرفه نبودن اقتصادی آن گرجستان را به عنوان یکی از مسیرهای مهم و اصلی این خط لوله واجد اهمیت خاصی نموده است. توافقات چند ماهه اخیر شواردنادزه با روسیه و کمپانی نفتی این کشور ـ گازپروم ـ که آشکارا در برابر پروژه آمریکایی باکو ـ تفلیس ـ جیحان قرار داشت خشم و نارضایتی ایالات متحده را برانگیخت و پیام هایی در سطوح بالا برای وی مبنی بر اینکه واشنگتن هرگونه محدودیت و تهدید کریدور نفتی مطلوب خود را تحمل نمی کند ارسال شد.
با بی توجهی شواردنادزه به این پیامها و نزدیکی وی به منافع نفتی روسیه، نقش آفرینی آمریکا در مسائل داخلی گرجستان صورت آشکارتری به خود گرفت و ایالات متحده در موضع گیری صریحی روند برگزاری انتخابات پارلمانی دوم نوامبر گرجستان را نامطلوب ارزیابی نمود. در صف رهبران اپوزیسیون معترض به انتخابات پارلمانی گرجستان میخائیل ساآکاشویلی به عنوان چهره ای تحصیل کرده در آمریکا و به شدت غربگرا عملاً اجرا کننده خواستهای آمریکا در تحولات اخیر گرجستان بود. وی که به احتمال بسیار زیاد در انتخابات آتی ریاست جمهوری که بر اساس قانون اساسی گرجستان 45 روز پس از استعفای رئیس جمهور برگزار خواهد شد، زمام امور گرجستان را به دست خواهد گرفت، رادیکال ترین مواضع را در قبال شواردنادزه در بین رهبران سه گانه ائتلاف اپوزیسیون اتخاذ نمود. وی که تنها 35 سال دارد دو سال پیش از سمت خود به عنوان وزیر دادگستری گرجستان استعفا داده و با خروج از ائتلاف طرفداران شواردنادزه، فعالیت جدی سیاسی خود آغاز نمود. تحلیلگران فرهنگی و سیاسی گرجستان پیش از این نیز خاطر نشان ساخته بودند که با پشتیبانی موسسات و نهادهای وابسته به آمریکا نسلی از تکنوکرات های آمریکایی و غرب زده در این کشور در حال رشد و ترقی بوده و زمینه های بدست گیری قدرت پس از شواردنادزه را فراهم می آورند. در این میان از بنیاد آمریکایی سوروس و فعالیت های آن بسیار سخن گفته می شد و در عمل هم با طرح چهره ای چون میخائیل ساآکاشویلی که به عنوان دست پرورده و مهره سوروس در گرجستان شهره است این سناریو صورت تحقق به خود گرفت.
آینده نزدیک گرجستان با به قدرت رسیدن ساآکاشویلی در انتخابات چهارم ژانویه قابل پیش بینی است ولی پس از این مرحله، نحوه شکل دادن مناسبات گرجستان با قدرت های رقیب مساله ای است که اذهان تحلیلگران منطقه را به خود جلب کرده است. روسیه با داشتن اهرم های تعیین کننده در گرجستان و هدایت تمایلات جدایی طلبانه آبخازیا و اوستیا و ارمنستان با نیم نگاهی به جنوب گرجستان و منطقه سوق الجیشی ارمنی نشین این کشور نمی توانند در ثبات گرجستان پس از شواردنادزه بی تاثیر باشند.هر چند روی کارآمدن چهره های غرب گراتر در گرجستان حقیقتی غیر قابل انکار است ولی نحوه تعامل این گروه در مواجهه با واقعیات روابط و مناسبات منطقه ای به سبب پیچیدگی و حساسیت موقعیت گرجستان در منطقه نمی تواند با غفلت از دیگر پارامترهای تاثیر گذار – از جمله منافع و تمایلات روسیه ـ شکل گیرد. در صورت عدم تعامل مطلوب در آرایش قوای منطقه ای و تامین منافع رقبای ذینفع، احتمال بروز جنگ داخلی را ـ آنگونه که شماری از تحلیلگران منطقه متذکر شده اند ـ نمی توان از نظر دور داشت.
تاثیرات منطقه ای
بدیهی است به سبب پیوستگی های پر شمار کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، تغییر و تحول در هر کشور نمی تواند بر دیگر کشورها بی تاثیر باشد. در گرجستان واقعه ای مهم و تحولی بنیادی رخ داد و در رویدادی شگفت انگیز یکی از قدیمی ترین رهبران منطقه با سابقه ای طولانی از دوران اتحاد جماهیر شوروی در روندی مسالمت آمیز و بدون خشونت در واکنش به اعتراضات عمومی از قدرت کناره گیری نمود. به عبارتی دیگر یکی از بارزترین نمادهای تحول دموکراتیک در ساختار قدرت یکی از کشورهای منطقه در این واقعه جلوه گر شد.
نفس این رویداد به خودی خود و فارغ از تمامی تحولات و رویدادهای آتی، در منطقه ای که روز به روز ساختارهای حکومتی آن بیش از پیش به باز تولید مناسبات اقتدار گرایانه قبل از فروپاشی می پردازند و در آخرین رویداد سیاسی در آذربایجان با به قدرت رسیدن الهام علی اف شائبه حکومت خاندانی و سلسله ای نیز مطرح شد، اهمیتی بسیار دارد. به همین دلیل روزنامه نگاران، تحلیلگران و فعالان سیاسی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز هر کدام واکنشهای خاص نسبت به این تحولات نشان داده اند. احزاب اپوزیسیون در اکثر کشورهای منطقه این تحول را الگویی مناسب جهت اجرا در کشور خود تلقی نموده اند. تولف توکتاسینوف رهبر اپوزیسیون در قزاقستان در واکنش به این رویداد اظهار داشت: رهبران منطقه باید بدانند که همیشه نمی توان بر یک ملت حکم راند. حکمت ا... سیف الله زاده از حزب نهضت اسلامی تاجیکستان در اظهاراتی مشابه گفت: شرایط سخت زندگی در تاجیکستان، تمرکز قدرت روبه گسترش بخصوص در سالیان اخیر و تمایل مردم به تغییر اوضاع در انتخابات آتی تاجیکستان متبلور خواهد شد. رهبر حزب کمونیست قرقیزستان نیز ضمن اشاره به روند نامناسب برگزاری انتخابات در اینکشور، خواهان برگزاری آن در صورتی دموکراتیک شد واشاره کرد که اگر رهبران ما از وقایع گرجستان درس نگیرند احتمال تکرار آن رویداد در قرقیزستان نیز وجود دارد. تنها در دو کشور ترکمنستان و ازبکستان به سبب بافت خودکامه و استبدادی کشور و ممنوعیت فعالیت اپوزیسیون واکنشی خاص در مورد این رویداد تا کنون گزارش نشده است و حتی در ترکمنستان رسانه های جمعی رویدادهای گرجستان را چندان تحت پوشش قرار ندادند. اسلام کریم اف رئیس جمهور ازبکستان ضمن ستودن استعفای شواردنادزه، آن را عملی در جهت حفظ ثبات کشور خود و منطقه ارزیابی نمود. از سوی منابع دولتی سه کشور تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان نیز موضع گیری های مشابهی درقبال این رویداد اتخاذ شد.
در ارمنستان به سبب اهمیت ویژه گرجستان و تحولات آن برای این کشور، رویدادهای گرجستان به دقت از سوی مقامات رسمی و مطبوعات و احزاب فعال سیاسی دنبال می شد. علاوه بر مذاکرات متعدد تلفنی شواردنادزه در آخرین روزهای زمامداری خود با همتای ارمنی خویش، پس از استعفای وی نیز حجم وسیعی از اخبار و تحلیلهای مطبوعات و رسانه های ارمنستان به تحولات گرجستان اختصاص یافت. منابع دولتی و احزاب طرفدار دولت، رویدادهای گرجستان را به عدم توفیق شواردنادزه در کاستن از فساد اداری ودولتی منسوب کرده و پاره ای تحلیل ها به نقش آفرینی قدرت های خارجی به ویژه آمریکا در این امر اشاره داشت. ولی از سوی احزاب اپوزیسیون ارمنستان وقایع گرجستان به عنوان نقطه آغاز تحولات دموکراتیک در منطقه و ارمنستان تلقی شد و تنی چند از سران احزاب مخالف بروز سناریوی اجرا شده در گرجستان را در اولین انتخاباتی که در ارمنستان برگزار شود پیش بینی نمودند.از سوی گرایش های پان ارمنی، واکنش شدیدی نسبت به تحولات گرجستان صورت گرفته و با استناد به وخیم تر شدن وضعیت اقلیت ارمنی در گرجستان در آینده نزدیک، موضع گیری خصمانه ای نسبت به حاکمیت جدید گرجستان ابراز شده است. علاوه بر تاثیرات تحولات گرجستان بر افکار عمومی و اذهان قاطبه مردم منطقه، مناسبت های منطقه ای نیز با وجود و حضور سردمداران جدید گرجستان دستخوش تحولات اساسی خواهد شد. محور آمریکایی باکو ـ تفلیس آنکارا در صدد تقویت موضع خود در برابر محور روسیه ـ ارمنستان ـ ایران در منطقه است و این رویداد را نقطه عطفی برای خود در جهت تضعیف بیشتر بلوک رقیب می داند. آنچه مسلم است موضع گیری روسیه و نقش آفرینی این کشور در تحولات آتی گرجستان، تعیین کننده ترین نقش را در تنظیم تعاملات و گرایش های حاکمان جدید و جوان این کشور خواهد داشت.
زمینه ها و مبانی فرهنگی و ساختاری
تحولات ساختاری در جوامع همواره ریشه در مبانی و اصول فرهنگی، اجتماعی و در نگاهی عمیق تر هویتی آن ها دارد. با توجه به عوامل ریشه ای و هویتی اقوام و ملل مختلف، شناسایی دقیق و علمی آنها و تشخیص نقاط ضعف و قوت هر قوم و ملت می توان نسبت به طراحی کلان تحولات اساسی وبنیادی در آنها اقدام کرد. کشورهای شوروی سابق بزرگترین میراثشان از دوران منحوس استبداد سرخ بحران هویت و خلاء معنوی و فرهنگی حاصل از هفتاد سال حاکمیت کمونیسم بر تمامی ارکان حیات فردی و اجتماعی شان بود. این خلاء با حسن استفاده امپراطوری رسانه ای و تبلیغاتی غرب و آمریکا به خوبی مورد استفاده قرار گرفت و غالب کشورهای منطقه را بارویکرد مشتاقانه و معطوف به محصولات فرهنگی غرب مواجه ساخت.
علاوه بر رسانه های تبلیغی، موسسات تحقیقاتی و پژوهشی و بنیادهای عریض و طویل فعال در منطقه نیز بخشی دیگر از تغییر و تحول هویتی ملت های بازمانده از شوروی سابق را عهده دار شدند. مهم ترین و تاثیر گذارترین این نهادها، بنیاد سوروس می باشد که دامنه فعالیت خود را در کشورهای اروپای شرقی و شوروی سابق بیش از پیش گسترش داده است. این روزها تحلیل های بسیاری مبنی بر تشابه زیاد کناره گیری شواردنادزه از قدرت و استعفای بورامیلوشویچ در صربستان ارائه شده و هر دو این رویداد در منظومه ای واحد با محوریت بنیاد آمریکایی سوروس و هدایت و نقش آفرینی پشت صحنه ایالات متحده قرار گرفته اند. نظریه ای که شواهد بسیاری دال بر درستی آن وجود دارد. گرجستان در دو محور فوق به نحو کامل در راستای پروسه تحول هویتی غرب حرکت کرد. ترویج ارزش های غربی، حضور روبـه تزایـد محصـولات و کمپانی های آمریکـایی[2] و فعـالیــت
گسترده موسسات و رسانه های تبلیغاتی آمریکایی و غربی ذهنیت عوام مردم را به ارزشهای غربی مانوس ساخته و از سوی دیگر در سطح نخبگان، بنیادها و موسسات فرهنگی، علمی و پژوهشی غرب گرا و آمریکایی بزرگترین نقش را در تربیت نسل جدید و جوان تکنوکرات و مدیران گرجی به عهده گرفتند. ترویج و تهییج احساسات ضد روسی ریشه دار در مردم گرجستان و همراه با آن حضور گسترده فرهنگی آمریکا و غرب شرایط را در گرجستان به نحوی فراهم آورده است که بر اساس پیش بینی آگاهان به عنوان مثال نسل آینده گرجستان زبان های انگلیسی و آلمانی را به مراتب بیش از روسی خواهد دانست.
این امر یعنی ریشه دار شدن عوامل و نهادهای فرهنگی و هویتی غرب در سطح عوام و نخبگان جامعه گرجستان در درازمدت تاثیر گذارترین عامل تعیین کننده در شکل گیری هویت این کشور خواهد بود. پروسه تاثیر فرهنگی پروسه ای زمان بر و در عین حال عمیق و بنیادی است. باید پذیرفت که آمریکا و غرب در گرجستان مراحل زیادی از این پروسه را با موفقیت پشت سر گذارده اند و اکنون در حال خوشه چینی از درختی اند که در طی 12 سال پس از فروپاشی با حضور و عرضه وسیع محصولات فرهنگی خود ـ که واجد جاذبه های بسیاری برای توده مردم و به ویژه جوانان است ـ و فعالیت اساسی نهادهای پژوهشی و تحقیقی خود و بنیادهایی از جمله سوروس آبیاری شده و به تنومندی امروزین خود رسیده است. آنچه در این میان جای امیدواری است و به خصوص برای ایران به عنوان پیوند دهنده گذشته تاریخی آسیای مرکزی و قفقاز فرصتی گرانبها تلقی می شود پیشینه دیرین فرهنگی و تمدنی ملت گرجی و عرق و علاقه آنان به حفظ و صیانت از گوهرهای ناب هنر، فرهنگ و تمدن خود است. این امر نه در گرجستان که در تمام ماوراء قفقاز مصادیق بسیار داشته و ضرورت توجه نهادهای فرهنگی ما در تعمیق بخشیدن به اشتراکات فرهنگی را یادآور می شود. نشانه های بسیاری دال بر ایجاد فضایی بازتر در گرجستان پس از تحولات اخیر می باشد. تجربه نشان داده است در کشورهایی با فضای باز سیاسی امکان فعالیت فرهنگی فراهم تر خواهد بود. فرصتی که امید می رود مورد استفاده مناسب ج.ا. ایران که جایگاهی مطلوب در بین مردم گرجستان دارد قرار گرفته و از آن بهره برداری شایسته بنماید.
عوامل و ریشه های تحولات گرجستان و تاثیرات منطقه ای آن
در رویدادی غیر منتظره و بی سابقه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، ادوارد شواردنادزه رئیس جمهور گرجستان در پی گسترش دامنه اعتراضات مردمی که پس از انتخابات پارلمانی ماه نوامبر این کشور شروع شده بود از قدرت کناره گیری کرد و در عمل زمام امور این کشور ویژه منطقه را به نسل جوانتر از خود سپرد. تحلیل دقیق رویدادهای منجر به استعفای مردی که در افواه تحلیلگران و روزنامه نگاران منطقه به روباه پیر شهرت داشت مطمئناً به این سادگی میسر نبوده و بیش از همه به گذشت زمان و مرور حوادث و تحولات آتی در این جمهوری نیازمند است. چینش برخی تحولات و رویدادهای یکساله اخیر همراه با نگاهی دقیق به مسائل و مشکلات داخلی و رقابت های منطقه ای قدرتهای جهانی در آسیای مرکزی و قفقاز می تواند چشم اندازی اولیه جهت تحلیل و بررسی حوادث روی داده و پیش بینی چهار چوب تحولات بعدی و مناسبات سیاسی آتی در گرجستان و کل منطقه ماوراء قفقاز فراهم آورد.
گرجستان کشوری با بحران های فراگیر
منطقه قفقاز به دلایلی که تشریح آن به بضاعت و فرصت بیشتـری نیاز دارد از تنوع قومی و نژادی بسیاری برخوردار است. بر اساس پاره ای بررسیهای انجام شده هم اکنون بیش از صد گونه قومی و نژادی در این منطقه زندگی می کنند که به گفته یکی از محققین این منطقه را به بمبی ساعتی تبدیل کرده اند. این چند گونگی قومی بعضاً به تنشهای دامنه دار و گسترده ای انجامیده است که از مصادیق آن می توان به مناقشه دیرپای قره باغ و بحران چچن و اینگوش اشاره کرد.
شاید بتوان آشکارترین شکل بحرانها و مشکلات قومی قفقاز را در گرجستان یافت. این کشور از ترکیب نژادی ویژه ای برخوردار است که علاوه بر گرجی ها، قومیت های متعدد دیگری از قبیل اوِستی ها، ارامنه، آجارها، آبخازها و آذری ها را در برمیگیرد. پس از فروپاشی شوروی سابق و اعلام استقلال جمهوری گرجستان تنش های بسیاری در این کشور روی داد که حاکمیت چهره ای ملی گرا و متعصب همچون گامساخوردیا در اوان استقلال ضمن دامن زدن به آتش زیر خاکستر اختلافات قومی، نطفه بی ثباتی و بحران ریشه دار داخلی در گرجستان را منعقد ساخت که پس از سرنگونی وی و حکمرانی طولانی ادوارد شواردنادزه نیز استمرار یافت و عملاً جمهوری گرجستان به چند منطقه خودمختار تجزیه شد. اوستیای جنوبی در شمال این کشور و آبخاریا در غرب گرجستان و در کناره های دریای سیاه عملاً خارج از حوزه نفوذ دولت گرجستان بوده و به عنوان جمهوریهای خودمختار در حالتی نیمه جنگ ـ نیمه صلح شرایط خاصی را برای تفلیس رقم زده اند و به ویژه خیل گسترده مهاجرین و پناهندگان گرجی رانده شده از آبخازیا معضلی مهم هم از نظر اقتصادی و هم از جنبه اجتماعی برای دولت شواردنادزه محسوب می شدند. در جنوب نیز تمایلات خود مختاری طلبانه ارامنه مناطق جاواختی، آخال کلک و آخالتسخا مزید بر علت شده و به عنوان تهدیدی دائم برای یکپارچگی ارضی گرجستان مطرح می باشند.
آنچه در این میان جالب توجه و شایان تامل است تحریکات ناشی از منافع دولت های منطقه در دامن زدن به شرایط تجزیه آمیز گرجستان است. روسیه به عنوان تاثیرگذارترین قدرت منطقه به سبب منافع اقتصادی و امنیتی ویژه خود عملاً هدایت جمهوری های خودخوانده اوستیای جنوبی و آبخازیا را در دست داشته و عامل مهمی در حفظ وضعیت نابسامان موجود در گرجستان تلقی می شود. تمایلات خودمختاری ارامنه مناطق جنوبی گرجستان نیز عملاً اهرم فشاری است که ارمنستان توانسته است هرازگاه از آن جهت تنظیم روابط خود با این کشور بهره برداری هوشمندانه ای بنماید. مجموعه این شرایط نامناسب از نظر یکپارچگی ارضی به اضافه اهمیت استراتژیک گرجستان در منطقه قفقاز جنوبی، تفلیس را در سالیان اخیر به میدان بازی سیاسی و دیپلماتیک گسترده ای بین دو قدرت مهم رقیب ـ روسیه و آمریکا ـ تبدیل نمود. میدانی که شواردنادزه با اتکاء به یک عمر تجربه سیاسی همواره سعی داشت به عنوان بازیگری هوشمند، حداکثر امتیاز را از دو طرف بازی بگیرد.
دموکراسی ابتر همراه با فساد اداری گسترده
در بین کشورهای شوروی سابق، در تجربه وتمرین نظام های مردمسالار، منطقه قفقاز پیشرفت بیشتری نسبت به آسیای مرکزی داشته است و در بین کشورهای این منطقه نیز گرجستان و ارمنستان به نسبت شرایط مساعدتری را در این زمینه داشته اند. آزادی نیم بند فعالیت احزاب سیاسی و برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری ـ هر چند با فاصله بسیار از استانداردهای پذیرفته شده بین المللی ـ شرایطی نیمه دموکراتیک را در گرجستان رقم زده است. این شرایط ویژه ضمن اینکه فاقد مطلوبیت های دموکراسی به معنای کامل و تام آن است فضایی را جهت شکل گیری اعتراضات و مخالفت های گسترده با سیاست های حاکم پدید آورده است. به عبارت دیگر ساختار حکومتی گرجستان عملاً با پارامترها و استانداردهای متعلق و متاثر از نظام توتالیتر شوروی سابق شکل گرفته است و فساد اداری دامنگیر، چرخش بسته نخبگان و توزیع نامتناسب درآمدهای حاصل از خصوصی سازی نارضایتی عمیقی را در عامه مردم نسبت به دستگاه حاکمه کشور به وجود آورده است. این نارضایتی گسترده مترصد فرصتی مناسب جهت بروز و جلوه عملی بود و وقایع اخیر گرجستان که به خوبی توسط نیروهای اپوزیسیون مدیریت شد آتشی بود بر انبار باروت عواطف و احساسات سرشار از اعـتراض و ناخوشنودی مردم گرجستان که در عمل نیز پایان حکومت 12 ساله ادواردشواردنادزه را رقم زد.
رقابت های منطقه ای قدرت های ذینفع
موقعیت ویژه ژئواستراتژیک گرجستان که عملاً قفقاز را به اروپا پیوند می دهد، اهمیت این کشور را در مناسبات منطقه ای و حتی جهانی دو چندان ساخته است. این کشور در چند ساله اخیر و با تشدید حضور و نفوذ غرب و آمریکا در منطقه به نوعی اصلی ترین متحد و هم پیمان آمریکا در قفقاز محسوب می شد و از طرفی به سبب وابستگی ساختاری به روسیه نمی توانست چندان از دایره اقمار این امپراطوری سابق فاصله گرفته یا بیرون بماند. هنر بزرگ شواردنادزه در طی دوران حاکمیت خود ایجاد تعامل و بالانس بین این دو قدرت رقیب و بازی هنرمندانه و زیرکانه با دو طرف اصلی ماجرا در جغرافیای سیاسی قفقاز بود. ظرافت این رفتار دیپلماتیک به حدی بود که برخی از صاحبنظران منطقه تمامی وقایع اخیر و خلع شوادنادزه از قدرت را نتیجه خروج وی از این حالت تعادل و گردش به سمت روسیه در چند ماه اخیر می دانند. می دانیم پروژه باکو ـ تفلیس ـ جیحان به عنوان یکی از مهم ترین پروژه های غرب و آمریکا در منطقه محسوب شده و نقش استراتژیک این خط لوله در شکل دهی ترتیبات امنیتی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز علی رغم بصرفه نبودن اقتصادی آن گرجستان را به عنوان یکی از مسیرهای مهم و اصلی این خط لوله واجد اهمیت خاصی نموده است. توافقات چند ماهه اخیر شواردنادزه با روسیه و کمپانی نفتی این کشور ـ گازپروم ـ که آشکارا در برابر پروژه آمریکایی باکو ـ تفلیس ـ جیحان قرار داشت خشم و نارضایتی ایالات متحده را برانگیخت و پیام هایی در سطوح بالا برای وی مبنی بر اینکه واشنگتن هرگونه محدودیت و تهدید کریدور نفتی مطلوب خود را تحمل نمی کند ارسال شد.
با بی توجهی شواردنادزه به این پیامها و نزدیکی وی به منافع نفتی روسیه، نقش آفرینی آمریکا در مسائل داخلی گرجستان صورت آشکارتری به خود گرفت و ایالات متحده در موضع گیری صریحی روند برگزاری انتخابات پارلمانی دوم نوامبر گرجستان را نامطلوب ارزیابی نمود. در صف رهبران اپوزیسیون معترض به انتخابات پارلمانی گرجستان میخائیل ساآکاشویلی به عنوان چهره ای تحصیل کرده در آمریکا و به شدت غربگرا عملاً اجرا کننده خواستهای آمریکا در تحولات اخیر گرجستان بود. وی که به احتمال بسیار زیاد در انتخابات آتی ریاست جمهوری که بر اساس قانون اساسی گرجستان 45 روز پس از استعفای رئیس جمهور برگزار خواهد شد، زمام امور گرجستان را به دست خواهد گرفت، رادیکال ترین مواضع را در قبال شواردنادزه در بین رهبران سه گانه ائتلاف اپوزیسیون اتخاذ نمود. وی که تنها 35 سال دارد دو سال پیش از سمت خود به عنوان وزیر دادگستری گرجستان استعفا داده و با خروج از ائتلاف طرفداران شواردنادزه، فعالیت جدی سیاسی خود آغاز نمود. تحلیلگران فرهنگی و سیاسی گرجستان پیش از این نیز خاطر نشان ساخته بودند که با پشتیبانی موسسات و نهادهای وابسته به آمریکا نسلی از تکنوکرات های آمریکایی و غرب زده در این کشور در حال رشد و ترقی بوده و زمینه های بدست گیری قدرت پس از شواردنادزه را فراهم می آورند. در این میان از بنیاد آمریکایی سوروس و فعالیت های آن بسیار سخن گفته می شد و در عمل هم با طرح چهره ای چون میخائیل ساآکاشویلی که به عنوان دست پرورده و مهره سوروس در گرجستان شهره است این سناریو صورت تحقق به خود گرفت.
آینده نزدیک گرجستان با به قدرت رسیدن ساآکاشویلی در انتخابات چهارم ژانویه قابل پیش بینی است ولی پس از این مرحله، نحوه شکل دادن مناسبات گرجستان با قدرت های رقیب مساله ای است که اذهان تحلیلگران منطقه را به خود جلب کرده است. روسیه با داشتن اهرم های تعیین کننده در گرجستان و هدایت تمایلات جدایی طلبانه آبخازیا و اوستیا و ارمنستان با نیم نگاهی به جنوب گرجستان و منطقه سوق الجیشی ارمنی نشین این کشور نمی توانند در ثبات گرجستان پس از شواردنادزه بی تاثیر باشند.هر چند روی کارآمدن چهره های غرب گراتر در گرجستان حقیقتی غیر قابل انکار است ولی نحوه تعامل این گروه در مواجهه با واقعیات روابط و مناسبات منطقه ای به سبب پیچیدگی و حساسیت موقعیت گرجستان در منطقه نمی تواند با غفلت از دیگر پارامترهای تاثیر گذار – از جمله منافع و تمایلات روسیه ـ شکل گیرد. در صورت عدم تعامل مطلوب در آرایش قوای منطقه ای و تامین منافع رقبای ذینفع، احتمال بروز جنگ داخلی را ـ آنگونه که شماری از تحلیلگران منطقه متذکر شده اند ـ نمی توان از نظر دور داشت.
تاثیرات منطقه ای
بدیهی است به سبب پیوستگی های پر شمار کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، تغییر و تحول در هر کشور نمی تواند بر دیگر کشورها بی تاثیر باشد. در گرجستان واقعه ای مهم و تحولی بنیادی رخ داد و در رویدادی شگفت انگیز یکی از قدیمی ترین رهبران منطقه با سابقه ای طولانی از دوران اتحاد جماهیر شوروی در روندی مسالمت آمیز و بدون خشونت در واکنش به اعتراضات عمومی از قدرت کناره گیری نمود. به عبارتی دیگر یکی از بارزترین نمادهای تحول دموکراتیک در ساختار قدرت یکی از کشورهای منطقه در این واقعه جلوه گر شد.
نفس این رویداد به خودی خود و فارغ از تمامی تحولات و رویدادهای آتی، در منطقه ای که روز به روز ساختارهای حکومتی آن بیش از پیش به باز تولید مناسبات اقتدار گرایانه قبل از فروپاشی می پردازند و در آخرین رویداد سیاسی در آذربایجان با به قدرت رسیدن الهام علی اف شائبه حکومت خاندانی و سلسله ای نیز مطرح شد، اهمیتی بسیار دارد. به همین دلیل روزنامه نگاران، تحلیلگران و فعالان سیاسی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز هر کدام واکنشهای خاص نسبت به این تحولات نشان داده اند. احزاب اپوزیسیون در اکثر کشورهای منطقه این تحول را الگویی مناسب جهت اجرا در کشور خود تلقی نموده اند. تولف توکتاسینوف رهبر اپوزیسیون در قزاقستان در واکنش به این رویداد اظهار داشت: رهبران منطقه باید بدانند که همیشه نمی توان بر یک ملت حکم راند. حکمت ا... سیف الله زاده از حزب نهضت اسلامی تاجیکستان در اظهاراتی مشابه گفت: شرایط سخت زندگی در تاجیکستان، تمرکز قدرت روبه گسترش بخصوص در سالیان اخیر و تمایل مردم به تغییر اوضاع در انتخابات آتی تاجیکستان متبلور خواهد شد. رهبر حزب کمونیست قرقیزستان نیز ضمن اشاره به روند نامناسب برگزاری انتخابات در اینکشور، خواهان برگزاری آن در صورتی دموکراتیک شد واشاره کرد که اگر رهبران ما از وقایع گرجستان درس نگیرند احتمال تکرار آن رویداد در قرقیزستان نیز وجود دارد. تنها در دو کشور ترکمنستان و ازبکستان به سبب بافت خودکامه و استبدادی کشور و ممنوعیت فعالیت اپوزیسیون واکنشی خاص در مورد این رویداد تا کنون گزارش نشده است و حتی در ترکمنستان رسانه های جمعی رویدادهای گرجستان را چندان تحت پوشش قرار ندادند. اسلام کریم اف رئیس جمهور ازبکستان ضمن ستودن استعفای شواردنادزه، آن را عملی در جهت حفظ ثبات کشور خود و منطقه ارزیابی نمود. از سوی منابع دولتی سه کشور تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان نیز موضع گیری های مشابهی درقبال این رویداد اتخاذ شد.
در ارمنستان به سبب اهمیت ویژه گرجستان و تحولات آن برای این کشور، رویدادهای گرجستان به دقت از سوی مقامات رسمی و مطبوعات و احزاب فعال سیاسی دنبال می شد. علاوه بر مذاکرات متعدد تلفنی شواردنادزه در آخرین روزهای زمامداری خود با همتای ارمنی خویش، پس از استعفای وی نیز حجم وسیعی از اخبار و تحلیلهای مطبوعات و رسانه های ارمنستان به تحولات گرجستان اختصاص یافت. منابع دولتی و احزاب طرفدار دولت، رویدادهای گرجستان را به عدم توفیق شواردنادزه در کاستن از فساد اداری ودولتی منسوب کرده و پاره ای تحلیل ها به نقش آفرینی قدرت های خارجی به ویژه آمریکا در این امر اشاره داشت. ولی از سوی احزاب اپوزیسیون ارمنستان وقایع گرجستان به عنوان نقطه آغاز تحولات دموکراتیک در منطقه و ارمنستان تلقی شد و تنی چند از سران احزاب مخالف بروز سناریوی اجرا شده در گرجستان را در اولین انتخاباتی که در ارمنستان برگزار شود پیش بینی نمودند.از سوی گرایش های پان ارمنی، واکنش شدیدی نسبت به تحولات گرجستان صورت گرفته و با استناد به وخیم تر شدن وضعیت اقلیت ارمنی در گرجستان در آینده نزدیک، موضع گیری خصمانه ای نسبت به حاکمیت جدید گرجستان ابراز شده است. علاوه بر تاثیرات تحولات گرجستان بر افکار عمومی و اذهان قاطبه مردم منطقه، مناسبت های منطقه ای نیز با وجود و حضور سردمداران جدید گرجستان دستخوش تحولات اساسی خواهد شد. محور آمریکایی باکو ـ تفلیس آنکارا در صدد تقویت موضع خود در برابر محور روسیه ـ ارمنستان ـ ایران در منطقه است و این رویداد را نقطه عطفی برای خود در جهت تضعیف بیشتر بلوک رقیب می داند. آنچه مسلم است موضع گیری روسیه و نقش آفرینی این کشور در تحولات آتی گرجستان، تعیین کننده ترین نقش را در تنظیم تعاملات و گرایش های حاکمان جدید و جوان این کشور خواهد داشت.
زمینه ها و مبانی فرهنگی و ساختاری
تحولات ساختاری در جوامع همواره ریشه در مبانی و اصول فرهنگی، اجتماعی و در نگاهی عمیق تر هویتی آن ها دارد. با توجه به عوامل ریشه ای و هویتی اقوام و ملل مختلف، شناسایی دقیق و علمی آنها و تشخیص نقاط ضعف و قوت هر قوم و ملت می توان نسبت به طراحی کلان تحولات اساسی وبنیادی در آنها اقدام کرد. کشورهای شوروی سابق بزرگترین میراثشان از دوران منحوس استبداد سرخ بحران هویت و خلاء معنوی و فرهنگی حاصل از هفتاد سال حاکمیت کمونیسم بر تمامی ارکان حیات فردی و اجتماعی شان بود. این خلاء با حسن استفاده امپراطوری رسانه ای و تبلیغاتی غرب و آمریکا به خوبی مورد استفاده قرار گرفت و غالب کشورهای منطقه را بارویکرد مشتاقانه و معطوف به محصولات فرهنگی غرب مواجه ساخت.
علاوه بر رسانه های تبلیغی، موسسات تحقیقاتی و پژوهشی و بنیادهای عریض و طویل فعال در منطقه نیز بخشی دیگر از تغییر و تحول هویتی ملت های بازمانده از شوروی سابق را عهده دار شدند. مهم ترین و تاثیر گذارترین این نهادها، بنیاد سوروس می باشد که دامنه فعالیت خود را در کشورهای اروپای شرقی و شوروی سابق بیش از پیش گسترش داده است. این روزها تحلیل های بسیاری مبنی بر تشابه زیاد کناره گیری شواردنادزه از قدرت و استعفای بورامیلوشویچ در صربستان ارائه شده و هر دو این رویداد در منظومه ای واحد با محوریت بنیاد آمریکایی سوروس و هدایت و نقش آفرینی پشت صحنه ایالات متحده قرار گرفته اند. نظریه ای که شواهد بسیاری دال بر درستی آن وجود دارد. گرجستان در دو محور فوق به نحو کامل در راستای پروسه تحول هویتی غرب حرکت کرد. ترویج ارزش های غربی، حضور روبـه تزایـد محصـولات و کمپانی های آمریکـایی[2] و فعـالیــت
گسترده موسسات و رسانه های تبلیغاتی آمریکایی و غربی ذهنیت عوام مردم را به ارزشهای غربی مانوس ساخته و از سوی دیگر در سطح نخبگان، بنیادها و موسسات فرهنگی، علمی و پژوهشی غرب گرا و آمریکایی بزرگترین نقش را در تربیت نسل جدید و جوان تکنوکرات و مدیران گرجی به عهده گرفتند. ترویج و تهییج احساسات ضد روسی ریشه دار در مردم گرجستان و همراه با آن حضور گسترده فرهنگی آمریکا و غرب شرایط را در گرجستان به نحوی فراهم آورده است که بر اساس پیش بینی آگاهان به عنوان مثال نسل آینده گرجستان زبان های انگلیسی و آلمانی را به مراتب بیش از روسی خواهد دانست.
این امر یعنی ریشه دار شدن عوامل و نهادهای فرهنگی و هویتی غرب در سطح عوام و نخبگان جامعه گرجستان در درازمدت تاثیر گذارترین عامل تعیین کننده در شکل گیری هویت این کشور خواهد بود. پروسه تاثیر فرهنگی پروسه ای زمان بر و در عین حال عمیق و بنیادی است. باید پذیرفت که آمریکا و غرب در گرجستان مراحل زیادی از این پروسه را با موفقیت پشت سر گذارده اند و اکنون در حال خوشه چینی از درختی اند که در طی 12 سال پس از فروپاشی با حضور و عرضه وسیع محصولات فرهنگی خود ـ که واجد جاذبه های بسیاری برای توده مردم و به ویژه جوانان است ـ و فعالیت اساسی نهادهای پژوهشی و تحقیقی خود و بنیادهایی از جمله سوروس آبیاری شده و به تنومندی امروزین خود رسیده است. آنچه در این میان جای امیدواری است و به خصوص برای ایران به عنوان پیوند دهنده گذشته تاریخی آسیای مرکزی و قفقاز فرصتی گرانبها تلقی می شود پیشینه دیرین فرهنگی و تمدنی ملت گرجی و عرق و علاقه آنان به حفظ و صیانت از گوهرهای ناب هنر، فرهنگ و تمدن خود است. این امر نه در گرجستان که در تمام ماوراء قفقاز مصادیق بسیار داشته و ضرورت توجه نهادهای فرهنگی ما در تعمیق بخشیدن به اشتراکات فرهنگی را یادآور می شود. نشانه های بسیاری دال بر ایجاد فضایی بازتر در گرجستان پس از تحولات اخیر می باشد. تجربه نشان داده است در کشورهایی با فضای باز سیاسی امکان فعالیت فرهنگی فراهم تر خواهد بود. فرصتی که امید می رود مورد استفاده مناسب ج.ا. ایران که جایگاهی مطلوب در بین مردم گرجستان دارد قرار گرفته و از آن بهره برداری شایسته بنماید.