چکیده

متن

 

در دو سال گذشته انقلاب های به اصطلاح رنگی(مخملی، نارنجی،....) در فضای سیاسی و اجتماعی برخی از جمهوری های شوروی سابق منشاء تحولات و دگرگونی های چندی شد که در تاریخ پانزده ساله استقلال این جمهوری ها از نقاط عطف به شمار می رود. این حرکت ها جدای از اینکه تا چه اندازه اطلاق واژه انقلاب در مورد آنها درست است؟ از علل و پیش زمینه هایی برخوردار بودند و طبیعتا پی آمد هایی را نیز داشتند. سه جمهوری گرجستان، اکراین و قرقیزستان به ترتیب در فرایند این جریانات پرشتاب و آلوده به احساسات و عواطف جمعی، شاهد تغییر عناصر و عوامل قدرت در هیئت حاکمه شدند و نیروها و طیف های جدیدی با گرایشات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متفاوت روی کار آمدند.
    در بررسی علل و عوامل بروز این تحولات، باید از دو منظر داخلی و خارجی به قضایا نگاه کرد چرا که در ایجاد و سیر این جریانات، هم دلایل و زمینه های داخلی مؤثر بود و هم تلاش ها و اقدامات خارجی. در بعد داخلی، وضعیت نابسامان اقتصادی مردم و ناکارآمدی رهبران و دولت ها در کنترل و سامان دهی اقتصا د و وضع معیشتی آنان و در کنار آن، فساد سیاسی و اداری موجود در ارکان دولتی از جمله علت های اساسی وقوع انقلاب های رنگی به حساب می آیند. از نگاه بیرونی ، سرمایه گذاری غرب بویژه آمریکا در سطوح و لایه های مختلف اجتماعی، سازماندهی و هدایت ان.جی.او ها توسط مطبوعات و رسانه ها، مهمترین علـل و اسـباببروز و ظهور این انقلاب ها محسوب می شوند. تبعات و پی آمدهای این انقلاب های رنگی همچنان ادامه دارد و در فرایند تقریباً کوتاه مدت این تحولات، واقعیت های جدیدی در حال بروز و ظهور است که رویداد های روزها و هفته های گذشته اکراین در این راستا قابل بررسی و ارزیابی است. در این مجال ،سعی می شود به صورت فشرده و اختصار، تحلیلی از آنچه در اکراین اتفاق افتاد ارائه شود.
    
    شکل گیری دولت جدید در اوکراین
    انقلاب نارنجی اوکراین خیلی زودتر از آنچه انتظار می رفت با چالش ها و موانع درونی روبرو شد و سست بودن پایه ها و اساس آن تا حدود زیادی آشکار گردید. نقطه شروع این انقلاب که تردید و اعتراض یوشچنکو (رقیب یانوکوویچ) و هوادارانش به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و اعلام برنده شدن یانوکوویچ در نوامبر سال 2004 م بود، با اصرار و پافشاری آنان مبنی بر تقلب در شمارش آراء و لزوم تجدید نظر در نتیجه به نفع وی، ادامه یافت.
    به دنبال اعتراض ها و راهپیمایی های گسترده هواداران یوشچنکو و حمایت جدی اروپاو آمریکا از وی، نتیجه انتخابات در سوم دسامبر ابطال گردید و متعاقب آن در یازده ژانویه 2005 م، وی برنده انتخابات معرفی شد.اولین چالش دولت برخاسته از انقلاب نارنجی، متهم شدن خانم تیموشنکو اولین نخست وزیر دوران حاکمیت به اصطلاح انقلابیون، به فساد و ناکارآمدی اقتصادی بود که تنها پس از گذشت چند ماه از آغاز به کارش دامنگیر یوشچنکو گردید. حرکت و جریانی که اولین و مهمترین محرک آن مبارزه با فساد اداری و نا کارآمدی حکومت سابق در روند امور اداری و اقتصادی بود در مدت زمان اندکی، خود به ضعف و فساد متهم شد.
    خانم تیموشنکو که از چهره های خیلی نزدیک به یوشچنکو بود در تاریخ هشت سپتامبر 2005 م توسط رئیس جمهور از کار برکنار شد. ولی چالش جدی تر و مهم تر از آن برای انقلاب نارنجی اوکراین به رهبری یوشچنکو، در نتیجه انتخابات پارلمانی ماه مارس سال جاری میلادی خود نمایی کرد. در این انتخابات، حزب یانوکویچ رقیب قدرتمند یوشچنکو و سیاستمدار طرفدار روسیه به پیروزی رسید و همراه با احزاب مؤتلف خود اکثریت کرسی های پارلمان را در اختیار گرفت.
    با این رخداد، یوشچنکو در یک شرایط دشواری قرار گرفت چرا که پارلمان کشور به دست مخالفان وی افتاد و طبق قانون، دولت نیز باید توسط حزب یا احزاب مؤتلفی که پیروزانتخابات شده بودند تشکیل می شد. یوشچنکو پس از کش و قوس ها ی فراوان سیاسی و فراز و نشیب های زیاد که بیش از یک ماه به طول انجامید، نهایتاً مجبور شد یانوکویچ را نامزد نخست وزیری کرده و او را برای اخذ رای اعتماد و تشکیل کابینه به مجلس معرفی نماید. در رأی گیری چند روز گذشته مجلس (پنج آگوست)، یانوکوویچ موفق شد با کسب 271 رای موافق از مجموع 450 رأی و کرسی پارلمان، تائید مجلس را بدست آورده و رسماً نخست وزیر اوکراین شود. از بررسی و تحلیل آنچه طی دو سال گذشته در عرصه دگرگونی های سیاسی و اجتماعی اکراین اتفاق افتاد نتایج مهم و قابل تاملی بدست می آید که در زیر به موارد برجسته آنها اشاره می شود:
   
    1- جریانی که توسط یوشچنکو و هوادارانش در پی انتخابات ریاست جمهوری نوامبر 2004 م به راه افتاد بسیج عواطف و احساسات قشرهایی از توده های مردمی بود که چندان عمق نداشت و نمی توان واژه یا تعبیر انقلاب را به مفهوم واقعی کلمه در مورد آن بکار برد. بکار گیری واژه انقلاب نارنجی در مورد تحولات اکراین، همانند آنچه در گرجستان و قرقیزستان رخ داد محصول جریان سازی تبلیغات رسانه ای غرب و آمریکا بود تا چنین وانمود کند که اوکراین به عنوان یکی از اقمار فدراسیون روسیه از مدار تاثیر پذیری آن خارج شده و قدم در یک دوره تاریخی جدیدی گذاشته است که لاجرم باید عنوان انقلاب را بر آن اطلاق کرد.
    در صورتی که واقعیت این نبود و کلمه انقلاب در مورد این رویداد و تحولات مشابه آن در جمهوری های دیگر اغراق گویی ای بیش نیست. کاربرد اصطلاح انقلاب، زمانی در مورد تحولات و دگرگونی های یک جامعه یا یک کشور صادق است که تحولات بنیادی در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن جامعه صورت گیرد. در یک جامعه انقلاب دیده، سیستم حکومتی و بازیگران عرصه سیاست و حکومت بصورت حذفی و برای همیشه باید عوض شوند. لایه های اجتماعی جابجا و ارزش های جدید یا متفاوت حاکم گردد و مسیر تاریخی آن کشور و جامعه در جهتی دیگر قرار گیرد. بنابر این تعبیر انقلاب در مورد تحولات اکراین بیش از آنچه واقعیت داشته باشد رنگ و بوی تبلیغاتی دارد و ساخته رسانه های غربی است.
   
    2- پیروزی یانوکوویچ و طرفدارانش در انتخابات پارلمانی اکراین حاکی از آن است که غرب و آن دسته از جریانات غربی که پشت سر این حوادث قرار داشتند (نظیر بنیاد سوروس) نباید به پیروزی خود در این کشور اطمینان قطعی داشته و خود را غالب میدان منازعه با روسیه در کشوری مثل اوکراین بدانند. بلکه در مقابل، این حوادث ثابت کرد که روسیه و احزاب و گروه های طرفدار آن از نفوذ و ریشه های محکمی در اکراین برخودارند و غرب نمی تواند به راحتی روسیه و جریان های طرفدار آن را در آنجا حذف نماید. پیوستگی ها و اشتراکات تاریخی، قومی، دینی، زبانی و .... روسیه و اوکراین ریشه در صدها سال همزیستی و تعامل نزدیک دارد و اساساً تغییرات بنیادی در حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی دفعتاً و در یک مقطع زمانی کوتاه امکان پذیر نیست.
   
    3- اوکراین در حال حاضرخط مقدم رویارویی غرب (اروپا و آمریکا) با روسیه محسوب می شود و هیچکدام از این دو طرف حاضر نیست میدان را به راحتی در اختیار حریف مقابل خود قرار دهد. شاید پس از اعلام پیروزی یوشچنکو در انتخابات ریاست جمهوری، تصور بر این بود که اکراین خود را وارد حوزه جغرافیای سیاسی و امنیتی غرب کرد و حلقه های اتصال آن از روسیه کاملاً از هم گسست ولی به زودی معلوم شد که چنین نیست و نباید در این باره قضاوتی عجولانه کرد.
   
    4- جدای از ملاحظات سیاسی فوق، تحولات دو سال گذشته اوکراین، نقش به ظاهر پنهان و ناپیدای عنصر دین را هم در معادلات و کمکش های اجتماعی و سیاسی آشکار کرد. قطعاً یکی از دلایل عمده و اساسی تمایل مناطق شرقی اوکراین به روسیه و نواحی غربی آن به اروپا و آمریکا که نقش تعیین کننده ای در این تحولات داشت، بحث اختلاف و تقابل تاریخی کلیسای ارتودوکس و کلیسای کاتولیک بود. دراین جبهه گیری ها ارتودوکس های اوکراین طرفدار روسیه و یانوکوویچ بودند و در مقابل، یوشچنکو و طرفدارانش به بخش کاتولیک اوکراین تعلق داشتند. این قصه حکایت از آن دارد که تعلق به حوزه و یا گرایش دینی خاص در هر حال نقش خود را در تحولات و دگرگونی های سیاسی و اجتماعی به خوبی بازی می کند.
   
    5- به دست گیری اکثریت کرسی های مجلس توسط مخالفین جریان هوادارغرب و انتصاب یانوکوویج به سمت نخست وزیری که رقیب یوشچنکو محسوب می شود، نشان از آغاز راه و فرایند جدیدی در اوکراین دارد که فراز و نشیب های زیادی را در آینده به دنبال خواهد داشت. اگرچه این دو رقیب گذشته، هم اینک در درون یک حاکمیت سیاسی قرار دارند و ظاهراً بر سر بعضی مسائل به توافق هم رسیده اند ولی اختلافات مبنایی آنها در نحوه اداره کشور و متفاوت بودن نوع نگاه آنها در سیاست خارجی (یکی طرفدار روسیه و دیگری طرفدار غرب) ادامه روند همکاری مسالمت آمیز آندو را در پرده ابهام قرار داده است. اولین نمونه گرایشات متمایز آنها اندکی پس از اخذ رأی اعتماد یانوکوویچ از پارلمان ظاهر شد و وی در مصاحبه ای اعلام کرد که اوکراین به ناتو نخواهد پیوست. این در ست نقطه مقابل مسیری است که یوشچنکو طی می کند و در صدد آن است که اوکراین را وارد عضویت در ناتو نماید. با توجه به آنچه گفته شد، باید منتظر آینده بود و روند تحولات این کشور را در یک شرایط و بستری جدید تعقیب کرد.
    

تبلیغات