همگرایی اتحادیه اروپا و روسیه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
چکیده
متن
به تازگی مقامات بروکسل علائم دیپلماتیک مثبتی از خود نسبت به روسیه نشان داده اند. تأکید بر تقویت همکاری و همگرایی میان روسیه و اتحادیه اروپا در نشست دو روزه اخیر وزرای خارجه اتحادیه اروپا در بروکسل در روزهای 11 و 12 سپتامبر دایر بر گسترش مناسبات در حوزه تجارت، انرژی و حقوق بشر از آن جمله می باشد. اهمیت توجه به این مسئله از آن روست که روس ها حداقل طی یک سال گذشته رفتاری متباین با خواست ها، حساسیت ها و حتی توافقات مشترک با طرف اروپایی خود در پیش گرفته اند. قطع موقتی صدور گاز به اوکراین و اروپا در شب های سرد ژانویه 2006، بسته شدن فضای سیاست داخلی به نفع دارودسته سن پترزبورگی ها، تقویت تصدی گری دولت در حوزه اقتصاد، امتناع از تصویب «منشور انرژی» علی رغم تأکیدات مصرع و مکرر مقامات اروپایی، پشتیبانی از لوکاشنکو در انتخابات اخیر ریاست جمهوری در بلاروس، تشدید مناسبات دیپلماتیک با دولت جدید اوکراین به نخست وزیری یانوکوویچ، جملگی حکایت از خیزش دوباره سیاست های رئالیستی روسیه در قبال اتحادیه لیبرال اروپایی دارد.
پرسش مهم در اینجا آن است که چرا به رغم اقدامات روسیه در اعمال رفتارهای اقتدارگرایانه در سیاست داخلی و سیاست رئالیستی و قدرت محور در قلمرو سیاست خارجی خصوصاً اروپا، بروکسل به جای مقاومت و مخالفت با این اقدامات، مشی نوازش و نرمش را در پیش گرفته است. شاید دیدگاه کریس پتن، کمیسر وقت روابــط خارجی اتحادیه اروپا در این رابطه راهنما باشد. وی پیش تر عنوان نموده بود که در انزوا قرار دادن روسیه از مسائل اروپا، اشتباهی بزرگ خواهد بود. سخاویر سولانا، نماینده ارشد اتحادیه در امور سیاست خارجی و امنیتی مشترک نیز بارها بر روی این نکته تأکید کرده است.
جالب اینکه رفتار عملی 15 سال گذشته بروکسل در برابر مسکو چندان مؤید این دیدگاه ها نبوده است. به عنوان مثال، مقامات بروکسل، سیاست گسترش اتحادیه به سمت شرق را بدون توجه به نگرانی های روس ها در این رابطه انجام داده اند. علاوه بر این، در مذاکرات متعددی که میان دوطرف طی این مدت صورت پذیرفته است، اروپائیان همواره کوشیده اند تا از یک جایگاه برتر با روسیه سخن گویند، حرکتی که بارها مقامات کرملین نسبت به آن معترض بوده اند. به عنوان نمونه، در «موافقت نامه مشارکت و همکاری» (PCA) که در سال 1994 توسط طرفین امضاء و در 1997 لازم الاجرا گردید، اروپا از روسیه می خواهد تا در مسیر «جامعه ای دموکراتیک مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد» گام بردارد. علاوه بر این، اتحادیه در سند استراتژی مشترک در قبال روسیه (CSR)، با لحنی آمرانه ضمن محکوم کردن سیاست های روسیه در سرکوب جدایی طلبان چچنی، از این کشور می خواهد تا نسبت به رعایت استانداردهای حقوق بشر، دموکراسی و ارزش های مشترک گام بیشتری بردارد. اقدام اتحادیه اروپا در تصویب سند اروپای بزرگ (Wider Europe) دایر بر کمک به تقویت توسعه و ثبات در کشورهای روسیه، اوکراین و مراکش، واکنش تند روس ها را نسبت به مقامات بروکسل برانگیخت. از نظر آنها، قراردادن روسیه در کنار دولت های یادشده آن هم با وجود اختلافات زیادی که میان آنها و این کشور وجود دارد، نشان از کم توجهی اتحادیه اروپا به وزن و جایگاه روسیه در تحولات و سیاست اروپایی دارد.
با این که روسیه در دوران ریاست جمهوری پوتین به سیاست های لیبرالیستی اتحادیه، پاسخی رئالیستی داده است، بروکسل در مقابل این رفتار، مماشات و نرمش را برگزیده است تا آنجا که به تازگی نسبت به عضویت روسیه در این اتحادیه ابراز تمایل نشان داده است، عضویتی که خود مقامات مسکو در شرایط حاضر نسبت به انجام آن چندان تمایلی نداشته و آن را به دهه های آینده موکول نموده اند. به نظر می رسد در میان عوامل مختلفی که می تواند توجیه کننده سیاست های اخیر اتحادیه اروپا باشد، «عامل انرژی» نقش تعیین کننده تری داشته باشد. اتحادیه اروپا در حال حاضر 40 درصد گاز طبیعی و 20 درصد نفت مصرفی خود را از روسیه وارد می کند و حسب پیش بینی های به عمل آمده این وابستگی تا سال 2030 افزایش بیشتری خواهد یافت. روسیه تا کنون نه تنها در مقابل درخواست های مکرر مقامات بروکسل نسبت به تصویب «منشور انرژی» که خواهان اجرای خصوصی سازی در صنعت انرژی این کشور می باشد، قویاً مقاومت کرده است، بلکه در پاسخ به واکنش اروپایی ها پس از قطع موقتی صدور گاز به اوکراین در ژانویه 2006 دایر بر گرایش به کشورهای مصر و لیبی، تهدید به تشکیل «کارتل گاز» نموده است، کارتلی که کاملاً اروپاییان نسبت به تأسیس آن نگران هستند. زیرا آنان دیگر نمی خواهند شاهد تشکیل اوپک دیگری این بار در بخش انرژی گاز باشند. علاوه بر این، روس ها در یک حرکت تلافی جویانه دیگر توجه بیشتری به بازار مصرف انرژی در خاوردور خصوصاٌ چین و ژاپن کرده اند.
به هر ترتیب، به نظر می رسد با توجه به اینکه روسیه 38 درصد گاز طبیعی جهان را دارا می باشند، برای اروپایی ها گزینه مناسب تری جز تعامل با این امپراتور انرژی وجود نداشته باشد. خصوصاً آنکه خلیج فارس با داشتن 40 درصد دخایر گاز طبیعی و 60 درصد ذخایر جهانی نفت، منطقه ای به لحاظ سیاسی بی ثبات و از نظر حمل و نقل، پرهزینه می باشد. بدون تردید، اتحادیه اروپا با درنظر گرفتن این وابستگی و آسیب پذیری نسبت به انرژی فسیلی روسیه، ناچار خواهد بود تا در خصوص موضوعات مختلفی که در دستور کار مذاکرات با روسیه دارد، ملاحظات این کشور را بیشتر در نظر گیرد.
ناگفته پیداست که به دلیل وابستگی بیشتر آلمان در جمع دول اروپایی به منابع گاز و نفت روسیه، برلین بر تحکیم روابط اتحادیه با روسیه تأکید بیشتری می نماید. هم اکنون این کشور 40 درصد گاز طبیعی خود را از روسیه وارد می نماید که انتظار می رود با آغاز به کار خط لوله شمال اروپا که از زیربستر دریای بالتیک خواهد گذشت، این میزان به 60 تا 70 درصد افزایش یابد.
□
پرسش مهم در اینجا آن است که چرا به رغم اقدامات روسیه در اعمال رفتارهای اقتدارگرایانه در سیاست داخلی و سیاست رئالیستی و قدرت محور در قلمرو سیاست خارجی خصوصاً اروپا، بروکسل به جای مقاومت و مخالفت با این اقدامات، مشی نوازش و نرمش را در پیش گرفته است. شاید دیدگاه کریس پتن، کمیسر وقت روابــط خارجی اتحادیه اروپا در این رابطه راهنما باشد. وی پیش تر عنوان نموده بود که در انزوا قرار دادن روسیه از مسائل اروپا، اشتباهی بزرگ خواهد بود. سخاویر سولانا، نماینده ارشد اتحادیه در امور سیاست خارجی و امنیتی مشترک نیز بارها بر روی این نکته تأکید کرده است.
جالب اینکه رفتار عملی 15 سال گذشته بروکسل در برابر مسکو چندان مؤید این دیدگاه ها نبوده است. به عنوان مثال، مقامات بروکسل، سیاست گسترش اتحادیه به سمت شرق را بدون توجه به نگرانی های روس ها در این رابطه انجام داده اند. علاوه بر این، در مذاکرات متعددی که میان دوطرف طی این مدت صورت پذیرفته است، اروپائیان همواره کوشیده اند تا از یک جایگاه برتر با روسیه سخن گویند، حرکتی که بارها مقامات کرملین نسبت به آن معترض بوده اند. به عنوان نمونه، در «موافقت نامه مشارکت و همکاری» (PCA) که در سال 1994 توسط طرفین امضاء و در 1997 لازم الاجرا گردید، اروپا از روسیه می خواهد تا در مسیر «جامعه ای دموکراتیک مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد» گام بردارد. علاوه بر این، اتحادیه در سند استراتژی مشترک در قبال روسیه (CSR)، با لحنی آمرانه ضمن محکوم کردن سیاست های روسیه در سرکوب جدایی طلبان چچنی، از این کشور می خواهد تا نسبت به رعایت استانداردهای حقوق بشر، دموکراسی و ارزش های مشترک گام بیشتری بردارد. اقدام اتحادیه اروپا در تصویب سند اروپای بزرگ (Wider Europe) دایر بر کمک به تقویت توسعه و ثبات در کشورهای روسیه، اوکراین و مراکش، واکنش تند روس ها را نسبت به مقامات بروکسل برانگیخت. از نظر آنها، قراردادن روسیه در کنار دولت های یادشده آن هم با وجود اختلافات زیادی که میان آنها و این کشور وجود دارد، نشان از کم توجهی اتحادیه اروپا به وزن و جایگاه روسیه در تحولات و سیاست اروپایی دارد.
با این که روسیه در دوران ریاست جمهوری پوتین به سیاست های لیبرالیستی اتحادیه، پاسخی رئالیستی داده است، بروکسل در مقابل این رفتار، مماشات و نرمش را برگزیده است تا آنجا که به تازگی نسبت به عضویت روسیه در این اتحادیه ابراز تمایل نشان داده است، عضویتی که خود مقامات مسکو در شرایط حاضر نسبت به انجام آن چندان تمایلی نداشته و آن را به دهه های آینده موکول نموده اند. به نظر می رسد در میان عوامل مختلفی که می تواند توجیه کننده سیاست های اخیر اتحادیه اروپا باشد، «عامل انرژی» نقش تعیین کننده تری داشته باشد. اتحادیه اروپا در حال حاضر 40 درصد گاز طبیعی و 20 درصد نفت مصرفی خود را از روسیه وارد می کند و حسب پیش بینی های به عمل آمده این وابستگی تا سال 2030 افزایش بیشتری خواهد یافت. روسیه تا کنون نه تنها در مقابل درخواست های مکرر مقامات بروکسل نسبت به تصویب «منشور انرژی» که خواهان اجرای خصوصی سازی در صنعت انرژی این کشور می باشد، قویاً مقاومت کرده است، بلکه در پاسخ به واکنش اروپایی ها پس از قطع موقتی صدور گاز به اوکراین در ژانویه 2006 دایر بر گرایش به کشورهای مصر و لیبی، تهدید به تشکیل «کارتل گاز» نموده است، کارتلی که کاملاً اروپاییان نسبت به تأسیس آن نگران هستند. زیرا آنان دیگر نمی خواهند شاهد تشکیل اوپک دیگری این بار در بخش انرژی گاز باشند. علاوه بر این، روس ها در یک حرکت تلافی جویانه دیگر توجه بیشتری به بازار مصرف انرژی در خاوردور خصوصاٌ چین و ژاپن کرده اند.
به هر ترتیب، به نظر می رسد با توجه به اینکه روسیه 38 درصد گاز طبیعی جهان را دارا می باشند، برای اروپایی ها گزینه مناسب تری جز تعامل با این امپراتور انرژی وجود نداشته باشد. خصوصاً آنکه خلیج فارس با داشتن 40 درصد دخایر گاز طبیعی و 60 درصد ذخایر جهانی نفت، منطقه ای به لحاظ سیاسی بی ثبات و از نظر حمل و نقل، پرهزینه می باشد. بدون تردید، اتحادیه اروپا با درنظر گرفتن این وابستگی و آسیب پذیری نسبت به انرژی فسیلی روسیه، ناچار خواهد بود تا در خصوص موضوعات مختلفی که در دستور کار مذاکرات با روسیه دارد، ملاحظات این کشور را بیشتر در نظر گیرد.
ناگفته پیداست که به دلیل وابستگی بیشتر آلمان در جمع دول اروپایی به منابع گاز و نفت روسیه، برلین بر تحکیم روابط اتحادیه با روسیه تأکید بیشتری می نماید. هم اکنون این کشور 40 درصد گاز طبیعی خود را از روسیه وارد می نماید که انتظار می رود با آغاز به کار خط لوله شمال اروپا که از زیربستر دریای بالتیک خواهد گذشت، این میزان به 60 تا 70 درصد افزایش یابد.
□