امیدواری باکو به لغو تحریمهای آمریکا
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
چکیده
متن
در سال 1992 و همزمان با شدت گرفتن ابعاد مناقشه قره باغ و پس از کسب پیروزی های پی در پی قره باغی ها (ارامنه قره باغ) در بدست گرفتن بخش هایی از سرزمین جمهوری آذربایجان ـ علاوه بر مناطقی که بدان ایالت خودمختار قره باغ اطلاق می گردید ـ توسط لابی ارامنه در کنگره آمریکا (که حدود 130 نفر عضو دارد و پس از لابی یهودی ها، دومین لابی در کنگره محسوب می گردد) طرحی پیشنهادی در قالب یک قطعنامه تحریمی در دفاع از موجودیت قره باغی ها و بر علیه جمهوری آذربایجان به تصویب رسید ، که به قطعنامه تحریمی 907 شهرت یافت .
طی این قطعنامه ، که پس از تصویب در کنگره به تائید و امضای بیل کلینتون رئیس جمهوری وقت آمریکا نیز رسیده و حالت اجرایی و رسمی به خود گرفته است ، دولت ایالات متحده آمریکا بواسطه نادیده گرفتن حقوق (اقلیت) ارامنه قره باغ توسط جمهوری آذربایجان ـ اجازه هیچگونه کمک دولتی و رسمی را به این جمهوری (در تمامی عرصه های مختلف بصورت رسمی و در قالب مناسبات دوجانبه را) نداشته و نمی تواند انجام دهد، و در مقابل بایستی بواسطه کمک به جلوگیری از تضییع حقوق ارامنه قره باغ، بصورت سالیانه و رسماً کمک هایی را به مردم و دولت این جمهوری خودخوانده اختصاص و انجام دهد. در واقع در این مقطع بود که آمریکائیها نیز پس از حدود 4 سالی که از جدی شدن مناقشه قره باغ (یعنی از سال 1988 که تاریخ شروع مناقشه محسوب می شود) می گذشت رسماً پا به عرصه در این منـاقشه و در واقـــع ورود جـدی و رســمـی در منـطـقه قـفقـاز جنـوبـی گذاشـته و شـروع به حمایت و کمک و پشتیبانی از جناحهای پروغرب و پرو آمریکا را در ایالت خودمختار قره باغ ، که در آن زمان بعنوان یک جمهوری خودخوانده اعلام استقلال از جمهوری آذربایجان را نموده بود ، نمودند ، تا در تقابل با یکه تازی روس ها در این عرصه برای خودشان اقدام به مهره سازی و ایجاد جای پا در قره باغ بنمایند. البته شروع کننده اصلی مناقشه قره باغ روس ها بوده اند و این مسئله ریشه در اتحاد شوروی سابق و بحث مرزبندی های قومی در قالب آن را داشته و بواسطه شروع زمزمه های فروپاشی اقدامی بود که با حمایت پشت پرده روسها در جهت ایجاد یک مناقشه قومی ای (که به این زودی ها نشود آنرا حل نمود) و ایجاد یک جای پای محکم، قوی و درازمدت برای روسها در منطقه قفقاز جنوبی بنا نهاده شد، که بعدها و در طی سالیان بعد بواسطه استقلال جمهوری های نوپا در منطقه قفقاز همانند سایر مناطق دیگر اتحاد شوروی سابق، مورد توجه آمریکائی ها واقع گردید و در چارچوب منافع آنها تعریف شد . از پس از تصویب قطعنامه تحریمی 907 بود که دولت مردان آمریکا رسماً مجوز یافتند که به قره باغ خودخوانده کمک های مالی و … رسمی نموده و بودجه ای نیز بدین منظور بصورت سالیانه در کنگره تصویب و به این منطقه اختصاص دهند. رقم این کمک ها جهت قره باغ ابتدا در حدود 5/12 میلیون دلار بود که تا به امروز به 30 میلیون دلار در سال ، که به مرور در طی 14 سال هر ساله بر میزان این کمک ها افزوده شده ، افزایش یافته است. در این راستا شاهدیم که در طی سالیان گذشته آمریکائی ها کل منطقه قفقاز جنوبی را در یک مجموعه نگریسته و برای آن اهمیت و حساب ویژه ای را طراحی و باز کرده اند و در اکثر سفرهایی که هیئت های رسمی و غیر رسمی آمریکایی به منطقه قفقاز جنوبی داشته و دارند طوری برنامه ریزی می نمایند که هیئتهای یادشده ، بصورت دوره ای علاوه بر سفر به سه کشور حاضر در قفقاز جنوبی (گرجستان، ارمنستان، آذربایجان) به قره باغ نیز به عنوان واحد مستقل چهارم (البته از دید خود)، که 14 سال است که از خودخواندگی رسمی برای استقلال آن می گذرد ، سفر انجام می دهند. به طوریکه این رویه به صورت یک عرف معمول و روزمره در اقدامات سیاسی و منطقه ای آمریکا درآمده است. در این راستا سفرهای دوره ای نمایندگان وابسته به لابی ارامنه در کنگره آمریکا به قره باغ چشمگیرتر از سایرین می باشد.
در واقع اهداف آمریکائیها از اقدامات خود در قبال مناقشه قره باغ را می توان به این شرح ذکر نمود :
1 ـ ایجاد یک جای پا با شعار دینی و قومی در قفقاز جنوبی، جایی که روسها آنرا حیاط خلوت خودشان می دانند و بشدت نسبت به آن حساس هستند.
2 ـ کمک به شکل گیری کانون یک بحران و مناقشه در قفقاز، که توجیهی جهت حضور آنها در منطقه بوده و خواهد بود.
3 ـ هم مرز بودن منطقه در اختیار قره باغی ها و جمهوری خودخوانده آنها ، در همسایگی شمال غربی ج.ا.ا و نزدیک با مرزهای زمینی کشورمان در این منطقه، که در واقع استفاده از مناطق هم جوار با ج.ا.ا از اولویت های آمریکائی ها به شمار می رود.
4 ـ قره باغ به عنوان یک ابزار جهت تعدیل و تنظیم روابط با جمهوری های قفقاز به ویژه آذربایجان و ارمنستان ، بعنوان دو کشور درگیر در این مناقشه کاربرد ویژه ای را برای آمریکایی ها در تعاملات منطقه ای و بین المللی به همراه دارد.
5 ـ وارد شدن در پروسه میانجیگری صلح قره باغ در قالب گروه مینسک شورای امنیت و همکاری اروپا و بعنوان یکی از رؤسای مشترک اصلی گروه میانجیگر، در کنار دو کشور دیگر یعنی روسیه و فرانسه (که هر 3 کشور رؤسای مشترک محسوب می گردند)، بعنوان یکی از بازیگران اصلی و ایفا گر فعال در این عرصه.
6 ـ حضور جدی در مناقشه ای که ترتیبات امنیتی آینده قفقاز بر مبنای آن رقم خورده و خواهد خورد.
7 ـ توجیه حضور جدی در جمهوری آذربایجان که کانون نفت و گاز در قفقاز محسوب می گردد و اجرای طرحهای اقتصادی و انرژی و ... در راستای منافع ملی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود، با استفاده از این محمل.
8 ـ تصویب قطعنامه 907 علیه جمهوری آذربایجان باعث گردیده تا این کشور کوچک اما مهم در قفقاز، از هیچ اقدامی در جهت نزدیکی به آمریکائی ها و حرکت در جهت خواست و مطامع آنها فروگذاری ننماید، تا بلکه بتواند نظر آمریکائی ها را در تجدید نظر در اقدام فوق جلب نماید. لذا حاکمان سیاسی در آذربایجان سعی نموده اند تا در طی این مدت به لحاظ سیاسی همواره هماهنگ در راستای نظر آمریکائیها حرکت نمایند و در واقع رقابت آشکار و پنهان آنها با ارامنه در جلب نظر آمریکائیها توجیهی جهت خود فروختگی هر چه بیشتر آنها به آمریکائیها بوده است .
9 ـ نزدیکی کانون مناقشه یعنی قره باغ به دریای خزر ، که برای آمریکائی ها حضور در آن از اهمیت فوق العاده ای برخوردار می باشد.
10 ـ اقدام عملی در جهت نزدیک شدن آذریها به لابی یهود، که با لابی ارامنه در کنگره رقابت و تقابل دارد، که خود همین مسئله فی النفسه ایجاد یک جای پای خوب در منطقه جهت یهودی ها و صهیونیست ها نیز به شمار می رود.
با توجه به وجود قطعنامه 907 در طی 14 سالی که از تصویب آن و استقلال جمهوری آذربایجان به عنوان یک واحد سیاسی مستقل می گذرد، دولت آمریکا سعی نموده تا از این قطعنامه به عنوان یک برگ برنده حداکثر استفاده و بهره برداری لازم را در جهت روابط دوجانبه خود با آذریها ببرد. البته پس از حادثه 11 سپتامبر بواسطه پیوستن آذربایجان به 40 کشور حامی جریان به راه افتاده توسط آمریکائیها در به اصطلاح اقدام جهانی برعلیه تروریسم، آمریکائی ها به واسطه نیازی که به آذری ها پیدا نمودند در آن سال برای اولیـن
بار با امضای جورج بوش به صورت یکساله و البته در یک چارچوب تعریف شده و کلی و نه بصورت کامل و همه جانبه، (به ویژه اینکه در مواردی نظیر نظامی این محدودیت هنوز هم پابرجاست)، این قطعنامه را لغو نمودند . که پس از آن تا به امروز این اقدام 3 بار دیگر نیز تکرار گردیده است. طبق قانون موجود در آمریکا اگر یک مصوبه کنگره 5 سال پیاپی به صورت موقت توسط رئیس جمهور لغو گردد به خودی خود بصورت کامل لغو شده و از درجه اعتبار ساقط می گردد. حال امسال و در دی ماه سالجاری (1385) پنجمین سال خواهد بود که اگر این مصوبه مجدداً لغو گردد، به صورت کامل این تحریم از میان برداشته خواهد شد، البته به شرطی که نمایندگان عضو لابی ارامنه در کنگره طرح و یا قطعنامه دیگری را جایگزین آن ننمایند.
در این جاست که دولت آمریکا رسماً به لحاظ قانونی اجازه خواهد یافت تا حضور همه جانبه و رسمی و قانونی را در چارچوب قوانین کشور خود در جمهوری آذربایجان داشته باشد . امری را که تا به امروز رسماً از آن محروم بوده و با محدودیت قانونی مواجه بوده است .تا به امروز و به ویژه در 4 ساله اخیر، به لحاظ عقب نماندن از صحنه آذربایجان بواسطه گشایشی که از قبل لغو یکساله بوده است، آمریکائی ها در موارد حساس و مورد نظر خود در قالب سازمان های بین المللی کمک های خود را ارائه نموده و کمک های استراتژیک خود را در اموری نظیر: مرزبانی و امثالهم، در آن قالب به آذری ها ارائه داده و می دهند. در طی چندین سال اخیر و در زمان حکومت حیدرعلیف و پس از وی (پسرش) الهام علیف، تلاش جهت لغو این قطعنامه تحریمی از هر طریق ممکن و با توسل به هر راهی که ممکن باشد ، در چارچوب اولیه و اصلی کلان سیاست خارجی جمهوری آذربایجان قرار داشته و دارد. حتی نزدیکی با لابی یهود در کنگره و نزدیکی با صهیونیست ها نیز با توجیه کمک و مساعدت آنها در تقابل با لابی ارامنه توسط لابی یهود در کنگره آمریکا و در جهت تلاش در راستای لغو این قطعنامه تحریمی صورت پذیرفته و می پذیرد. در طی 14 سال گذشته لابی یهود به طرق مختلف قول لغو این قطعنامه را به آذری ها در ازای خوش خدمتی آنها به اهداف و مطامع یهودی ها و صهیونیست ها داده اند، که تا به امروز علیرغم پیشرفت نسبی، ولی به این مهم به صورت کامل نایل نگردیده اند. در سفر چندی قبل الهام علیف به آمریکا نیز برخی از اعضای لابی یهود، که دارای ارتباط با حاکمیت این جمهوری هستند و جامعه یهودیان در آمریکا، در دیدار با الهام علیف قول کمک و مساعدت در جهت لغو کامل این قطعنامه را داده و الهام علیف نیز در ملاقات هایی که با مقامات مختلف آمریکایی داشته است ، از جمله درخواست های اصلی اش از آنها، مساعدت در جهت لغو کامل این قطعنامه بوده است. امری که اقدام آن یک پیروزی بسیار بزرگ و چشمگیر از منظر حاکمیت آذربایجان، برای آنها در تقابل با ارامنه و مناقشه قره باغ در عرصه بین المللی و روابط خودشان با آمریکائی ها محسوب می گردد.
در حقیقت آذری ها قصد دارند با این اقدام از موقعیت ارامنه و حمایت و پشتیبانی از آنها در ایالات متحده (در کنگره، سنا، دولت و ...) بکاهند و وضعیت را در نزد آمریکائی ها از شرایط مغمون قبلی به شرایط حداقل برابر تغییر دهند ، غافل از اینکه آمریکائی ها فقط یکی از پشتیبانی کننده های قره باغی ها (آنهم جناح پرو غرب ها) هستند و طرف اصلی تر دیگر یعنی روس ها دارای نظریات دیگری برای خودشان بوده و آذری ها بایستی راه کسب نظر آنها را نیز مستقلاً و جداگانه تنظیم نموده و به دست آورند.
طی این قطعنامه ، که پس از تصویب در کنگره به تائید و امضای بیل کلینتون رئیس جمهوری وقت آمریکا نیز رسیده و حالت اجرایی و رسمی به خود گرفته است ، دولت ایالات متحده آمریکا بواسطه نادیده گرفتن حقوق (اقلیت) ارامنه قره باغ توسط جمهوری آذربایجان ـ اجازه هیچگونه کمک دولتی و رسمی را به این جمهوری (در تمامی عرصه های مختلف بصورت رسمی و در قالب مناسبات دوجانبه را) نداشته و نمی تواند انجام دهد، و در مقابل بایستی بواسطه کمک به جلوگیری از تضییع حقوق ارامنه قره باغ، بصورت سالیانه و رسماً کمک هایی را به مردم و دولت این جمهوری خودخوانده اختصاص و انجام دهد. در واقع در این مقطع بود که آمریکائیها نیز پس از حدود 4 سالی که از جدی شدن مناقشه قره باغ (یعنی از سال 1988 که تاریخ شروع مناقشه محسوب می شود) می گذشت رسماً پا به عرصه در این منـاقشه و در واقـــع ورود جـدی و رســمـی در منـطـقه قـفقـاز جنـوبـی گذاشـته و شـروع به حمایت و کمک و پشتیبانی از جناحهای پروغرب و پرو آمریکا را در ایالت خودمختار قره باغ ، که در آن زمان بعنوان یک جمهوری خودخوانده اعلام استقلال از جمهوری آذربایجان را نموده بود ، نمودند ، تا در تقابل با یکه تازی روس ها در این عرصه برای خودشان اقدام به مهره سازی و ایجاد جای پا در قره باغ بنمایند. البته شروع کننده اصلی مناقشه قره باغ روس ها بوده اند و این مسئله ریشه در اتحاد شوروی سابق و بحث مرزبندی های قومی در قالب آن را داشته و بواسطه شروع زمزمه های فروپاشی اقدامی بود که با حمایت پشت پرده روسها در جهت ایجاد یک مناقشه قومی ای (که به این زودی ها نشود آنرا حل نمود) و ایجاد یک جای پای محکم، قوی و درازمدت برای روسها در منطقه قفقاز جنوبی بنا نهاده شد، که بعدها و در طی سالیان بعد بواسطه استقلال جمهوری های نوپا در منطقه قفقاز همانند سایر مناطق دیگر اتحاد شوروی سابق، مورد توجه آمریکائی ها واقع گردید و در چارچوب منافع آنها تعریف شد . از پس از تصویب قطعنامه تحریمی 907 بود که دولت مردان آمریکا رسماً مجوز یافتند که به قره باغ خودخوانده کمک های مالی و … رسمی نموده و بودجه ای نیز بدین منظور بصورت سالیانه در کنگره تصویب و به این منطقه اختصاص دهند. رقم این کمک ها جهت قره باغ ابتدا در حدود 5/12 میلیون دلار بود که تا به امروز به 30 میلیون دلار در سال ، که به مرور در طی 14 سال هر ساله بر میزان این کمک ها افزوده شده ، افزایش یافته است. در این راستا شاهدیم که در طی سالیان گذشته آمریکائی ها کل منطقه قفقاز جنوبی را در یک مجموعه نگریسته و برای آن اهمیت و حساب ویژه ای را طراحی و باز کرده اند و در اکثر سفرهایی که هیئت های رسمی و غیر رسمی آمریکایی به منطقه قفقاز جنوبی داشته و دارند طوری برنامه ریزی می نمایند که هیئتهای یادشده ، بصورت دوره ای علاوه بر سفر به سه کشور حاضر در قفقاز جنوبی (گرجستان، ارمنستان، آذربایجان) به قره باغ نیز به عنوان واحد مستقل چهارم (البته از دید خود)، که 14 سال است که از خودخواندگی رسمی برای استقلال آن می گذرد ، سفر انجام می دهند. به طوریکه این رویه به صورت یک عرف معمول و روزمره در اقدامات سیاسی و منطقه ای آمریکا درآمده است. در این راستا سفرهای دوره ای نمایندگان وابسته به لابی ارامنه در کنگره آمریکا به قره باغ چشمگیرتر از سایرین می باشد.
در واقع اهداف آمریکائیها از اقدامات خود در قبال مناقشه قره باغ را می توان به این شرح ذکر نمود :
1 ـ ایجاد یک جای پا با شعار دینی و قومی در قفقاز جنوبی، جایی که روسها آنرا حیاط خلوت خودشان می دانند و بشدت نسبت به آن حساس هستند.
2 ـ کمک به شکل گیری کانون یک بحران و مناقشه در قفقاز، که توجیهی جهت حضور آنها در منطقه بوده و خواهد بود.
3 ـ هم مرز بودن منطقه در اختیار قره باغی ها و جمهوری خودخوانده آنها ، در همسایگی شمال غربی ج.ا.ا و نزدیک با مرزهای زمینی کشورمان در این منطقه، که در واقع استفاده از مناطق هم جوار با ج.ا.ا از اولویت های آمریکائی ها به شمار می رود.
4 ـ قره باغ به عنوان یک ابزار جهت تعدیل و تنظیم روابط با جمهوری های قفقاز به ویژه آذربایجان و ارمنستان ، بعنوان دو کشور درگیر در این مناقشه کاربرد ویژه ای را برای آمریکایی ها در تعاملات منطقه ای و بین المللی به همراه دارد.
5 ـ وارد شدن در پروسه میانجیگری صلح قره باغ در قالب گروه مینسک شورای امنیت و همکاری اروپا و بعنوان یکی از رؤسای مشترک اصلی گروه میانجیگر، در کنار دو کشور دیگر یعنی روسیه و فرانسه (که هر 3 کشور رؤسای مشترک محسوب می گردند)، بعنوان یکی از بازیگران اصلی و ایفا گر فعال در این عرصه.
6 ـ حضور جدی در مناقشه ای که ترتیبات امنیتی آینده قفقاز بر مبنای آن رقم خورده و خواهد خورد.
7 ـ توجیه حضور جدی در جمهوری آذربایجان که کانون نفت و گاز در قفقاز محسوب می گردد و اجرای طرحهای اقتصادی و انرژی و ... در راستای منافع ملی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود، با استفاده از این محمل.
8 ـ تصویب قطعنامه 907 علیه جمهوری آذربایجان باعث گردیده تا این کشور کوچک اما مهم در قفقاز، از هیچ اقدامی در جهت نزدیکی به آمریکائی ها و حرکت در جهت خواست و مطامع آنها فروگذاری ننماید، تا بلکه بتواند نظر آمریکائی ها را در تجدید نظر در اقدام فوق جلب نماید. لذا حاکمان سیاسی در آذربایجان سعی نموده اند تا در طی این مدت به لحاظ سیاسی همواره هماهنگ در راستای نظر آمریکائیها حرکت نمایند و در واقع رقابت آشکار و پنهان آنها با ارامنه در جلب نظر آمریکائیها توجیهی جهت خود فروختگی هر چه بیشتر آنها به آمریکائیها بوده است .
9 ـ نزدیکی کانون مناقشه یعنی قره باغ به دریای خزر ، که برای آمریکائی ها حضور در آن از اهمیت فوق العاده ای برخوردار می باشد.
10 ـ اقدام عملی در جهت نزدیک شدن آذریها به لابی یهود، که با لابی ارامنه در کنگره رقابت و تقابل دارد، که خود همین مسئله فی النفسه ایجاد یک جای پای خوب در منطقه جهت یهودی ها و صهیونیست ها نیز به شمار می رود.
با توجه به وجود قطعنامه 907 در طی 14 سالی که از تصویب آن و استقلال جمهوری آذربایجان به عنوان یک واحد سیاسی مستقل می گذرد، دولت آمریکا سعی نموده تا از این قطعنامه به عنوان یک برگ برنده حداکثر استفاده و بهره برداری لازم را در جهت روابط دوجانبه خود با آذریها ببرد. البته پس از حادثه 11 سپتامبر بواسطه پیوستن آذربایجان به 40 کشور حامی جریان به راه افتاده توسط آمریکائیها در به اصطلاح اقدام جهانی برعلیه تروریسم، آمریکائی ها به واسطه نیازی که به آذری ها پیدا نمودند در آن سال برای اولیـن
بار با امضای جورج بوش به صورت یکساله و البته در یک چارچوب تعریف شده و کلی و نه بصورت کامل و همه جانبه، (به ویژه اینکه در مواردی نظیر نظامی این محدودیت هنوز هم پابرجاست)، این قطعنامه را لغو نمودند . که پس از آن تا به امروز این اقدام 3 بار دیگر نیز تکرار گردیده است. طبق قانون موجود در آمریکا اگر یک مصوبه کنگره 5 سال پیاپی به صورت موقت توسط رئیس جمهور لغو گردد به خودی خود بصورت کامل لغو شده و از درجه اعتبار ساقط می گردد. حال امسال و در دی ماه سالجاری (1385) پنجمین سال خواهد بود که اگر این مصوبه مجدداً لغو گردد، به صورت کامل این تحریم از میان برداشته خواهد شد، البته به شرطی که نمایندگان عضو لابی ارامنه در کنگره طرح و یا قطعنامه دیگری را جایگزین آن ننمایند.
در این جاست که دولت آمریکا رسماً به لحاظ قانونی اجازه خواهد یافت تا حضور همه جانبه و رسمی و قانونی را در چارچوب قوانین کشور خود در جمهوری آذربایجان داشته باشد . امری را که تا به امروز رسماً از آن محروم بوده و با محدودیت قانونی مواجه بوده است .تا به امروز و به ویژه در 4 ساله اخیر، به لحاظ عقب نماندن از صحنه آذربایجان بواسطه گشایشی که از قبل لغو یکساله بوده است، آمریکائی ها در موارد حساس و مورد نظر خود در قالب سازمان های بین المللی کمک های خود را ارائه نموده و کمک های استراتژیک خود را در اموری نظیر: مرزبانی و امثالهم، در آن قالب به آذری ها ارائه داده و می دهند. در طی چندین سال اخیر و در زمان حکومت حیدرعلیف و پس از وی (پسرش) الهام علیف، تلاش جهت لغو این قطعنامه تحریمی از هر طریق ممکن و با توسل به هر راهی که ممکن باشد ، در چارچوب اولیه و اصلی کلان سیاست خارجی جمهوری آذربایجان قرار داشته و دارد. حتی نزدیکی با لابی یهود در کنگره و نزدیکی با صهیونیست ها نیز با توجیه کمک و مساعدت آنها در تقابل با لابی ارامنه توسط لابی یهود در کنگره آمریکا و در جهت تلاش در راستای لغو این قطعنامه تحریمی صورت پذیرفته و می پذیرد. در طی 14 سال گذشته لابی یهود به طرق مختلف قول لغو این قطعنامه را به آذری ها در ازای خوش خدمتی آنها به اهداف و مطامع یهودی ها و صهیونیست ها داده اند، که تا به امروز علیرغم پیشرفت نسبی، ولی به این مهم به صورت کامل نایل نگردیده اند. در سفر چندی قبل الهام علیف به آمریکا نیز برخی از اعضای لابی یهود، که دارای ارتباط با حاکمیت این جمهوری هستند و جامعه یهودیان در آمریکا، در دیدار با الهام علیف قول کمک و مساعدت در جهت لغو کامل این قطعنامه را داده و الهام علیف نیز در ملاقات هایی که با مقامات مختلف آمریکایی داشته است ، از جمله درخواست های اصلی اش از آنها، مساعدت در جهت لغو کامل این قطعنامه بوده است. امری که اقدام آن یک پیروزی بسیار بزرگ و چشمگیر از منظر حاکمیت آذربایجان، برای آنها در تقابل با ارامنه و مناقشه قره باغ در عرصه بین المللی و روابط خودشان با آمریکائی ها محسوب می گردد.
در حقیقت آذری ها قصد دارند با این اقدام از موقعیت ارامنه و حمایت و پشتیبانی از آنها در ایالات متحده (در کنگره، سنا، دولت و ...) بکاهند و وضعیت را در نزد آمریکائی ها از شرایط مغمون قبلی به شرایط حداقل برابر تغییر دهند ، غافل از اینکه آمریکائی ها فقط یکی از پشتیبانی کننده های قره باغی ها (آنهم جناح پرو غرب ها) هستند و طرف اصلی تر دیگر یعنی روس ها دارای نظریات دیگری برای خودشان بوده و آذری ها بایستی راه کسب نظر آنها را نیز مستقلاً و جداگانه تنظیم نموده و به دست آورند.