چکیده

متن




ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه در سخنرانی سالانه خود در 10 مِی (20 اردیبهشت) به مسائل مهمی در زمینه های داخلی و خارجی اشاره کرد که مسائل خارجی به سبب لحن تهدیدآمیزی که پوتین در پیش گرفت‏ و به کارگیری واژه های جنگ سرد در مسائل انرژی و تسلیحاتی‏، ماهیت روابط میان روسیه و غرب به طور عام و با آمریکا به طور خاص‏، رابطه ای که برخی اعتقاد دارند وارد مرحله جنگ سرد جدیدی شده است. در مقابل‏، مسائل داخلی که پوتین به آن ها پرداخت مورد توجه چندانی قرار نگرفت‏، با وجودی که یکی از این مسائل مشکل جمعیتی است که تاثیرات زیادی نه تنها بر رویکردهای راهبردی خارجی، بلکه بر آینده داخلی روسیه خواهد گذاشت. پوتین توجه واهتمام خود را به مشکل جمعیتی در روسیه نشان داد و دراین باره توضیح داد که شمار ساکنان روسیه طی سال گذشته تا حدود 700 هزار نفر کاهش یافت. وی افزایش زاد و ولد را خواستار شد و به احتمال منقرض شدن نسل مردم روسیه در صورت تداوم کاهش میزان زاد و ولد هشدار داد. پس از گذشت یک دهه از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی سابق دردسامبر 1991‏ تعداد جمعیت روسیه نسبت به زمستان 1992، سه درصد یعنی بین 750 هزار تا یـک میلیـون نفــر کاهــش یافتـه است، کـه ایـن
    بالاترین نسبت کاهش جمعیتی است که جهان در همان دهه شاهد آن بـوده است‎. در حالی که این پدیده به مهاجرت درارمنستان و قزاقستان مرتبط شده است، روسیه بین سـال های 1989 و 2002 سیـل گسـترده مهاجـران را در خـود پذیـرا شـد تا جایی که شمار مهاجرانی که وارد روسیه شدنـد به 5 میلـیون نفـر رسـید‏، امـا موج مهاجرت هم مشکل کاهش جمعیت روسیه را پس از فروپاشی کمونیسم حل نکرد و برخلاف کشورهای اروپایی که شاهد افزایش ناچیز میزان مرگ و میر در مقایسه با میزان زاد و ولد بودند، میزان مرگ و میر در روسیه: 160 مورد مرگ و میر در مقابل 100 مورد زاد و ولد رسید در حالی که این نسبت در ایتالیا، 103 مورد مرگ و میر در مقابل 100 مورد زاد و ولد رسید، خطر در آنجا نهفته است این مشکل (کاهش جمعیت) در آینده تشدید و بغرنج خواهد شـد.
    جمعیت روسیه در حال حاضر 143میلیون نفر است که این میزان به 130 تا 135 میلیون نفر در سال 2015 کاهش خواهد یافت‏،براساس گزارش اوایل سال 2001،آژانس اطلاعات آمریکا ا ز رویکردهای جهانی تا سال 2015 و بر اساس آمار ارائه شده توسط سازمان ملل متحد‏،شمار ساکنان روسیه تا سال 2050 به 121 میلیون نفر کاهش خواهد یافت. اما آمارهای روسیه نگرانی و هراس بیشتری را در مورد مشکل جمعیتی به وجود آورده است‏،در این رابطه کمیته آمار دولت روسیه در سال 2000 فاش کرده بود که تعداد ساکنان این کشور در سال 2075 میلادی به 50 تا 55 میلیون نفر کاهش خواهد یافت. پوتین در اولین سخنرانی خود که دو هفته پس از تصدی مقام ریاست جمهوری روسیه در مارس 2000 ایراد کرده بود، تصریح کرده بود: تعداد ساکنان هر ساله به میزان 750 هزار نفر کاهش خواهد یافت و احتمال می رود که در سال 2015 جمعیت روسیه حداقل 22 میلیون نفر کاهش یابد،هرچند ادامه این کاهش و با همان میانگین تهدیدی حتی بر ادامه بقای دولت روسیه خواهد بود. مشکل کاهش تعداد جمعیت از مهمترین چالشهایی است که کشورهای پیشرفته صنعتی مانند کشورهای اروپای غربی‏، ژاپن و شمال آمریکا با آن روبرو هستند، این دولت ها با افزایش درآمدها توانسته اند یا مشوق های اقتصادی به مردم خود برای تشویق آن ها به افزایش تولید مثل ارائه کنند، مانند آلمان، ایتالیا و سنگاپور یا از طریق پذیرش گزینشی مهاجران مانند آمریکا، کانادا و استرالیا این مشکل را حل کنند، اما کاهش جمعیت در روسیه به سبب موانع دشوار در مقابل سرمایه گذاری پس از کمونیسم به وقوع پیوسته است،زیرا روند دگرگونی اقتصادی بارسنگینی را بر دوش مردم روسیه نهاده است خواه به علت افزایش قیمت ها و کاهش دستمزدها خواه به سبب عقب نشینی دولت یا ناتوانی آن از فراهم کردن خدمات اساسی برای شهروندان مانند درمان و مسکن به علت آنکه روند دگرگونی وتوسعه اقتصادی با فساد و حیف و میل امکانات مردم روسیه همراه بود تا جایی که پروژه های بزرگ روسیه که ارزش آن بیش از 200 میلیارد می رسید تنها به 7 میلیارد دلار فروخته شد. این امر حدود 200 میلیارد دلار را در طی دهه نود میلادی به خارج فراری داد و تولید ناخالص داخلی روسیه از سال 1991 میلادی تا حدود 40 درصد کاهش یافت. رونق اقتصادی تنها در چند سال اخیر به سبب افزایش بهای نفت و گاز آغاز شد‏ این رونق چه بسا کورسوی امیدی برای افزایش سطح معیشتی شهروندان روسیه به همراه داشته باشد‏، اما معنایش امکان توقف نابسامانی و به هم ریختگی جمعیتی نیست به سه علت:
    1ـ سطح پایین خدمات بهداشتی و میل آن به سمت کاهش و در نتیجه تاثیر آن بر بهداشت تولید مثل‏، عقیم شدن غیرارادی در روسیه شیوع پیدا کرده است تا جایی که 13 درصد از زوجهای روسی در سن تولید مثل از مشکل ناباروری رنج می برندکه این نسبت دو برابر بیشتر از وضعیت موجود در آمریکا است که علت ناباروری زنان در روسیه به شیوع سقط جنین و شیوع بیماری های جنسی برمی گردد که تنها در سال 1988 میلادی تعداد حالات سقط جنین به 6/4 میلیون رسید.
   
    2ـ عامل دوم وضعیت خانواده روسی است تمایل نسلها به ازدواج کاهش یافته است و اغلب ازدواجها هم به طلاق منجر می شود در فاصله سالهای 1981 تا 2001 میزان ازدواج به دو سوم آن کاهش یافته است تا جایی که روسیه بالاترین آمار طلاق را در میان کشورهای غربی داشته است و در مقابل چهار مورد ازدواج‏، سه مورد طلاق روی داده است.
   
    3 ـ اما عامل سوم تاثیرپذیری جامعه روسی از تمایل عمومی دراروپا به سوی باروری پایین است، مثلاً در ایتالیا و آلمان و دولت های دیگر اروپا آمار جمعیت به سمت سقوط مطلق گرایش دارد و اگر گرایش های کنونی جمعیتی ادامه یابد‏ پژوهش های جمعیتی پیش بینی می کند که شمار ساکنان اروپا از450 میلیون نفر فعلی به 400 میلیون نفر در سال 2100 کاهش یابد و ویروس افزایش سن ازدواج و تولید مثل اروپایی به روسیه برسد و در کاهش میانگین باروری در روسیه سهیم باشد.
    از سوی دیگر‏،میراث سرخوردگی گروهی و انزجار از خویش مانع بازگشت پویایی بیولوژیکی به جامعه روسی می شود‏،متغیرات سریعی که جامعه روسی از زمان فروپاشی اتحادجماهیر شوروی سابق شاهد آن بوده است، منجر به بروز شکاف داخلی شده است که به مراحل خطرناکی رسیده است پس از آن روس ها در زمره بیشترین افرادی قراردارند، که در کره زمین درمعرض ابتلا به بیماری های مختلف روانی قرار گرفتند و آمار به این نکته اشاره می کند که این بیماری ها با انواع آن به بیماری مسری تبدیل شده است که به سرعت در حال شیوع است و هر روز جان هزاران تن از مبتلایان را می گیرد، میانگین ابتلا به بیماری های روانی به فراتر از 41 درصد در سال رسید که یک رکورد برجاگذاشت‏؛ ابتلا به بیماری های روانی در میان جوانان بالاترین نسبت را دارد، اما خطر در افزایش میزان خودکشی طی سال های اخیر نهفته است که به طور بی سابقه ای افزایش یافته است تا جای که به سطح حدود 40 مورد خودکشی برای هر 100 هزار نفر رسیده است که از بالاترین آمار و ارقام جهانی است و خطرناک تر آنکه این میزان همچنان در حال افزایش است. باید تأکید کرد که کاهش ساکنان روسیه چالش های و مشکلات بزرگی دارد که آینده فدراسیون روسیه را برای همراهی با آینده معادلات منطقه ای و بین المللی به چالش می کشاند؛ یکی از طرح های روسیه برای جبران کاهش جمعیت تشویق بازگشت حدود 10 میلیون نفر روسی مقیم جمهوری های اتحادجماهیر شوروی سابق است (که عملاً 5 میلیون تن از آنها به روسیه بازگشته اند) اما این طرح خطرناک است، جذب مهاجران هزینه های هنگفت اقتصادی دارد، اما طرح دوم تشویق مهاجرت از کشورهای اتحادجماهیر شوروی سابق یا جمهوری های قفقاز روسیه است و در عمل بین 3 تا 4 میلیون تن از کشورهای آسیانه میانه (دو میلیون آذری‏،یک میلیون قزاق،صدها هزار ازبک و تاجیک و قرقیز).اما این طرح نیز خطراتی دارد‏، اولاً برامنیت اجتماعی و ثبات روسیه به سبب بروز گرایش های فاشیستی و نژادپرستی میان جوانان روسی معروف به سرتراشیدگان نسبت به بیگانگان، ثانیا: بر هویت فرهنگی و دینی روسیه.تعداد مسلمانان در فدراسیون روسیه به حدود 23 میلیون نفر به نسبت 18 درصد جمعیت می رسد و آمارها و برآوردها به این نکته اشاره می کند که این نسبت تا سال 2025 به 30 درصد و به 50 درصد در سال 2050 میلادی خواهد رسید. اما مسئله خطرناک تر آن چیزی است که از ناحیه چین می آید. روسیه با جمعیت فعلی و قابل پیش بینی خود مساحت آن بیش از 17 میلیون کیلومتر مربع است در حالی که چین مساحتی در حدود 5/9 میلیون کیلومتر مربع دارد، که جمعیت مردان در چین 90 میلیون نفر بیشتر از جمعیت زنان است در حالی که تعداد زنان در روسیه 6 میلیون نفر بیشتر از تعداد مردان است، روسیه و چین مرزهای مشترکی به طول 3645 کیلومتر دارند در حالی که ساکنان سیبری در مجموع به حدود 30 میلیون نفر می رسند که حدود 10 میلیون نفر از آن ها در بخش روسی مرزها با چین سکونت دارند، حال آنکه ساکنان سه استان چین واقع در مرزهای مشترک با روسیه به 250 میلیون نفر می رسند یعنی تراکم جمعیت در بخش چینی 25 برابر بیشتر از میزان آن در بخش روسی است. چین که بمب ساعتی جمعیت است، زمان طولانی را از هنگام فروپاشی اتحادجماهیر شوروی سابق سپری نکرده است که از طریق تجارت به عمق خاک روسیه وارد شده است و در حال حاضر حدود نیم میلیون مهاجر چینی در خاک روسیه اقامت دارند و روس ها پیش بینی می کنند که تعداد مهاجران چینی در دهه های آینده به 20 میلیون نفر افزایش یابد. سرازیر شدن تجار چینی به شهرهای روسیه سبب شد تا مقامات روسیه شهرک های مرزی را احداث کنند که نیمی از ساکنان آن را نیروهای گارد مرزی تشکیل می دهند. به ویژه مجتمع های چینی تحت پوشش تجارت، مجتمع های باثباتی را مانند شهر اوسوریسک تشکیل داده اند. در فوریه 2002، دیمیتری روگازین رهبر حزب ملی رودینا و رئیس سابق کمیته امور خارجی مجلس دوما به این نکته اشاره کرده بود که منبع خطر اساسی برای روسیه در حال حاضراز سمت جنوب است نه غرب ؛ وی چین را به برنامه ریزی برای سلطه بر سیبری از طریق جمعیتی هرچند از طریق زور نباشد، متهم کرد.
    در فوریه گذشته روگازین خواستار تدوین قوانین جدیدی برای بازیابی تسلط روسیه بر مرزهایش به ویژه به منظور جلوگیری از سرازیر شدن سیل مهاجران چینی شد و روس ها را تشویق کرد تا برای مقابله با تهدید چین علیه روسیه بزرگ به مناطق مرزی نقل مکان کنند. نویسنده عرب این مقاله معتقد است: برای مقابله با این خطرات قابل پیش بینی روسیه باید منابع اندک خود را برای اهداف دفاعی و امنیتی سازماندهی کند مسئله ای که چه بسا به تعمیق مشکلات اقتصادی منجر شود، روسیه باید یا رویکرد ایجاد ارتش بزرگ را در پیش بگیرد که ساختار جمعیتی آن اجازه نمی دهد و یا توسعه زرادخانه نظامی بزرگ را که منابع مالی اجازه چنین کاری را به آن نمی دهد. این تنگنایی است که پوتین در سخنان سالیانه ای اخیرش به آن اشاره کرده بود تا جایی که در آن تأکید کرد که «هرگز اشتباهات اتحادجماهیر شوروی سابق که بخش اعظمی از امکانات خود را در مسیر تسلیحاتی هزینه می کرد و اوضاع معیشتی شهروندان را نادیده می گرفت، تکرار نخواهد کرد.» و این همان اشتباهی است که به فروپاشی امپراطوری شوروی در سال 1991 میلادی منجر شد. روسیه نمونه ای از کشورهایی است که دارای حجم غیر طبیعی هستند و مساحت آن با امکانات آن تناسب ندارد، خاک این کشور وسیعتر از نیاز ساکنان آن است و این افراد هم تعدادشان کمتر از آن است تا منابع این کشور را به شایستگی استفاده کنند، روسیه قرن ها خود را به توسعه جغرافیایی به جای پرداختن به توسعه شغلی و به کمیت به جای پرداختن به کیفیت مشغول کرد و اکنون بهای این کارها را می پردازد و چه بسا کاهش تعداد جمعیت آن مقدمه ای برای بازگشت به حجم (مساحت) عادی کشورها باشد

تبلیغات