چکیده

متن


اشاره
    نوشته زیر متن سخنرانی ارائه شده ادریس اف در همایش بین المللی آسیای مرکزی است که در اسفند ماه 1384 در دانشگاه تهران با مشارکت مؤسسه ایراس، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی و برنامه اوراسیا برگزار شد. این متن را نگارنده در اختیار گاهنامه قرار داده.
    یکی از مراحل بسیار سنگین و دردناک در تاریخ علم و فرهنگ تاجیکان بدون شک حمله ویرانگر مغولان به ماوراء النهر در قرن 13 میلادی و کشمکش های بعدی شاهزادگان و خانهای چنگیزی بر سر این منطقه می باشد. در منابع تاریخی مربوط به این دوره از جمله تاریخ وصاف ضمن بیان چگونگی تسخیر ماوراءالنهر و به خصوص شهر بخارا توسط چنگیزخان صحنه ای تصویر شده است که برای آشنایی ما با وضعیتی که اهل بخارا و به ویژه دانشمندان و علمای آن دیار دچار گردیده بودند.، بسیار سودمند است.
    در این کتاب آمده است: «روز دیگر ائمه و معارف و دانشمندان بخارا قرآن ها به دست به خدمت چنگیزخان رفتند. چنگیزخان برای مطالعه شهر و حصار به مسجد آمد. پرسید این خانه وسیع سرای سلطان است؟ گفتند نه، خانه تنگری است. پس به دو سه پایه منبر برآمد. فرمود تا غلات می آوردند و در صندوق های قرآن می ریختند و علیق چارپایان می ساختند و اوراق قرآن ها زیر پی ستوران ریخته بود. آنگاه آلات طرب نواختند و به شرابخواری مشغول شدند و سادات و ائمه اعلام چون سید جلال الدین الترمذی
    و رکن الدین امام زاده را به محافظت ستوران گماشتند.»1
   
    تاخت و تازها و تازهای مغولان و ویرانگری های آنان موجب تنزل فرهنگی در بلاد ماوراء النهر شد. ولی بار تولد محقق برجسته روسی تهاجم چنگیزیان را تنها علت علت اصلی افت فرهنگی در این منطقه نمی داند، زیرا شواهدی در دست است حاکی از آن که شهرها و قصباتی که نسبت به مغولان از خود مقاومت سختی نشان می دادند و یا شاهزاده چنگیزی را کشته بودند، سراسر قتل عام و ویران گردیده ولی بعد از چند مدتی آباد و باز چندین قرن دیگر به زندگی خود ادامه می دادند. در مقابل شهرهایی که تسلیم را اختیار نموده، و از این راه خود را از ویرانی محفوظ داشتند، بعد از چند دهه به ویرانه تبدیل یافتند. علت ویرانی این دسته از شهرها آن است که قبایل کوچی ترک و مغول برای توسعه چراگاه ها و مراتع خود این مناطق را با توسل به زور تصرف می نمودند و تمام این شهرهای آباد زیر سم رمه و گله چادرنشینان ویران و خراب می گردید. نتیجتاً حمله مغول به ماوراء النهر به عنوان عامل نظامی، توسعه چراگاه ها از طریق تصرف آبادانی ها توسط قبایل کوچی به عنوان فاکتور اقتصادی و عدم حکومت منسجم و قدرتمند که بتواند میان منافع اهالی بومی و قبایل کوچی توازن و تعادل برقرار نماید به عنوان عامل سیاسی موجب انحطاط فرهنگی در این منطقه شد.2
    در چنین شرایطی علماء و دانشمندان این دیار چون صدرالشریعه مسئولیت و رسالت سنگینی جهت نگهداری سنت علمی و فرهنگی از نابودی و گسترش علم و فرهنگ زمان خود، بر دوش داشتند. عبیدالله این مسعود بخاری معروف به «صدرالشریعه» دانشمندی است جامع العلوم که در کلیه علوم آن دور از قبیل فقه، اصول فقه، کلام، منطق، الهیات، طبیعیات، هیئت، عرفان نظری و ادبیات تبحر و تخصص زیادی داشته است. وی از خانواده علمیه بوده و از جد خود امام تاج الشریعه محمود علم را فراگرفت.3 طاش کپری زاده«، (متوفی 968 هـ برابر با 1560 م) در کتاب «مفتاح السعاده و مصباح السیاده» می نویسد: «حکایت کنند که علامه قطب الدین رازی خواست با صدرالشریعه دیدار و با او مناظره کند. در ایتدا وی شاگرد خود مولانا مبارک شاه را به نزد او فرستاد. تا با کیفیت حال وی آشنا گردد. در آن روزگار صدرالشریعه در هرات بو و علامه به ری. مبارک شاه وقتی حاضر شد، صدرالشریعه مشغول تدریس کتاب «الاشارات و التنبیهات» ابن سینا بود و در اثنای تدریس از خود استقلال نشان می داد و از شارحان «اشارات» یعنی امام فخر رازی و نصیرالدین طوسی اصلاً پیروی نمی کرد. سپس مبارک شاه به استاد خود قطب الدین رازی نامه ای نوشت و خطاب به وی گفت: همانا این مرد آتشی است فروزان (نار و قاد) و مباحثه را با او صلاح نمی بینم. علامه نیز رأی اورا پسندید و از قصد خود منصرف شد.»4 این داستان دلیلی است روشن بر مقام شامخ صدرالشریعه در میان علماء آن روزگار. متفکر ما در پایان بخش دوم کتاب «تعدیل العلوم» از صلاح الدین حسن البلغاری به عنوان «شیخنا» (پیرما) یاد می کند آنجا که می گوید: «... و لنختم الکلام بدعاء کان شیخنا صلاح الحق والدین حسن البلغاری ـ قدس الله روحه ـ یواظب علیه...». (... و سخن را با دعایی که پیرمان صلاح الحق والدین حسن البلغاری ـ خدای روحش را پاک گرداند ـ بر آن مواظبت می کرد، به پایان می بریم...) ظاهراً این مرد از مشایخ برجسته آن زمان و پیر معنوی صدرالشریعه بوده است. عبیدالله بن مسعود به سال 747 برابر با 1346 م در گذشته و مرقد وی و مرقد پدران و فرزندان وی در شرع آباد بخاراست. صدرالشریعه دارای تألیفات مهم در فقه، اصول، منطق، کلام، هیئت و ادبیات می باشد. از مصنفات اوست «النقایه مختصر الوقایه» و «شرح الوقایه» در فقه و «تنقیح الاصول» و شرح آن موسوم به «التوضیح فی حل غوامص التنقیح» در اصول فقه، این چهار کتاب از کتاب های مهم درسی و متداول در میان حنیفیان می باشند و بارها در دهلی، لاهور، لکنهو، تاشکند، بخارا و قزان چاپ شده اند. و دیگر از تألیفات صدرالشریعه «الوشاح فی المعانی والبیان» در فنون ادبی است. در میان آثار وی کتاب «تعدیل العلوم» جایگاه ویژه ای دارد. متأسفانه این اثر چند دانشی و مهم تا هنوز چاپ نشده و از توجه اهل تحقیق دور افتاده است. حاجی خلیفه در کشف الظنون ضمن معرفی این کتاب می نویسد: »مؤلف این کتاب را بر دو بخش بنا نهاده است: بخش اول در علم ترازو یعنی منطق و بخش دوم در علم کلام و سپس خود آن را شرح داده است.»5
    نسخه ای از شرح تعدیل العلوم در گنجینه دستنویس های انیستیتوی خاورشناسی و آثار خطی آکادمی علوم تاجیکستان به شماره 0746 محفوظ است. مشخصات این نسخه در فهرست نسخه های خطی این پژوهشگاه آمده است.6 نسخه یاد شده مشتمل بر سه بخش است: منطق، کلام و هیئت. ظاهراً نسخه ای که در اختیار حاجی خلیفه قرار داشته است نسخه ناقص و فاقد قسمت هیئت این کتاب بوده است. مؤلف در دیباچه شرح العلوم می نویسد: «انی قصدت ان اعدل المیزان تعدلاً و افصل جواهره تفضیلاً. ثم ارتقی الی ذری مباحث علم الکلام بعدان احکم مبانیه غایه الاحکام و اخترع فی هذا العلم براهین رفیعه و حصوناً منیعه، ثم انزل الی سائر العلوم العقلیه و النقلیه.. و اسمی هذاالمجموع. «ان هذا الا سحر مبین»، و من لم یصدقنی فی ذالک، فلیطالع الجدول المخترع لنسب المفهومات والضوابط لکلیه فی عکس النقیص و تلازم الحملیات و الشرطیات...». (همانا من قصد آن داشتم تا «علم» منطق را مرتب سازم و گوهرهای آن را بیان کنم. سپس به قله های مباحث کلام برآیم، بعد از آنکه پایه های این دانش را در نهایت استواری استحکام بخشم و در آن برهان های بلند پایه و حصارهای غیرقابل دسترسی اختراع کنم. پس از آن به علوم عقلی و نقلی روی آورم... و این مجموعه را «تعدیل العلوم» نام نهم، و چون ترتیب و تعدیل منطق انجام پذیرفت پر از لطاف متقدمان و متأخران همراه با «نکته های تازه» فراوانی که در حق آن گویند: «این جز سحری آشکار «چیزی دیگر» نیست و هر کس مرا باور ندارد، باید جدولی را که جهت نسبت مفهومات و ضوابط کلی راجع به عکس نقیض و تلازم حملیات و شرطیات اختراع شده است، مطالعه نماید...). از این بیان صدرالشریعه چنین بر آمد که وی قصد داشته است در این کتاب کلیه دانشهای عقلی و نقلی زمان خود را به عنوان یک دانشنامه بزرگ فراهم آورد ولی متأسفانه وی تنها موفق به تحریر سه علم منطق، کلام و هیئت شد. در این کتاب آراء و اندیشه های ذی قیمت و جدیدی نیز به چشم می خورد که استعداد و تبحر فوق العاده، مؤلف را نشان می دهد.
    بخش منطق در بردارنده یک مقدمه و سه باب که مؤلف از آن با لفظ «تعدیل» تعبیر می کند می باشد. در مقدمه مسائل مربوط به تعریف منطق، موضوع این علم، تصور و تصدق و غیره مورد بررسی قرار گرفته است. باب اول به مباحث مربوط به دلالت الفاظ، مفهومات کلی و جزئی، و غیره اختصاص دارد. باب بعدی در ارتباط با مسائل قضیه، تعریف قضیه، نسب تناقض، عکس نقیض بحث می کند. باب سوم به مباحث قیاس اعم از صورت و ماده آن اختصاص دارد.
    بخش کلام و ساختار آن یادآور کتاب «الاشارات و التنبیهات» ابن سینا و عبارت از مقدمه و هفت تعدیل به عدد آیات هفتگانه سوره فاتحه می باشد. در این بخش مسائل الهی از قبیل وجود و ماهیت، اثبات واجب، ذات و صفات جوهر و عرض و همچنین مباحث طبیعی و در پایان بخش کلام مسائل مربوط به مقامات عارفان مورد بحث قرار گرفته است و نهایت سومین بخش این کتاب اختصاص به علم هیئت دارد و شامل یک مقدمه و دو تعدیل است. مؤلف در مقدمه پیرامون تعریف هیئت و مبادی آن عبارتند از هندسه و طبیعی به بحث و اظهار نظر پرداخته است و در دو باب دیگر در خصوص مباحثی از قبیل کرویت عالم، حرکت افلاک، معدل النهار و غیره بحث نموده است. شایان ذکر است که با همت و تلاش دانشمندانی چون صدرالشریعه سنت علمی و فرهنگی تاجیکان در ماوراءالنهر نه فقط از بین نرفته بلکه رونق تازه ای نیز یافته است. کتاب تعدیل العلوم وی برای کسانی که در منطق، کلام، فلسفه، عرفان اسلامی و تاریخ علم تحقیق می کنند اهمیت فراوانی دارد. بنابراین تصحیح و تحقیق این کتاب جهت آشنایی هرچه بیشتر با وضع علمی آن زمان ضروری می باشد.
   
    * نگارنده عضو هیأت علمی آکادمی تاجیکستان هستند.
    1ـ آیتی، عبدالمجید، تحریر تاریخ وصاف، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم، تهران، 1383، ص.298ـ299.
    2ـ بار تولد، آثار، انتشارات ادبیات شرق، به زبان روسی، مسکو، ج2، قسم1، 1963، ص257ـ258.
    3ـ اللکنوی، محمد عبدالحی، الفوائد البهیه فی تراجم الحنفیه، کراچی، 1393هـ ص109.
    4ـ تاش کبری زاده، مفتاح السعاده و مصباح السیاده، الجزء الثانی، الطبعه الثاتیه، حیدرآباد دکن، 1400 هـ ص59ـ60.
    5ـ حاجی خلیفه، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، داراالفکر، 1402 هـ ج 1، ص419.
    6ـ فهرست نسخه های خطی انیستیتوی شرق شناسی و آثار خطی تاجیکستان، زیر نظر علی موجانی و امر یزدان علی مردان، مرکز چاپ و انتشارات وزارت خارجه، تهران، 1383، ج 4، ص. 115.
   

تبلیغات