چکیده

متن


   
    آنچه در این نوشته می آید توصیفی است از وضعیت نوروز در کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و آذربایجان، که از مقالات دو نویسنده مذکور تلخیص شده است.
   
    1ـ بدخشان
    . در بدخشان عید نوروز را به شکل گسترده ای برگزار می کنند. عید نوروز که برای بدخشانیان عید ملی اجدادی است به عنوان رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات به شمار می رود و به اسم «خیدیر ایام» یعنی عید بزرگ معروف است. معمولاً بدخشانیان به ویژه در محلات «روشان» و «شغنان» عید را «ایام» می خوانند و هر یـک از آنها سنـت های خاصـی دارند، از جـمله این که در بعضی از مناطق نوروز را در نیمه دوم ماه فوریه یا همزمان با مراسم «خفت براران» (یعنی براوردن برزگاوان گاو نر) برای شدگار (شخم زدن) جشن می گیرند. اما معمولاً جشن عید نوروز هنگام برابری شب و روز به وقوع می پیوندد. چنان که از پیشینیان میراث مانده است هر خانواده چند روز قبل از نوروز برای برگزاری عید آماده می شود. خانه را پاک کرده، تمام ظرف های خانه را تمیز می کند تا گردی از سال کهن باقی نماند. روز نوزدهم را خلیفه ده (خادم مذهبی) معین نموده به همه مردم اعلام می دارد. برابر رسم، دو روز قبل از نوروز کدبانوی خانه وقتی که خورشید به اندازه یک قد نیزه بالا آمد دو جارو را بسته آن را جایی راست می گذارد. می گویند که این جارو از جاروهای معمولی نیست رنگش سرخ است و آن را در فصل پاییز از کوه و پشته برای نوروز جمع کرده و تا جشــن نـوروز نــگاه می دارند. این به آن خاطر است که رنگ سرخ بـرای بـدخشانیـان رمز نیکی و پیروزی است و جارو را هم در سر چوبی که ارتفاع آن به اندازه یک نیزه است با پارچه سرخ می بندند. کودکان، جوانان و کهنسالان با بی قراری منتـظر فـرا رسیــدن نوروز هستند. با دمیدن صبح کاذب همه از خواب بلند می شوند که این نیز رمز خاصی دارد. یعنی تا پایان سال جسم و روح انسان پاک، سالم و نیرومند خواهند ماند. اینجا باید یادآور شد که نهار عید نوروز نیز با روزهای دیگر تفاوت دارد. در روز عید نوروز از خوردنی های شیری مثل حلوا با شیر، شیـربرنج، غوز حمــاچ (غذایی اسـت مرکـب از جــوز (گـردو) و غیره صبحانه می خورند که این نشانه بخت نیکو و پرفیضی سال است. پس از خوردن صبحانه، اثاث منزل را بیرون می آورند. هر خانواده کوشش می کند تا سریع تر از دیگران پارچه قرمزی را بالای در ورودی خانه بیاویزد که این هم رمز نیکی و خوش روزی است.
    چون تمام اشیای خانه را بیرون آوردند و آفتاب طلوع نمود، کدبانو شروع به چیدن اثاث منزل یا به گفته مردم «چدمیرزنی» می نماید. در این هنگام هیچ کسی غیر از کدبانو وارد خانه نمی شود. کدبانو در خانه را محکم بسته و پنجره و روزنه را باز می گذارد تا باد، هوای نوروزی را وارد خانه کند. چون روبوچین را انجام داد گرد و غبار نه از راه در، بلکه از راه پنجره و روزنه بیرون رفته و در جای دور از خانه می ریزد. با این کار، خانه از غبار سال پیش پاک و جاروها به بام خانه پرتاب می شوند. سپس کدبانو خود استحمام می کند. مردان خانه بالای خانه را به امید فراوانی در سال جدید با آرد گلبنـدی (زینت و آرایــش) می کـنند. کدبانو لباس تازه به بر کرده، بـا دسـت پـر از آرد بـر سـر تنور مـی ایستد و در این وقت کودکان در حالی که گل غنچه ای در دست دارند با نــدای «شاگون بهار مبارک!» وارد خانه می شوند. مادر به بچه ها مبارک می گوید، و به پیشواز آنها می رود و گل غنچه ها را از دستشان گرفته به کتفشان آرد می پاشد. گل غنچه ها را جمع کرده و در جایی می گذارند. رسم ها و بازی های نوروزی مختلفند ولی آن چیزی که در کل نقاط بدخشان رایج است اینها هستند: چون تمیز و پاک کردن خانه انجام می یابد همه در و دروازه را باز می گذارند و شادی و سرور آغاز می شود. همسایه ها در حالی که چیزی از انواع خوردنی در دست دارند به خانه های هم آمده، عید را مبارک می گویند. دختران در باغ گردآمده ارغنچک (تاب بازی) می کنند. جوانان در میدانی تخم جنگ (تخم مرغ بازی)، کبک جنگ، خروس جنگ و بزکشی کرده و مشغول کشتی می شوند. همه این بازی ها تا پاسی از شب ادامه می یابند. روز دوم هم از صبح زود شادی و سرور در گذرگاه ده و کوچه ها آغاز شده تا آخر روز دوام می کند. مراسم مردم بدخشان چنین است که در شب دوم سال نو از کله و پاچه گوسفند با گندم خوراک مخصوصی تهیـه مـی کنند کـه آن را بـاج می گویند. و از روزنه درون خانه، رومالی (روسری) را برای دریافت تحفه نوروزی دراز می کنند و آمدن نوروز را با سرودخوانی جشن گرفته و می گویند:
   
    نوروز شد و لاله خوشـرنگ برآمد
    بلبل به تماشای دف و چنگ برآمد
    مـرغان هـوا جملـه بکـردند پرواز
    مـرغ دل مـن از قفس تنـگ برآمد
   
    این عادت را «کلاغوز غوز» می نمایند. صاحب خانه هدیه ها را بیرون می آورد و شرط صاحب رومال (روسری) را می پرسد. وی شرطش را می گوید و صاحب خانه حتماً باید آن را اجرا کند. در این روز رد کردن خواستگاری دوشیزگان نیز ممنوع است و صاحب خانه مجبور است برخلاف میل خود برای ازدواج دخترش راضی گردد. صبح زود روز سوم نوروز، سلام نوروزی یا «ایام سلام» شروع می شود. اگر طی سال گذشته به این خانه عروس آورده باشند او در این روز به دیدار والدین خود می رود. عموماً تجلیل نوروز در بدخشان سه روز ادامه دارد و کل رسم و آیین و اقداماتی که طی این روزها برگزار می شوند برای بیرون کردن کینه و کدورت از دل، آشتی دادن همه آنهایی که رنجیده اند و امید بستن به آینده نیک و درخشان و فراوانی در سال نو هستند.
   
    2ـ بخارا
    در فاصله سه کیلومتری شهرک «کاگان» استان بخارا، روستایی به نام «زیرآباد» واقع شده است. مردم این روستا را «ایرانیان» و یا به تعبیری دیگر «فارس ها» یا «فارسیان» می خوانند. مردم این روستا رسوم فراوانی دارند که از سرزمین آبا و اجدادی شان به این دیار کشانده اند. یکی از این مراسم «جشن نوروز» است که جایگاه ویژه ای در بین مردم دهستان دارد.
    ایرانیان بخارا و ایرانی تباران «زیرآباد» گرامی داشت سال نو را به زمان خلافت حضرت علی(ع) نسبت می دهند. نقل است: آن روز که حضرت محمد (ص) تاج و تخت خلافت را به داماد خود حضرت علی شیرخدا می سپارند، دوستداران و پیروان امام علی(ع) بی نهایت شادمان می شوند و با خرسندی جشن می گیرند و هم آن روز را نوروز می خوانند. مردم «زیرآباد»، به ویژه زنان و کودکان، دو سه ماه مانده به جشن نوروز، آمادگی خود را برای برگزاری جشن تدارک می بینند. والدین به مناسبت عید برای فرزندان و اهل خانواده، لباس های نو می دوزند و یا می خرند.
    مردم ده اعتقاد دارند که باید در روز عید لباس نو بپوشند. افراد فقیر نیز که توانایی خرید لباس نو را ندارند با دوختن یک پارچه نو بر روی لباس کهنه به استقبال جشن نوروز می روند. خرید لباس نو و پوشیدن آن، یکی از برنامه های گوناگون عید نوروز است و آن را «عید لباس پوشی» می خوانند.
    به مناسبت نوروز، 40 تا 80 نوع شیرینی و غذاهای نـوروزی تهیـه می شود. خانم ها، یک هفته پیش از فرا رسیدن عید نوروز، در بشقاب هایی گندم را سبز می کنند و خانه و ایوان ها را ترمیم و تمیز می کنند. تازه عروس ها به آرایش و تزئین می پردازند و موهایشان را می بافند که در اصطلاح محلی به آن «میده بافی» می گویند.
    در آستانه عید، دامادها به نامزدهایشان به مناسبت عید نوروز تبریک می گویند و برای آنها هدایای عیدی می فرستند. صبح نوروز، هر یک از افراد خانواده، با فرارسیدن بهار نازنین، به همدیگر مبارک باد می گویند و آرزو می کنند ارزانی و امانی (امنیت) برقرار شود، فیض و برکت افزایش یابد، خانواده ها آباد و افراد خانواده شاد و خرم باشند، گرانی و سختی، رنج و محنت و مرارت و غم و درد از سر مردم دور گردد.
   
    سـال نو شد، قـادرا، مـا را ز غم آزاد کن
    اهل احسان را ز لطف و خرمی دلشاد کن
   
    بنا بر روایت پیرمردان ده، در زمان های گذشته، زمان تحویل سال نو را که در اصطلاح محلی «سالگردی» یا «گردش سال» می گویند، منجم (ستاره شناس) بر اساس کتاب یا تقویم مشخص می نمود. از این جاست که در شب «سالگردی» همه اهل خانواده، پیرامون سفره پرناز و نعمت نوروزی جمع می شوند. بنا بر اعتقاد عامیانه، «گاوماهی» در زیر طبقه هفتم زمین، دنیا را بر سر یک شاخ خود نگاه می دارد. گاو ماهی، هر سال در شب سال نو، دنیا را با احتیاط از یک شاخ به روی شاخ دیگر جا به جا می کند و زمین به جنبش در می آید. آنان جهت آگاهی از گردش سال، به تجارب ذیل تکیه می کردند: روی ظرف شیشه ای پر از آب را که در آن ماهیان کوچک شنا می کنند، می پوشانند و با دقت شناوری آن ها را تماشا می کنند. لحظه ای که سال تحویل می شود، ماهیان در یک جا جمع می شوند و پس از چند ثانیه دوباره به شناوری ادامه می دهند.
    تجربه دیگر: کاسه را با آب پر می کنند و بر روی آن یک کارد و بر روی کارد، یک دانه تخم مرغ می گذارند. وقتی سال تحویل شد، تخم مرغ داخل کاسه می افتد. در این لحظه، همه از جای خود برمی خیزند و همدیگر را به آغوش می کشند. در وقت تحویل سال، آیتی ملاها [زنان دین دار و باسواد] و زنان دانشمند در یک اتاق جمع می شوند و در لحظه تحویل سال، همدیگر را به آغوش می گیرند و خوشحالی و ترانه خوانی می کنند:
   
    عید نوروز آمـد و گــل و گلستـان وا شود
    نکته هـا حـرف قرآن در دل من جـا شود
    از ثـواب لــفظ بســم الله رحمـن رحیـم
    از زمین تا آسمان چون عرش اعلاها شود
    بر سفره آنها نوروزی این غذاها را می گذارند: حلوای لوس، حلوای یخک، حلوای صابونی، حلوای آفتاب گردان، آب نبات، مربای گیلاس، مربای آلو، مربای سبزی، مربای انجیر، مربای انگور، مربای کدو، مربای تبریزی، میوه جات، محصولات آرد و خمیر مانند نان جزه دار، نان کدویی، چلمه، نان شیرمال، سمبوسه ورقی، سمبوسه سال نویی، سمبوسه کدودار، سمبوسه گوشت دار، سمبوسه سیب زمینی، سمبوسه برنجی و سمبوسه ماشی و غیره.
    در روز عید، مردم «زیرآباد» با همسالان خود گشت و گذار (گردش) می کنند. با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم، روی سبزه دست می کشند و می گویند: «رنگ زرد مرا بگیر و مرا بی غم و درد گردان و به سال و ماه بسیاری برسان!».
    ایرانی تباران «زیرآباد» کبوتر سفید را مقدس می دانند، آنها معمولاً کبوتران سفید را در خانه های خود پرورش می دهند. شاید به خاطر همین است که روز اول نوروز، کبوتران خود را از قفس ها آزاد می کنند و آرزوهای دل خود را برای آن ها بیان می نمایند. دختران و پسران جوان از کبوتران، بخت و سعادت تقاضا می کنند. مردم در روز عید، به همدیگر شادباش و تبریک می گویند و این ابیات نوروزی را می خوانند.
   
    فصل نوروز آمــد و گل ها بـرون از خـاک شد
    سینه ام از کلفت و غم، مثل گل صد چاک شد
    ای پـدر، عیـدی بده، تـا غم ز دل بـیرون شـود
    صـد دریـغ، از آدمـی، کآخـر به زیـر خاک شد
    نـوروز نوبـهار است
    کلوچه بر تنور است
    آقا، بــده دو تنــگه
    کار نوروز ضرور است!
    ابیات دیگر از این دست است:
    عیـد نــوروز آمــد و عـالـم منـور می شود
    زینــت روی زمیـن از سبـزه تــر مـی شـود
    این غلط فکرست، کس بی زر پسر ملا کنـد
    دانـش و علــم پســر از دادن زر مـی شـود
    این گونه قطعات منظوم عیدی (نوروزی) را معلمان برای دانش آموزان می نوشتند و دانش آموزان برای بزرگسالان قرائت می کردند و عیدی (پول) می گرفتند. شاگردان نیز به نوبه خود به معلمان عیدی می دادند. عیدی بچه ها «حلوایی» نام داشت که آمیزه ای از فطیر و حلوا و شیرینی بود. بنا بر عادت معمول، مردم این منطقه، عید را سیزده روز جشن می گیرند و تا سیزده روز در خانواده ها، سفره های پر از ناز و نعمت گسترده می شود. روز آخر را «عید برایان» یا «سیزده بدر» می خوانند.
    

تبلیغات