چکیده

متن


وابستگی محلی و منطقه ای هنوز هم در صحنه سیاسی آذربایجان نقش مهمی ایفا می کند. اگرچه شناسایی اهمیت این مسئله نیازمند تحقیقات در مورد تاثیر این عامل در صحنه سیاسی جمهوری آذربایجان است، ولی به نظر می رسد این مسئله عامل شکل دهنده و تعیین کننده ذهنیت سیاسی اهالی آذربایجان می باشد. بسته به این نیز محلی گرایی نقش مهمی در ساخت بندی اجتماعی جامعه آذربایجان دارد. شخصیتهای اجتماعی و سیاسی جمهوری آذربایجان در اوایل قرن بیستم بر عامل وابستگی منطقه ای در شکل گیری ساخت اجتماعی و سیاسی جامعه تکیه داشته اند. از آنجا که در همین دوره آذربایجانیان در ساخت حکومتی نقش عمده ای نداشتند. محلی گرایی عمدتاً در عرصه فرهنگی و اقتصادی بروز نموده بود. بعد از تسلط اتحاد جماهیر شوروی بر آذربایجان این اصل اهمیت خود را از دست داد، زیرا وابستگی حزبی عامل تعیین کننده در انتصابات حکومتی بود. از این روی نیز حکومت دارای بافتی چند ملیتی بود. روسها، ارامنه و یهودیان و دیگر اقدام جایگاه مهمی در سیستم مدیریتی به عهده داشتند. افزایش نفوذ آذربایجانیها در ترکیب و ساختار حکومت موجب افزایش شمار کادرهای محلی و بومی در سلسله مراتب حکومتی گردید.
    گسترش تدریجی فساد اداری در نظام اداری کشور تشکیل ساختار حکومتی بر مبنای اصل خراجگزاری / رانت خواری و تملک منـابع مالی کشور تـوسط رهبـران حزبی بـه خصـوص از دهـه 60 به بعدبروز روابط شخصی غیر رسمی در نظام مدیریتی را ناگزیر ساخته بود. در شکل گیری سلسله مراتب سیاسی واحدهای محلی همچون باکو، شیروان، نخجوان و قره باغ به ترتیب جای یکدیگر را گرفتند. فرایند شکل گیری نظام کلان در آذربایجان از این زمان شروع شد بر اساس این نظام وابستگی خویشاوندی و منطقه گرایی اهمیت درجه دومی در کسب مناصب در ساختار حکومتی و تسهیم منابع مالی ایفا می کرد.
    در این دوره از آنجا که محلی گرایی و وابستگی خویشاوندی نقش مهمی در شکل گیری ساختار سیاسی جامعه آذربایجان داشت دیگر گروهها نیز در تلاش برای پیروزی در این رقابت بودند. در رأس این گروهها می توان به رقابت نمایندگان گنجه ـ قزاق، گرجستان و لنکران ـ آستارا اشاره کرد. با این همه از آنجا که نظام سیاسی و مالی در دست برخی کادرهای اصلی حزبی بود و دیگر گروهها تنها برای تسهیم امتیازات در سطح میانی حکومت و بازار سیاه رضایت می دادند. همانند دیگر کشورهای تازه به استقلال رسیده مشخصه بارز سالهای اولیه استقلال در آذربایجان نیز افزایش فعالیتهای سیاسی و در اولویت قرار گرفتن منافع گروهی بود. در دوره گذار سیاسی و اجتماعی ساختار اجتماعی جامعه آذربایجان به تدریج دچار استهلاک گردید. فقدان آموزه های ایدئولوژیک باعث گردید تا احزاب و تشکلهای سیاسی نیز بر اساس اصل وابستگی منطقه ای و محلی تشکیل گردند. بسته به این عامل تصوری که از احزاب در جامعه آذربایجان شکل گرفته مبتنی بر نام و بیانیه های آن نیست بلکه مبتنی بر گروه بندی منطقه ای است.
    با روی کار آمدن جبهه خلق آذربایجان در سال 1992 این امید ظهور نمود که در شکل گیری ساختار سیاسی اصول دیگری مد نظر قرار خواهد گرفت. ولی ضعف تشکیلاتی و عدم تکیه آن به گروههای محلی و خویشاوندی و در مقابل اقدامات تخریبی واحدهای سنتی منطقه ای بر ضد حکومت جبهه خلق به سقوط حکومت انجامید.
    در نتیجه حادثه ژوئن 1993 تغییر در حاکمیت آذربایجان روی داد. برخی این حادثه را خیزش دوباره کمونیسم، برخی دیگر آن را رهایی وطن، برخی دیگر نیز بروز تمایلات غیر دموکراتیک در جامعه و تقویت سنت حاکمیت ولایت منشانه در جامعه خواندند. در واقع، هر یک از این ارزیابیها مبتنی بر شواهدی است. اگر این حادثه را از نقطه نظر تاریخ اجتماعی آذربایجان مورد بررسی قرار دهیم ملاحظه می گردد که حادثه کودتای ژوئن 1993 حاکمیت متشکل ترین و پرمدعاترین شکل منطقه گرایی و محل گرایی یعنی گروه نخجوانی ـ ارمنستانی است.
    در دوره بعد از سال 1993 این گروه در سایه کاهش قدرت و توان دیگر گروهها توانست موقعیت خود را به تدریج تحکیم بخشد. فقدان نظارت مرکزی که مشخصه دوره شوروی بود به ظهور دیکتاتوری طایفه گرایی در جامعه آذربایجان انجامید. شروع فرایند شکل گیری کلان در داخل گروه منطقه ای حاکم در سالهای دهه70 ماهیت خود را نیز بروز داد. برای اولین بار در تاریخ سیاسی آذربایجان، کلان به معنی کلاسیک آن بر جامعه حاکمیت مطلق یافت.
    دیگر گروههای محلی و منطقه ای که صبر خود را برای رقابت بر سر حاکمیت از دست دادند به گروه خراج پرداز گروه منطقه ای مسلط تبدیل گردیدند. در واقع، دیگر گروهها که دور از فرایند خصوصی سازی قرار گفته اند و فاقد منابع مالی کافی هستند در حال حاضر مشکل و تهدیدی برای گروه اصلی محسوب نمی گردند.
    تسلط منطقه گرایی و محل گرایی در فرایند شکل گیری کلان حاکم علاوه بر ابعاد منفی دارای برخی ابعاد مثبت نیز می باشد. جنبه مثبت آن این است که قرار گرفتن حاکمیت در دست یک کلان در آذربایجان موجب همبستگی و انسجام گروه های خارج از حاکمیت گردیده است. این امر تداوم حیات نظام کلان را از بین می برد. شرایط سیاسی کنونی که مشخصه آن رویارویی نیروهای دموکراتیک و تمامیت خواه و رویارویی گروه منطقه ای مسلط و دیگر گروههای سیاسی و اجتماعی است این نتیجه گیری را تأیید می کنند.
    در شرایطی که منطقه گرایی بنیانهای ائتلاف سیاسی و واحدهای سیاسی و اجتماعی غیر رسمی را تشکیل می دهند شکل گیری وفاداری دایمی به رهبران سیاسی منسوب به یک منطقه طبیعی خواهد بود. این عامل به نوبه خود عامل تعیین کننده تمایلات رأی دهندگان در کشور می باشد. همچنین تذکر این نکته لازم است که بعد از هر انتخابات نتایجی رسمی که از طرف کمیسیون مرکزی انتخابات اعلان می گردد برآورد تعداد حامیان نیروهای سیاسی کشور و خصوصا از نقطه نظر برآورد جایگاه آنها در مناطق را ممکن نمی سازد. با این همه بر اساس آمار سال 1999 و آمار منطقه ای آن می توان جدول تخمینی رأی دهندگان در مناطق مختلف آذربایجان را ارائه نمود. طبیعی است که این منوط به انجام انتخابات آزاد می باشد.
    به گمانم بر اساس رفتار رای دهندگان مناطق آذربایجان را به شرح زیر می توان گروهبندی کرد. در این گروهبندی اشتراک تاریخی، فرهنگی ـ قومی و اقتصادی مد نظر قرار گرفته است.
    روستاهای باکو، آبشرون، شیروان؛ 5/31 درصد؛
    منطقه قبا، خاچماز؛ 1/5درصد؛
    منطقه لنکران، آستارا؛ 7 درصد؛
    منطقه قره باغ1؛ /9 درصد؛
    منطقه قفقاز کوچک؛ 4/2 درصد؛
    منطقه گنجه، قزاق؛ 5/13درصد؛
    منطقه نخجوان؛ 4/4 درصد؛
    منطقه مرکزی (دشت کورـ ارس)؛ 6/19 درصد.
    باکو و سومقاییت که رفتار رأی دهندگان دیگر مناطق را هم تمثیل می کند از این تحلیل خارج گردیده است. با این همه لازم به ذکر است رأی دهندگان این دو شهر 25 درصد رأی دهندگان کشور را تشکیل می دهد. در این میان تعیین سهم گرجستانی ها و ارمنستانیها که گروههای متشکل و پرمدعایی هستند بسیار مشکل است. براساس واقعیات سیاسی کشور می توان گفت که گروه ارمنستانی ها مکرراً با نخجوانی ها ائتلاف می کنند و این امر نسبت رأی دهندگان طرفدار این گروه را افزایش می دهد.
    گرجستانی ها نیز مایل به همکاری با گروه گنجه ـ قزاق هستند که این نیز به تعداد رأی دهندگان این گروه می افزاید. به صورت کلی طبیعی است که هیچ یک از این گروهها در صورتی که رأی دهندگان اراده خود را به کار برند دارای توان لازم برای کسب آرای رأی دهندگان خود نیستند. این نیز موجب می شود که با برگزاری چند انتخابات آزاد مجلس و ریاست جمهوری محلی گرایی از صحنه سیاسی آذربایجان از بین برود.
    
    * متن سخنرانی علی آقا محمداوف در سمینار دهمین سال استقلال: دستاوردها و پیامدها است که از طرف بنیاد مطالعات اجتماعی آذربایجان در سال 2002 در باکو برگزار گردیده است. متن فوق از منبع زیر ترجمه شده است:
    Eliaga Memmebov، Azerbaycan ''in siyasi sehnesinde regionculug meselesi، musteqilliyimizin on illiyi: ugurlarimiz ve itkilermiz، baki، 2003، ss. 325-330.
    ** دانشیار و عضو هیأت علمی آکادمی علوم آذربایجان، انستیتوی جمعیت شناسی و باستان شناسی شعبه سیاستهای دولتی.
   

تبلیغات