چکیده

متن


یکی از بزرگان طریقت و تصوف که مناطق گسترده ای از آسیای مرکزی را تحت تأثیر خویش قرار داده است، خواجه احمد یسوی است. تولد احمد یسوی حدوداً به قرن پنجم برمی گردد. در دائره المعارف بزرگ شوروی تاریخ تولد وی در حدود 1105 میلادی (484) هجری شمسی ذکر شده است. وی در شهرک «سمیرم» واقع در شرق شهر چیمکنت مرکز فعلی استان جنوبی قزاقستان چشم به جان گشود و پس از چندی به شهر «یسه» مهاجرت کرد و در حلقه صوفیان وارد شد و به چله نشینی پرداخت1.
    اسناد و مدارک قطعی در مورد هویت و شخصیت تاریخی احمد یسوی بسیار اندک است. با این حال تأثیر بسزایی که وی بر مردم منطقه گذاشته، بسیاری از محققان را بر این داشته است که تحقیقات مختلفی را در این زمینه آغاز کنند. یسه که بعدها ترکستان نام گرفت و هم اکنون نیز به این نام شناخته می شود یکی از مراکز فعال دینی در عصر یسوی بود. این شهر که در افسانه ها به عنوان پایتخت اوغوزخان شناخته شده، یکی از مراکز تصوف اسلامی در ماوراءالنهر بوده است. در ترکستان آن زمان طریقتی تحت شیخوخیت شخصی به نام ارسلان بابا و یا شیخ بابااصلان در جریان بود. احمد پس از گذشت چند سال از تحصیلات ابتدایی، ترکستان را ترک گفته و عازم بخارا شد. بخارا که تحت حاکمیت سلجوقیان قرار داشت بزرگترین مرکز اسلامی در ماوراءالنهر محسوب می شد و مملو از هزاران طلبه ای بود که از اطراف و اکناف وارد این شهر شده بودند. احمد یسوی که به دلیل منسوب بودن به سلسله خواجگـان، خواجـه احـمد یـسوی نامیده شده اسـت، از شاگـردان شیـخ یوسف همدانـی است و به همین دلیل ادامه دهنده سلسله تصوف ایرانی است. باید توجه داشت که از قرن چهارم هجری اندیشه تصوف که محصول تفکر عرفان ایران و خراسان بود، به عقاید مسلمانان آسیای مرکزی راه یافت. این اندیشه که در اواخر قرن سوم هجری در خراسان به شکلی سازمان یافته و به عنوان فرقه صوفیه نمایان شد، در شکل گسترده و منسجم خود ترکیبی عرفانی بود از عقاید نو افلاطونی و گنوسیسم که قصد داشت پیام درونی و سر نهفته در قرآن را بازگوید. در اواسط قرن پنجم هجری، خواجه یوسف همدانی (که نام کاملش ابوعلی یعقوب بن یوسف البزینجردی الهمدانی است) سردمدار تصوف در آسیای مرکزی بوده است. خواجه احمد پس از چند سال تحصیل در مکتب «ارسلان بابا» در بخارا نزد خواجه یوسف به تلمذ پرداخت. در این زمان شاگردان فراوانی نزد خواجه یوسف همدانی تلمذ می کردند که از جمله آنها شیخ عبدالقادر گیلانی بود که وی نیز فرقه معروف دیگری را تأسیس کرد. از دیدگاه «بارتولد2» خواجه یوسف مرام درویشی را در آسیای مرکزی گسترش داد و شاگردان وی نقش مهمی در گسترش اسلام در میان ترکها ایفا کردند. یوسف همدانی، الهیات را در بغداد آموخت و سپس ساکن مرو شد و در آنجا تحت رهبری شیخ ابوعلی فریومدی طریقت صوفیه را اختیارکرد. بر اساس روایات، وی ده هزار مرتبه قرآن را ختم کرده است و سی و هفت مرتبه مراسم حج را بجا آورده است. یوسف همدانی در سال 1140 م. وفات یافت و پیش از مرگ، چهار شیخ بزرگ را به عنوان جانشین خود معرفی کرد: ابو محمد بخارایی، خواجه احمد یسوی، عبدالخالق قیروانی، عبدالله براقی.
    این چهارتن، از شاگردان برجسته شیخ بودند که همگی تا هنگام وفات نزد وی تلمذ می کردند. به این ترتیب، خواجه احمد مقام شیخ خود را به دست آورد و به شهر یسه برگشت و تبلیغاتی گسترده در مورد طریقت خویش آغاز کرد. وی در ترکستان طریقتی خاص بنا نهاد و در میان قزاقها و قرقیزهای استپ نشین، مقامی ویژه یافت. درویشان حلقه خواجه احمد، تعلیمات استاد را در تمام خطه ترکستان و تا اقصی نقاط ولگا، قفقاز و آسیای صغیر گسترش دادند. تعلیمات خاص خواجه احمد هم اکنون به عنوان «یسویه» شناخته شده است. یسویه ابتدا در سواحل سیحون، جوار تاشکند و ترکستان شرقی بشدت نفوذ یافت و بعدها با نیرو گرفتن از زبان و فرهنگ ترک، در منطقه ماوراءالنهر، خوارزم و بعدها به استپها و منطقه بلغار گسترش یافت. یسویه با اینکه چنان گسترش یافت که در قرن 13 هجری وارد آناتولی شد اما ظهور و پیشرفت فرقه نقشبندیه در قرن چهاردهم میلادی از نقش آن کاست ولی سرانجام خللی در شهرت وی در میان ترکها پدید نیامد. از سویی، نقشبندیه نیز با رهبری امام بهاءالدین نقشبند برای تحت نفوذ درآوردن ترکهای منطقه با طریقت یسوی روابطی ایجاد کرد.
    از دیدگاه برخی مورخان، نقشبندیه عکس العملی در مقابل یسویه که متأثر از فرهنگ ایران بود تلقی می شود. نقشبندیه تلاش کرد که برای ترکها یک چارچوب ایدئولوژیک مستقل نیز ایجاد کند. برخی دیگر از مورخان با توجه به شیوه و زبان تبلیغی که خواجه احمد یسوی برگزیده است (ادبیات عامیانه ترک) خلاف این عقیده را ابراز نموده اند. طریقت یسوی که از فرقه های تصوف اهل سنت به حساب می آید، تمام سنن و عقاید تسنن را پذیرفته است و اجرای کامل احکام شریعت توسط پیروانش را از شرایط ایمان می داند. با این که بسیاری از عقاید یسویه در چارچوب منابع نقشبندیه ذکر شده است، در عین حال چارچوب شناخته شده خاص خویش را دارد. احکام اساسی طریقت یسوی را معرفت الله، مروت، راستگویی، فنای فی الله و توکل کامل تشکیل می دهد.
    در یسویه برای شیخوخیت و مقام رهبری یافتن نیز شرایط خاصی وجود دارد و شیخ باید مراتب علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین، وثوق به ژرفای علم اسلام، صبر و تقرب را طی نموده باشد. آرزوی رسیدن به کمال و ملازمت در ذکر، از واجبات این طریقت است و سنن و مستحبات فراوانی برای مریدان ذکر شده است. اصل اساسی طی طریقت، احترام به شیخ، اعتقاد به وی و تواضع کامل است. یک عنصر مهم در طی طریقت یسوی «خلوت» است. مدت خلوت چهل روز است و در این مدت همه تکالیف برای مرید ذکر شده است. حتی غذاهایی که باید شخص در این مدت استفاده کند همه با نظارت شیخ تعیین می شود. این چهل شبانه روز احکام بسیار مفصل و مراتب و مراحل بسیار متعددی دارد که تفصیل آن در این مقال نمی گنجد. خلوت در این طریقت دو نوع است: یکی خلوت شریعت و دیگری خلوت طریقت. تنها با طی موفقیت آمیز «خلوت اول»، امکان راهیابی به مرحله دوم وجود دارد. خواجه احمد یسوی با وضع قواعدی خاص، حلقه های متعددی از مریدان را در گرد خویش ایجاد کرد. چنانکه نقل شده است وی بیش از نود هزار مرید داشته است و شماری از مریدان را پس از طی مراحلی به عنوان خلفای خویش به نقاط مختلف اعزام می کرده است. خواجه احمد یسوی بر مریدان و مردم منطقه تأثیر بسیار گذاشته است. چنانکه وقایعی در مورد وی نقل شده است که بعضاً جنبه افسانه ای دارد. مثلاً گفته شده است وی وقتی به سن 63 سالگی یعنی سن پیامبر اسلام (ص) رسید در گوشه چاهی از خانقاه رفت و مدت صد و سی سال در آن گوشه زیست. در طول این مدت کرامتهای فراوانی از وی صادر شده است. این طریقت که موقعیتی عظیم در منطقه یافت، در ظهور و پیدایش طریقت حیدریه در خراسان در قرن ششم هجری (سیزدهم میلادی) مؤثر بوده و همچنین در تأسیس طریقتهای بابایی و تکباشی در نیمه دوم همین قرن در آناتولی نقش داشته است. مقبره خواجه احمد یسوی پس از مرگ وی زیارتگاه مشتاقانی بوده است که از مناطق مختلف با حاجات و نذر و نیاز راهی ترکستان می شده اند. مراسم ویژه ای نیز گرد مقبره او برگزار می شده است. از جمله در ایام خاصی در فصل زمستان هزاران نفر گرد این مقبره تجمع می کردند. صاحب مهمان نامه بخارا در اشاره به جایگاه خواجه احمد یسوی و ملجأ حاجات بودن او در میان مردم چنین گفته است:
   
    ای تو گرفتار غم ناکسی دست تو و دامن قطب یسی
    آنکه سپه دار ره سرمدست شاه یسی خواجه آقا احمد است
    درگه او کعبه حاجات شد خلوت او جای مناجات شد
    خم فلک از بر او جرعه نوش جوف ملک گشته از او سبزپوش3
   
    مقبره خواجه احمد یسوی در اواخر قرن هشتم هجری (اواخر قرن چهاردهم میلادی) تقریباً دویست و سی سال بعد از وفات وی به فرمان تیمور و توسط استادان ایرانی مرمت شد. در مورد مرمت این بنا توسط تیمور نیز داستانهایی میان مردم نقل می شود. گفته می شود که پس از اینکه به فرمان تیمور تجدید بنای مقبره خواجه احمد یسوی آغاز شد، این کار چندین بار با مشکل مواجه شد و هر بار بنای مقبره پس از قامت برافراشتن به ناگهان ویران می شد تا اینکه شبی تیمور در خواب دید که اگر می خواهد مقبره ای مجلل برای خواجه احمد بسازد، ابتدا باید ساختمانی بر روی مقبره ارسلان باب استاد خواجه احمد بنا کند. تیمور این کار را کرد و پس از آن مقبره خواجه احمد یسوی را بنا نمود4.
    ساختمان مقبره خواجه احمد یسوی را استادان ایرانی به صورت بسیار باشکوهی ساخته اند. صاحب مهمان نامه بخارا که آنجا را زیارت کرده در این کتاب می گوید: «مسجدی که طاق رفیع او به اوج رسیده و بنای منیع او مردمان را صورت بیت الاقصی در دیده کشیده، صفوفش از صفوف معابد عباد یاد می دهد و ابوابش بر چهره آمال عابدان در ثواب می گشاید و جامع کبیر یسی امروز آن مسجد عالی مسند است.»
    فصل ابن روزبهان خنجی در ادامه می گوید:
   
    از سر صدق نی زبوالهوسی مسجد خان نگر به شهر یسی
    طاق او جفت طاق گردون است بلکه گردون به نزد او دون است
    صحن او همچون سطح طاق فلک زمزمه انـدر و ز ذکـر فلــک
    گر تو گویی که مسجد اقصی است چون در اقصای عالم است5
   
    نام استادانی که این بنا را ساخته اند در جاهای مختلف بنا حک شده است و نسلی از فرزندان این اساتید که از تبریز، اصفهان و شیراز بوده اند هم اکنون در ترکستان زندگی می کنند. این مقبره و مسجد کنار آن از جهت عظمت با مسجد بی بی خانم در سمرقند مقایسه شده است.
    در داخل این زیارتگاه یک دیگ برنزی که شاید مانند آن در جهان انگشت شمار باشد ساخته شده و نام یک استاد ایرانی از شهر تبریز به نام اوستا عبدالعزیز شرف الدین تبریزی بر آن حک شده است. هم اکنون نذورات زائرین در این دیگ بزرگ که بلندای آن بیش از قامت یک انسان متوسط القامه است، ریخته می شود. جالب است که در فرهنگ ترکها، دیگ مظهر وحدت و مهمان نوازی است. قطر این دیگ2/45 متر و دارای دو تُن وزن است. ریخته گری، نقوش گل نیلوفری و حروف عربی که بر روی این دیگ وجود دارد، حکایت از مهارت استاد آن می کند. ساختمان بنای زیارتگاه خواجه احمد یسوی حدود شش قرن در شکل اولیه خود محفوظ مانده و سرمای خشک، خورشید سوزان و بلاهای طبیعی چون سیل و زلزله را پشت سر گذاشته است. در حالی که نمای بیرونی آن یک ساختمان واحد به چشم می آید، اما در واقع به هشت بخش مستقل تقسیم می شود. تالار اساسی و اولیه این زیارتگاه که دیگ بزرگ نیز در مرکز آن گذاشته شده، بسیار با عظمت است و در گوشه راست و چپ آن نیز شبستانهایی وجود دارد. ساختمان گنبد اصلی زیارتگاه دارای2/18 متر قطر است و از سطح مقبره تا نوک گنبد 5/37 متر ارتفاع دارد. مردم منطقه سه بار زیارت خواجه احمد یسوی را معادل یک سفر حج می دانند. به همین دلیل زوار با اشتیاق فراوان و نذر و نیاز عازم ترکستان می شوند و پس از بازگشت همچون زائرین خانه خدا از آنان پذیرایی به عمل می آید.
    افراد فراوانی پس از خواجه احمد یسوی خود را منتسب به او دانسته اند و از نوادگان وی برشمرده اند. با توجه به اینکه وی دارای یک پسر به نام ابراهیم بوده که در زمان وی فوت کرده است، چنان که شخصی به وی منتسب باشد، قاعدتاً این نسبت را از طریق دختر وی به نام «گوهر شهناز» گرفته است.
    تا سالهای اخیر عده فراوانی نه تنها در ترکستان که در سرزمین های قلمرو عثمانی نظیر شیخ ذکریا سمرقندی، شاعر عطا اهل اسکوپ در قرن شانزدهم میلادی، اولیا چلپی در قرن هفدهم و خواجه حافظ یسوی نقشبندی در قرن هفدهم م ادعا کرده اند که منسوب به خانواده خواجه احمد یسوی هستند.
   
   
    1ـ خواجه احمد یسوی، «حکمت»، (آلماتی، انتشارات هنر، 1995).
    2 ـ سلیمان باقرخانی، باقرخانی کتابی شعر لر و داستان (تاشکند، انتشارات ایروچی 1991).
    3 ـ فضل الله روزبهان خنجی، همان منبع.
    4 ـ ترکستان (آلماتی، انتشارات هنر 1993).
    5 ـ فضل الله روزبهان خنجی، همان.

تبلیغات