چکیده

متن


اهمیت و نتایج روند جهانی شدن را که امروز در واقع در تمام عرصه های فعالیت حیاتی انسانها نفوذ کرده است، به عناوین گوناگون وگاهی متناقص ارزشیابی می کنند. در واقع کاملاً مشخص است که جهانی شدن دارای امکانات بالقوه فراوانی برای تسریع جریانهای اقتصادی و سیاسی تمدن بشری است. همزمان بدون هیچ شک و شبهه ای می توان این واقعیت را درک کرد که این روند با کاهش شدید امکانات توسعه انواع جامعه های فرهنگی ـ زبانی، به ویژه در مورد ملیت های خرد است. این مسئله در مورد دولت های چند ملیتی بیشتر و واضح تر دیده می شود. سنتهای جهانگرایی بر اساس روند های مشابه فعال که بشکل تاریخی در این جامعه ها توسعه می یابد، چیده شده است که موقعیت زبانها و فرهنگهای کوچک را پیچیده تر می سازد: گروه های اکثریت ملی ـ زبانی از یک طرف خطر مشابه سازی مردمشان را در مواجهه با توسعه طلبی فرهنگ خارجی آمریکایی لمس کرده واز طرف دیگر برای حفظ ملیت شهروندی در رشد مبارزه با گروه های فریب خورده داخلی و برای احیای فرهنگ مردمی خود باعث می شوند که روندهای مشابه سازی، فعال تر و سریعتر گردد.
    در روند جهانی گرایی و روسیه گرایی امروزه، مردم آستیا که تنها ملیت ایرانی زبان روسیه است، در این شرایط خاص قرار گرفته است. امروز آینده ملت آستی، به عنوان جامعه تاریخی انسانی بر اسـاس یکپارچـگی زبــان، فرهنـگ، سبــک فکـری، سرزمیــن مشخـص، اقتصـاد و... ، در شرایط مبهمی قرار دارد. روز به روز سنتهای ویران کننده اکثر موارد وحدت ملیت، بیشتر مشخص می گردد. اولاً به احتمال قوی در تفکیک چهار چوب دو ساختار ملی ـ دولتی آستیای شمالی و آستیای جنوبی، وحدت سیاسی، خاکی و اقتصادی ملت آستی وجود ندارد. ثانیاً یکسانی ملت آستی تحت تأثیر جدی عرصه های معنوی، فرهنگی و زبانی قرار می گیرد و تغییر شکل می دهد. شرایط امروزی زبان آستیایی دارای محدودیت عرصه کارایی اجتماعی است. امکانات برقراری ارتباطی این زبان جوابگوی شرایط امروزه نیست و به همین دلیل سطح اعتبار اجتماعی این زبان پایین است1. احتمال این که زبان روسی کاملاً جای زبان آستیایی را بگیرد، روز به روز بیشتر می شود. در این صورت ممکن است در آینده روزی برسد که زبان آستیایی کاملاً از نقشه زبانشناسی جهان حذف شود.
    در آستیا، نتایج خاموش شدن گویش زبان ملی آستیایی کاملاً قابل درک است. موقعیت کارایی زبان آستیایی احتمالاً در شرایط امروزه، ویژگی رشد حالت عمومی فرهنگ این جمهوری را مشخص می کند. همزمان با از دست دادن زبان آستیایی و در نتیجه آن، طرفداران مشابه سازی ملیت آستیایی، موضوع ارتباط فرهنگ مرکزی را ازدست می دهند و تعداد عقب ماندگان، یعنی افرادی که در درک مقوله دایمی فرهنگ قومی مشکل دارند، افزایش می یابد. دنیای عمده ملیت آستیا از انتخاب آزاد انواع ارزشهای مدنی و کلیشه های فرهنگ آستیایی، روسی و آمریکایی تشکیل شده که آخرین مورد مذکور، یعنی آمریکایی در اولویت قرار گرفته است.
    بدین ترتیب در حال حاضر، در دوره انتقال ملیت آستیا از حالت دو زبانی به حالت خارجی زبانی، از مرحله دو فرهنگی به مرحله جذب فرهنگ بیگانه، نه تنها فرهنگ مردمی بلکه توان اجتماعی ملت نیز ویران می شود. علت این امر در آن است که اندازه جانشین شدن زبان جدید با میزان قابل توجه فرهنگ آستیایی از دست رفته و عوض شده با فرهنگ ملت روس یا غیره، همخوانی ندارد. با از دست دادن تدریجی فرهنگ قومی خود و بدست نیاوردن فرهنگهای اصیل خارجی، ممکن است ملیت آستیا کاملاً بدون فرهنگ واقعی بماند. پس از دوره انتقال فرهنگی، دوره «چند فرهنگی» فرا می رسد، زمانی که مردم کاملاً زبان خود را فراموش و فقط عناصر فرهنگ بدوی خود را حفظ میکنند و معمولاً با تحریف محسوس و با بکار گیری عناصر بیگانه خلاء ایجاد شده را پر می کنند .
    معمولاً در این موارد از بهترین عناصر فرهنگ برتر استفاده نمی شود. به نظر ما تلاش ایجاد اینگونه فرهنگ جدید ملی که از مجموعه دو یا چندین فرهنگ تشکیل شده باشد، آینده خوبی نخواهد داشت. تاریخ توسعه فرهنگی آمریکای امروزه نیز مؤید این امر است. گویا این مورد اتفاقی نیست که آمریکای مدرن پس از رسیدن به بالا ترین سطح دستیابی به تمدن ( ماشینها، راه ها، موارد زیر بنایی و ... )، پتانسیل های معنوی خود را که قبلاً بر اساس فرهنگهای قومی برخی ملتها برپا بود، پس از ذوب این فرهنگها در شالوده آمریکایی، مجبور شد با هزینه های هنگفتی نخبگان را از سراسر جهان جذب کند که فرهنگِ تمدن قرنها را نگهداری کنند و بتوانند افراد خلاقی بوجود بیاورند. این مورد که در جامعه روسیه نسخه بد ریخت و معیوب فرهنگ جامع آمریکایی، نه اروپایی، پیاده می شود، اتفاقی نیست. بنظر ما این امر، به شباهت و نزدیکی اصول ابرملتی آمریکایی و شوروی مربوط است که طبق برنامه های دراز مدت، فرهنگ گروه های ملی را از پایه ویران می کند. تفاوت، فقط در این است که آمریکایی ها همچنان با ایدئولوژیهای بدلی توانسته اند فرهنگ خود را حفظ کنند، اما روسها و همچنین ملت آستیا در خلاء جهان بینی قرار گرفته و به میزان قابل توجهی فرهنگ مردمی خود را از دست داده اند و همزمان عقیده های کمونیستی خود را نیز فراموش کرده اند.
    بدون شک شتاب آهنگ مشابه سازی فرهنگی در مشخصات مشابه سازی زبان ملت آستین متجلی می شود: تعداد افراد ازغافله عقب مانده و حذف شده روز به روز افزایش می یابد. در بین این افراد گروه خاصی وجود دارد که طرفدار فعال بی معنی بودن حفظ فرهنگ مردمی، در شرایط جهانی شدن و توسعه فرهنگ انبوه هستند. آنها فرهنگ را بعنوان نظام ارزشها نپذیرفته وهمچون مجموعه نیازمندیها می شمارند. آنها می گویند که در خاک آستیا فقط شکل ظاهری تمدن غرب بسیار راحت جذب شده است. باید توجه داشت که این امر نتیجه مستقیم نفوذ انبوه فرهنگ جامعه مصرفی در آستیاست که با مقاومت فرهنگ نیمه جان مردمی مواجه نشده و تا حدی جای این فرهنگ را گرفته است. احتمالاً همین فرهنگ انبوه، «فرهنگ» جامعه مصرفی، افراد بی حال با روح بوقلمون صفتی واستانداردهای سطح پایین روشن فکری وبدون نیازهای معنوی را ایجاد می کند.
    به نظر ما روند های تعویض زبان مردمی، تغییرفرهنگ و مشابه سازی تمدن مردمی که امروز کلاً در جمهوری آستیا جاری است، یکی از اشکال طبیعی توسعه روند های زبان مردمی است. اما بر خلاف دیگر روندهای تدریجی ـ مردمی و حتی روندهای انتقالی ـ مردمی، این روندِ مردم مشابه سازی نتایج منفی روحی روانی و اجتماعی برای مردم آستیایی در پی خواهد داشت. اما در این مقوله ملت مشابه شده، اندکی برنده است. به نظر ما دستیابی به فرهنگ مردمی متجانس ملت روس، به قیمت افت روشنفکری و معنوی که نصیب ملت جدید «روس» شده است در صورت مشابه سازی نمی تواند منافع ملی خود ملت روس نیز را برآورده کند.
    بدون شک پویش توازن سالم بین سنتهای توسعه جهانگرایی و تحکیم مردمی می تواند تمایل ملل به حفظ خود ویژگی و قبل از هر چیزی، حفظ زبان مادری را که استقلال مردمی وی را از تأثیر پذیری تمدنی جدا میکند، افزایش دهد. به نظر ما در این صـورت مسئله حفظ زبان آستیایی از چهارچوب ویژه منافع ملت آستیایی فراتر می رود. سخن در باره مسئولیت تاریخی و بشری برای حفظ یگانه پاره تمدن باستانیِ اسکیف است که حفظ زبان و فرهنگ آستیایی به معنای نگهداشت «اندیشه اجتماعی منحصر به فرد تکرار نشونده ایرانیان شرقی می باشد که همیشه باید در خاطر داشت و به عنوان میراثی گران قیمت برای تمدن جهانی از آن مواظبت کرد ـ حتی اگر ما دیگر نیازی به آن نداشته باشیم و تمدن ما تبدیل به بار سنگینی بر دوشمان شده باشد»2
   
    1- دزودتسف خ.و. روندهای زبان مردمی در آستیای شمالی // واریال، 1992، شماره 2، ص.220-230؛ دزودتسف خ.و. موقعیت زبان مردمی در آستیای شمالی: (تجزیه تحلیل جامعه شناسی) // مسایل شناسی آستیای شمالی. ولادی قفقاز. 1993. ث. 8-17 کامبال اف ت.ت. موقعیت زبانی و سیاست زبانی در آستیای جنوبی: تاریخ، زندگی امروزه، آینده، ولادی قفقاز. نشریات سوگو2. ص. 102-275
    2- واریال، 1995 شماره 2
   

تبلیغات