سال تمدن آریایی در تاجیکستان و رقابت ایدئولوژیها
چکیده
متن
در نتیجه انقلاب قرقیزستان، نخبگان جنوب به قدرت می رسند و این نشانه ای از تخریب کالبد سیاسی عصر شوروی می باشد که در آن شمال بر جنوب تسلط می یابد. این روند بطور مستقیم با تقویت پروژه های ملی مذهبی در تمام آسیای میانه همراه است. این نوع تغییر قبلاً نیز در جای دیگری از تاجیکستان اتفاق افتاده بود. پروژه «سال تمدن آریایی» نمونه ای از پروژه های نخبگان ملی گرای جنوب است. از طرف دیگر نخبگان شمال، این پروژه را به عنوان یک تلاش غیر مستقیم برای محروم کردن آنها از قدرت سیاسی و اقتصادی قلمداد می کنند.
بعد از تغییراتی که در قرقیزستان به عمل آمد، تمایلاتی برای برپایی ساختارهای پیشرفته دمکراتیک به چشم می خورد. از طرف دیگر ارزیابی مقامات رسمی ازبکستان این است که اگر رژیم فعلی ازبکستان فروپاشیده شود، تنها نیروهای اسلامی تندرو به روی کار خواهند آمد. دولت ازبکستان برای این استدلال خود دلیل و منطق دارد، اما سرکوبی مخالفت ها و محدود کردن آزادی بیان می تواند پیامدهای خطرناکی را در پی داشته باشد.
وضعیت ازبکستان با تاجیکستان مرتبط است، به این ترتیب که در هردو کشور رابطه تنگانگی بین دین و سیاست وجود دارد. بعد از مذاکرات طولانی و پیچیده بین حزب مخالفان متحد تاجیکستان و دولت تاجیکستان از سال 1997-1994، یک توافق نامه صلح در سال 1977 به امضا طرفین رسید. این توافقنامه به جنگ داخلی سالهای 1997-1992 پایان داده و یک نوع فرهنگ مذاکره و گفتگوی سیاسی و همچنین مشروعیت سیاسی برای هر دو طرف به ارمغان آورد. این مذاکرات باعث تغییر حزب بیداری اسلامی تاجیکستان از مسیر تندرویانه به یک برنامه میانه رو و مسالمت آمیز شد.
با این وجود این بدان معنی نیست که تاجیکستان با هیچ نوع مشکلی مواجه نیست. از سال 1998 به بعد رقابت شدیدی بین دولت و مخالفان بوجود آمده است. علی رغم اینکه 30% از نمایندگان مخالفان در ساختار قدرت دولت حضور دارند، اما تعدادی از شخصیت های قدرتمند سیاسی تا حال حاضر از ساختار دولت کنار گذاشته شده اند. رهبر حزب دمکراسی، «محمدزی اسکندروف» در زندان است و بعضی از روزنامه های مخالف مانند «نیروی سخن» نیز بسته شده اند. این روند سیاسی هنوز ادامه دارد و بازیگران اصلی حزب مخالف عبارتند از «عبدالله نوری» رئیس حزب بیداری اسلامی، «محمد شریف همت زاده» و «محی الدین کبیری» معاونان این حزب که همچنان به ایفای نقش کلیدی در حیات سیاسی تاجیکستان ادامه می دهند.
در تاجیکستان فعلی دو پروژه عمده، که یکی ملی و یکی سیاسی است، با همدیگر در رقابت هستند. علی رغم اینکه حزب بیداری بدنبال یکی کردن دین و سیاست است، بالعکس دولت به دنبال جدا کردن آنها است.
در حالیکه دولت تاجیکستان سال انتخابات ریاست جمهوری یعنی سال 2006 را به عنوان سال تمدن آریایی اعلام کرده است، نمایندگان اسلام سیاسی در مورد این پروژه نگران شده اند. آنها ادعا می کنند که دولت سعی دارد که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 2006، همان حالتی را بوجود آورد، که مابین سال های 1999ـ 1998 اتفاق افتاد و سعی نمود یک پروژه دینی سیاسی بر مبنای میراث زرتشتی را جایگزین شرایط موجود نماید. پوشیده نیست که رئیس جمهور تاجیکستان، امامعلی رحمانوف، زرتشت را به عنوان تاجیکی از منطقه بلخ می داند و آئین زرتشتی را بطور مستقیم به هویت ملی تاجیکستان مرتبط می سازد.
یکی از نماد های آریایی در پرچم ملی تاجیکستان گنجانده شده است. این نماد به صورت هفت ستاره می باشد که در بالای آن تاج اسماعیل سامانی قرار گرفته است. اسماعیل سامانی مؤسس سلسله سامانی ها است که عنوان پدر کشور تاجیک را نیز به خود اختصاص داده است. جالب اینکه همان نماد زرتشتی از سال 1991ـ 1989 توسط جنبش فرهنگی سیاسی «بیداری» ایران که مقبره شاعر حماسه سرای ایرانی، فردوسی، را پس از تخریب مجسمه لنین در مرکز شهر دوشنبه برپا کردند به کار گرفته شد. رحمانوف پس از رسیدن به قدرت مجسمه بزرگ اسماعیل سامانی را جایگزین بنای یادبود فردوسی کرد.
مؤسسان پروژه آریایی با داشتن موضع سکولار و قومی ملی، نمایندگان جنوب و به ویژه تاجیک هستند. هدف این پروژه این است که یک نوع دوگانه گرایی سختگیرانه را بین شرک و اسلام گرایی جایگزین کرده و فضایی را برای همزیستی روش ها و راهبردهای مختلف در یک هویت مشترک تاجیکی بوجود آورد و بعلاوه یک نوع اساس قومی ملی را که می تواند به عنوان اساس اتحاد سیاسی تاجیکستان باشد خلق کند.
تاجیکستان از زمان تأسیس با یک نوع فقدان ایدئولوژی مواجه بوده و در خصوص بوجود آوردن یک نوع ایدئولوژی مشخص نیز همواره تردید داشته است. در حال حاضر تاجیکستان سیاست خود را بر اساس اصول و قواعد کلی دمکراتیک پایه ریزی کرده و بر این نکته تأکید دارد که هیچ ایدئولوژیی نمی تواند به عنوان ایدئولوژی کشوری قلمداد شود.
با این وجود نمایندگان «اسلام سیاسی» و حزب کمونیست بر این نکته تأکید می کنند که کشورها با ایدئولوژی مخصوص خودشان شناخته می شوند. تلاش نمایندگان اسلام سیاسی این است که قواعد اصلی اسلام سیاسی پیاده شود، درست همانند پروژه رسمی آریایی که به قرون نهم و دهم یعنی دوره اسماعیل سامانی و زمان ظهور اولین کشور تاجیک تمرکز می کند. اسلام سیاسی سعی دارد که هویت تاجیک را از طریق دوره سامانی با اسلام مرتبط کند در حالیکه دولت تاجیکستان سعی دارد که از همان دوره برای ساخت یک هویت قومی ملی استفاده کند. بنابراین دولت تاجیکستان از انتخاب یک ایدئولوژی رسمی برای خود خودداری کرده و از این رو فضای زیادی را برای مانور سیاسی دارد.
یکی از اهداف اصلی پروژه آریایی این است که از احتمال هر نوع اسلامی شدن یا ترکی شدن جامعه تاجیک جلوگیری کند. در همین زمان این خطر وجود دارد که اگر پروژه آریایی به صورت افراطی درآید نه تنها به اتحاد جامعه تاجیک منجر نخواهد شد، بلکه باعث تجزیه آن نیز می شود. این خطر به خصوص در منطقه شمالی تاجیکستان ـ که قسمت عمده ای از جمعیت آن را ازبک ها تشکیل می دهند و نخبگان ملی گرایی تاجیک آن را به عنوان کشوری که در روند ترکی شدن پیشرفت زیادی کرده و خطرات زیادی را برای این کشور به وجود آورده ـ بسیار محسوس می باشد.
البته پروژه آریایی تاجیکستان هیچ نوع نقطه اشتراکی با ایدئولوژی آریایی آلمان نازی ندارد. با این وجود این خود می تواند اساس ظهور گروه های سیاسی رادیکال شده و به تجزیه جامعه تاجیکستان دامن زند. در آن حالت است که اسلام سیاسی می تواند افراط گرایی را برای پروژه آریایی به ارمغان بیاورد. از طرف دیگر اگر مؤسسان پروژه آریـایی تـوانایی لازم را بـرای اجتنـاب از افراط گرایی قومی ملی داشته و بتوانند تأثیر زرتشت را به صورت تقویت همزیستی یهودیت، مسیحیت و اسلام نشان دهند، این عمل می تواند از افزایش تنش در ساختار قومی ملی و مذهبی جلوگیری کند. در عین حال دولت تاجیکستان باید از تجارب ایران در زمینه اجرای پروژه مشابه زرتشتی و آریایی که به بروز انقلاب اسلامی در این کشور در سال 1979 منجر شد درس بگیرد.
نتیجه گیری: تاجیکستان دارای یک موقعیت سیاسی متناقض است که در آن عوامل جلوگیری کننده از انحصارطلبی قدرت، مؤسسات سیاسی نیستند بلکه این عوامل بازدارنده رقابت بین پروژه های فرهنگی و سیاسی مختلف و رهبران کاریزماتیک آنها هستند که باعث یک نوع موازنه سیاسی مناسب در جامعهمی شوند. با این وجود بعید است که این موقعیت برای همیشه دوام داشته باشد و اگر این منابع فرهنگی به صورت رسمی در نیایند به بی ثباتی دوباره در تاجیکستان منجر می شوند.