چکیده

در قرآن کریم تعبیر أرأیت و امثال آن مکرر به کار رفته است. این تعبیرات از ترکیب های دشواریاب قرآن به شمار می آیند. بنا داریم در مطالعه پیشِ رو کاربردهای این ترکیبات را در قرآن مطالعه کنیم و تحلیل ها از معنای تک تک موارد کاربرد قرآنی آن ها را با نگاهی انتقادی بازخوانیم. در این مطالعه مشخصاً می خواهیم تحلیل های بازتابیده در چهار اثر الدر المصون سمین حلبی، اعراب القرآن الکریم وبیانه محیی الدین درویش، التحریر و التنویر ابن عاشور، و المیزان طباطبایی از کاربردهای این ساختارِ زبانی را با هم دیگر مقایسه کنیم؛ آثاری که به نظر می رسد می توانند بازتاباننده تحلیل های مذکور در کتب اِعراب القرآن، تفاسیر ادبی، و تفاسیر معاصر فریقین باشند. هدف آن است که دریابیم کاربردهای مختلف این ساختار دقیقاً چه معنایی را افاده می کند و کدام یک از مفسران تحلیل دقیق تری از این کاربردها کرده اند. بنا ست از این فرضیه دفاع کنیم که درعین توجه هرچهار مفسر به ظرائف بلاغی کاربردها و تأثیر آن بر معنای آیات، و درعین تمایز کاربردهای متنوع أرأیت در ساختارهای شبیه به هم، سهم تفسیر الدر المصون سمین حلبی در تحلیل ادبی کاربردها، و سهم دو تفسیر معاصر، التحریر و التنویر ابن عاشور و المیزان طباطبایی، در توجه به تطابق معنای تفسیری با نکات ادبی شایان توجه است.

“A Raʾayt” and Similar Arabic Expressions in Works of Quranic Exegesis

In the Holy Qurʾān, the expression ʾaraʾyat and its similes are frequently applied. These expressions are among the most difficult combinations of the Qurʾān. In the upcoming study, we intend to study the application of these combinations in the Qurʾān and re-read the analysis of the meaning of each case of their applications in the Qurʾān with a critical approach. In this study, we specifically want to compare the analyzes reflected in the four works of Al-Durr al-Maṣūn by Samin al-Ḥalabī, Iʿrāb al-Qurʾān al-Karim wa bayānuh by Muḥyī al-Dīn Darwīsh, al-Tahrīr wa al-Tanwīr by Ibn ʿĀshūr, and al-Mīzān by Ṭabāṭabāyī about the applications of this linguistic structure. These four works seem to reflect the analyzes  aforementioned in books of the Iʿrāb al-Qurʾān, literary interpretations of the Qurʾān, and contemporary interpretations. Our purpose is to find out what exactly the different applications of this structure mean and which of the commentators have analized these applications more correctly. We aim to defend this hypothesis that considering the attention of all commentators to the rhetorical subtleties of the applications and its effect on the meaning of the verses, and considering the distinction of the various applications of theese expressions in similar structures, the contribution of the commentary of Samīn al-Ḥalabī in the literary analysis of the applications, and the contribution of two contemporary commentaries, Ibn ʿĀshūr and Ṭabāṭabāyī are worthy of attention in terms of matching the meaning of interpretation with literary points.

تبلیغات