وکالت بلاعزل؛ درباره بطلان و اعتبار شرط «سلب حق عزل وکیل»
آرشیو
چکیده
روابط حقوقی شهروندان گاهی در قالب قراردادهای نامعیّن تابع ماده ده قانون مدنی سامان می گیرد و گاهی نیز در قالب عقودمعین. در مواردی هم شهروندان برای ایجاد یک رابطه حقوقی، از عنوان، احکام و مفاهیم یک عقدمعین کمک می گیرند ولی تغییراتی در آن می دهند یا نتیجه دیگری از آن اراده می کنند. تحلیل این نوع روابط صرفاً براساس احکام آن عقد معین راه به خطا می برد و چیزی به طرفین تحمیل می کند که مقصود و منظور آنها نبوده است. آن چه عرفاً وکالت بلاعزل خوانده می شود، عموماً از این سنخ است؛ یک عمل حقوقی تحت عنوانِ ظاهری وکالت که مقصود از آن نه نیابت و اداره امور موکل، بلکه ایجاد حق و سلطه ای برای وکیل در موضوع وکالت است، در ارتباط با قراردادی که بین طرفین درباره موضوع وکالت منعقد شده است. همین نکته که وکالت بلاعزل ایجاد حق و سلطه برای وکیل می کند و موضوع وکالت متعلق حق وکیل است، ماهیتی متفاوت به آن می دهد که احکام ویژه خود را اقتضاء دارد. بنابراین، در دعاوی قضایی مرتبط با وکالت بلاعزل باید این ماهیت ویژه را در نظر داشت و از اِعمال آن دسته از احکام وکالت که حق وکیل و سلطه او بر موضوع وکالت را زایل می کند، پرهیز کرد. من جمله، احراز عدم تحقق «عقد خارج لازم» که معمولا در متن اسنادرسمی وکالت ذکر می شود، دلیل کافی برای بطلان شرط «سلب حق عزل وکیل» و تبدیل رابطه طرفین به یک وکالت اذنی صرف نیست. زیرا وکالت بلاعزل ماهیت و هدفی متفاوت از وکالت اذنی دارد و به همین دلیل باید آن را ذاتاً از صنف اعمال حقوقی لازم به شمار آورد. لذا عباراتی مانند «عقد خارج لازم» و «سلب حق عزل وکیل» را باید تنها نشانه ای برای کشف مقصود طرفین دانست نه عنصری سازنده در رابطه حقوقی آنان.The Validity of Condition "Renunciation of The Right to Dismiss the Agent" in Mandate Contracts
The legal relations of citizens are sometimes organized in the form of unspecified contracts subject to Article 10 of the Civil Law, and sometimes in the form of specific contracts ( oqoud mo’ayyan ). In some cases, citizens take help from the title, some provisions and concepts of a specific contract to create a legal relationship, but the changes they make in it or a result they want from it makes it different from the mentioned specific contract. Analyzing this type of relationship based solely on the provisions of that specific contract leads to mistake and imposes something on the parties that they had not intended it. What is called “irrevocable mandate” ( Vekalat-e Bela-Azl ) is generally of this type; A legal transaction under the apparent title of mandate ( Vekalat ), which is not intended to represent and manage the principal (mandator)'s affairs, but to create a right and authority for the mandatary in the subject of mandate and in connection with the agreement concluded between the parties regarding it. The same point that irrevocable mandate creates rights and authority for the mandatary and the subject of mandate belongs to mandatary, gives it a different nature that requires its own special provisions. Therefore, this point should be kept in mind in legal cases related to irrevocable mandate and application of those provisions of ordinary mandate that violates the right of the mandatary and his authority over the subject of mandate, should be refrained. Including, verifying the non-realization of the "binding external contract" which is usually mentioned in the text of notarial power of attorneys, is not a sufficient reason to invalidate the condition of "renunciation of the right to dismiss the mandatary" and turn the relationship into an ordinary mandate. Because this relationship has a different nature and purpose, and unlike the ordinary mandate, it is basically a type of binding legal transaction, and expressions such as " binding external contract " and " renunciation of the right to dismiss the mandatary ", etc. in power of attorney documents should only be considered as evidences to discover the intention of the parties, not as a constructive element in their legal relationship.