بررسی گفتمانیِ امکان گفت وگوی تمدن اسلامی و تمدن غرب (مبتنی بر دو نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی)
آرشیو
چکیده
غرب، تمدن اسلامی را به عنوان تمدن به رسمیت می شناسد، اما حاضر به «گفت وگو» با آن نیست و درمقابل از رویکردِ «برخورد» استفاده می کند؛ این امر مسئله ای اساسی بین تمدن اسلامی و تمدن غرب است. نخستین و مهم ترین گام نظریه پردازان سیاسی غرب برای برخورد، آن است که امکان گفت وگو بین تمدن اسلامی و تمدن غرب را از بین ببرند. با مراجعه به دو نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی، استفاده می شود که غرب بدین منظور، با گفتمان سازی بر محور نشانه «تزویر» می کوشد به جهانیان القا کند که تمدن اسلامی از ظرفیت گفت وگوی بیناتمدنی برخوردار نیست. غرب در این مسیر، از حربه هایی چون اسلام هراسی و برچسب زنی به مسلمانان استفاده می کند. درمقابل تمدن اسلامی با تمسک به نشانه «آگاهی»، باید به دنبال فراهم آوردن امکان گفت وگو باشد. در این مقاله با روش گفتمانی، این دو رویکرد در دونامه رهبر معظم انقلاب در قالب گفتمان، مفصل بندی، و زمینه های هژمونیک شدن هریک بررسی شده است. امام خامنه ای در پی گفتمانی اند که شرایط مناسب برای گفت وگوی تمدن اسلامی با اهالی تمدن غرب و نه نظریه پردازان و سیاست مداران تمدن غربی، را مهیا سازد؛ چراکه اینان با مقاصدی، به دنبال برخورد تمدنی اند.Discursive Analysis of the Possibility of the Negotiation of the Islamic Civilization and the Western Civilization (Based on the Two Letters of the Supreme Leader of the Revolution to the Western Youth)
The West recognizes the Islamic civilization as a civilization; however, it does not want to negotiate with that, rather it uses the “clash” approach. This is an essential issue between the Islamic civilization and Western civilization. The first and most important step of political theoreticians in the West is to render the negotiation between the Islamic civilization and the Western civilization impossible. By referring to the two letters of the Supreme Leader of the Revolution to the western youth, it becomes clear that, by using a discourse based on “duplicity”, the West tries to inspire to the people of the world that the Islamic civilization does not have the capacity of inter-civilizational negotiation; in doing so, the West uses techniques like Islamophobia and labelling Muslims. In contrast, the Islamic civilization, by using the discourse of “awareness”, must seek to provide the possibility of negotiation. Using discursive method, in the present article these two approaches in the two letters of the Supreme Leader of the Revolution are categorized in the form of discourse and the grounds of becoming hegemonic for each of them are investigated. Imam Khamenei seeks a discourse which provides suitable conditions for the negotiation of the Islamic civilization with the people of the Western civilization not its theoreticians and politicians; since these two groups seek the clash of civilizations for some purposes.