آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

بررسی حضور تاریخ ایالات متحده در ایران موضوع گفت‌وگو با مهرزاد بروجردی بود. استاد دانشگاه سیراکیوز به تحلیل رابطه‌ای می‌پردازد که از حدود یک و نیم قرن قبل بر اساس الزامات غیر سیاسی و عمدتا فرهنگی و مذهبی شکل گرفت، اما این رابطه پس از کودتای 28 مرداد سیاسی شد تا جایی که نگاه دولتمردان ایران به این معطوف بود که کدام کاندیدا در انتخابات آمریکا پیروز خواهد شد و البته دولت‌های ایران همواره طرفدار جمهوری‌خواهان بودند. اما بروجردی معتقد است مطالعه دقیق تاریخ و نگاه بی طرفانه مسائل دیگری هم به دست خواهد داد. این نگاه دقیق نشان می‌دهد که در ایران کسی نوکر آمریکا نبود.

بر سیاست در ایران عوامل مختلفی تاثیرگذار هستند. علاوه بر عوامل داخلی دخالت کشورهای خارجی هم درطول تاریخ ایران تاثیر گذار بود. اما تاثیر آمریکا بر این سیاست از چه زمانی بود؟
اولین تماس آمریکایی‌ها با ایران از سال 1829 میلادی بود که در این سال تعدادی از مبلغین مسیحی آمریکایی به ایران می‌روند و چند سال بعد شعبه‌ای در ایران تاسیس می‌کنند. این مساله تا سال‌ها به همین صورت ادامه داشت تا اینکه احتمالا در سال 1856 میلادی اولین رابطه دیپلماتیک رسمی‌ بین ایران و آمریکا برقرار می‌شود.
 
البته قبل از آن هم سفیری به اسم ساموئل جوردن به عنوان سفیر آمریکا به ایران می‌آید و از ایران هم حاج حسین قلی‌خان به عنوان سفیر به آمریکا می‌رود. اما به هر حال می‌توان گفت از 150 سال قبل روابط ایران و آمریکا بعد از مرگ شاهزاده عباس میرزا، قایم مقام فراهانی و امیرکبیر آغاز می‌شود. این دوره‌ای است که مستشارالدوله، سیدجمال‌الدین اسدآبادی، میرزا حسین‌خان سپهسالار، میرزاآقاخان کرمانی و غیره زنده بودند و شاهد این رابطه بودند. نکته جالب توجه در نظر مردم ایران دوری جغرافیایی این کشور از ایران بود و هم اینکه بر خلاف روس و انگلیس علاقه‌ای به دخالت در امور داخلی ایران نداشت.
 
نکته سوم جذابیت آمریکا برای مردم ایران داشتن دولتی مبتنی بر قانون اساسی و محدودیت اختیارات شخص اول مملکت بود. به نظر من از همین جهت است که در ابتدای قرن بیستم در رابطه با استخراج نفت در مسجد سلیمان هم در نهایت مهندسین آمریکایی بودند که موفق به کشف نفت شدند. همچنین در نظم دادن نظام مالیه ایران هم می‌بینیم افرادی همچون آرتور میلیسپو و مورگان شوستر که آمریکایی بودند به ایران آمدند.
 
این افراد در کنار باسکرویل، آرتور هوپ، ساموئل جوردن و دیگران کارنامه خوبی از خود بر جای گذاشتند. حتی ملک‌الشعرای بهار در کتاب مشهور تاریخ مختصر احزاب سیاسی هم می‌نویسد که ایرانیان دریافتند با کمک دولت آمریکا می‌توانند خود را از منجلاب فقری که دیگر کشورها را در بر گرفته نجات دهند. این مسیر تا جنگ جهانی دوم به همین شکل ادامه داشت. جنگ جهانی دوم شکل این رابطه را کمی‌ تغییر می‌دهد.

با این حساب در بررسی نقش آمریکا در سیاست ایران بیشتر این کالبدشکافی بر دوره تاریخی سقوط مصدق به این سو متمرکز می‌شود و نهایتا می‌توان آن را به زمان حضور نظامیان آمریکایی در زمان جنگ جهانی دوم در تهران تعمیم داد.

بله. اما از لحاظ تاریخی این محدود کردن درست نیست. علاوه بر تماس‌هایی که گفته شد. آمریکا در سال 1946 در مورد قضیه اشغال آذربایجان توسط شوروی، موضع‌گیری بسیار خوبی می‌کند. همچنین پس از جنگ هم بر اساس برنامه اصل 4 ترومن سالانه 20 میلیون دلار به ایران کمک می‌کردند. آنها در ساختن سد دز، نیشکر هفت تپه، هلیکوپترسازی اصفهان و غیره کمک‌های بسیار زیادی به ایران کردند.
 
همچنین دانشگاهی که من اکنون در آن تدریس می‌کنم(سیراکیوز) در سال 1949 قراردادی برای ساخت فیلم مستند با دولت ایران امضا کرد، دولت مصدق هم این قرارداد را تمدید می‌کند. گروه اعزامی‌این دانشگاه حدود 80 فیلم در مورد بهداشت، سم پاشی مزارع وغیره می‌سازند. از این رو مساله ایران و آمریکا را تنها نمی‌توان به کودتای 28 مرداد و پس از آن محدود کرد. این رابطه عمیق‌تر از این دوره تاریخی است.

اما می‌توان در عرصه سیاسی 28 مرداد را یک نقطه عطف در تاریخ این روابط دانست. آمریکای پس از 28 مرداد با آمریکای قبل از آن کاملا متفاوت است. آمریکای جدید تاثیری عمیق‌تر دارد تا جایی که گویی کشور همسایه ایران و یا اساسا یک نخبه منحصر به فرد سیاسی در ایران است. اینطور نیست؟
به نظر من چند علت سبب شد به مرور زمان تغییری در نگاه ایرانیان نسبت به آمریکا داشته باشیم.

یعنی استفاده از بمب اتمی‌در جنگ جهانی دوم توسط آمریکا و به رسمیت شناختن و حمایت از اسرائیل دو واقعیتی است که قبل از کودتای 28 مرداد صورت گرفته و تا حد زیادی نگاه مردم ایران را نسبت به آمریکا منفی می‌کند. کودتای 28 مرداد به این نگاه منفی کمک می‌کند تا بدین‌ترتیب دیدگاه نیروهای چپ که انتقادی بود به دیگر نیروهای سیاسی هم سرایت پیدا کند. می‌توان گفت به گفته یک نویسنده آمریکایی؛ ایرانی‌ها دچار تناقض هستند.
 
آنها هر نوع تغییری را به دخالت خارجی‌ها نسبت می‌دهند و همچنین هر دخالتی را هم نامناسب می‌دانند. اما از طرف دیگر هم استدلال می‌کنند که دخالت خارجی‌ها اجتناب‌ناپذیر است و در قبال آمریکا هم معتقدند که ایران به یک حامی‌سوم در مقابل روس و انگلیس نیاز داشت تا در مقابل روسیه و انگلیس ایستادگی کند. بنابراین این هر دو چیز را در آن واحد خواستن بخشی از نگاه ما بود. اما در هر حال می‌توان این استدلال را که 28 مرداد یک نقطه عطف بود پذیرفت. این مساله نگاه به آمریکا را منفی می‌کند. چند سال بعد هم که ساواک تشکیل می‌شود این نگاه منفی قدرت و شدت بیشتری می‌یابد.

اما سیاست آمریکا در ایران از 28 مرداد به این سو به کلی تغییر می‌کند. قبل از آن و حتی پس از جنگ جهانی دوم تا سقوط مصدق، آمریکا در ایران به دنبال کمک‌های فنی و عمرانی به ایران است اما پس از آن حضور آمریکا کاملا سیاسی می‌شود. سیاسی به این معنی که سفارت آمریکا در ایران بزرگ و فعال می‌شود. در عزل و نصب نخست‌وزیران دخالت می‌کند و این نوع فعالیت.

شاید به این علت باشد که جهان وارد جنگ سرد شده است و دیگر تعاریف سیاسی در سطح جهان تغییر می‌کند. این دوره پایان سروری امپراتوری انگلیس است. با پایان جنگ جهانی دوم تنها کشوری که باقی ماند ایالات متحده بود و تنها همین کشور توانایی داشت که موتور توسعه کشورهای اروپایی شود. پس از این بود که مساله رقابت با شوروی شکل گرفت. با این نگاه جدید تمام کشورهای دیگر در نگاه کلی به سیاست جهان همچون مهره‌های شطرنج می‌شدند. در رابطه با ایران هم به همین شکل بود. آمریکا بازیگر اصلی جنگ سرد در جهان غرب بود و در ایران که همسایه شوروی بود حضور داشت. این حضور الزاماتی را نیز با خودش به همراه آورد.

اینکه روی 28 مرداد تکیه دارم به این علت است که هری ترومن تا مادامی‌که رئیس‌جمهور آمریکا بود اصلا نپذیرفت مصدق را حذف کند و یا دولت او را ساقط کند. ترومن یک دموکرات بود. اما او در انتخابات از دوایت آیزنهاور، کاندیدای جمهوریخواه شکست خورد. آیزنهاور جمهوریخواه بلافاصله تصمیم نهایی را گرفت و بعد برای حفظ حکومت شاه ماشین نظامی‌ را به کار انداخت. سیاست آمریکا پس از این به هیچ وجه با سیاست قبل قابل قیاس نیست. سیاست آمریکا پس از این دیگر با قبل به کلی متفاوت می‌شود. با این حساب می‌توان گفت تفاوت تاثیر رئیس‌جمهور دموکرات یا جمهوریخواه در ایران از این زمان در نزد سیاستمداران ایرانی برجسته می‌شود؟

در مورد آیزنهاور مساله کاملا درست است. او سابقه‌ای نظامی ‌داشت. نگاه او به جهان هم نگاه خاصی بود. این زمان شدت گرفتن جنگ سرد است. اما من فکر می‌کنم لزوما مساله مهم در تفاوت نگاه‌ها نبود. اینطور نبود که نگاه حزب دموکرات و یا حزب جمهوریخواه به اوضاع نگاهی ماهیتا متفاوت باشد. بلکه هیات حاکمه آمریکا بطور کل منفعت کشورشان را در این می‌دیدند که در مقابل برخی تحولات ایستادگی کنند. کما اینکه این مساله ابتدا با دکترین ترومن شروع شد و قبل از ایران هم در مورد ترکیه و یونان اعمال شد.
 
از سویی می‌توان گفت استدلال آیزنهاور این بود که مصدق ضعیف است و نیروهای چپ در ایران بسیار قوی هستند و از جمله چند وزیر چپ در کابینه مصدق حضور دارند و مدلی که شوروی در ایران دنبال می‌کند این است که پی ترتیب دادن یک کودتای خزنده در ایران است تا بدین ترتیب دولت مصدق را ساقط کند و نیروهای چپ را جایگزین آن کند. سیاست‌های آمریکا در ایران در این قالب قابل پیگیری است چرا که اساسا هر تحولی بعد از این در قالب رقابت‌های جنگ سرد قابل پیگیری است. البته آمریکایی‌ها اقدامات مثبت زیادی کردند که توانست به راهبرد سیاسی آمریکا کمک کند.
 
اینها بخشی از تلاش جهانی بود که سعی داشت عقاید را به سمت این کمپ و یا آن کمپ بکشاند. از جمله آنها می‌توان به تشکیل سپاه صلح، تاسیس موسسه فرانکلین و غیره اشاره کرد. اتفاق دیگری هم که در ایران می‌افتد این است که پس از پایان جنگ جهانی دوم به مرور نظام آموزشی آمریکایی به سیستم آموزشی منتخب ما تبدیل می‌شود. زبان انگلیسی هم به عنوان زبان غالب روشنفکران ما تبدیل می‌شود. در حوزه ادبیات هم آثار رمان‌نویسان آمریکایی در ایران ترجمه می‌شود که می‌توان به کلبه عمو تم، زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند، موبیدیک و غیره اشاره کرد. به نظر می‌رسد که در این زمان چرخش بزرگی ایجاد شد که از جمله ابعاد آن می‌توان به کودتای 28 مرداد و بعد هم حضور در ایران اشاره کرد.

از این به بعد است که کاندیداهای انتخابات آمریکا در نزد هیات حاکمه ایران اهمیت می‌یابد. شاه هم از این مقطع به بعد در مورد سمت‌گیری کاندیداهای انتخابات آمریکا پیش‌بینی‌های می‌کند. چرا این پیش‌بینی‌ها عمدتا منجر به طرفداری از کاندیدای جمهوریخواه می‌شود؟
در مورد شاه می‌توان گفت که از نظر ایدئولوژیک بین کاندیدای جمهوریخواه و نظر شاه همفکری‌هایی وجود داشت. استدلال شاه مبنی بر اینکه ایران باید ژاندارم منطقه باشد، برای جمهوریخواهان نیز دلچسب بود. اساسا سیاست آمریکا پس از جنگ جهانی بر اساس حمایت از سه کشور ایران، عربستان و اسرائیل در منطقه خاورمیانه بنا شده بود. از سوی دیگر تجربه جان اف کندی و کارتر که دموکرات بودند و شاه را در مورد حقوق بشر تحت فشار قرار دادند سبب شد که گرایش شاه به سمت جمهوریخواهان طبیعی باشد.

برخی تحلیل‌ها مبتنی بر این است که ایران تاثیر مهمی‌ بر انتخابات آمریکا دارد. این تا چه حد تحلیل قابل اعتنایی است و تاکنون در چه دوره‌ای نقش ایران در انتخابات آمریکا مهم بود؟
به نظر من تنها زمانی که ایران تاثیر جدی بر انتخابات آمریکا گذاشته است در مساله گروگانگیری بود. چون این مساله اتفاقی بود که کل جامعه آمریکا را درگیر کرد. همه نسبت به آن حساسیت داشتند. در شکل دادن شکست انتخاباتی کارتر هم نقش اصلی را داشت. اما بعد از این اتفاق ایران همواره به عنوان یکی از مسائل مطروحه در انتخابات آمریکا قابل توجه است. کاندیداها هم همیشه از این موضع که ایران یک نظام غیر منطقی است صحبت می‌کنند ولی به‌طور حقیقی از لحاظ تاثیرش در انتخابات به پای مساله گروگانگیری نمی‌رسد.

به نظر شما در فعل و انفعالات داخل ایران آمریکا چقدر تاثیرگذار بود؟
به گمان من درباره در نقش آمریکا در سیاست ایران خیلی مبالغه می‌کنیم. مشخص است که آمریکایی‌ها همواره سعی می‌کنند از سیاستمدار طرفدار خودشان حمایت کنند و برای او رایزنی کنند. اما اینکه آیا واقعا آنها دیکته می‌کردند که چه کسی باید در ایران قدرت بگیرد، به نظرم باید جواب منفی داد. اگر تاریخی‌تر و غیر سیاسی‌تر به مساله رابطه ایران و آمریکا نگاه کنیم، قضیه رنگ بهتری به خود می‌گیرد. گاهی ما ریزه‌کاری‌ها را اصلا در نظر نمی‌گیریم. در دوره رضا شاه وقتی دکتر میلیسپو از ایران اخراج شد، به هیچ‌وجه به مذاق آمریکایی‌ها خوش نیامد.
 
رئیس‌جمهور آمریکا در آن زمان کولیچ بود. از طرف دیگر رضا شاه هم در اینکه آمریکا در به رسمیت شناختن دولتش تاخیر کرده دلخور بود. اما اگر ما با یک پیش فرض بزرگ بخواهیم همه مسوولین سابق را نوکر آمریکا بدانیم، مسائل کوچک و ریز را که شکل‌دهی اصلی مسیر را هم در دست داشتند به هیچ‌وجه نمی‌بینیم. بسیاری از وزرای ایران و نخست‌وزیران نیز همین اتهام طرفداری از آمریکا را با خود دارند. در حالی که روند اصلی تاریخ چیز دیگری است.

تبلیغات