آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

شورای امنیت سازمان ملل به عنوان اصلی‌ترین رکن داوری درباره موضوعات امنیتی و استراتژیک محسوب می‌شود. چنین نقشی را می‌توان در فصل هفتم منشور ملل متحد مورد ملاحظه قرار داد. کشورهایی که در شورای امنیت دارای عضویت دائمی می‌باشند به عنوان هیات مدیره نظام جهانی ایفای نقش می‌کنند. به همان گونه‌ای که در حوزه واحدهای سیاسی در هر کشوری، گروه خاصی از نخبگان جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص می‌دهند، اعضای دائمی شورای امنیت را می‌توان نماد قدرت برگزیده جهانی دانست که قادرند تا دستور عمل برای سیاست بین‌المللی طراحی و اجرا نمایند.
 
در شرایطی که بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی شکل می‌گیرد، طبیعی است که نقش و کارکرد شورای امنیت افزایش خواهد یافت. این امر به مفهوم آن است که چنین کشورهایی در اداره بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی از جایگاه ویژه و منحصربه‌فردی برخوردارند. از اوایل دهه 1960 زمینه برای بازسازی شورای امنیت فراهم شد. بر مبنای «قطعنامه اتحاد برای صلح» کشورهای غیردائم که فاقد حق وتو در شورای امنیت بوده‌اند، جایگاه موثری در تصمیم‌گیری بین‌المللی پیدا نمودند. این امر انگیزه کشورهای مختلف جهان را برای مشارکت در شورای امنیت سازمان ملل افزایش داد.
 
ایران از جمله کشورهای تشکیل‌دهنده سازمان ملل محسوب می‌شود. پذیرش قطعنامه شورای آتلانتیک در سال 1941 و اعلام جنگ دولت ایران به آلمان را می‌توان از جمله دلایل نقش‌آفرینی ایران در سازمان ملل دانست. به‌رغم چنین جایگاهی، هنوز ایران نتوانسته نقش موثری را در شورای امنیت سازمان ملل ایفا نماید. انعکاس این امر را می‌توان در عدم موفقیت «دیپلماسی ایرانی» برای کسب آراء لازم اعضاء مجمع عمومی سازمان ملل جهت عضویت در جمع ده کشور غیردائمی شورای امنیت دانست.
 
در حالی که کشورهایی همانند قطر نیز تاکنون به جمع چنین کشورهایی پیوسته‌اند عدم موفقیت ایران برای کسب آراء کشورهای عضو سازمان ملل در کنترل کرسی غیردائمی شورای امنیت را می‌توان نمادی از واکنش محیط بین‌الملل نسبت به اهداف سیاسی ایران در حوزه بین‌المللی دانست. این امر تحت تاثیر موضوعات و مسائل مختلفی قرار گرفته است. در این مقاله تلاش می‌شود تا دلایل ساختاری و کارکردی عدم موفقیت دیپلماسی ایران برای حضور در جمع اعضاء‌غیردائم شورای امنیت مورد بررسی قرار گیرد.

ایران هراسی در افکار عمومی بین‌المللی
اگرچه بسیاری از کشورهای جهان ادراک منفی خود نسبت به سیاست‌های امنیتی آمریکا در سطح جهانی را بیان می‌دارند اما آنان در مورد چگونگی واکنش نسبت به آمریکا نیز دارای اصول و قواعد خاص می‌باشند. انتقاد از الگوهای رفتاری و سیاست‌های کاربردی آمریکا در محیط بین‌المللی را به عنوان تلاش سازنده در جهت بازسازی اهداف و رفتارهای استراتژیک آن کشور می‌دانند. بنابراین نقد سیاست آمریکا توسط افکار عمومی را نمی‌توان به عنوان جدال علیه سیاست‌های آن کشور تلقی نمود.
 
از سوی دیگر واحدهای انتقادکننده بر این اعتقادند که آمریکا توانسته است «خلا قدرت امنیتی» در محیط‌های استراتژیک را ترمیم نموده و از این طریق بر ثبات و تعادل جهانی کمک نماید. این امر نشان می‌دهد که جهت‌گیری انتقادی کشورهای مختلف در برخورد با سیاست‌های آمریکا ماهیت ساختاری ندارد. آنان کارکرد و فرآیند رفتاری آمریکا در سیاست منطقه‌ای و امنیت جهانی را مورد انتقاد قرار می‌دهند. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران شکل متفاوتی از انتقاد نسبت به آمریکا و نقش قدرت‌های بزرگ در امنیت جهانی را در دستور کار خود قرار داده است.
 
انتقادات ایران ماهیت ساختاری دارد. به عبارت دیگر، ایران تلاش دارد تا مشروعیت سیاسی و رفتاری عملکرد آمریکا را مورد نقد قرار دهد. بر این اساس، می‌توان شکل متفاوتی از نقد سیاسی و بین‌المللی را مورد توجه قرار داد. نقد ایران از جایگاه قدرت‌های بزرگ در شورای امنیت ماهیت ساختاری دارد. به عبارت دیگر، رویکرد سیاسی و بین‌المللی ایران به گونه‌ای شکل گرفته است که امکان نقش‌آفرینی سازنده و مشروع بازیگران مسلط در نظام جهانی در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل را امکان‌پذیر نمی‌دانند. این امر نشان می‌دهد که ایران دارای انتقادات ساختاری نسبت به نهادهای بین‌المللی است.
 
اگر کشوری از چنین رویکردی بهره‌مند شود به مثابه آن است که برای تغییر وضع موجود تلاش خواهد نمود. طبیعی است که فضای عمومی سیاست بین‌المللی چنین رویکردی را مورد پذیرش قرار نمی‌دهند. به طورکلی سیاست بین‌الملل دارای رویکرد تعادل‌گرا می‌باشد. کشورهای مختلف ممکن است از الگوهای رفتاری کشوری انتقاد به عمل آورند، اما این گونه انتقادات را در چارچوب «قواعد بین‌المللی» و «نهادهای جهانی» به انجام می‌رسانند. آنان سیاست‌های ایران را به اندازه‌ای رادیکال می‌دانند که تمایل کمتری برای حمایت از الگوهای ایران نشان می‌دهند.
 
به این ترتیب، سیاست‌های رادیکال ایران در مورد ساختار و کارکرد شورای امنیت، جلوه‌هایی از «ایران‌هراسی» را در افکار عمومی بین‌المللی به وجود می‌آورد. لازم به توضیح است که شکل‌گیری هرگونه سیاست و الگوی رفتار ضدایرانی صرفا انعکاس مواضع و رویکرد ایران نمی‌باشد. در این روند، افکار عمومی بین‌المللی به گونه‌ای شکل گرفته است که حمایت از ایران را به منزله نادیده گرفتن نهادهای موجود می‌دانند. بنابراین «ایران‌هراسی» می‌تواند تحت تاثیر موضوعات و فرآیندهای مختلفی شکل گیرد؛ اما باید بر این امر تاکید داشت که فضای عمومی سیاست بین‌الملل گرایش بیشتری به تعادل و سیاست‌های حفظ وضع موجود دارد.
 
در این شرایط، امکان حمایت از ایده ایرانی کاهش می‌یابد و روند ایران‌هراسی از جاذبه و مطلوبیت بیشتری در افکار عمومی بین‌المللی برخوردار خواهد شد. انعکاس این امر را می‌توان در ترجیح افکار عمومی حاکم بر رویکرد اعضا مجمع عمومی سازمان ملل نسبت به عضویت ژاپن در مقایسه با ایران مورد توجه قرار داد.

جایگاه ژاپن در سیاست و اقتصاد بین‌الملل
اگرچه آراء ایران برای عضویت در جمع کشورهای غیردائم شورای امنیت بسیار محدود بود اما باید بر این امر تاکید داشت که رقیب سیاسی ایران در این رقابت، کشوری بزرگ همانند ژاپن بوده است. بسیاری از کشورهای جهان بر این اعتقادند که ژاپن ظرفیت لازم برای عضویت در جمع اعضا دائمی شورای امنیت را دارا می‌باشد. بنابراین رقابت هر کشور آسیایی با ژاپن کار بسیار دشواری خواهد بود. در شرایط موجود تولید ناخالص ملی کشور ژاپن در حدود 6 هزار میلیارد دلار می‌باشد. کالاهای ژاپنی تمام جهان را درنوردیده است. سرمایه‌گذاران و تکنسین‌های ژاپنی حتی در آمریکا از جایگاه و موقعیت ویژه‌ای برخوردارند. بنابراین ژاپن کشور قدرتمندی محسوب می‌شود که امکان نادیده انگاشتن آن توسط کشورهای مختلف جهان وجود ندارد.
 
به عبارت دیگر، ژاپن دارای موقعیت و جایگاه ویژه‌ای در نزد افکار عمومی بین‌المللی است. در سال‌های گذشته بسیاری از کشورها تاکید داشته‌اند که اگر شورای امنیت در صدد افزایش اعضاء دائمی خود برآید، در آن شرایط کشورهای آلمان و ژاپن از موقعیت و مطلوبیت بیشتری برای عضویت در جمع اعضاء دائمی شورای امنیت برخوردار خواهند بود. با توجه به شرایط عمومی ژاپن در سیاست و اقتصاد بین‌الملل، باید بر این امر تاکید داشت که مطلوبیت ژاپن برای انتخاب توسط اعضا مجمع عمومی سازمان ملل موضوعی پذیرفته شده می‌باشد. هم‌اکنون کشور ژاپن بعد از آمریکا بیشترین حجم تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده است.
 
میزان حمایت‌های مالی ژاپن از برنامه‌های اجرایی سازمان ملل نیز در سال‌های بعد از پایان جنگ سرد افزایش قابل توجهی پیدا کرده است. این امر را می‌توان در زمره شاخص‌های ژاپن دانست که بر افکار عمومی جهان تاثیرات خود را بر جای خواهد گذاشت. با توجه به شرایط و موقعیت ژاپن در اقتصاد جهانی، طبیعی به نظر می‌رسد که این کشور از توان بیشتری برای جلب افکار عمومی اعضا مجمع عمومی برخوردار باشد. دیپلماسی ژاپن نیز در بسیاری از مناطق جغرافیایی دارای نقش و کارکرد سازنده‌ای بوده است. بنابراین گرایش کشورهای مختلف به بهره‌گیری از سیاست‌های اقتصادی و الگوهای رفتاری ژاپن در شورای امنیت سازمان ملل را می‌توان در زمره قابلیت‌های بالقوه این کشور دانست که طی سالیان گسترده شکل گرفته است.

بحران اقتصادی جهان و نقش ژاپن در مدیریت اقتصاد بین‌المللی
هرگاه بحران اقتصادی در سطح جهانی شکل گیرد، زمینه برای انتقال آن به حوزه‌های جغرافیایی پیرامونی نیز وجود خواهد داشت. در شرایط رکود و تورم در اقتصاد جهانی، کشورهای پیرامونی با مخاطرات زیادی روبه‌رو می‌شوند. آنان به دلیل بنیه ساختاری ضعیف‌تر خود با شکنندگی روبه‌رو خواهند شد. در این شرایط فضای اقتصاد جهانی نیاز بیشتری برای مشارکت ژاپن دارا می‌باشد. در بحران اقتصادی سپتامبر-اکتبر 2008 کشور آمریکا به تنهایی قادر به کنترل بحران نخواهد بود. سیاست‌های انبساطی این کشور، موج جدیدی از مخاطرات تجاری و مالی را به سایر حوزه‌های جغرافیایی منتقل می‌سازد.
 
بنابراین کشورهایی همانند ژاپن می‌توانند از طریق ذخایر ارزی و قابلیت صنعتی خود از گسترش رکود اقتصادی جلوگیری به عمل آورده و برای اولین بار در تاریخ جهان، برخی از موضوعات اقتصادی را در زمره مسائلی قرار دهد که می‌تواند بحران ناشی از آن را از طریق نهادهای بین‌المللی همانند شورای امنیت سازمان ملل مورد پیگیری قرار دهد. به طورکلی شورای امنیت می‌تواند هر موضوعی که بر صلح، ثبات، تعادل و امنیت بین‌الملل تاثیر به جا می‌گذارد را مورد توجه و پیگیری قرار دهد. در شرایطی که جهان با نشانه‌هایی از بی‌ثباتی اقتصادی و رکود فراگیر روبه‌رو شده است، طبیعی است که کشوری همانند ژاپن از اعتبار بیشتری در مقایسه با ایران برای عضویت در شورای امنیت برخوردار خواهد بود.

بحران انتظارات فزاینده در افکار عمومی و دیپلماسی ایران
اگرچه ایران از شرایط عمومی لازم برای ایفای نقش در جمع اعضای غیردائم شورای امنیت برخوردار است، اما طرح این موضوع در شرایطی که ژاپن نیز به عنوان رقیب ایران تلقی می‌گردید به عنوان انتظار نادرست و دور از ذهن محسوب می‌شود. طی سال‌های گذشته همواره عبارت‌هایی از سوی مقامات مسوول و افراد غیرمسوول اجرایی در ایران مطرح گردیده که براساس آن توهم مرکزیت‌گرایی ایران در سیاست بین‌الملل را شدت بخشیده است.به طور کلی فرهنگ سیاسی و ادراک عمومی ایران در حوزه سیاست خارجی بر این امر تاکید دارد که نگاه عمومی جهان برای تامین مطالبات خود متوجه ایران می‌باشد.
 
در شرایطی که واحدهای سیاسی دارای رویکرد رادیکال می‌باشند، طبعا تحلیل آنان از افکار عمومی جهان نیز ماهیت رادیکال خواهد داشت. به این ترتیب، چنین ادراکی در حوزه سیاست خارجی منجر به انتظاراتی در جامعه ایرانی گردیده که ماهیت غیرواقعی خواهد داشت. طبیعی است که ژاپن از ابزارهای متنوع‌تری در مقایسه با ایران برخوردار می‌باشد. اینگونه ابزارها و توانایی‌ها، تاثیر خود را بر رقابت‌های سیاسی و بین‌المللی بر جای می‌گذارد. طبیعی است که ایران اگرچه دارای سیاست و رویکرد رادیکال در حوزه سیاست بین‌الملل می‌باشد، اما در کل با ابزارها و قابلیت‌های ژاپن هماهنگی و همانندی ندارد. بنابراین افزایش انتظارات کاذب در تحلیل فرآیندهای اجرایی ایران در حوزه سیاست خارجی منجر به ابهام بیشتری برای جامعه ایرانی و گروه‌های مختلف شهروندی می‌شود.
 
رای‌گیری در مجمع عمومی سازمان ملل نشان داد که طرح موضوعات کلی در مورد نگاه جهان به ایده ایرانی صرفا منجر به افزایش انتظارات جامعه از دستگاه دیپلماسی ایران می‌گردد. در حالی که اگر ساختار دیپلماتیک ایرانی تلاش موثر و سازنده‌تری نیز برای کسب آراء و افکار عمومی کشورهای مجمع عمومی سازمان ملل به انجام می‌رساند، طبعا باز هم قادر نمی‌شد تا در روند رقابت با ژاپن و در شرایط موجود سیاست بین‌المللی به نتایج موثرتری دست یابد.

تبلیغات