دموکراسی و ضد دموکراسی
آرشیو
چکیده
متن
محمد حیدری کآیتالله مطهری را باید نزدیکترین فرد به رهبر فقید انقلاب دانست. ازیک طرف این نزدیکی و از سوی دیگر فعالیت فکری مطهری که پیش از انقلاب صورت گرفت او را به تاثیرگذارترین روحانیون درحلقه شاگردان امام خمینی بدل کرد. اگرچه به فاصله کمتر از سه ماه پس از پیروزی، مطهری قربانی خشونتهای فزاینده پس از انقلاب شد و به شهادت رسید، اما در همان زمان کوتاه نیز به دلیل جایگاه ویژهاش تاثیرگذاری مشهودی بر جریان انقلاب داشت. پس از درگذشت آیت الله بروجردی، شش تن، حضرات آیات نجفی مرعشی، گلپایگانی، شریعتمداری، حکیم، خویی و خمینی در عرصه مرجعیت مطرح شدند. اما آیتالله خمینی به علت مواضع و دیدگاه سیاسیاش بیش از دیگران مورد توجه نسل جدید روحانیان حوزه قرار گرفت. زیاد طول نکشید که گروهی از روحانیان سیاسی و منتقد، حلقه یاران او را تشکیل دادند. پس از حوادث خرداد 1342 و بالاخره تبعید رهبرفقید انقلاب، در سال 1343، فشار حاکمیت بر طیف روحانیان اطراف او نیز افزایش یافت.
با اوجگیری انقلاب در سال 1356، حلقه یاران روحانی امام ، به فکر تأسیس تشکلی برای انسجام بیشتر افتادند. به این ترتیب استاد مرتضی مطهری به همراه آیات عظام سیدمحمد بهشتی، سیدعلی خامنهای، علی مشکینی، محمدجواد باهنر، سیدکریم موسویاردبیلی، محمد مفتح، اکبرهاشمی رفسنجانی و... جامعه روحانیت مبارز تهران را تشکیل دادند. در پنجم آبان 1356، این تشکل با صدور بیانیهای به مناسبت درگذشت سید مصطفی خمینی فرزند ارشد رهبر فقید انقلاب رسماً اعلام موجودیت کرد. از مهمترین اقدامهای جامعه روحانیت مبارز پیش از پیروزی انقلاب، تحصن آنان در مسجد دانشگاه تهران بود که ظاهرا با پیشنهاد آیتالله مطهری بوده است. آیتالله سیدحسنطاهریخرمآبادی به یاد میآورد که برخی از اعضای جامعه معتقد بودند که تحصن در مسجد شاه بازار( مسجد امام امروز) برگزار شود اما به خواست مطهری این تحصن به دانشگاه تهران منتقل شده است.(پارهای از خورشید-ص353) «جامعه روحانیت مبارز در تهران به هشت منطقه تقسیم میشد که در هر منطقه، با پایگاه قراردادن یک مسجد، به سازماندهی مبارزین همان منطقه میپرداخت. در هر منطقه دو نفر رابط وجود داشت که در شورای مرکزی تشکیلات حضور مییافتند و هدایت مبارزه را در تهران بطور جمعی به عهده میگرفتند. استاد مطهری، آیتالله دکتر بهشتی، دکتر باهنر و دکتر مفتح سمت مشاور عالی شورای مرکزی این جامعه را داشتند.» (هاشمی و انقلاب ـ ص136)
چند هفته بعد آیتالله مطهری به پاریس و نزد آیتالله خمینی رفت و زمینه تشکیل شورای انقلاب فراهم شد. به دلیل اعتمادی که رهبرفقید انقلاب به مطهری داشت اعضای اولیه شورای انقلاب با پیشنهاد او پنج تن از روحانیان -که عضو گروه تازه تاسیس جامعهیروحانیتمبارز هم بودند- انتخاب شدند.
هاشمی رفسنجانی درمقدمهای که بر «صورت مذاکرات شورای انقلاب» نوشته، آورده است: «در آن روزها که امام امت در پاریس اقامت داشتند، استاد شهید آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس، دستور رهبر عظیمالشأن انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند. حضرت امام، آقایان شهیدمطهری، شهید بهشتی، موسوی اردبیلی، شهید باهنر واینجانب را به عنوان هسته اولی شورای انقلاب تعیین کرده و اجازه داده بودند که افراد دیگر با اتفاق نظر این پنج نفر اضافه شوند و درجلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتیالامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیرروحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد.»
مهندس مهدی بازرگان در شرحی که بر نحوه تشکیل شورای انقلاب نوشته است تاکید میکند که اعضای شورای انقلاب به دستور رهبر فقید انقلاب «از طرف آقای مطهری مصاحبه و دعوت شدند.» اما ظاهرا همه افراد – بجز دکتر باهنر- از همان لیستی انتخاب شدند که بازرگان پیش از آن به امام پیشنهاد کرده بود. به نوشته بازرگان «ترکیب شورای انقلاب چهار بار عوض شد ولی همیشه اکثریت آن را معممین تشکیل میدادند که مقربتر بودند.»(شورای انقلابودولتموقت-ص25)
به فاصله حدود یک ماه پس از اعلام رسمی تشکیل شورای انقلاب، پیروزی با شتاب و بصورتی غیرمنتظره فرا رسید و در بیست و نهم بهمن ماه سال 1357 درحالی که تنها هفت روز از پیروزی انقلاب میگذشت، پنج تن از روحانیون بلندپایه که همگی عضو شورای انقلاب هم بودند، تأسیس حزب جدیدی را اعلام کردند که نام آن حزبجمهوریاسلامی بود. اما این بار با شگفتی بسیار نام آیتالله مطهری در میان موسسین حزب نبود. آیت الله بهشتی طی یک سخنرانی گفته است:«مرحوم استاد مطهری رحمة الله علیه در همان آغاز، این مطلب را به عدهای از دوستان میفرمود که این برادرهای ما دست به کاری زدند که اگرنیتشان خدا نباشد، خسارت کردهاند» (عملکرد یکساله حزب جمهوری ا سلامی ـ گفتار شماره 13 ـ 1359 ـ ص5). آیت الله بهشتی در گفت وگو با مجله عروه الوثقی نیز درباره موضع آیت الله مطهری میگوید: «دقیقاً به یادم نمانده، اما به احتمال قوی به ایشان هم گفته بودیم که ما میخواهیم یک تشکیلات حزبی به وجود بیاوریم. مرحوم آقای مطهری اصولاً چه در کارهای علمی و چه در کارهای دیگر تنها کار میکرد. خود من در دو نوبت به ایشان پیشنهاد کردم که بیاییم کار تحقیقاتیمان را به صورت یک جمع محقق هماهنگ در بیاوریم، ایشان میخواست این کار را بکند و میگفت خوب است، ولی عملاً باز در همان کار فردیشان متمرکز و غرق میشدند. به هرحال من دقیقاً یادم نیست که آیا قبلاً ایجاد تشکیلات سیاسی را با ایشان کاملاً در میان گذاشتیم یانه، چون اجمالاً ایشان میدانستند» ( احزاب سیاسی در ایران ـ ویژه نامه یاد ـ ص 254). آیتالله سید محمد بهشتی دبیر کل حزب جمهوری در گفت وگویی بامجله عروةالوثقی، پس از این که فکر تأسیس یک حزب سیاسی اسلامی را متعلق به دوران کودتای 28 مرداد سال 1332 دانست، به سال آخر انقلاب نیز اشاره کرد و گفت:«تابستان سال 56 بود که باز[ با] چند تا از دوستانمان به فکر ایجاد یک هسته روحانی متشکل براساس تأکید روی تقوی و ایمان، مبارز بودن و بینش مترقی اسلامی داشتن و درعین حال خالص اندیشیدن و اسلامی عمل کردن و مبرا از هرگونه گرایش غیراسلامی و تفکر التقاطی افتادیم و درنظر داشتیم که این هسته روحانی مبارز متعهد، شاخه سیاسی و اجتماعی به وجود بیاورد و آن شاخه بتواند یک حزب و تشکیلات نیرومند سیاسی در خلأ اجتماعی ما پایه گذاری بکند»( احزاب سیاسی در ایران- ویژه نامه یاد - ص 251).
آیت الله بهشتی تأکید میکند، از اواسط سال 1356 که هنوز پیش بینی وضع آینده ایران ممکن نبود و کمتر کسی تصور میکرد که انقلاب با چنان سرعتی به پیروزی برسد، گروهی ازروحانیان نسل جدید که جملگی از شاگردان و نزدیکان رهبر تبعیدی انقلاب بودند، دراندیشه سازماندهی تشکیلاتی روحانیان افتادند. آنان به دنبال حزبی بودند که ازمیان روحانیان برخیزد. با این همه هم از میان نزدیکان آیتالله خمینی و هم ازجانب روحانیان دیگر، مخالفتهایی باتأسیس چنین حزبی صورت گرفت. حتی رهبر فقید انقلاب نیز درابتدا با تأسیس حزب مخالف بود. اکبر هاشمی رفسنجانی گفته است:«همه دوستان احساس کرده بودند که اگر ما تشکیلات درستی داشتیم، دچار این آشفتگیها نمیشدیم. پیش از این ـ و در همان روزهای آزادی من از زندان ـ بحث حزب شده بود و تلاشی هم برای فراهم کردن مقدماتش کرده بودیم، اما با مخالفت امام روبهرو شده بود. امام از اول، نسبت به حزب بدبینی خاصی داشتند و آن راموجب تفرقه میدانستند»( اطلاعات ـ 4/12/1375). آیت الله مطهری بعد از تشکیل حزب نیز به عضویت آن درنیامد و نشان داد که چندان با تشکیلات حزبی موافق نیست و اگر در تاسیس جامعه روحانیت مبارز همراهی کرده است شاید به این دلیل بوده که این تشکل حالت تشکیلاتی و حزبی نداشت و از طرف دیگر تنها از میان یک صنف بود و از روحانیان عضوگیری میکرد و برخلاف حزب مجبور به گسترش کار در میان غیرمعممین نبود.
شهید مطهری بااینهمه کوشید تا در جریان تدوین اندیشه جمهوری اسلامی و تکوین نظریه آن همراهی کند. او نشان داد که تفسیرش از دموکراسی هرچه هست بیتردید تفسیری غربی نیست و بیش از آنکه اشتراک معنوی باشد اشتراک لفظی است. مطهری در گفتوگوی مفصلی که در آستانه رفراندوم جمهوری اسلامی انجام داد از دموکراسی اسلامی سخن گفت. او تاکید کرد:«اگر تمایلات انسان را ریشه و منشاء آزادی و دموکراسی بدانیم همان چیزی بوجود خواهد آمد که امروز در مهد دموکراسیهای غربی شاهد آن هستیم. در این کشورها، مبنای وضع قوانین در نهایت امر چیست؟ خواست اکثریت. و بر همین مبنا است که میبینیم همجنسبازی به حکم احترام به دموکراسی و نظر اکثریت قانونی میشود.[...] در نقطه مقابل این نوع دموکراسی و آزادی، دموکراسی اسلامی قرار دارد. دموکراسی اسلامی بر اساس آزادی انسان است اما این آزادی انسان، در آزادی شهوات خلاصه نمیشود[...] از دیدگاه اسلام، آزادی و دموکراسی بر اساس آنچیزی است که تکامل انسانی انسان ایجاب میکند.[...] دموکراسی در اسلام یعنی انسانیت رها شده، حال آنکه این واژه در قاموس غرب معنای حیوانیت رها شده را متضمن است.» (پیرامون انقلاب اسلامی-چاپ دوم-صص101-104)
در جریان رفراندوم جمهوری اسلامی، انتقادهایی از جانب برخی گروهها صورت میگرفت مبنی بر اینکه در رفراندوم افزون بر «جمهوری اسلامی»، اشکال دیگری از حکومت نیز به رأی گذاشته شود. توجیه کسانی که معتقد به «جمهوری اسلامی» بودند آن بود که هویت انقلاب مردم، اسلامی بوده و رفراندومی به این شکل، این چنین حق آنهاست. آیت الله مطهری در گفت وگویی تأکید کرد:«ابتدا باید ببینیم که آیا مردم ایران که انقلاب کردهاند، انقلاب اسلامی کردهاند یا انقلاب مطلق؟ اگر انقلاب مطلق کردهاند خب، طبیعی است که بعد از انقلاب آن چیزی را هم که مردم میخواهند جمهوریمطلق است؛ و اما اگر مردم ایران انقلاب اسلامی کردهاند، در آن صورت میباید سؤال رفراندوم هم درباره جمهوریاسلامی باشد.»
با اوجگیری انقلاب در سال 1356، حلقه یاران روحانی امام ، به فکر تأسیس تشکلی برای انسجام بیشتر افتادند. به این ترتیب استاد مرتضی مطهری به همراه آیات عظام سیدمحمد بهشتی، سیدعلی خامنهای، علی مشکینی، محمدجواد باهنر، سیدکریم موسویاردبیلی، محمد مفتح، اکبرهاشمی رفسنجانی و... جامعه روحانیت مبارز تهران را تشکیل دادند. در پنجم آبان 1356، این تشکل با صدور بیانیهای به مناسبت درگذشت سید مصطفی خمینی فرزند ارشد رهبر فقید انقلاب رسماً اعلام موجودیت کرد. از مهمترین اقدامهای جامعه روحانیت مبارز پیش از پیروزی انقلاب، تحصن آنان در مسجد دانشگاه تهران بود که ظاهرا با پیشنهاد آیتالله مطهری بوده است. آیتالله سیدحسنطاهریخرمآبادی به یاد میآورد که برخی از اعضای جامعه معتقد بودند که تحصن در مسجد شاه بازار( مسجد امام امروز) برگزار شود اما به خواست مطهری این تحصن به دانشگاه تهران منتقل شده است.(پارهای از خورشید-ص353) «جامعه روحانیت مبارز در تهران به هشت منطقه تقسیم میشد که در هر منطقه، با پایگاه قراردادن یک مسجد، به سازماندهی مبارزین همان منطقه میپرداخت. در هر منطقه دو نفر رابط وجود داشت که در شورای مرکزی تشکیلات حضور مییافتند و هدایت مبارزه را در تهران بطور جمعی به عهده میگرفتند. استاد مطهری، آیتالله دکتر بهشتی، دکتر باهنر و دکتر مفتح سمت مشاور عالی شورای مرکزی این جامعه را داشتند.» (هاشمی و انقلاب ـ ص136)
چند هفته بعد آیتالله مطهری به پاریس و نزد آیتالله خمینی رفت و زمینه تشکیل شورای انقلاب فراهم شد. به دلیل اعتمادی که رهبرفقید انقلاب به مطهری داشت اعضای اولیه شورای انقلاب با پیشنهاد او پنج تن از روحانیان -که عضو گروه تازه تاسیس جامعهیروحانیتمبارز هم بودند- انتخاب شدند.
هاشمی رفسنجانی درمقدمهای که بر «صورت مذاکرات شورای انقلاب» نوشته، آورده است: «در آن روزها که امام امت در پاریس اقامت داشتند، استاد شهید آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس، دستور رهبر عظیمالشأن انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند. حضرت امام، آقایان شهیدمطهری، شهید بهشتی، موسوی اردبیلی، شهید باهنر واینجانب را به عنوان هسته اولی شورای انقلاب تعیین کرده و اجازه داده بودند که افراد دیگر با اتفاق نظر این پنج نفر اضافه شوند و درجلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتیالامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیرروحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد.»
مهندس مهدی بازرگان در شرحی که بر نحوه تشکیل شورای انقلاب نوشته است تاکید میکند که اعضای شورای انقلاب به دستور رهبر فقید انقلاب «از طرف آقای مطهری مصاحبه و دعوت شدند.» اما ظاهرا همه افراد – بجز دکتر باهنر- از همان لیستی انتخاب شدند که بازرگان پیش از آن به امام پیشنهاد کرده بود. به نوشته بازرگان «ترکیب شورای انقلاب چهار بار عوض شد ولی همیشه اکثریت آن را معممین تشکیل میدادند که مقربتر بودند.»(شورای انقلابودولتموقت-ص25)
به فاصله حدود یک ماه پس از اعلام رسمی تشکیل شورای انقلاب، پیروزی با شتاب و بصورتی غیرمنتظره فرا رسید و در بیست و نهم بهمن ماه سال 1357 درحالی که تنها هفت روز از پیروزی انقلاب میگذشت، پنج تن از روحانیون بلندپایه که همگی عضو شورای انقلاب هم بودند، تأسیس حزب جدیدی را اعلام کردند که نام آن حزبجمهوریاسلامی بود. اما این بار با شگفتی بسیار نام آیتالله مطهری در میان موسسین حزب نبود. آیت الله بهشتی طی یک سخنرانی گفته است:«مرحوم استاد مطهری رحمة الله علیه در همان آغاز، این مطلب را به عدهای از دوستان میفرمود که این برادرهای ما دست به کاری زدند که اگرنیتشان خدا نباشد، خسارت کردهاند» (عملکرد یکساله حزب جمهوری ا سلامی ـ گفتار شماره 13 ـ 1359 ـ ص5). آیت الله بهشتی در گفت وگو با مجله عروه الوثقی نیز درباره موضع آیت الله مطهری میگوید: «دقیقاً به یادم نمانده، اما به احتمال قوی به ایشان هم گفته بودیم که ما میخواهیم یک تشکیلات حزبی به وجود بیاوریم. مرحوم آقای مطهری اصولاً چه در کارهای علمی و چه در کارهای دیگر تنها کار میکرد. خود من در دو نوبت به ایشان پیشنهاد کردم که بیاییم کار تحقیقاتیمان را به صورت یک جمع محقق هماهنگ در بیاوریم، ایشان میخواست این کار را بکند و میگفت خوب است، ولی عملاً باز در همان کار فردیشان متمرکز و غرق میشدند. به هرحال من دقیقاً یادم نیست که آیا قبلاً ایجاد تشکیلات سیاسی را با ایشان کاملاً در میان گذاشتیم یانه، چون اجمالاً ایشان میدانستند» ( احزاب سیاسی در ایران ـ ویژه نامه یاد ـ ص 254). آیتالله سید محمد بهشتی دبیر کل حزب جمهوری در گفت وگویی بامجله عروةالوثقی، پس از این که فکر تأسیس یک حزب سیاسی اسلامی را متعلق به دوران کودتای 28 مرداد سال 1332 دانست، به سال آخر انقلاب نیز اشاره کرد و گفت:«تابستان سال 56 بود که باز[ با] چند تا از دوستانمان به فکر ایجاد یک هسته روحانی متشکل براساس تأکید روی تقوی و ایمان، مبارز بودن و بینش مترقی اسلامی داشتن و درعین حال خالص اندیشیدن و اسلامی عمل کردن و مبرا از هرگونه گرایش غیراسلامی و تفکر التقاطی افتادیم و درنظر داشتیم که این هسته روحانی مبارز متعهد، شاخه سیاسی و اجتماعی به وجود بیاورد و آن شاخه بتواند یک حزب و تشکیلات نیرومند سیاسی در خلأ اجتماعی ما پایه گذاری بکند»( احزاب سیاسی در ایران- ویژه نامه یاد - ص 251).
آیت الله بهشتی تأکید میکند، از اواسط سال 1356 که هنوز پیش بینی وضع آینده ایران ممکن نبود و کمتر کسی تصور میکرد که انقلاب با چنان سرعتی به پیروزی برسد، گروهی ازروحانیان نسل جدید که جملگی از شاگردان و نزدیکان رهبر تبعیدی انقلاب بودند، دراندیشه سازماندهی تشکیلاتی روحانیان افتادند. آنان به دنبال حزبی بودند که ازمیان روحانیان برخیزد. با این همه هم از میان نزدیکان آیتالله خمینی و هم ازجانب روحانیان دیگر، مخالفتهایی باتأسیس چنین حزبی صورت گرفت. حتی رهبر فقید انقلاب نیز درابتدا با تأسیس حزب مخالف بود. اکبر هاشمی رفسنجانی گفته است:«همه دوستان احساس کرده بودند که اگر ما تشکیلات درستی داشتیم، دچار این آشفتگیها نمیشدیم. پیش از این ـ و در همان روزهای آزادی من از زندان ـ بحث حزب شده بود و تلاشی هم برای فراهم کردن مقدماتش کرده بودیم، اما با مخالفت امام روبهرو شده بود. امام از اول، نسبت به حزب بدبینی خاصی داشتند و آن راموجب تفرقه میدانستند»( اطلاعات ـ 4/12/1375). آیت الله مطهری بعد از تشکیل حزب نیز به عضویت آن درنیامد و نشان داد که چندان با تشکیلات حزبی موافق نیست و اگر در تاسیس جامعه روحانیت مبارز همراهی کرده است شاید به این دلیل بوده که این تشکل حالت تشکیلاتی و حزبی نداشت و از طرف دیگر تنها از میان یک صنف بود و از روحانیان عضوگیری میکرد و برخلاف حزب مجبور به گسترش کار در میان غیرمعممین نبود.
شهید مطهری بااینهمه کوشید تا در جریان تدوین اندیشه جمهوری اسلامی و تکوین نظریه آن همراهی کند. او نشان داد که تفسیرش از دموکراسی هرچه هست بیتردید تفسیری غربی نیست و بیش از آنکه اشتراک معنوی باشد اشتراک لفظی است. مطهری در گفتوگوی مفصلی که در آستانه رفراندوم جمهوری اسلامی انجام داد از دموکراسی اسلامی سخن گفت. او تاکید کرد:«اگر تمایلات انسان را ریشه و منشاء آزادی و دموکراسی بدانیم همان چیزی بوجود خواهد آمد که امروز در مهد دموکراسیهای غربی شاهد آن هستیم. در این کشورها، مبنای وضع قوانین در نهایت امر چیست؟ خواست اکثریت. و بر همین مبنا است که میبینیم همجنسبازی به حکم احترام به دموکراسی و نظر اکثریت قانونی میشود.[...] در نقطه مقابل این نوع دموکراسی و آزادی، دموکراسی اسلامی قرار دارد. دموکراسی اسلامی بر اساس آزادی انسان است اما این آزادی انسان، در آزادی شهوات خلاصه نمیشود[...] از دیدگاه اسلام، آزادی و دموکراسی بر اساس آنچیزی است که تکامل انسانی انسان ایجاب میکند.[...] دموکراسی در اسلام یعنی انسانیت رها شده، حال آنکه این واژه در قاموس غرب معنای حیوانیت رها شده را متضمن است.» (پیرامون انقلاب اسلامی-چاپ دوم-صص101-104)
در جریان رفراندوم جمهوری اسلامی، انتقادهایی از جانب برخی گروهها صورت میگرفت مبنی بر اینکه در رفراندوم افزون بر «جمهوری اسلامی»، اشکال دیگری از حکومت نیز به رأی گذاشته شود. توجیه کسانی که معتقد به «جمهوری اسلامی» بودند آن بود که هویت انقلاب مردم، اسلامی بوده و رفراندومی به این شکل، این چنین حق آنهاست. آیت الله مطهری در گفت وگویی تأکید کرد:«ابتدا باید ببینیم که آیا مردم ایران که انقلاب کردهاند، انقلاب اسلامی کردهاند یا انقلاب مطلق؟ اگر انقلاب مطلق کردهاند خب، طبیعی است که بعد از انقلاب آن چیزی را هم که مردم میخواهند جمهوریمطلق است؛ و اما اگر مردم ایران انقلاب اسلامی کردهاند، در آن صورت میباید سؤال رفراندوم هم درباره جمهوریاسلامی باشد.»