هیچکس همراه برژینسکی نبود
آرشیو
چکیده
متن
آقای رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، روز دوشنبه هشتم مهرماه جاری در سخنرانی خود در دانشگاه دفاع ملی در مورد دیدار برژینسکی، مشاور امنیت ملی دولت کارتر با مهندس بازرگان در الجزیره، مطالبی را عنوان کرده است که نادرست است.
1 او گفته است که: “نخست وزیر (مهندس بازرگان)، وزیر دفاع (مصطفی چمران) و وزیر خارجه (ابراهیم یزدی) ایران خواستار ملاقات با برژینسکی شدند که برای مراسم 25مین سالگرد انقلاب الجزایر در الجزیره به سر میبرد، و من هم با او بودم. برژینسکی از من خواست برای یادداشت برداشتن همراهش بروم.” اولا درخواست ملاقات از جانب برژینسکی بود نه هیأت ایرانی. به این ترتیب که سفارت آمریکا در الجزایر با سفارت ایران در این کشور تماس میگیرد و اطلاع میدهد که آقای برژینسکی در مراسم 25مین سالگرد انقلاب الجزایردر الجزیره شرکت میکند و درخواست ملاقات با آقای مهندس بازرگان را دارد.
سفارت ایران مراتب را به وزارت امور خارجه گزارش میدهد و من، درمقام وزیر امورخارجه وقت، موضوع را با آقای مهندس بازرگان، نخستوزیر، مطرح کردم. آقای بروس لینگن ، کاردار وقت سفارت آمریکا در تهران نیز این درخواست را مستقیما به اطلاع آقای مهندس بازرگان رسانیده بود. بعد از بررسی جوانب امربه این درخواست پاسخ مثبت داده شد. در الجزیره آقای برژینسکی برای دیدن مهندس بازرگان به اطاق محل اقامت ایشان در هتل میآید. این دیدار باحضور آقای دکتر چمران، وزیر دفاع دولت موقت و اینجانب صورت گرفت.
آقای برژینسکی در کتاب خود تحت عنوان “قدرت و اصول” همین ادعای رابرت گیتس را آورده است. بعد از انتشار کتاب، در همان تاریخ، سال 1361 یا 1362 نامهای به امضای آقای مهندس بازرگان و اینجانب برای ناشر کتاب ارسال وضمن اعتراض به این مطلب نادرست، اصلاح آن در خواست شد. اما ناشر حاضر به اصلاح آن نشد. ثانیا در این دیدار هیچ فردی همراه آقای برژینسکی نبود.
2 آقای رابرت گیتس در این سخنرانی خود گفته است که: “ برژینسکی در آن دیدار پیشنهاد به رسمیت شناختن انقلاب اسلامیو حتی احترام به قراردادهای فروش اسلحه به ایران را داد.” و “ لب کلام ما این بود که ما انقلاب شما را میپذیریم. ما کشور شما را به رسمیت میشناسیم. . ما همه سلاحهایی را که قرارداد فروش آنها با شاه بسته شده بود را به شما میفروشیم. ما دشمن مشترکی در همسایگی شمالی شما داریم. میتوانیم در آینده با هم کار کنیم’. “ این سخن آقای گیتس چند فراز دارد.
فراز اول : “ ما کشورشما را به رسمیت میشناسیم”.این سخن نهتنها خلاف واقع، بلکه بی معناست. کشور ایران قرنها قبل از تشکیل آمریکا وجود داشته است. به رسمیت شناختن یا نشناختن کشورهایی را که قرنها وجود داشتهاند بیمعناست. در آن دیدار چنین مسئلهای نه مطرح شد و نه طرح آن معنا داشت.
فراز دوم:” ما دولت شما را به رسمیت میشناسیم “. دولت آمریکا دولت جدید ایران را همان روزهای اول بعد از پیروزی انقلاب بهرسمیت شناخته و سفیر جدید معرفی کرده بود. هم روابط دیپلماتیک وجود داشت و هم مذاکرات دو جانبه پیرامون مسایل و مشکلات میان دو کشور ادامه داشت. نیازی نبود که در آن دیدار شناسائی انقلاب و دولت جدید وعده داده شود. طرح آن هم معنا نداشت.
فراز سوم: یکی از مهمترین موضوعات در روابط بین دو کشور قراردادهای عظیم خریدهای نظامی ایران از آمریکا و تسلیحات خریداری شده توسط ایران از آمریکا در زمان شاه و تامین لوازم یدکی این سلاحها و نیز سرنوشت دیگر قراردادها میان دوکشوربود. پس از انقلاب محور اصلی مذاکرات میان دو کشور، هم در تهران وهم در دیدار وزیر امورخارجه آمریکا با اینجانب در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل همین موضوع بود و طبیعی بود که این موضوع در دیدار با برژینسکی نیز مطرح گردد. اصولا یکی از دلایل پذیرش درخواست برژینسکی ضرورت تعین تکلیف این مسایل بود.
آقای برژینسکی اصرار داشت دولت جدید ایران یا باید تمام این قراردادها را بپذیرد یا هیچ کدام را. اما موضع ما این بود که ما این قراردادها را نه یک جا میپذیریم و نه رد میکنیم. بلکه آنها را مورد به مورد بررسی کرده و براساس اولویتهای بعد از انقلاب و منافع ملی رد یا قبول میکنیم. اختلاف میان دو طرف این موضوع بود. به عنوان مثال هیأت مستشاران نظامیآمریکا در ایران درباره خرید تجهیزات نظامی ایران تصمیم میگرفت و وزارت دفاع ایران بر اساس برآورد مستشاران آمریکایی بهای تقریبی آنها در یک حسابی به نام حساب تنخواهگردان ایران، متعلق به وزارت دفاع آمریکا واریز میکرد.
از سال 1968 تا 1979ایران جمعا بیش از 23 میلیارد دلار در این حساب ریخته بود اما هیچ صورت حسابی به ایران داده نشده بود. در زمان نخستوزیری بختیار قراردادهای مربوط به سلاحهای استراتژیک بدستور وی لغو شدند و مبالغ هنگفتی از حساب ایران بابت لغو این قراردادها برداشته شده بود. دولت موقت با اینگونه لغو قرادادها موافق نبود و خواهان بررسی مجددا بود. باز هم به عنوان نمونه در حالیکه قرارداد خرید 160 فروند هواپیمای اف16، که هنوز ساخته و آماده تحویل نشده بود، لغو و ایران بابت لغو آنها جریمه شده بود، اما لوازم یدکی همین هواپیما برای مدت 5 سال به ایران فروخته شده بود. دولت آمریکا حاضر نبود این لوازم را پس بگیرد.
یک نمونه دیگر جعبه سیاه هواپیماهای جنگنده – بمبافکنهای اف 14 بود. تعداد80 فروند از این هواپیما به ایران فروخته شده بود. ویژگی انحصاری این هواپیماها این بود که در یک زمان واحد میتوانست بسوی 6 هدف راکتهای خود را شلیک کند. اما در همان روزهای پرآشوب انقلاب نظامیان آمریکا در ایران این نرمافزارها را از هواپیما جدا کرده و برده بودند. در دیدار سایروس ونس، وزیر خارجه وقت آمریکا و معاون تسلیحاتی وزارت دفاع آمریکا با هیات ایرانی در نیویورک، که ما برگشت آنها را مطالبه کردیم، آنها یک نسخه از قرارداد محرمانهای که آقای خلعتبری، وزیر امور خارجه ایران و ریچارد هلمز، سفیر وقت آمریکا در ایران امضاء کرده بودند، به ما دادند و تائید و امضای آن را شرط برگشت دادن آن لوازم دانستند.
مهمترین بند این قرارداد این بود که دولت ایران به بازرسان نظامی آمریکا اجازه میدهد که هر زمان بخواهند مراکز نظامی ایران و بهخصوص فرودگاههای نظامیایران را بازرسی کنند. دولت ایران هرگز نمیتوانست با چنین قراردادی موافقت کند. اساس حرف ما در دیدار و گفتوگو با برژینسکی این بود که تمام این قراردادها باید بر اساس ارزشها، اولویتها و منافع ملی ایران بازبینی شوند. آقای برژینسکی از طرح این مسایل بسیارناراحت شده بود و در کتاب خود (Power and Principles) این نا راحتی را با صراحت بیان کرده است. باوجود این مطالب را یادداشت کرده بود و در پایان دیدار گفت که نظر دولت آمریکا را توسط کاردارشان در ایران به دولت ایران اطلاع خواهد داد.
3 آقای گیتس در این سخنرانی گفته است: “مقامات ایرانی شرکتکننده در این جلسه خواستار تحویل گرفتن محمدرضا شاه پهلوی شدند... پاسخ آنها این بود که «شاه را به ما بدهید.» هر کدام مواضع خود را پنج یا شش بار تکرار کرد و در پایان برژینسکی برخاست و گفت: «تحویل شاه به شما با غرور ملی ما ناسازگار است.» و این پایان کار بود.” این سخن آقای گیتس نادرست است. در آن دیدار آقای مهندس بازرگان و وزرای همراه ایشان توضیح دادندکه چرا ملت ایران نگران سفر شاه به آمریکا و اقدامات آن دولت علیه انقلاب ایران میباشد.
سفر شاه به آمریکا خاطره کودتای 28 مرداد1332 را در اذهان عمومیملت ایران زنده کرده بود. هنگامیکه آقای بروس لینگن و هنری پرشت خبر ورود شاه به آمریکا را به من دادند با صراحت به آنها گفتم که باید منتظر پیامدهای شدید آن باشید.دولت موقت در آن مرحله، به عنوان گام اول دیپلماتیک، طی یادداشتهای رسمیوزارت امور خارجه ایران، اولا مسئولیت پیامدهای سفر شاه به آمریکا را متوجه آن دولت دانسته بود. ثانیا از دولت آمریکا خواست که به پزشکان ایرانی مقیم آمریکا، که اجازه طبابت در آمریکا را داشتند و دولت ایران معرفی میکند، اجازه بدهد که پرونده پزشکی شاه را ببینند و او را معاینه کنند. اما دولت آمریکا از قبول این درخواستها سر باز زد.
برژینسکی اصرار داشت مهندس بازرگان و وزرای همراه ایشان را قانع کند که انگیزه دولت آمریکا از دادن روادید سفر شاه به آمریکا صرفا جنبه انسانی داشته است. بنابراین در آن دیدار از جانب ما موضوع استرداد شاه مطرح نشد. اما آقای مهندس بازرگان برای حل مسئله گروگانگیری و جلوگیری از عوارض و پیامدهای نگران کننده آن بر این باور بودند که یا شاه به ایران بر گردد و خود را تسلیم نماید یا از سلطنت استعفا بدهد و این نظر خود را طی دو نامه شخصی خطاب به شاه نوشتند. هر دونامه بعد از گروگانگیری و استعفای دولت موقت بود. نامه اول در نهم آذر 1358 و دعوت از شاه برای بازگشت و
تسلیم شدن داوطلبانه به ایران بود. نامه دوم در تاریخ .... ودعوت شاه به استعفا از سلطنت بود.
بازرگان بر این باور بود که اگر شاه از سلطنت استعفا بدهد در واقع موجبات رفع نگرانی ملت ایران از تکرار کودتای 28مرداد 1332 فراهم ومسئله استرداد شاه هم منتفی و دیگر بهانهای برای ادامه گروگانگیری وجود نمیداشت و شاه در واقع نه به عنوان شاه ایران بلکه به عنوان یک شهروند عادی، نظیر هزاران ایرانی برای درمان بیماری خود در آمریکاست. در هر دو مورد آقای مهندس بازرگان، علاوه بر مشورت با من، از من خواستند تا آن را با امام مطرح و نظرشان را جویا شوم. ایشان مخالفت نکردند اما گفتند که شاه این کار را نمیکند و آقای مهندس بازرگان خیلی خوش بین است.
مشروح مذاکرات این جلسه که آقای دکتر چمران نوشته بود بصورت بیانیه مطبوعاتی در اختیار خبرنگاران خبرگزاری پارس، که بعدا شد خبرگزاری جمهوری اسلامیایران، قرار داده شد که همان زمان منتشر گردید. در مصاحبههای مختلف توسط مهندس بازرگان و اینجانب در همان زمان نیز رئوس مسائل مطرح شده در آن دیدار گزارش گردید. حال پرسش این است که چرا آقای گیتس در این شرایط چنین مسئلهای را مطرح کرده است؟ آقای گیتس مخالف مذاکرات با ایران است و به نظر میرسد برای توجیه موضع خود این داستان را عنوان کرده است. او در پایان سخنرانی خود به این مطلب پرداخته است.
1 او گفته است که: “نخست وزیر (مهندس بازرگان)، وزیر دفاع (مصطفی چمران) و وزیر خارجه (ابراهیم یزدی) ایران خواستار ملاقات با برژینسکی شدند که برای مراسم 25مین سالگرد انقلاب الجزایر در الجزیره به سر میبرد، و من هم با او بودم. برژینسکی از من خواست برای یادداشت برداشتن همراهش بروم.” اولا درخواست ملاقات از جانب برژینسکی بود نه هیأت ایرانی. به این ترتیب که سفارت آمریکا در الجزایر با سفارت ایران در این کشور تماس میگیرد و اطلاع میدهد که آقای برژینسکی در مراسم 25مین سالگرد انقلاب الجزایردر الجزیره شرکت میکند و درخواست ملاقات با آقای مهندس بازرگان را دارد.
سفارت ایران مراتب را به وزارت امور خارجه گزارش میدهد و من، درمقام وزیر امورخارجه وقت، موضوع را با آقای مهندس بازرگان، نخستوزیر، مطرح کردم. آقای بروس لینگن ، کاردار وقت سفارت آمریکا در تهران نیز این درخواست را مستقیما به اطلاع آقای مهندس بازرگان رسانیده بود. بعد از بررسی جوانب امربه این درخواست پاسخ مثبت داده شد. در الجزیره آقای برژینسکی برای دیدن مهندس بازرگان به اطاق محل اقامت ایشان در هتل میآید. این دیدار باحضور آقای دکتر چمران، وزیر دفاع دولت موقت و اینجانب صورت گرفت.
آقای برژینسکی در کتاب خود تحت عنوان “قدرت و اصول” همین ادعای رابرت گیتس را آورده است. بعد از انتشار کتاب، در همان تاریخ، سال 1361 یا 1362 نامهای به امضای آقای مهندس بازرگان و اینجانب برای ناشر کتاب ارسال وضمن اعتراض به این مطلب نادرست، اصلاح آن در خواست شد. اما ناشر حاضر به اصلاح آن نشد. ثانیا در این دیدار هیچ فردی همراه آقای برژینسکی نبود.
2 آقای رابرت گیتس در این سخنرانی خود گفته است که: “ برژینسکی در آن دیدار پیشنهاد به رسمیت شناختن انقلاب اسلامیو حتی احترام به قراردادهای فروش اسلحه به ایران را داد.” و “ لب کلام ما این بود که ما انقلاب شما را میپذیریم. ما کشور شما را به رسمیت میشناسیم. . ما همه سلاحهایی را که قرارداد فروش آنها با شاه بسته شده بود را به شما میفروشیم. ما دشمن مشترکی در همسایگی شمالی شما داریم. میتوانیم در آینده با هم کار کنیم’. “ این سخن آقای گیتس چند فراز دارد.
فراز اول : “ ما کشورشما را به رسمیت میشناسیم”.این سخن نهتنها خلاف واقع، بلکه بی معناست. کشور ایران قرنها قبل از تشکیل آمریکا وجود داشته است. به رسمیت شناختن یا نشناختن کشورهایی را که قرنها وجود داشتهاند بیمعناست. در آن دیدار چنین مسئلهای نه مطرح شد و نه طرح آن معنا داشت.
فراز دوم:” ما دولت شما را به رسمیت میشناسیم “. دولت آمریکا دولت جدید ایران را همان روزهای اول بعد از پیروزی انقلاب بهرسمیت شناخته و سفیر جدید معرفی کرده بود. هم روابط دیپلماتیک وجود داشت و هم مذاکرات دو جانبه پیرامون مسایل و مشکلات میان دو کشور ادامه داشت. نیازی نبود که در آن دیدار شناسائی انقلاب و دولت جدید وعده داده شود. طرح آن هم معنا نداشت.
فراز سوم: یکی از مهمترین موضوعات در روابط بین دو کشور قراردادهای عظیم خریدهای نظامی ایران از آمریکا و تسلیحات خریداری شده توسط ایران از آمریکا در زمان شاه و تامین لوازم یدکی این سلاحها و نیز سرنوشت دیگر قراردادها میان دوکشوربود. پس از انقلاب محور اصلی مذاکرات میان دو کشور، هم در تهران وهم در دیدار وزیر امورخارجه آمریکا با اینجانب در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل همین موضوع بود و طبیعی بود که این موضوع در دیدار با برژینسکی نیز مطرح گردد. اصولا یکی از دلایل پذیرش درخواست برژینسکی ضرورت تعین تکلیف این مسایل بود.
آقای برژینسکی اصرار داشت دولت جدید ایران یا باید تمام این قراردادها را بپذیرد یا هیچ کدام را. اما موضع ما این بود که ما این قراردادها را نه یک جا میپذیریم و نه رد میکنیم. بلکه آنها را مورد به مورد بررسی کرده و براساس اولویتهای بعد از انقلاب و منافع ملی رد یا قبول میکنیم. اختلاف میان دو طرف این موضوع بود. به عنوان مثال هیأت مستشاران نظامیآمریکا در ایران درباره خرید تجهیزات نظامی ایران تصمیم میگرفت و وزارت دفاع ایران بر اساس برآورد مستشاران آمریکایی بهای تقریبی آنها در یک حسابی به نام حساب تنخواهگردان ایران، متعلق به وزارت دفاع آمریکا واریز میکرد.
از سال 1968 تا 1979ایران جمعا بیش از 23 میلیارد دلار در این حساب ریخته بود اما هیچ صورت حسابی به ایران داده نشده بود. در زمان نخستوزیری بختیار قراردادهای مربوط به سلاحهای استراتژیک بدستور وی لغو شدند و مبالغ هنگفتی از حساب ایران بابت لغو این قراردادها برداشته شده بود. دولت موقت با اینگونه لغو قرادادها موافق نبود و خواهان بررسی مجددا بود. باز هم به عنوان نمونه در حالیکه قرارداد خرید 160 فروند هواپیمای اف16، که هنوز ساخته و آماده تحویل نشده بود، لغو و ایران بابت لغو آنها جریمه شده بود، اما لوازم یدکی همین هواپیما برای مدت 5 سال به ایران فروخته شده بود. دولت آمریکا حاضر نبود این لوازم را پس بگیرد.
یک نمونه دیگر جعبه سیاه هواپیماهای جنگنده – بمبافکنهای اف 14 بود. تعداد80 فروند از این هواپیما به ایران فروخته شده بود. ویژگی انحصاری این هواپیماها این بود که در یک زمان واحد میتوانست بسوی 6 هدف راکتهای خود را شلیک کند. اما در همان روزهای پرآشوب انقلاب نظامیان آمریکا در ایران این نرمافزارها را از هواپیما جدا کرده و برده بودند. در دیدار سایروس ونس، وزیر خارجه وقت آمریکا و معاون تسلیحاتی وزارت دفاع آمریکا با هیات ایرانی در نیویورک، که ما برگشت آنها را مطالبه کردیم، آنها یک نسخه از قرارداد محرمانهای که آقای خلعتبری، وزیر امور خارجه ایران و ریچارد هلمز، سفیر وقت آمریکا در ایران امضاء کرده بودند، به ما دادند و تائید و امضای آن را شرط برگشت دادن آن لوازم دانستند.
مهمترین بند این قرارداد این بود که دولت ایران به بازرسان نظامی آمریکا اجازه میدهد که هر زمان بخواهند مراکز نظامی ایران و بهخصوص فرودگاههای نظامیایران را بازرسی کنند. دولت ایران هرگز نمیتوانست با چنین قراردادی موافقت کند. اساس حرف ما در دیدار و گفتوگو با برژینسکی این بود که تمام این قراردادها باید بر اساس ارزشها، اولویتها و منافع ملی ایران بازبینی شوند. آقای برژینسکی از طرح این مسایل بسیارناراحت شده بود و در کتاب خود (Power and Principles) این نا راحتی را با صراحت بیان کرده است. باوجود این مطالب را یادداشت کرده بود و در پایان دیدار گفت که نظر دولت آمریکا را توسط کاردارشان در ایران به دولت ایران اطلاع خواهد داد.
3 آقای گیتس در این سخنرانی گفته است: “مقامات ایرانی شرکتکننده در این جلسه خواستار تحویل گرفتن محمدرضا شاه پهلوی شدند... پاسخ آنها این بود که «شاه را به ما بدهید.» هر کدام مواضع خود را پنج یا شش بار تکرار کرد و در پایان برژینسکی برخاست و گفت: «تحویل شاه به شما با غرور ملی ما ناسازگار است.» و این پایان کار بود.” این سخن آقای گیتس نادرست است. در آن دیدار آقای مهندس بازرگان و وزرای همراه ایشان توضیح دادندکه چرا ملت ایران نگران سفر شاه به آمریکا و اقدامات آن دولت علیه انقلاب ایران میباشد.
سفر شاه به آمریکا خاطره کودتای 28 مرداد1332 را در اذهان عمومیملت ایران زنده کرده بود. هنگامیکه آقای بروس لینگن و هنری پرشت خبر ورود شاه به آمریکا را به من دادند با صراحت به آنها گفتم که باید منتظر پیامدهای شدید آن باشید.دولت موقت در آن مرحله، به عنوان گام اول دیپلماتیک، طی یادداشتهای رسمیوزارت امور خارجه ایران، اولا مسئولیت پیامدهای سفر شاه به آمریکا را متوجه آن دولت دانسته بود. ثانیا از دولت آمریکا خواست که به پزشکان ایرانی مقیم آمریکا، که اجازه طبابت در آمریکا را داشتند و دولت ایران معرفی میکند، اجازه بدهد که پرونده پزشکی شاه را ببینند و او را معاینه کنند. اما دولت آمریکا از قبول این درخواستها سر باز زد.
برژینسکی اصرار داشت مهندس بازرگان و وزرای همراه ایشان را قانع کند که انگیزه دولت آمریکا از دادن روادید سفر شاه به آمریکا صرفا جنبه انسانی داشته است. بنابراین در آن دیدار از جانب ما موضوع استرداد شاه مطرح نشد. اما آقای مهندس بازرگان برای حل مسئله گروگانگیری و جلوگیری از عوارض و پیامدهای نگران کننده آن بر این باور بودند که یا شاه به ایران بر گردد و خود را تسلیم نماید یا از سلطنت استعفا بدهد و این نظر خود را طی دو نامه شخصی خطاب به شاه نوشتند. هر دونامه بعد از گروگانگیری و استعفای دولت موقت بود. نامه اول در نهم آذر 1358 و دعوت از شاه برای بازگشت و
تسلیم شدن داوطلبانه به ایران بود. نامه دوم در تاریخ .... ودعوت شاه به استعفا از سلطنت بود.
بازرگان بر این باور بود که اگر شاه از سلطنت استعفا بدهد در واقع موجبات رفع نگرانی ملت ایران از تکرار کودتای 28مرداد 1332 فراهم ومسئله استرداد شاه هم منتفی و دیگر بهانهای برای ادامه گروگانگیری وجود نمیداشت و شاه در واقع نه به عنوان شاه ایران بلکه به عنوان یک شهروند عادی، نظیر هزاران ایرانی برای درمان بیماری خود در آمریکاست. در هر دو مورد آقای مهندس بازرگان، علاوه بر مشورت با من، از من خواستند تا آن را با امام مطرح و نظرشان را جویا شوم. ایشان مخالفت نکردند اما گفتند که شاه این کار را نمیکند و آقای مهندس بازرگان خیلی خوش بین است.
مشروح مذاکرات این جلسه که آقای دکتر چمران نوشته بود بصورت بیانیه مطبوعاتی در اختیار خبرنگاران خبرگزاری پارس، که بعدا شد خبرگزاری جمهوری اسلامیایران، قرار داده شد که همان زمان منتشر گردید. در مصاحبههای مختلف توسط مهندس بازرگان و اینجانب در همان زمان نیز رئوس مسائل مطرح شده در آن دیدار گزارش گردید. حال پرسش این است که چرا آقای گیتس در این شرایط چنین مسئلهای را مطرح کرده است؟ آقای گیتس مخالف مذاکرات با ایران است و به نظر میرسد برای توجیه موضع خود این داستان را عنوان کرده است. او در پایان سخنرانی خود به این مطلب پرداخته است.