مهدی بازرگان؛ نقد وارونگی لیبرالستیزی
آرشیو
چکیده
متن
هاشمیرفسنجانی میگوید:«کلمه لیبرالیسم به عنوان یک ضد ارزش مختص آقای پیمان است که آن را به آقایان نهضت آزادی لقب داده بود و آقای دکتر سحابی هم حرف زشتی به ایشان میگفت که فلان فلان شده این لقب را به ما داد.»(هاشمیبدون روتوش)این حبیب الله پیمان از جنبش مسلمانان مبارز بود که نهضتیهای دولت مهندس مهدی بازرگان را “لیبرال” میخواند و هفتهنامه “امت”ارگان این جنبش پر بود از انذار به حاکمیت لیبرالها:«ما بارها اعلام کردهایم که اینها(لیبرالها-دولت موقت)مجبور به تکیه بر سرمایهداری وابسته،فئودالها و عناصر وابسته ارتش هستند و خواهند بود...مشخصه این خط (لیبرالیسم)طرفداری از دموکراسی و آزادی عقیده و بحث آزاد است،ولی قدرت تصمیمگیری و اجرایی را برای خود میخواهند.لیبرالها همان اندازه که قشری و جزمگرا نیستند،مکتبی هم نمیباشند و با نظام سرمایهداری مخالفتی ندارند.»
پیمان چند ماهی پس از استعفای دولت موقت همانی گفت که از دانشجویان انقلابی پیرو خط امام گرفته تا مجاهدین خلق،از حزب جمهوری اسلامیتا روحانیون مکتبی میگفتند:«حاکمیت لیبرالها امپریالیسم آمریکا را امیدوار کرده بود اما امام با قاطعیت راه سازشکاری را بست.»آنچه محسن میردامادی از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا در گفت و گو با هفتهنامه عصر ما- ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى- در سال 1376 گفت،بی کم و کاست همان حرف پیمان و نشانگر شوریدن طیف رادیکال انقلابی بر طیف لیبرال آن و به عبارتی پایان حاکمیت دوگانهای بود که فغان هر دو سو را برآورده بود:« چنین حادثهاى(تسخیر سفارت آمریکا) نه فقط محصول شور انقلابى که حاصل نوعى سیاستورزى عقلانى براى جلوگیرى از حاکمیت لیبرالها و افتادن کشور در دست آمریکا بود.»
آن روزها حتی مسعود رجوى،مهندس بازرگان را بورژوایى سازشکار میخواند و آنچه نقطه اشتراک فکری خیمه انقلابیون شد،نفی مشی لیبرالی بازرگان بود؛حال اینکه لیبرالیسم،سازشکاری و آمریکایی بودن بازرگان ترادفهای اعتدال،تعامل و رواداری در ادبیات سیاسی آن روزها بود و انقلابیگری البته تفسیرهای بسیار داشت که به قول بازرگان:«اگر مقصود از انقلاب،عمل کردن، زدن و ریختن و کشتن و پاشیدن و پا روی همه اصول و قانون و مقررات گذاشتن باشد البته دولت و شخص بنده انقلابی نیستیم.
اما اگر بنا باشد که نظم و اصول و سیستم و تغییر عمیق باشد ما انقلابی بودیم و هستیم...اما اینکه میگویند دولت قاطع نیست،فکر کنید کسی را چاقویی دستش میدهند اما تیغه چاقو را به کس دیگری میدهند؛دستش چاقویی است که اصلا تیغه ندارد.»سالها بعد اینهاشمیرفسنجانی از اعضای ارشد حزب جمهوری اسلامیو رئیس مجلس اول بود که گفت:«ما تا توانستیم نهضت آزادی را در میدان نگه داشتیم.در مجلس اول(1362-1358)که نهضتیها در مجلس بودند،برای من دفاع از مهندس بازرگان و دوستانشان مشکل بود.دائما مشکل داشتیم.بچهها تند و داغ بودند.همین آقای بهزاد نبوی و گروهش آن موقع پدر اینها را درمیآوردند.»(هاشمیبدون روتوش؛157)
البته رفسنجانی خود در دیدار با معاونین سیاسی وزارت کشور(09/11/63)لیبرالها را به چوب انتقاد رانده بود که:«ملیگراها و لیبرالها که طیف وسیعی بودند سر در آخور غرب داشتند.» در سالهای عزلت بازرگان و نهضت آزادی،بسیاری و بیشتر چپهای اسلامیبر آنان تاختند و “لبیرال” ناسزایی بود که چون نثار میشد،ناسزاهای دیگر در پیاش سوار میشد:«آمریکاییهای لیبرال، آمریکاییهای خائن، فکلی مست فرنگ، موش مردهها و...»بازرگان دو ماه پس از اشغال سفارت آمریکا و استعفای دولت موقت،در یک سخنرانی در روزنامه کیهان(9 دی 1358)در برابر “گناه لیبرال بودن” خود چنین به دفاع برخاست:«ما را متهم میکنند و بد میگویند ما لیبرال بودیم،آزادیخواه و آزادمنش بودیم و این نتیجه آزادی بود که در نتیجه آزادی خواستن و آزادی دادن کسانی که قاعدتا و حقا هم باید دوست باشند،عمل مخالف انجام دادند و این مساله را باید به عنوان یکی از جرمهای دولت موقت و خودم بپذیرم.
جزو گناهانی که برای ما میشمارند،یکی لیبرال بودن ما است،اما حالا باید بگویم که اگر ما لیبرال نبودیم،آنها که مقاله مینویسند و نشریه میدهند،امروز بودند یا نه؟ اقلا این حق شناسی را ندارند که بگویند خدا پدرتان را بیامرزد شما آدم بدی بودید،لیبرال بودید ولی در نتیجه لیبرال بودن شما ما به همه چیز رسیدیم و به سهم خودمان رسیدیم و توانستیم همه حرفهامان را بزنیم.»بازرگان وارونگی لیبرالستیزی در ایران را به نقد گرفت؛آنچه به نام لیبرالها و به کام مخالفانشان بود و متنفران لیبرالیسم،همانا بزرگترین متنفعان آن هستند.
پیمان چند ماهی پس از استعفای دولت موقت همانی گفت که از دانشجویان انقلابی پیرو خط امام گرفته تا مجاهدین خلق،از حزب جمهوری اسلامیتا روحانیون مکتبی میگفتند:«حاکمیت لیبرالها امپریالیسم آمریکا را امیدوار کرده بود اما امام با قاطعیت راه سازشکاری را بست.»آنچه محسن میردامادی از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا در گفت و گو با هفتهنامه عصر ما- ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى- در سال 1376 گفت،بی کم و کاست همان حرف پیمان و نشانگر شوریدن طیف رادیکال انقلابی بر طیف لیبرال آن و به عبارتی پایان حاکمیت دوگانهای بود که فغان هر دو سو را برآورده بود:« چنین حادثهاى(تسخیر سفارت آمریکا) نه فقط محصول شور انقلابى که حاصل نوعى سیاستورزى عقلانى براى جلوگیرى از حاکمیت لیبرالها و افتادن کشور در دست آمریکا بود.»
آن روزها حتی مسعود رجوى،مهندس بازرگان را بورژوایى سازشکار میخواند و آنچه نقطه اشتراک فکری خیمه انقلابیون شد،نفی مشی لیبرالی بازرگان بود؛حال اینکه لیبرالیسم،سازشکاری و آمریکایی بودن بازرگان ترادفهای اعتدال،تعامل و رواداری در ادبیات سیاسی آن روزها بود و انقلابیگری البته تفسیرهای بسیار داشت که به قول بازرگان:«اگر مقصود از انقلاب،عمل کردن، زدن و ریختن و کشتن و پاشیدن و پا روی همه اصول و قانون و مقررات گذاشتن باشد البته دولت و شخص بنده انقلابی نیستیم.
اما اگر بنا باشد که نظم و اصول و سیستم و تغییر عمیق باشد ما انقلابی بودیم و هستیم...اما اینکه میگویند دولت قاطع نیست،فکر کنید کسی را چاقویی دستش میدهند اما تیغه چاقو را به کس دیگری میدهند؛دستش چاقویی است که اصلا تیغه ندارد.»سالها بعد اینهاشمیرفسنجانی از اعضای ارشد حزب جمهوری اسلامیو رئیس مجلس اول بود که گفت:«ما تا توانستیم نهضت آزادی را در میدان نگه داشتیم.در مجلس اول(1362-1358)که نهضتیها در مجلس بودند،برای من دفاع از مهندس بازرگان و دوستانشان مشکل بود.دائما مشکل داشتیم.بچهها تند و داغ بودند.همین آقای بهزاد نبوی و گروهش آن موقع پدر اینها را درمیآوردند.»(هاشمیبدون روتوش؛157)
البته رفسنجانی خود در دیدار با معاونین سیاسی وزارت کشور(09/11/63)لیبرالها را به چوب انتقاد رانده بود که:«ملیگراها و لیبرالها که طیف وسیعی بودند سر در آخور غرب داشتند.» در سالهای عزلت بازرگان و نهضت آزادی،بسیاری و بیشتر چپهای اسلامیبر آنان تاختند و “لبیرال” ناسزایی بود که چون نثار میشد،ناسزاهای دیگر در پیاش سوار میشد:«آمریکاییهای لیبرال، آمریکاییهای خائن، فکلی مست فرنگ، موش مردهها و...»بازرگان دو ماه پس از اشغال سفارت آمریکا و استعفای دولت موقت،در یک سخنرانی در روزنامه کیهان(9 دی 1358)در برابر “گناه لیبرال بودن” خود چنین به دفاع برخاست:«ما را متهم میکنند و بد میگویند ما لیبرال بودیم،آزادیخواه و آزادمنش بودیم و این نتیجه آزادی بود که در نتیجه آزادی خواستن و آزادی دادن کسانی که قاعدتا و حقا هم باید دوست باشند،عمل مخالف انجام دادند و این مساله را باید به عنوان یکی از جرمهای دولت موقت و خودم بپذیرم.
جزو گناهانی که برای ما میشمارند،یکی لیبرال بودن ما است،اما حالا باید بگویم که اگر ما لیبرال نبودیم،آنها که مقاله مینویسند و نشریه میدهند،امروز بودند یا نه؟ اقلا این حق شناسی را ندارند که بگویند خدا پدرتان را بیامرزد شما آدم بدی بودید،لیبرال بودید ولی در نتیجه لیبرال بودن شما ما به همه چیز رسیدیم و به سهم خودمان رسیدیم و توانستیم همه حرفهامان را بزنیم.»بازرگان وارونگی لیبرالستیزی در ایران را به نقد گرفت؛آنچه به نام لیبرالها و به کام مخالفانشان بود و متنفران لیبرالیسم،همانا بزرگترین متنفعان آن هستند.