محمدمصدق؛ ناسیونالیستی که لیبرال نبود
آرشیو
چکیده
متن
دکتر محمد مصدق در نگاه بسیاری از ایرانیان، مظهر یک سیاستمدار لیبرال است. مصدق در غرب در رشته حقوق تحصیل کرده بود و طبیعتاً با لیبرالیسم آشنایی داشت. او همچنین به لحاظ شخصیتی، انسانی آزاده و به لحاظ سیاسی، رجلی آزادیخواه بود. اما نفس آزادگی و آزادیخواهی مصدق، بر لیبرال بودن وی دلالت ندارد؛ چرا که بسیاری از دشمنان لیبرالیسم نیز آزادیخواهند اما قرائتی غیرلیبرال از مفهوم آزادی دارند. بینش و کنش سیاسی مصدق، بدون تردید، خالی از وجوه لیبرالیستی نبوده است اما آیا میتوان مصدق را به معنای دقیق کلمه، سیاستمداری لیبرال محسوب کرد؟ مصدق رهبر جبهه ملی بود؛ جبههای که در نتیجه ائتلاف حزب ایران، حزب زحمتکشان، حزب ملت ایران و مجمع مسلمانان مجاهد شکل گرفته بود. حزب ایران، حزبی سوسیالیست بود که “استقرار جامعه سوسیالیستی” را هدف اصلی خود میدانست. حزب زحمتکشان، به رهبری مظفر بقایی، به دو گروه خردهبورژواها و روشنفکران سوسیالیست تقسیم میشد که تحقق جامعهای لیبرال، آرمان هیچ یک از آنها نبود. حزب ملت ایران نیز حزبی نژادپرست بود که بیش از هر چیز دغدغه “نژاد اصیل ایرانی” را داشت وضدیت با سرمایهداری نیز یکی از ویژگیهای اصلی مبانی ایدئولوژیکش بود. نگاه غیردموکراتیک این حزب به عالم و آدم به گونهای بود که آشکارا یهودیان و بهاییان را عامل اصلی عقبماندگی ایرانیان میدانست. مجمع مسلمانان مجاهد نیز یکی از تشکلهای “اسلام سیاسی” بود و در حقیقت نقش بازوی آیتالله کاشانی را در صحنة سیاست ایران ایفا مینمود. بنابراین باید گفت که دکتر مصدق رهبر جبههای بود که احزاب و گروههای تشکیل دهنده آن نه تنها لیبرال نبودند، بلکه مرزبندی آنها با لیبرالیسم، فاشتر از آفتاب بود. علاوه بر این، هدف اساسی دکتر مصدق به عنوان رهبر جبهه ملی کردن صنعت نفت و خلع ید از انگلستان در حوزه نفت ایران بود. بنابراین هدف بنیادین مصدق، هدفی ناسیونالیستی و پروژه سیاسی وی نیز بیش از هر چیز پروژهای استقلالطلبانه (و نه آزادیخواهانه) بود. علی رهنما، نویسنده کتاب گرانسنگ نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، دربارة غایت پروژه سیاسی مصدق میگوید: “مصدق..... میخواست نفت را ملی کند و شهد این عمل سیاسی را به کام مردم ایران بچشاند و سپس به دنبال کار خود برود. “ابتنای جبهه ملی بر احزاب غیرلیبرال با هدف ملی کردن صنعت نفت، آشکارا نشان میدهد که مصدق بیش از آنکه لبیرال باشد، پراگماتیست بود. پروژه ملی شدن صنعت نفت، احزاب کاملاً ناهمگونی را سنگ بنای جبهه ملی ساخته بود. در واقع سر بر آوردن ایرانی مستقل، رویای دیرپای مصدق بود وبرای او تفاوت چندانی نداشت که ابزار این هدف، حزب سوسیالیست “ایران” باشد یا حزب پان ایرانیست “ملت ایران”. با این حال باید انصاف داد که تلاش مصدق برای محدود کردن قدرت شاه (سلطنت مشروطه) و برگزاری انتخابات آزاد، تلاش برای تحقق و نهادینه ساختن لیبرالیزاسیون سیاسی در جامعه ایران نیز بود. اما از آنجا که در دهه 1320 اکثریت احزاب وگروههای سیاسی خواستار محدودشدن قدرت شاه و برگزاری انتخابات آزاد بودند، این امر به خودی خود لیبرالیسم سیاسی مصدق را اثبات نمیکند.علاوه بر این، نحوه برگزاری انتخابات مجلس هفدهم در دوره حکومت دکتر مصدق- که خود وی نیز به آن معترض بود- نشان داد که مصدق در عملی ساختن شعار انتخابات آزاد توفیق چندانی نیافته است. روحالله رمضانی درباره پیامدهای سیاست خارجی مصدق مینویسد: “بررسی دقیق سیاست خارجی در دوران مصدق نشان میدهد که هدف اولیه و مبرم نهضت که تامین استقلال ملی کشور بود، در عمل به تنها ومهمترین هدف آن تبدیل شد. دستیابی بر این هدف به هر قیمت، عملاً بدان منجر شد که پارهای از نمادهای بنیانی اندیشههای لیبرالی و خطمشیهای دمکراتیک، یعنی انتخابات آزاد و تشکیل مجلسی که واقعا ً بیانگر آرزوهای مردم باشد، تحتالشعاع هدف فوق قرار گیرد.” مصدق برای پیشبرد پروژه سیاسی خود، بارها و بارها مستقیماً مردم را به صحنه آورد. او با علم به محبوبیت خود نزد مردم، به کرات نمایندگان مجلس هفدهم را تهدید کرد که اگر با لایحه اختیارات ویژه یا سایر مطالبات وی موافق نیستند، میتوانند به او رای عدم اعتماد بدهند. پیرمرد محبوب گاه صندلی مجلس را به خیابان میآورد تا مستقیماً با مردم حرف بزند، گاه با جمع کثیری از مردم عزم ورود به خانه شاه در جوار مجلس را میکرد تا از این طریق شاه را تحت فشار بگذارد و اهداف خود را پیش ببرد و گاه نیز در مجلس، رویای خویش را به رخ نمایندگان میکشید و میگفت شخصی نورانی در خواب به او خطاب کرده است که زنجیرهای بندگی ملت ایران را پاره کن. مصدق تمامی شگردهای لازم را برای برانگیختن مردم به کار میبرد تا نفت را ملی کند و دایره استقلال ایرانزمین را به قدر قدرت و همت و فرصت خویش وسعت بخشد. اما آیا این رفتارها را نسبتی با لیبرالیسم هست؟