فدایی منشعب
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پیش از آنکه حریق کودتا به جان نهضت ملی بیفتد، صاعقه انشعاب بر سر فدائیان اسلام فرود آمد. در فاصله آزادی سید مجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام از زندان تا کودتای 28 مرداد 1332، 9 نفر از اعضای فدائیان ساز جدایی میزنند و منشعب میشوند؛یکی از آنان حاج ابوالقاسم رفیعی مدیر انتظامات فدائیان اسلام بود و دیگری محمد مهدی ابراهیمی عراقی که از 16 سالگی (1324) به جریان فدائیان اسلام پیوسته و از نزدیکان نواب صفوی بود.
جدایی مهدی عراقی و دیگران از فدائیان ریشه در اختلاف آنان با روشهای سیاسی-اجرایی داشت که در غیاب نواب (بازداشت وی) توسط سید عبدالحسین واحدی نفر شماره دو این گروه اعمال میشد: «از ویژگیهایی که مرحوم واحدی داشت، یک مقدار این بود که مستبدالرأی بود و بدون اینکه در یک کاری با دیگر برادران مشورت بکند، خودش هر تصمیمی میگرفت.همین جور عمل میکرد و از همین جا بود که یک مقدار اختلاف در درون فدائیان اسلام خرده خرده بوجود میآید.»
(ناگفتهها؛ خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول 1370) نواب صفوی به ناچار کنارهگیری مهدی عراقی و دیگر فعالان فدائیان اسلام را میپذیرد چرا که اگر انشعاب اینان به انفعال میانجامید، اما انشعاب واحدی میتوانست رقیبی جدید بیافریند؛به روایت حاج مهدی عراقی:«مرحوم نواب در شرایطی بود آن موقع که نمیتوانست مرحوم واحدی را ردش بکند، چون احتمال میداد که بیاید در جایی دیگر یک انشعابی فرض کن بوجود بیاورد، یک کارشکنیهایی بکند. میگفت من باید این را داشته باشم، کنترلش بکنم. اگر من ردش بکنم، از کنترل من خارج میشود.» آنچه مخالفت کادر رده بالای فدائیان با واحدی را تشدید کرد و در نهایت به کنارهگیری انجامید، ترور سید حسین فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق توسط محمد مهدی عبدخدایی و با موافقت واحدی بود که در غیاب نواب صفوی و برخی منشعبین از جمله عراقی صورت گرفت.
در بدنه فدائیان این تصور که فاطمی مخالف سرسخت نواب است رواج داشت و حتی مهدی عراقی از قول آیتالله طالقانی نقل میکند که چنین تصوری صحت دارد، اما اختلافی که عراقی و دیگران با واحدی داشتند این بود که: «خود ما با این عمل زیاد نظر موافق نداشتیم، چون که حساب میکردیم میگفتیم که هر کدام از اعضای جبهه ملی این روزها زده بشوند، امامزاده میشوند، صلاح در زدن اینها نبوده.» این طیف از فدائیان معتقد بود که نواب صفوی در آن زمان در زندان بوده و واحدی برای اجرای طرح ترور فاطمی هیچ مشورتی با او نکرده، اما واحدی و عبدخدایی مدعی بودند که اطلاع و حمایت تلویحی نواب، پشتوانه اجرای ترور فاطمی بود. عراقی از قول نواب نقل میکند که خطاب به واحدی گفته بود:«شما اشتباه کردید.
نبایستی این کار را میکردید، میگفت اینها اگر زده بشوند امامزاده میشوند.» با این وجود پس از آزادی نواب صفوی از زندان و انشعاب 9 نفر از اعضا، فدائیان از نظر ساختاری سازمانبندی شد و قالب آن این بود که گروههای ده نفری یک هیات مرکزی داشته باشند و مسوول اجرایی، مالی، تبلیغاتی، سیاسی آنها هم تعیین شود. فدائیان اسلام دو سال پس از آن به حیات خود ادامه داد، هر چند پس از کودتای 28 مرداد 32 فعالیت آنان بروز و ظهوری نداشت، اما تا 27 دی 1334 با شهادت نواب صفوی، پرونده فدائیان هم بسته شد.
حاج مهدی عراقی 16 ساله بود که هوادار نواب صفوی شد؛ روحانی جوان و جسوری که به دل “بچه هیاتی”هایی مثل عراقی خوش نشست و یکی چون عراقی به فدائیان اسلام پیوست و دل به احزاب و جریانات دیگر نبست و اگر هم کناره گرفت، تا تشکیل هیاتهای موتلفه اسلامی عضو هیچ گروه و سازمانی نشد. حتی شکلگیری جبهه ملی که در آن کاریزمای محمد مصدق و رسالت ملی کردن صنعت نفت قوه جاذبه نیرومندی داشت، نتوانست این جوانان را به آن سو بکشاند و فدائیان اسلام در ابتدا متحد منتظر و در نهایت مخالف معترض دولت مصدق شد. مخالفت اول با عضویت فدائیان در جبهه ملی را نواب صفوی ساز کرد و با اشاره به شکلگیری جبهه ملی پس از تحصن در دربار گفت: «تشکیلات و حزب و جبههای که با موافقت پسر رضاخان بوجود آمده باشد، برای ما ارزش ندارد.» جوانان فدایی همچنین تصوری از جبهه ملی داشتند، یکی هم عراقی که معتقد بود ملی گرایان اتکایی غیر از ملت ایران دارند.
حتی با وجود حمایت فدائیان از آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی برای عضویت درمجلس سنا، وقتی کاشانی در نامهای مصدق، بقایی، حائریزاده، شایگان، مکی، عبدالقدیر آزاد و نریمان را برای کاندیداتوری در انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی به نواب پیشنهاد میدهد با مخالفت رهبر فدائیان روبهرو میشود که: «اگر خواستیم وکلایی انتخاب بکنیم، وکلایی باشند که سمت مذهبیشان به سمت سیاسی آنها حداقل بچربد. اینها سمت مذهبی ندارند هیچ، بلکه علاقهمند به مذهب هم نیستند.» کاشانی در پاسخ به نامه نواب مینویسد: «ما الان رجال دینی که در فن سیاست ورزیده باشند، نداریم. چه بهتر اینکه این کار را ما مرحلهای بکنیم و بتوانیم در یک مرحله از رجال سیاسی که در فن سیاست ورزیده هستند و نسبتا هم جنبه ملی دارند، استفاده بکنیم تا در طی این دوران بتوانیم آنهایی که متدین هستند یا سمت مذهبی دارند، تربیتشان بکنیم برای انتخابات.»
این آغاز اختلافات کاشانی-نواب بود که عراقی در “ناگفتهها” مثالهای دیگری از آن میآورد. پس از انتخاب مصدق به نخستوزیری و در دورهای که نواب صفوی در زندان به سر میبرد، حاج مهدی عراقی پیشنهادی از جانب وی به مصدق ارائه میدهد مشتمل بر چهار ماده: نماز جماعت در ادارات و وزارتخانهها اجباری شود، حجاب در سراسر کشور اجباری شود، مشروبات الکلی ممنوع شود، کارمندان زن از ادارات اخراج شوند. اما مصدق در پاسخ میگوید:«من دو ماده بیشتر در برنامه حکومتم نیست که به مجلس بردهام. یکی اجرای قانون ملی شدن نفت و دوم اصلاح قانون انتخابات که مردم بتوانند نمایندگان واقعیشان را بفرستند به مجلس.» گو اینکه کاشانی هم با طرحهای اربعه فدائیان همراهی نمیکند و زمان را برای اجرای این درخواستها مناسب نمیبیند و آنگونه میشود که برای نواب، کاشانی و مصدق به یکسان مورد عتاب قرار میگیرند. چه اینکه کاشانی همچون نواب در اندیشه تشکیل حکومت اسلامی نبود و اولویت را به ملی شدن نفت میداد.
همکاری عراقی با فدائیان اسلام پیش از آنکه این گروه به فرجام برسد، به سرانجام رسید؛گرچه سالها بعد دربارهاش گفت:«عیبهایی که اینها داشتند این بود که تعلیمات خاصی نداشتند، یعنی آموزشی نداشتند که بتوانند بچهها را آنجوری که دلشان میخواهد تربیت کنند تا جانشین و قائممقامی برای خودشان داشته باشند. »اما عراقی طی هشت سال عضویت در فدائیان در هیات یک چریک مذهبی ظاهر شد؛در جریان محاکمه ضاربین احمد کسروی و تظاهرات در کاخ دادگستری فعال بود.
در جریان ترور عبدالحسین هژیر توسط فدائیان اسلام در سال 1329 با سید حسین امامی ضارب وی ارتباط نزدیکی داشت. در ترور رزمآرا نفر پشتیبان خلیل طهماسبی بود ولی لو نرفت اما یکی از طراحان اجتماع فدائیان اسلام در میدان بهارستان در خصوص افشای دلایل “اعدام انقلابی رزم آرا” بود. او در طرح ترور شاه و اطرافیانش در تشییع جنازه رضاشاه هم شرکت داشت ولی این برنامه اجرا نشد؛چنانکه پس از ترور عراقی، روزنامهها به نقل از وی نوشتند:«شهید نواب صفوی در نظر داشت که همه اعضای خانواده پهلوی را هنگام آوردن جنازه رضا پهلوی از خارج به گلوله ببندد و برای انجام این کار مرا انتخاب کرد. »
در جریان اشغال زندان قصر در اعتراض به دستگیری نواب صفوی جزو 53 متحصن بود. در پی آن 7ماه در بازداشت بود که در 25 تیر 1331 از زندان آزاد شد اما بواسطه مشی انتقادی فدائیان نسبت به دولت مصدق و کاشانی در قیام 30تیر شرکت نکرد؛ هر چند در دوران تحصن فعالان سیاسی در دربار در جریان انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی رابط بین نواب صفوی، آیتالله کاشانی و مصدق بود. دوره زندانی شدن وی همان مقطع ترور فاطمی است: «فاطمی را وقتی که زدند ما زندان بودیم، نه روزنامهای در اختیار داشتیم که از مسائل بیرون با اطلاع باشیم، چهار ماه و خردهای بود که ما توی زندان بودیم و ممنوع الملاقات بودیم.» عراقی از فدائیان اسلام کناره گرفت تا ده سال بعد که به موتلفهایها پیوست.
جدایی مهدی عراقی و دیگران از فدائیان ریشه در اختلاف آنان با روشهای سیاسی-اجرایی داشت که در غیاب نواب (بازداشت وی) توسط سید عبدالحسین واحدی نفر شماره دو این گروه اعمال میشد: «از ویژگیهایی که مرحوم واحدی داشت، یک مقدار این بود که مستبدالرأی بود و بدون اینکه در یک کاری با دیگر برادران مشورت بکند، خودش هر تصمیمی میگرفت.همین جور عمل میکرد و از همین جا بود که یک مقدار اختلاف در درون فدائیان اسلام خرده خرده بوجود میآید.»
(ناگفتهها؛ خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول 1370) نواب صفوی به ناچار کنارهگیری مهدی عراقی و دیگر فعالان فدائیان اسلام را میپذیرد چرا که اگر انشعاب اینان به انفعال میانجامید، اما انشعاب واحدی میتوانست رقیبی جدید بیافریند؛به روایت حاج مهدی عراقی:«مرحوم نواب در شرایطی بود آن موقع که نمیتوانست مرحوم واحدی را ردش بکند، چون احتمال میداد که بیاید در جایی دیگر یک انشعابی فرض کن بوجود بیاورد، یک کارشکنیهایی بکند. میگفت من باید این را داشته باشم، کنترلش بکنم. اگر من ردش بکنم، از کنترل من خارج میشود.» آنچه مخالفت کادر رده بالای فدائیان با واحدی را تشدید کرد و در نهایت به کنارهگیری انجامید، ترور سید حسین فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق توسط محمد مهدی عبدخدایی و با موافقت واحدی بود که در غیاب نواب صفوی و برخی منشعبین از جمله عراقی صورت گرفت.
در بدنه فدائیان این تصور که فاطمی مخالف سرسخت نواب است رواج داشت و حتی مهدی عراقی از قول آیتالله طالقانی نقل میکند که چنین تصوری صحت دارد، اما اختلافی که عراقی و دیگران با واحدی داشتند این بود که: «خود ما با این عمل زیاد نظر موافق نداشتیم، چون که حساب میکردیم میگفتیم که هر کدام از اعضای جبهه ملی این روزها زده بشوند، امامزاده میشوند، صلاح در زدن اینها نبوده.» این طیف از فدائیان معتقد بود که نواب صفوی در آن زمان در زندان بوده و واحدی برای اجرای طرح ترور فاطمی هیچ مشورتی با او نکرده، اما واحدی و عبدخدایی مدعی بودند که اطلاع و حمایت تلویحی نواب، پشتوانه اجرای ترور فاطمی بود. عراقی از قول نواب نقل میکند که خطاب به واحدی گفته بود:«شما اشتباه کردید.
نبایستی این کار را میکردید، میگفت اینها اگر زده بشوند امامزاده میشوند.» با این وجود پس از آزادی نواب صفوی از زندان و انشعاب 9 نفر از اعضا، فدائیان از نظر ساختاری سازمانبندی شد و قالب آن این بود که گروههای ده نفری یک هیات مرکزی داشته باشند و مسوول اجرایی، مالی، تبلیغاتی، سیاسی آنها هم تعیین شود. فدائیان اسلام دو سال پس از آن به حیات خود ادامه داد، هر چند پس از کودتای 28 مرداد 32 فعالیت آنان بروز و ظهوری نداشت، اما تا 27 دی 1334 با شهادت نواب صفوی، پرونده فدائیان هم بسته شد.
حاج مهدی عراقی 16 ساله بود که هوادار نواب صفوی شد؛ روحانی جوان و جسوری که به دل “بچه هیاتی”هایی مثل عراقی خوش نشست و یکی چون عراقی به فدائیان اسلام پیوست و دل به احزاب و جریانات دیگر نبست و اگر هم کناره گرفت، تا تشکیل هیاتهای موتلفه اسلامی عضو هیچ گروه و سازمانی نشد. حتی شکلگیری جبهه ملی که در آن کاریزمای محمد مصدق و رسالت ملی کردن صنعت نفت قوه جاذبه نیرومندی داشت، نتوانست این جوانان را به آن سو بکشاند و فدائیان اسلام در ابتدا متحد منتظر و در نهایت مخالف معترض دولت مصدق شد. مخالفت اول با عضویت فدائیان در جبهه ملی را نواب صفوی ساز کرد و با اشاره به شکلگیری جبهه ملی پس از تحصن در دربار گفت: «تشکیلات و حزب و جبههای که با موافقت پسر رضاخان بوجود آمده باشد، برای ما ارزش ندارد.» جوانان فدایی همچنین تصوری از جبهه ملی داشتند، یکی هم عراقی که معتقد بود ملی گرایان اتکایی غیر از ملت ایران دارند.
حتی با وجود حمایت فدائیان از آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی برای عضویت درمجلس سنا، وقتی کاشانی در نامهای مصدق، بقایی، حائریزاده، شایگان، مکی، عبدالقدیر آزاد و نریمان را برای کاندیداتوری در انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی به نواب پیشنهاد میدهد با مخالفت رهبر فدائیان روبهرو میشود که: «اگر خواستیم وکلایی انتخاب بکنیم، وکلایی باشند که سمت مذهبیشان به سمت سیاسی آنها حداقل بچربد. اینها سمت مذهبی ندارند هیچ، بلکه علاقهمند به مذهب هم نیستند.» کاشانی در پاسخ به نامه نواب مینویسد: «ما الان رجال دینی که در فن سیاست ورزیده باشند، نداریم. چه بهتر اینکه این کار را ما مرحلهای بکنیم و بتوانیم در یک مرحله از رجال سیاسی که در فن سیاست ورزیده هستند و نسبتا هم جنبه ملی دارند، استفاده بکنیم تا در طی این دوران بتوانیم آنهایی که متدین هستند یا سمت مذهبی دارند، تربیتشان بکنیم برای انتخابات.»
این آغاز اختلافات کاشانی-نواب بود که عراقی در “ناگفتهها” مثالهای دیگری از آن میآورد. پس از انتخاب مصدق به نخستوزیری و در دورهای که نواب صفوی در زندان به سر میبرد، حاج مهدی عراقی پیشنهادی از جانب وی به مصدق ارائه میدهد مشتمل بر چهار ماده: نماز جماعت در ادارات و وزارتخانهها اجباری شود، حجاب در سراسر کشور اجباری شود، مشروبات الکلی ممنوع شود، کارمندان زن از ادارات اخراج شوند. اما مصدق در پاسخ میگوید:«من دو ماده بیشتر در برنامه حکومتم نیست که به مجلس بردهام. یکی اجرای قانون ملی شدن نفت و دوم اصلاح قانون انتخابات که مردم بتوانند نمایندگان واقعیشان را بفرستند به مجلس.» گو اینکه کاشانی هم با طرحهای اربعه فدائیان همراهی نمیکند و زمان را برای اجرای این درخواستها مناسب نمیبیند و آنگونه میشود که برای نواب، کاشانی و مصدق به یکسان مورد عتاب قرار میگیرند. چه اینکه کاشانی همچون نواب در اندیشه تشکیل حکومت اسلامی نبود و اولویت را به ملی شدن نفت میداد.
همکاری عراقی با فدائیان اسلام پیش از آنکه این گروه به فرجام برسد، به سرانجام رسید؛گرچه سالها بعد دربارهاش گفت:«عیبهایی که اینها داشتند این بود که تعلیمات خاصی نداشتند، یعنی آموزشی نداشتند که بتوانند بچهها را آنجوری که دلشان میخواهد تربیت کنند تا جانشین و قائممقامی برای خودشان داشته باشند. »اما عراقی طی هشت سال عضویت در فدائیان در هیات یک چریک مذهبی ظاهر شد؛در جریان محاکمه ضاربین احمد کسروی و تظاهرات در کاخ دادگستری فعال بود.
در جریان ترور عبدالحسین هژیر توسط فدائیان اسلام در سال 1329 با سید حسین امامی ضارب وی ارتباط نزدیکی داشت. در ترور رزمآرا نفر پشتیبان خلیل طهماسبی بود ولی لو نرفت اما یکی از طراحان اجتماع فدائیان اسلام در میدان بهارستان در خصوص افشای دلایل “اعدام انقلابی رزم آرا” بود. او در طرح ترور شاه و اطرافیانش در تشییع جنازه رضاشاه هم شرکت داشت ولی این برنامه اجرا نشد؛چنانکه پس از ترور عراقی، روزنامهها به نقل از وی نوشتند:«شهید نواب صفوی در نظر داشت که همه اعضای خانواده پهلوی را هنگام آوردن جنازه رضا پهلوی از خارج به گلوله ببندد و برای انجام این کار مرا انتخاب کرد. »
در جریان اشغال زندان قصر در اعتراض به دستگیری نواب صفوی جزو 53 متحصن بود. در پی آن 7ماه در بازداشت بود که در 25 تیر 1331 از زندان آزاد شد اما بواسطه مشی انتقادی فدائیان نسبت به دولت مصدق و کاشانی در قیام 30تیر شرکت نکرد؛ هر چند در دوران تحصن فعالان سیاسی در دربار در جریان انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی رابط بین نواب صفوی، آیتالله کاشانی و مصدق بود. دوره زندانی شدن وی همان مقطع ترور فاطمی است: «فاطمی را وقتی که زدند ما زندان بودیم، نه روزنامهای در اختیار داشتیم که از مسائل بیرون با اطلاع باشیم، چهار ماه و خردهای بود که ما توی زندان بودیم و ممنوع الملاقات بودیم.» عراقی از فدائیان اسلام کناره گرفت تا ده سال بعد که به موتلفهایها پیوست.