نویسندگان: مریم شبانی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

وقتی در کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی، نیکیتا خروشچف، گزارش محرمانه جنایات دوران حکومت استالین را برای حاضرین می‌خواند، صدایی از میان جمع شنیده شد که خروشچف را مخاطب قرار می‌داد که: «وقتی آن جنایات صورت می‌گرفت، پس تو کجا بودی؟» خروشچف نگاهی به حاضرین انداخت و گفت: «چه کسی بود که این جملات را گفت». هیچ‌کس پاسخی نداد و آنگاه باز نوبت نیکیتا خروشچف، رییس حکومت اتحاد جماهیر شوروی بود که خطاب به گوینده ناشناس بگوید: «من همان جایی بودم که تو اکنون هستی. همه ما می‌ترسیدیم». و این چنین بود که خروشچف در همان کنگره از تجدیدنظرطلبی در مسیر طی شده اتحاد شوروی گفت و استالین‌زدایی را برنامه اصلی دوران حکومتگری‌اش اعلام کرد. اما اکنون در سال‌های ابتدایی قرنی دیگر، نام خروشچف کمتر در سرزمین‌های شمالی شنیده می‌شود و هنوز هم نام استالین طنین آشناتری برای مردم روس دارد.

کما اینکه اگر از بسیاری از روس‌تبارهای غرب‌نشین درباره خروشچف سؤال شود، آنها احتمالا «نیکیتا خروشچف» را همچون یک دلقک خشن، بی‌ادب که کفشش را در سازمان ملل به میز کوبید به یاد می‌آورند. اما این مرد کوتاه‌قد چاق، با چشمانی کوچک و انرژی بی‌پایان، تنها مضحکه شوروی نبود. بلکه برعکس مرد پیچیده‌ای بود که داستان زندگی و اقداماتش، ترکیبی از پیروزی و فاجعه برای کشورش و حتی شخص او به شمار می‌آید. نیکیتا خروشچف که خود در جنایات عصر استالین حضور داشت، تلاش داشت تا اتحاد شوروی را استالین‌زدایی کند. تلاش پیگیرانه و البته جسورانه اما ناقص او برای اصلاح کمونیسم روسی، سرآغاز تلاشی طولانی و نامنظم برای ترسیم چهره‌ای انسانی از نظامی غیرانسانی بود.

خروشچف پرحرف و بشاش بود. با خبرنگاران خارجی گرم می‌گرفت و حتی زمانی در دهه 50 داستانی را برای آنها تعریف کرد تا خود را در جایگاه شخصیت اول آن داستان بنشاند. او برای خبرنگاران تعریف کرد: روزی روزگاری سه مرد در یک زندان بودند، یک سوسیالیست دموکرات. یک هرج‌ومرج‌طلب و یک یهودی کوچک مفلوک تحصیل نکرده به نام «پین‌یا» آنها تصمیم گرفتند یک رهبر سلول برای نظارت بر توزیع غذا و چای انتخاب کنند. هرج‌ومرج‌طلب که مرد تنومند گنده‌ای بود با یک چنین فرآیند قانونی انتخاب رییس مخالف بود و برای نشان دادن بی‌احترامی خود به قانون و نظم پیشنهاد کرد یهودی تحصیلکرده، «پین‌یا» انتخاب شود.
 
آنها هم «پین‌یا» را انتخاب کردند. اوضاع به خوبی پیش رفت و آنها تصمیم گرفتند فرار کنند. اما متوجه شدند نخستین مردی که از تونل بگذرد مورد شلیک نگهبان قرار خواهد گرفت. همه سراغ هرج‌ومرج‌طلب گنده و شجاع رفتند اما او وحشت داشت این کار را بکند. ناگهان «پین‌یا» کوچک مفلوک بلند شد و گفت: رفقا شما مرا از طریق فرآیند مردم‌سالارانه به عنوان رهبرتان انتخاب کردید. بنابراین من اول می‌روم. نکته اخلاقی داستان این است که آغاز کار یک مرد هر چه‌قدر هم که مفلوک باشد مهم نیست. او به ارزش مقامی که برایش انتخاب شده است، سرانجام دست می‌یابد آن پین‌یای کوچک من هستم.» و بدین‌ترتیب بود که خروشچف با آنکه از طبقه اجتماعی پایین برخاسته و جایگاه مناسبی حتی در مراتب سیاسی و حزبی نداشت تنها به صرف دانش‌اش در کشاورزی به رهبری حزب کمونیست شوروی انتخاب شد. آن هم در شرایطی که وضعیت نابه‌سامان اقتصادی حاصل سال‌های حکومت استالین، حضور شخصی را در صحنه می‌طلبید که اقتصاد از دست رفته را سامان دهد و مردم هراسان و وحشت‌زده را به ساحل امن هدایت کند. و تنها به این دلیل بود که خروشچف، جانشین استالین شد و از استالین‌زدایی و تجدیدنظرطلبی سخن گفت.

تجدیدنظرطلبی خروشچف، انشعاب در جامعه مارکسیستی را همراه آورد. چین از یک‌سوی راه خویش را جدا کرد و در اروپای‌شرقی نیز تب و تاب گسترده‌ای آغاز شد. اما خروشچف بر رای خویش باقی ماند تا آنگونه که خود می‌خواست، اولین اصلاح‌طلب نظام سوسیالیستی شوروی نامیده شود. اگر چه اقدام خروشچف تنها راهی را هموار کرد تا سال‌هایی بعدتر،‌گورباچف معمار فروپاشی نام گیرد و از او به عنوان اولین اصلاح‌طلب روس نام برده شود. خروشچف در سال‌های حضورش در رهبری حزب کمونیست شوروی بی‌وقفه کار کرد اما در سال‌های حکومت او هم یکسره با روش‌های استالینیستی وداع نشد و همچنان انتقام‌گیری‌های کور نهادینه شده در این نظام وجود داشت.
 
اما با این همه نمی‌توان نقش اقدامات خروشچف در ترک برداشتن پرده آهنین را منکر شد. عصر خروشچف اما عصر فضایی نسبتا باز بود برای نویسندگان و محققان روس. دورانی نه‌چندان کوتاه اما مغتنم که نویسندگانی همچون سولژنیتسین بهترین بهره را از آن برد. عصر خروشچف اما عصر تناقض است. عصر سرگردانی میان دنیای قدیم و دنیای جدید. دوره‌ای که در آن خروشچف بازیگر اصلی بود و بعد از آن دیگر نامی از آن بازیگر اول به میان نمی‌آمد چه آنکه خروشچف تنها فرزند زمانه خود بود.

تبلیغات